سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

رقص اژدهای چینی


رقص اژدهای چینی
این روزها در لانه پرنده یک اژدهای چینی سر از تخم بیرون آورده که جهانیان را مبهوت جلوه گری های خود نموده است. اژدهایی که به جای آتش از دهانش دود سفید صلح و آرامش بیرون می آید ویک لباس ورزشی المپیک نیز بر تن دارد. پخش مراسم به یادماندنی افتتاحیه المپیک پکن با حضور سران ۸۰ کشور جهان نگارنده را ناخودآگاه به یاد این جمله معروف مائوتسه دونگ انداخت که” بگذار صد گل شکفته شود و صد مدرسه فکری رقابت کنند” البته این بار کارکرد این جمله محدود به فضای فرهنگی چین نیست بلکه تائیدی بر هویتهای فرهنگی مختلف در جهان است که در عین تفاوت قادرند به نحو مسالمت آمیزی در کنار هم زندگی کنند. این همان همزیستی است که دهه پیش در فرهنگ آمریکایی تعبیر به برخورد تمدنهای “ساموئل هانتینگتون “و یا پایان تاریخ” فرانسیس فوکویاما “می شد و جهان را به تضاد و تعارض دعوت می نمود. جمله اول، نخستین بار توسط مائو در سال ۱۹۵۱ در مورد اپرای پکن نوشته شد وجمله دوم در سال ۱۹۵۳ در باره تحقیق در تاریخ چین ابراز گردید.در سال ۱۹۵۶این دو جمله ممزوج شدند و به صورت یک اصل کلی سیاست فرهنگی دولت چین درآمد. تاکید بر سنتهای چینی و آسیایی و تلفیق آن با فناوری های پیشرفته در برگزاری مراسم افتتاحیه خلاصه ای از ویژگی های تمدنی چند هزارساله در آسیا بود که به حق به رخ تمدن فقیر غرب کشیده می شد. مائو گفته است:”تاریخ ملت ما هزاران سال سابقه و ویژگیهای خاص و گنجینه های فراوان خود را دارد...ما باید تاریخ خود را از کنفوسیوس تا سون یات سن خلاصه کنیم و این میراث ارزشمند را ارج بگذاریم”.او همچنین گفته است:” فرهنگی درخشان در طول دوره فئودالی در چین خلق شد.برای مطالعه توسعه این فرهنگ کهن طرد پوسته فئودالی آن و آشکار کردن جوهره دمکراتیک آن شرط اساسی توسعه فرهنگ نوین ملی و خود باوری ملی است.ما نباید هیچ چیز را بدون نقد مصرف کنیم”. برگزاری مطلوب المپیک پکن در ساحتی دیگر نوعی قدرت نمایی شرق در برابر غرب و بخصوص سیاستهای یک جانبه گرایی آمریکا به حساب می آید. جهان در قرن بیست و یکم آبستن تحولات سیاسی شگرفی قرار گرفته که حکایت از آرایش جدیدی در عرصه بین المللی دارد. پس از جنگهای جهانی اول و دوم که پایه های نظام چند قطبی سست و در نهایت از هم پاشیده شد جهان ناخواسته وارد یک فضای دوقطبی سرد شد که در خط مقدم آن دو جبهه نظامی ناتو و ورشو در مقابل هم قرار گرفتند. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۹۰ برخی بر این تصور بودند که مولود این تعارض یک نظام تک قطبی به رهبری آمریکا است و نظم نوین جهانی در این پارادایم بین المللی تعریف می شود. حملات ۱۱ سپتامبر در عمق استراتژیک خاک آمریکا به یک باره هیمنه این خیال پردازی خام را فرو ریخت. ابرقدرتی که حتی قادر نبود امنیت داخلی خود را تامین کند بی محابا داعیه دار امنیت جهانی شد و با لشکرکشی به افغانستان و عراق در گردابی گرفتار شد که هنوز توان رهایی از آن را ندارد. ساموئل هانتینگتون ضمن رد مدعای جهان یک قطبی ؛ نظام “یک- چند قطبی” را در مقاله ای در سال ۱۹۹۹ مطرح کرد که در آن اگر چه یک ابرقدرت جهانی وجود دارد اما این super power به تنهایی قادر نیست از پس حل معضلات جهانی بر آید. برخی سرنوشت محتوم نظام بین المللی را یک سیستم چندقطبی عنوان کردند اما این ایده نیز یک بار جهان را به میدان نبرد خونینی در دو جنگ جهانی تبدیل کرد که میلیونها کشته بر جای گذاشت. سیستم چند قطبی به طور طبیعی آبستن ناامنی است و مهار این ناامنی با سازمانهای ناکارآمد بین المللی فعلی غیر ممکن است.” ریچارد.ان هاوس” اخیرا در مقاله ای خبر از یک “نظام بی قطبی “در قرن بیست و یکم داده است. در این سیستم بین المللی کشورهای مختلف در فضایی متعامل و مسالمت آمیز با تاکید بر افتراقات فرهنگی خود تنفس می کنند. رهاورد این نظام بی قطبی نوهنجارسازی در روابط بین الملل و ساختارهای موجود است.قدرت نمایی های اخیر چین در عرصه های اقتصادی، سیاسی و حتی ورزشی از جنس یک نظام بی قطب است. سخن آخر اما اینکه روشن شدن مشعل المپیک پکن علاوه بر اعلام آغاز بازیهای بیست و نهمین دوره المپیک آتش تحولات ساختاری ویژه ای را در نظام بین المللی برانگیخته که چندان هم خوشایند آمریکایی ها نیست و آنها را به مهمل بافی های پی در پی واداشته است.
صالح اسکندری
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید