جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ضرورت و راه‌های مدیریت در قرآن


ضرورت و راه‌های مدیریت در قرآن
با توجه به اهمیت و جایگاه مدیریت در نظام اسلامی بر آن شدیم تا از منظر قرآن، به تبیین و تشریح نگاه عادلانه و عاقلانه آیات نورانی از کلام حق بپردازیم. باشد تا با الگوپذیری مدیران حکومتی در عرصه عمل نیز بتوانیم تئوری های مدیریتی اسلام را پیاده نماییم و به ویژه مردم عزیز کشورمان را از برکات این نوع مدیریت بهره مند سازیم.
● تعاریف
- مدیریت قرآنی، مدیریت علمی است، یعنی مدیریت افاضل، مدیریت عالمانه، مقصود از مدیریت علمی اصطلاح رایجی نیست که در غرب بر مدیریت استثمارگرانه اتلاق می شود.
- مدیریت قرآنی، مدیریت متمرکز است، باز هم توضیحا تذکر دهم که مقصود از متمرکز آن مدار بستگی نیست که به نوعی از مدیریت هایی گفته شود که روح خودگردانی و مسئولیت پذیری را در افراد میرانده از بین می برد. بلکه مقصود از متمرکز، وحدت مرجع تصمیم گیری، انسجام و هماهنگی بین نیروها و برقراری رابطه ارگانیک بین واحدها و بخش های تابعه در حوزه مدیریت است.
- مدیریت قرآنی، مدیریتی است مشاوره جویانه، در عین اینکه گفتیم مدیریت قرآنی و اسلامی، متمرکز است و بنابراین شورایی به معنی مصطلح نیست اما مشاوره جویانه است. «و شاور هم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله» (آل عمران/ ۱۵۹)
- مدیریت قرآنی، مدیریت باز و آزاد است، این خصیصه دیگر مدیریت قرآنی است، در این زمینه مرحوم دکتر بهشتی جمله زیبا و پرباری دارد، می فرماید:
بهترین مدیریت بر طبق معیارهای قرآنی و اسلامی ، مدیریتی است که به عناصر و افراد امکان بدهد که خودشان را بر اساس معیارهای اسلامی اداره کنند، خودگردانی بر اساس معیارهای قرآن، این روح سیاست اداری در نظام اسلام است.
ضرورت مدیریت از دیدگاه قرآن
نخستین بحث «ضرورت مدیریت از دیدگاه قرآن» است. ضرورت مدیریت در زندگی اجتماعی، از بدیهیات بوده و هیچ نیازی به استدلال و برهان ندارد، زیرا زندگی اجتماعی هر چند در مجموعه ای بسیار اندک و کوچک، بدون داشتن مدیر و سازماندهی خاص، سامان نیافته و به سرعت از هم پاشیده و متلاشی خواهد شد و اگر مدیری از سر ضرورت، از اجتماع فاصله می گرفت، نخست برای خود جانشینی تعیین می نمود تا در غیاب او، زندگی اجتماعی آن،دچار تزلزل و لغزش نشده و به راه خود ادامه دهد. در قرآن کریم در این زمینه نمونه هایی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
۱) جانشینی هارون برای حضرت موسی (ع)
هنگامی که حضرت موسی (ع) تصمیم گرفت به جانب کوه طور حرکت کند نخست، برادرش هارون را به عنوان جانشین و مدیر اجتماع خویش، برگزید. خداوند متعال در قرآن کریم، سخن حضرت موسی (ع) را چنین نقل می فرماید:«موسی به برادر خود هارون گفت: تو اکنون پیشوای قوم و جانشین من باش و راه صلاح پیش گیر و پیرو اهل فساد مباش.» (اعراف /۱۴۲)
آنچه به روشنی از این آیه شریفه استفاده می شود این که هرگز حتی برای یک لحظه نمی توان امت را بدون امام و مدیر، رها کرد.
۲) جانشین حضرت علی (ع) برای رسول خدا (ص)
آن حضرت در سال دهم هجری، عازم مکه شد و پس از انجام مناسک حج، به سوی مدینه عزیمت کرد. اما وقتی به سرزمین سوزان و داغ «غدیر خم» رسید، از جانب خداوند فرمانی بسیار مهم مبنی بر جانشین نمودن علی (ع) بعد از خود، دریافت نمود.
«ای پیامبر، آنچه از خداوند متعال بر تو نازل شد، به خلق برسان که اگر نرسانی، تبلیغ رسالت و ادای وظیفه نکرده ای و خداوند تو را از شر آزار مردمان (منافق و دو رو محفوظ خواهد داشت» (مائده/۶۷)
● دو اصل مهم در مدیریت قرآنی
الف) شایسته سالاری
بر اساس جایگاه مدیریت، نوع مسئولیت مدیران با یکدیگر فرق دارد، آنان که مدیریت قضایی دارند، مردم برای رفع اختلافات به آنها مراجعه می کنند و گاهی اختلاف مردم بر سر اموال، رفتار یا گفتار است، که در این صورت لازم است قاضی درست داوری کند و حق هر صاحب حقی را به او برساند.گاهی نوع مدیریت در امور سیاسی و اجتماعی و یا در جهت رهبری و امامت است که در این موارد لازم می شود که مدیر هر کسی را در جایگاه خودش قرار دهد. چون هر پست و ریاستی برای صاحب منصب خاصی متناسب تر است و آنکه مدیریت اداره ای را دارد، این امانتی است که باید به او برسد.
در این باره قرآن می فرماید:«خداوند به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبشان بازگردانید و چون در میان مردم به داوری نشینید به عدالت داوری کنید. » (رعد/۱۱)
ب) پرهیز از خود ستایی
از زمینه های گسترش فرهنگ تملق «خودستایی» است. اگر مدیری پیوسته از خود گفت، این خودستایی زمینه ساز گرد آمدن افراد متملق نزد اوست. بر این اساس است که در قرآن و روایات از این خصیصه نیز به شدت نکوهش شده است.
«آیا ندیدی کسانی را که خودستایی می کنند؟ بلکه خدا هر کس را بخواهد ستایش می کند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد.(نساء/۲۹)
این همان روحیه عجب، غرور و خودبینی است که تدریجا خود را به صورت خودستایی نشان داده و سرانجام، سر از تکبر و برتری جویی در می آورد:
«خودستایی نکنید، خداوند اهل تقوا را بهتر می شناسد.» (نجم/۳۲)
نبی گرامی اسلام(ص) فرمود:آن کس که بگوید من بهترین مردم هستم، پس او از بدترین مردم است و کسی که بگوید من بهشتی هستم، پس او در آتش است.» (راوندی/ نوادر، ص ۱۱)
در روایتی از امام علی (ع) می خوانیم: زشت ترین راستی ها خودستایی است. (معانی الاخبار/ص ۲۴۳)
البته در جایی که ستودن خود، زمینه اثبات حق یا دفع باطل گردد مورد تایید و گاهی وظیفه است و مواردی که امامان (ع) در این زمینه دارند، قطعا در راستای همین اهداف است.
● اهمیت مباحث بینشی در مدیریت قرآنی
تحقق اصول صحیح در مدیریت بدون مباحث بینشی، ممکن نیست و بدون عقیده و ایمان و باورهای متکامل فکری اسلام نمی توان انتظار سلامت و سعادت را داشت.
مدیریت ها به روش و متد کار مدیران بستگی کامل دارند و مدیران برای حرکت صحیح، چگونه بودن و چگونه ساختن به مباحث بینشی محتاجند. تا چرایی کار و مدیریت را درک نموده و با مشکلات آن به درستی مقابله کنند. انسان الهی با باورهای دینی، معتقد است که همه بایدها و نبایدها را خدای انسان آفرین مشخص فرموده و به صورت وحی الهی و قرآن متکامل فرو فرستاده است.
در مدیریت اسلامی، «مباحث بینشی» نقش کلیدی دارند. زیرا راه و رسم مدیریت صحیح، و روشهای برخورد با دیگران، همه به نوع بینش و گرایش مدیر مربوط می شود که حضرت امیرالمومنین (ع) در نامه های گوناگون، نهج البلاغه و روش گزینش مدیران را توضیح داده و معیارها را بر اساس تقوی، ایمان، عدالت، امانت داری، ترس از معاد، قدرت و توانایی لازم، قاطعیت لازم و مسئولیت پذیری معرفی می فرماید.
حضرت یوسف که پیشنهاد مدیریت اقتصادی خود را به پادشاه مصر مطرح می کند به دو اصل اساسی اشاره می فرماید:«مرا برای خزینه داری مملکت و اداره اقتصادی کشور منصوب کن زیرا من راه های حفظ و نگهداری را می دانم.» (یوسف/۵۵)
الف) تخصص در مدیریت اقتصادی «علیم»
ب) تعهد و احساس مسئولیت نسبت به مسائل اقتصادی کشور.» (حفیظ)
یعنی تنها علم مدیریت اقتصادی و تخصص کافی نیست و تعهد بدون تخصص نیز کارساز نمی باشد که این دو اصل ارزشمند به مباحث بینشی وابسته است.»
منابع:
۱- اصول مدیریت از دیدگاه قرآن و احادیث
۲- مدیریت اسلامی
۳- مدیریت از دیدگاه قرآن و حدیث
۴-امام علی (ع) و مدیریت
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید