سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

راهبرد سیاست خارجی ایران الگو‌پذیری یا الگو‌سازی؟


راهبرد سیاست خارجی ایران الگو‌پذیری یا الگو‌سازی؟
بی‌توجهی سیاستمداران به تجربه‌های سایر کشورها و راه‌های طی شده توسط آنها، موجب می‌‌شود که منافع ملی خود را قربانی بدست ‌آوردن تجربه‌های ناکام کنند؛ مشکلاتی که بسیاری از کشورها پیشتر برای آن راه‌حل‌هایی یافته‌اند.
دولت‌ها به منظور دستیابی به اهداف خود در عرصه جهانی نیازمند پی‌ریزی راهبردها و روش‌های خاصی هستند. بدین منظور می‌کوشند تا اقدامات خود را بر الگوی رفتاری خاصی استوار سازند. الگویی که بدون آن، پیگیری اهداف از پیش تعیین شده، محکوم به شکست است.
منظور از به کارگیری الگوی راهبردی خاص، تدوین راهها و روش‌هایی مبتنی بر اصول، توانایی ها و محدودیت ها می باشد که کشور را در پیگیری منافع ملی یاری می‌دهد.
در این میان دو رویکرد در مورد انواع الگوها از همه مشخص‌تر می‌نماید. اولین مورد، الگویی است که درون گرایی را مورد تأکید قرار می‌دهد و دومین مورد، الگویی است که بر برون گرایی در تدوین الگوی راهبردی سیاست خارجی تأکید دارد.
رویکرد اول، یعنی الگوی درون‌گرایی تأکید می کند که هر کشور خصایل، ویژگی‌ها، فرهنگ، نظام سیاسی و اهداف خاص خود را دارد که در تعیین خط‌مشی کلی آن تأثیر‌گذار است.
همچنین نوع نظام فرهنگی حاکم بر آن جامعه، نظیر برخوردار بودن از فرهنگ و هنجارهای خاص، نوع نظام سیاسی، اولویت‌های آن، اندیشه دولت‌مردان و غایاتی که آن نظام سیاسی برای ارتقاء و بقاء خود در نظر می‌گیرد، همگی در تعیین خط‌مشی و الگوی سیاست خارجی تأثیر‌گذار است.
حتی موقعیت ژئوپلتیک یک کشور که امکانات و محدودیت‌های خاصی را برای آن کشور ایجاد می‌کند، نیز در این میان تأثیر مشخصی بر تدوین راهبردها می گذارد. برای مثال کشوری که محصور در خشکی است و راهی به دریا ندارد الگوی سیاست خارجی آن بسیار متفاوت از کشوری است که راه‌های آبی بسیار و تنگه‌های حساس را در اختیار دارد.

همچنین میزان برخورداری یک کشور از مواهب طبیعی، منابع مانند نفت، گاز و... از دیگر عوامل تأثیر‌گذار بر تدوین الگوی سیاست خارجی یک کشور به حساب می‌آید.
بنابراین از دیدگاه درون‌گرایان به واسطه مواردی که ذکر آن رفت، کشورها به دلیل برخورداری از خصایل و ویژگی‌های خاص با یکدیگر قیاس ناپذیرند. از این رو هر کشوری دارای الگوی خاص خویش در زمینه سیاست خارجی است که خاص آن کشور بوده و فقط می‌بایست توسط آن کشور مورد استفاده قرار گیرد.
نمونه الگوی درون‌گرا در تاریخ معاصر ایران تا حدودی در زمان ملی شدن صنعت نفت در پیش گرفته شد. در این دوره بواسطه وجود یک جنبش مذهبی و ملی در متن جامعه، تأکید بر ارزش‌های ملی و فرهنگ بومی به عنوان عوامل مهم تأثیر‌گذار بر الگوی سیاست خارجی جایگاه مهمی را به خود اختصاص داد و رویکردی مبتنی بر عدم تعهد بر سیاست خارجی ایران حاکم گردید که با تأکید بر مؤلفه های هویتی و ژئوپلتیکی ایران، راهبرد سیاست خارجی ایران را بدون اتکای به یکی از قدرتهای جهانی طراحی می کرد.
پس از انقلاب اسلامی نیز می‌توان دوره اول انقلاب و دوران حاضر را از جمله دوره‌هایی دانست که رویکرد درون گرا بر الگوی سیاست خارجی ایران حاکم گردیده است. با این تفاوت که در در دوره مصدق عامل ژئوپلتیک نقش مؤثر در جهت‌گیری سیاست خارجی ایران داشت و در مقطع کنونی عامل ایدئولوژی.
به عبارت دیگر در این دوره‌ها، فرهنگ بومی و ارزش‌های حاکم بر نظام فرهنگی و سیاسی بازتاب مستقیم بر تعیین الگوی سیاست خارجی کشور داشته و بر خصایص ویژه الگوی راهبردی سیاست خارجی تأکید زیادی صورت گرفته است.
الگوی راهبردی دیگر مبتنی بر برون‌گرایی است. الگویی که تأکید دارد، در سطح جهانی تقریباً و برای همه کشورها مسائل عمده‌ای وجود دارد که کشورها بر سر آن با یکدیگر به چانه‌زنی و مذاکره، رقابت و گاه ستیزش برمی‌خیزند.
این مسائل کلان و عمده دربردارنده مجموعه‌ای از منافع مشخص در سطح کلان جهانی و منطقه‌ای هستند که دستیابی به آنها بر اساس عقلانیت و خرد جمعی و الگوهای رفتاری مشخص برای همه کشورها قابل تحقق است.
این الگوهای رفتاری در میان همه کشورها مشترک بوده و بازیگران به منظور ره‌گیری اهداف خود ناگزیر از بکارگیری آن هستند که البته این الگوهای رفتاری مشترک که بر اساس منافع ملی کشورها شکل گرفته، فارغ از خصوصیات بومی و محلی آنها عمل کرده و تأثیر خاصی از ارزش‌ها و فرهنگ کشور مورد نظر به خود نمی‌گیرد.
به عبارت دیگر می‌توان گفت که در این دیدگاه الگوی رفتاری در زمینه سیاست خارجی تا حد زیادی جهانشمول است. برای مثال الگوی سیاست خارجی حکومت پهلوی را می‌توان نمونه مهمی از الگوی سیاست خارجی برون‌گرا دانست که در ره‌گیری این الگو سعی می‌شد فارغ از ارزش‌ها، فرهنگ ملی، خصوصیات بومی کشورمان و بر اساس اصول رئالیستی، راهبردی برای سیاست خارجی کشور اتخاذ شود.
بر اساس این رهیافت بود که در آن زمان ایران در حلقه کشورهای بلوک‌ غرب قرار گرفت و بعنوان حافظ منافع غرب و ژاندارم منطقه عمل نمود. همچنین در برخی مقاطع پس از انقلاب نیز الگوی برون‌گرایی، را تا حدی، در رفتار دولتمردان کشور می‌توان سراغ گرفت.
دوره‌های ریاست جمهوری آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی که دیپلماسی اقتصادی مورد توجه دولت وقت بود، این مسئله اهمیت بیشتری یافت، در این دوره‌ها که اولویت مسائل اقتصادی و کارآمدی نظام اسلامی و ضرورت توسعه از اهم مسائل بود، لذا الگوی رفتاری خاصی به منظور دستیابی به اهداف توسعه اقتصادی مد نظر قرار گرفت.
گرچه در این الگوها توجه به مسائل ارزشی و فرهنگی موردنظر بود، ولی عموماً مسئله توسعه اقتصادی موجب شکل‌گیری الگوی ویژه‌ای از برون‌گرایی بود که به صورت قاطعی دیپلماسی اقتصادی را در دستور کار خود قرار می‌داد.
البته هریک از رویکردهای فوق‌الذکر دارای نقاط قوت و ضعف خاص خود هستند. برای نمونه رویکرد برون‌گرا از این جهت که یک‌سویه است و دقیقاً به خصایل ویژه ومختصات ‌ارزشی و هویتی متمایز کننده کشورها حساس نیست و موقعیت خاص کشور، ارزش‌‌های حاکم بر نظام فرهنگی و سیاسی آن جامعه را نادیده گرفته و از کنار آن به راحتی عبور می‌کند، دچار کاستی است.
در حقیقت این الگو به شیوه‌‌‌‌‌‌ای ساده‌انگارانه یک الگوی عام جهانی را قابل تحقق می‌داند، درحالی که پیش‌زمینه‌های آن را نادیده می‌گیرد، چرا که یک الگو برای کارآمد بودن و قابل پذیرش بودن نیازمند این است که با هویت، ارزشها، فرهنگ و خصایل مردم و کارگزاران آنها انطباق داشته باشد.
این در حالی است که چنین رویکرد ‌تک بعدی و یک‌ ‌سویه‌ای، هیچ‌کدام از این موارد با اهمیت را در نظر نمی‌گیرد و تنها از نگاهی خاص به تنظیم الگوی سیاست خارجی می‌پردازد.
از جهتی دیگر چون این الگو بر ارزش تجربه دیگران و تأکید بر آموختن دارد و روندها و فرایند‌های عام جهانی و منطقه‌ای را در نظر می‌گیرد و بر اساس آنها و همچنین با استفاده از نوعی عقلانیت و خرد جمعی به طرح‌ریزی شیوه‌ها و الگوهایی می‌پردازد، واجد ارزش است.
در حقیقت الگوی برون‌گرایی مبتنی بر اصول رئالیستی بوده و واقعیت‌های موجود و ملموس را برتر از هر امر دیگری می‌داند. به همین منظور تلاش دارد تا با عینی کردن مسائل و در نظر گرفتن مقدورات و محذورات به منافع ملی دست یابد.
از سوی دیگر رویکرد درون‌گرا نیز با تأکید بر اهمیت هویت، ارزشها و هنجارهای حاکم بر نظام فرهنگی و نظام سیاسی و خصائل ویژه ملی و تأکید بر مشروعیت مردمی الگوهای عمل، شیوه‌ای ارزش‌مدارانه را در سیاست خارجی پی‌ریزی می‌کند، چراکه بر این نکته تأکید دارد که هیچ الگویی بدون ارتباط با مسائل و خصایل یک کشور خاص نمی‌تواند موفق باشد و به اهدافش دست یابد.
البته این الگو نیز به مانند الگوی قبلی دارای معایبی بوده که مهم‌ترین آن یکسویه‌نگری می‌باشد. بی‌توجهی سیاستمداران به تجربه‌های سایر کشورها و راه‌های طی شده توسط آنها، موجب می‌‌شود که منافع ملی خود را قربانی بدست ‌آوردن تجربه‌های ناکام کنند؛ مشکلاتی که بسیاری از کشورها پیشتر برای آن راه‌حل‌هایی یافته‌اند.
همچنین باید به این نکته توجه داشت که تأکید بیش از حد بر خاص بودن کشورها و عدم امکان تبادل و استفاده از تجربه‌، دانش وآموخته‌های دیگران، موجب عدم دستیابی به اهداف و غایات مورد نظر است.
از مقایسه دو رویکرد بالا و بررسی معایب و مزایای آنها چنین بر‌می‌آید که در تدوین رویکرد بدیل می‌باید از یک‌سویه‌نگری و تک‌بعدی نگریستن دوری گزید، چراکه از یک سو الگوی درون‌گرا به دلیل بدبینی به نظام جهانی و عدم استفاده از تجربه‌ها و الگوهای سایر کشورها مجبور به رفتن راههای رفته و از سر گذراندن تجربه‌های آموخته شده می‌باشد و همچنین از دیگر سو الگوی برون‌گرا به واسطه بیگانگی با خصایل یک ملت و بی‌توجهی به ابعاد ارزشی و فرهنگی، با عدم پذیرش از سوی مردم و در نتیجه با ناکامی روبرو می‌شود.
بنابراین به نظر می‌رسد، بهترین رویه در این میان به منظور بهره‌گیری بهینه از امکانات موجود، این است که یک کشور ضمن استفاده از تجربه‌ها، دستاوردها و اصول عام پذیرفته شده در عرصه جهانی در زمینه سیاست خارجی و پیگیری اهداف و شیوه‌های جهانی و آزموده شده؛ می‌باید براساس خصایل و مسائل خود، ارزش و فرهنگ موجود حاکم برجامعه و سایر خصوصیات ملی، الگوی سیاست خارجی را طراحی کند که بتواند ضمن تلفیق موفق هر دو رویکرد، ترکیبی مؤثر، کارآمد و اصیل را تشکیل داده و به پایه‌ریزی ارکان توسعه ملی اقدام نماید.
منبع : امید


همچنین مشاهده کنید