چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


پول؛ عقیم یا مولد


پول؛ عقیم یا مولد
پول عقیم است یا زایش دارد؟ ربا چیست و آیا در سیستم اقتصادی مبتنی بر بازار مذموم است؟ تولید بخش های مختلف اقتصادی از جمله کشاورزی و بازرگانی باید در چه حد باشد؟ برای داشتن جامعه ای با پشتوانه اقتصادی مناسب، در چه بخش یا بخش هایی باید بیشتر سرمایه گذاری و تولید کرد؟ همه این سوالات مسائلی است که ممکن است در خلال بحث های داغ اقتصادی، پرسیده و جواب های گوناگونی بدان ها داده شود. اما آیا این بحث ها مخصوص زمان ما هستند؟ آیا بشر در قرن های قبل نیازی به این مباحث نداشته است؟
تاریخ اندیشه های اقتصادی مملو است از اندیشه هایی در خصوص نحوه اداره اقتصادی جامعه و ارزش هایی که مورد قبول و مردود بوده اند و محل بحث های فراوان شده اند. امروزه هم اگر به بحث های اقتصادی و اختلاف نظرهایی که در اندیشه اقتصاددانان مختلف نگاهی دقیق بیندازیم خواهیم دید که بسیاری از آنها ریشه در اختلافات تاریخی میان مکاتب مختلف اقتصادی داشته است.بنابراین داشتن دیدی کلی و موجز در خصوص تاریخ اندیشه های اقتصادی که انعکاس دهنده نظرات مکاتب اقتصادی گوناگون است، لازم است از این رو برآمدیم تا یک سیر کلی از تحولات اندیشه های اقتصادی با تاکید بر مکاتب اقتصادی در این ستون ارائه دهیم.
● قبل از هر چیز باید دانست
بررسی نظرات مکاتب اقتصادی، منفک از شرایط جامعه و زمانه در روزگار پیدایش و رونق و افول اندیشه های مختلف نیست از این رو برخی از شرایط به وجود آورنده یا تاثیر گذار بر اندیشه های مکاتب مختلف را هم در کنار محور و نکات اصلی اندیشه های این مکاتب خواهیم آورد.
عوامل موثر بر تولید اندیشه های اقتصادی شرایط اجتماعی به معنی عام، مرزهای دانش، ویژگی های فردی دانشمندان، جهان بینی اندیشمندان، نظام آموزشی و پژوهشی هستند. در این نوشتار کوتاه امکان بررسی جامع همه این عوامل بر اندیشه های اقتصادی میسر نیست و سعی بر آن است که در حد امکان شرایط برخی از این عوامل را در خلال بحث های گوناگون بیاوریم.
سیر ارائه مباحث به این شکل است که در چند قسمت به پیدایش شکل گیری اندیشه های اقتصادی می پردازیم. برای این کار باید اتفاقات در حوزه اندیشه اقتصادی را قبل از انتشار کتاب ثروت ملل آدام اسمیت بررسی کنیم.
طی این زمان، اندیشه های اقتصادی به صورت باید و نباید توسط اندیشمندان و متفکران ارائه می شد و بحثی در خصوص چرایی و چگونگی مسائل اقتصادی (آنچه در علم اقتصاد به معنی امروزی آن مطرح است) پرداخته نمی شد. درک اتفاقات اندیشه در این زمان، درک اختلاف نظرها و نظریات مکاتب نوین اقتصادی را تسهیل می سازد و امری لازم است.
اندیشه های افلاطون و ارسطو، مدرسیون، مرکانتیلیست ها، نیروهای اصلی و پیش برنده مباحث اقتصادی بوده اند. سپس مکاتب فیزیوکراسی، کلاسیک، مارکسیسم، کینزی، نئوکلاسیک، نئوکینزی و سپس مکاتب نوین اقتصادی از جمله نهادگرایی یا مکتب پولیون شکل می گیرند که محور اصلی هر کدام از نظریات این مکاتب را در قسمت های مختلف بررسی خواهیم کرد.
در ابتدا ممکن است سوالی پیش بیاید و آن این است که اندیشه اقتصادی از چه زمانی به وجود آمده است؟ باید گفت پیدایش اندیشه اقتصادی از زمانی بوده که بشر به فکر مشکلات اقتصادی افتاده است. در جوامع اولیه،اقتصاد نیازی بود یعنی صرفاً جهت رفع نیازها، منابع اشتراکی بود. اندیشه های مکتوب از حدود قرن چهارم (افلاطون و ارسطو) آغاز شده است. اما علم نوین اقتصاد (آنچه امروزه به آن علم اقتصاد گفته می شود) از زمان آدام اسمیت به وجود آمد. تا قبل از اسمیت اقتصاد در حوزه فلسفه اخلاق دسته بندی می شد. در اخلاق نیز از هنجار و ناهنجار، بدی و خوبی گفته می شود. (خود اسمیت هم استاد فلسفه اخلاق بود) لذا بحث های اقتصادی تا قبل از پیدایش علم اقتصاد به شکل نوین، به صورت گزاره ای ارزشی و به شکل باید و نباید صورت می گرفت.
در علم نوین کارکرد علم تجویزی نیست، توضیحی و پیش بینی است. تقریباً از قرن ۱۶ بشر وارد انقلاب علمی می شود. بشر به این نتیجه می رسد که علوم طبیعی یکسری قانونمندی دارد که می توان آن را کشف کرد پس به کشف آنها پرداخت.
اندیشمندان علوم اجتماعی نیز به این فکر افتادند که آیا می توان همین رفتار و عمل را در حوزه غیر علوم طبیعی انجام داد؟ آیا قانونمندی هست؟ آیا این قانونمندی قابل کشف است؟ پاسخ آنان مثبت بود و اولین اثر در حوزه اقتصاد، کتاب ثروت ملل اسمیت است.
افلاطون (۴۲۷ تا ۳۴۷ ق.م) و ارسطو (۳۸۴ تا ۳۲۲ ق.م) نقطه شروع اساسی شکل گیری اندیشه های اقتصادی و اجتماعی در پرتو شکل گیری تمدن یونانی بود. بررسی نظرات این دو اندیشمند از آن رو می تواند جالب باشد که بتوانیم ریشه مباحث بین برخی مکاتب را درخلال اختلاف نظر این استاد و شاگرد دوران باستان تمدن یونانی یافت. همچنین خواهیم دید بسیاری از اندیشمند های اقتصادی تا سال های متمادی تحت تاثیر اندیشه های این دو بوده اند.
افلاطون به عنوان الگو جامعه ای را در نظر می گیرد(آرمانشهر یا مدینه فاضله)و می گوید ارزش یعنی رسیدن به چنین جامعه ای. گزیده ای از نظریه های افلاطون را در زیر می آوریم.
جامعه آرمانی جامعه ای است اشتراکی که مرکز ثقل اجتماعی در آن عدالت اجتماعی است. جامعه اشتراکی جامعه ای است که منابع آن متعلق به همه است و ثروت در آن به صورت برابر تقسیم می شود. اصالت متعلق به جمع است یعنی ارزش های جمعی هستند که باید به خاطرشان کوشش شود و پیگیری منافع شخصی مذموم است. اصالت جمع به معنی آن است که جمع خصوصیات تک تک افراد جامعه را از ویژگی های جامعه متفاوت بدانیم. طبق این اندیشه در عرصه جامعه یکسری قانونمندی هایی حاکم است که حاصل جمع خصوصیات تک تک افراد نیست.
در واقع یک جامعه وجود حقیقی دارد (در مقابل این اندیشه که جامعه وجود اعتباری دارد) این ویژگی های متمایز روی رفتار آحاد جامعه هم تاثیر می گذارد. افلاطون اعتقاد دارد امور جامعه باید به وسیله اشراف و نخبگان اداره شود. در چنین جامعه ای برقراری عدالت وظیفه افراد و دولت است. ماهیت عدالت و تاثیر دولت بر جامعه آشکار می شود و بی دولتی عامل نابودی است زیرا موجب ایجاد هرج و مرج شده و عدالت اجتماعی نیز برقرار نمی شود. باید تمایل نفع طلبی توسط افراد دولت منع شود. کارهای غیرکشاورزی مانند بازرگانی غیرمولد هستند و نباید انجام شوند. در چنین جامعه ای دولت باید در قیمت گذاری کالا بر حسب ارزش واقعی دخالت کند.
ارسطو برخلاف افلاطون اعتقاد به اصالت فرد داشت. خلاصه ای از نظریه های وی را بیان می کنیم:
هیات اجتماعیه وجود مستقل از افراد ندارد و بدون سعادت اشخاص نمی توان سعادتمند شد. برای حاصل شدن سعادت جامعه باید تک تک افراد سعادتمند شوند. وجود جامعه اعتباری است و ماحصل تک تک افراد جامعه است لذا برای تحلیل جامعه باید رفتار فرد را به عنوان نماینده بررسی کرد و آن را به کل تعمیم داد. پول تسهیل کننده مبادله و معیار سنجش است. همچنین پول عقیم است یعنی نمی تواند ارزش خلق کند. در حقیقت نمی توان پولی را به کسی قرض داد و بعد مقداری بیشتر از وی طلب کرد و نباید قرض دهنده به این شکل عمل کند. تنها منابع مولد، نیروی کار و زمین هستند. در خصوص پیگیری منفعت شخصی باید گفت پوششی که به موجب آن انسان به دنبال ثروت و نفع باشد، مطابق با طبیعت و ذات انسان است اما افراط در کار ممنوع است. در حقیقت منفعت طلبی طبیعی است اما باید مهار شود. کسب درآمد از طریق فعالیت بازرگانی خوب است و فعالیتی مثبت تلقی می شود زیرا در جهت افزایش رفاه افراد است اما نباید به عنوان ثروت اندوزی باشد و فقط در جهت و در حد رفع نیاز باشد. قیمت ها باید عادلانه باشد و مایه خوشبختی افراد و قبات و تداوم دولت و حکومت شود.
درخصوص اندیشه های این دو اندیشمند باید گفت هر دو این افراد تقریباً در یک شرایط اجتماعی یکسان قرار داشتند اما دو نظریه کاملاً مخالف با هم ارائه می دهند. اختلاف نظر بین دیدگاه های این دو، بسیار تاثیرگذار در مکاتب اقتصادی و مباحثات بین آنها است. در حقیقت می شود برخی منازعات میان مکاتب را در اختلاف نظر میان دیدگاه این دو اندیشمند پیگیری کرد.
پس از دوران باستان فعالیت اصلی دامداری و فرعی کشاورزی بود و به تدریج کشاورزی افزایش یافت سپس ساختار اجتماعی بر مبنای کشاورزی شکل می گیرد. (تا سده اول بعد از میلاد)
تا قرن ۹ میلادی اندیشه یونانی و نگرش افلاطونی نسبت به اندیشه ارسطویی حاکم است.قرن هایی که مسیحیت و کلیسا دارای قدرت اقتصادی و مذهبی و فکری می شوند. کلیسا مرکز آموزش و پژوهش است از جمله مذهب و حوزه اسکولاستیک ها (مدرسیون) که در برقراری پیوند بین آرای حکمای باستان و قوانین اقتصادی مسیحیت در تلاش بودند لذا نوع و جنس آرا نزدیک به حکمای باستان به ویژه افلاطون بود.
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید