جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


ترک اعتیاد عاطفی


ترک اعتیاد عاطفی
فرض کنید که من آدم خیلی صاف و ساده و معصومی باشم. با همین معصومیت نسبت به ابراز عشق یک نفر دچار غلیان احساسات می شوم و عاشق او می شوم. طرف هم از این تیپ آدمهاییست که هر روز با یکی هستند؛ خب! پر واضح است که من ضربه بدی را متحمل می شوم، اما اگر من یک زمانی شنیده بودم از کسی که همه صادق نیستند یا اصلاً خودم اینقدر معصومیت احمقانه نداشتم یا اصلاً در گذشته به یک نفر ابراز عشقی غیر واقعی کرده بودم، بعید بود که چشم بسته، عشق دروغین طرف را می پذیرفتم .
ارتباطهای به هم خورده ای که از دوباره بعد از مدتی شروع می شوند، معمولاً دوباره خراب می شوند زیرا به قول کارن سالمنسون«اگر پیوسته همان کاری را بکنی که یک عمر کرده ای، آنوقت به جاهایی می رسی که یک عمر رسیده ای.»
● سؤال کلیدی :
▪ آیا شما رابطه عاطفی داشته اید که به دلایلی خاتمه یافته و قصد ارتباطی جدید دارید؟
۱) چه زمانی می توانم وارد رابطه عاطفی جدید شوم؟
۲) چه خطرهایی در پیش راه من قرار دارد؟
۳) ترک اعتیاد عاطفی و خاطره زدایی و پاکسازی قلب از خاطرات
▪ صحبت برای سؤالات مهم بالا به اینجا میرسد که مسائل زیر را حتماً بررسی کنیم؟
▪ کدام ویژگی درونی من و کدام ویژگی شریک عاطفی من باعث جدایی و شکست عاطفیمان شد؟
ـ برای ترک اعتیاد عاطفی هرگز جایگزینی نکنید.
ـ بخش معصوم درونتان را به کمک فرابخوانید زیرا این قسمت در عبور شما از بحران کمک زیادی خواهد کرد
ـ افسردگی پس از شکستهای عاطفی، می تواند بسیار سازنده باشد.
ـ بی بندو باری اخلاقی و رفتن به میهمانی آنچنانی و شادیهای کاذب و الکل و مخدر نه تنها تسکین موقتی نیست بلکه شما را در افسردگی عمیقتری خواهد برد.
ـ از لج دیگران خودسازی کنید نه ازدواج یا ارتباطی تازه ! انتقام کار ابلهان است. خودتان را رشد دهید آنوقت بقیه حساب کار خود را می کنند
ـ تمام خاطرات خوب سابقتان را انکار نکنید
● نکاتی کلیدی در شرایط ترک اعتیاد عاطفی.
سهم شما در عاشقی خیلی بیشتر از آنی هست که می پندارید.
بحث سایه ها (SHADOWS).
فرافکنی در عشق و استفاده از عشق و رابطه عاطفی برای رشد روحی و تکامل معنوی.
شرایطی که شما برای ترک اعتیاد عاطفی به کمک تخصصی مشاور، روانشناس یا روانپزشک احتیاج پیدا می کنید.
● ما مقصر هستیم نه او
عشق شاید ناخودآگاه در دل بیاید اما ما آگاهانه آن را می پرورانیم. این خود ماییم که دیگران را وارد حریم زندگی و عواطف خود می کنیم.
▪ تو مطلوب بقیه نیستی
گیریم که برای محبوب شدن باید تن به هزار کار بدهی که در قاموس تو ممنوع است. گیریم که برای جلب علاقه کسی که دوستش داری باید ۱۰ کیلوگرم لاغر یا چاق شوی و دماغت را جراحی پلاستیک کنی و شکمت را جراحی لیپوساکشن و رنگت را اینقدر برنزه کنی و....
▪ نهایتش مقداری توجه، آنهم از جنس زودگذر!
تازه در این وادی خیلی ها از تو پیشرفته تر هستند که شاید قیافه تو در برابرشان به چشم نمی آید و تازه باید بشینی و از « بودن» خودت شرمنده بشوی... واقعاً این است عشق زمینی؟ آیا تو را برای این اداها آفریده اند؟ سهم تو و خواسته های تو کجاست؟ تعهد آیا به ظاهر معشوق است یا به عمق یک ارتباط عاطفی؟
▪ «هیچ کی منو دوست نداره»
کم نیستند کسانی که در طلب دوست داشتن یک نفر، هر ثانیه دست و پا می زنند. بعضیها سعی در پرداختن به ظاهر و آرایش و رنگ و بوی خویش دارند و بعضی با سوادتر ها به کتابهای این تیپی و کلاسهای تجاری در این زمینه روی می آورند. قضیه چیست؟ ایراد کار کجاست؟
کتابی از خانم دبی فورد در ایران با ترجمه روان خانم فرود منتشر شده تحت عنوان « نیمه تاریک وجود» که گرچه خواندن آن آسان نیست (زیرا صداقت بیرحمانه ای را با خود می طلبد و برای سن خیلی جوان درکش مشکل است) اما حاوی نکات مهمی در باب سختی زندگی است.
شما عاشق کیفیتی در معشوقتان می شوید که اگر نیک بنگرید، همان ویژگی را در زندگیتان مدتهاست که تعطیل کرده اید.
مثلاً آقایی عاشق خانمی می شود که به غایت آرام و متین و مهربان است. وقتی مرد دقت می کند می بیند که مدتهاست کیفیت نرمی و متانت و مهربانی و لطافت را در زندگی خودش، زندگی نمی کند و لذا وقتی نمود بیرونی این ویژگیها را می بیند، ناخودآگاه جذب او می شود.
یا خانمی، شیفته آقایی می شود فعال و زرنگ و موفق در محیط درس یا کار و شرکت و... بعد که دقت می کنی، می بینی که خود این خانم مدتهاست نه درس می خواند نه تلاشی، پنج تا کلاس نیمه تمام... زبان خارجی را نصفه و نیمه ول کرده، کلاس گل آرایی را رها کرده... ده تا کتاب نیمه تمام داره... به موقعیت اجتماعی مطلوبش نرسیده... ناگهان در بیرون مردی را می بیند که تمام نواقص خانم را ندارد و شاد و موفق در حال پیشرفت است... خب! همینجاست که عشق کلیک می کند!این تفکر را یونگ تحت عنوان «عشق نوعی فرافکنی است»به شاگردانش یاد داده است. بعضیها معتقدند که یونگ و مولوی در عالم غرب و شرق معادل یکدیگرند و در آثار مولوی در قرن ۷ بسیاری از این آموزه ها یافت می شود.
● فرافکنی چیست؟
فرافکنی یعنی کیفیتی درون توست که خودت بدان آگاه نیستی (مثلاً میل به رشد هنری) وقتی کسی دیگر در بیرون آن کیفیت را دارا باشد، تو شیفته او می شوی و هنوز نمی دونی چطور دلت رفت! (عاشق خود هنرمند می شوی نه اثر هنری او)
آیا از این قضیه می شود کمک گرفت و رشد روحی کرد ؟ بله هر علاقه مندی شدیدی یا هر نفرت شدیدی نشان از ریشه ای درون ما دارد.
دقت کنید که کدام ویژگی محبوبتان شما را شیفته کرده؛ احتمالاً شما آن صفت را دارید اما حواستان به آن نیست و عشق می آید تا ما را به خودشناسی برساند. ما با هر عاشقی باید به رشد روحی بالاتری برسیم.
در قضیه نفرت نیز داستان همینطور است. وقتی ما شدیداً از یک چیزی بدمان می آید یا شروع به تقبیح فلان کس که فلان کار بد را کرده، می کنیم؛ به احتمال بسیار زیاد یا خودمان کمی از آن صفت را داریم یا قبل آن کار را کرده ایم یا استعداد انجام آن کار بد را داریم!
در مورد انبیا و اولیای الهی نیز استعداد انجام کار بد وجود دارد و ایشان با اراده از انجام کار بد می پرهیزند قرآن کریم در سوره مبارک شمس اشاره ای لطیف دارد که در باب خلقت انسان ما زمینه کار خوب و بد را باهم در او قرار داده ایم « فالهمها فجورها و تقویها»
حتماً بعد از هر قطع ارتباط عاطفی، سهم سایه های خود را بررسی کنید.
سایه
خلاصه مباحث بالا در بحث زیبای سایه های شخصیت مطرح می شود. گرچه این نگاشته بنا ندارد که ساختار شخصیت شناسی سایه را مطرح کند اما بسیار مفید می دانم اشاره کنم که سایه
۱) بخشهایی از درون ماست که دوست نداریم بقیه از وجودشان در ما مطلع شوند (حسادت، خیانت)
۲) بخشهایی از ماست که اصلاً حواسمان نیست داریم (میل به هنرمندشدن، میل به دانشمندشدن)
در مورد قسمت دوم داستانی نقل می کنم که شنیدنش خالی از لطف نیست. همه ما کسانی را در زندگی دیده ایم که الگوی ما بوده اند.، معلمین یا مربیان یا اساتید دانشگاهی یا حوزوی یا بزرگان و پیشوایان دینی یا دانشمندان بزرگ. ما در برابر این بزرگواران به خشوع وا داشته می شویم. در تحلیل عمقی این شیفتگی باید خبر خوبی به شما بدهم: هربزرگی که شما را به حیرت و شیفتگی کشاند، نشانه این است که شما زمینه هایی دست نخورده درونتان دارید که منتظر شماست تا بدانها بپردازید و مثل آن بزرگ شوید با این فرق که آن صفت الآن دیگه مال خود شماست و رنگ و بو و هویت شما را دارد.
سایه این فایده را دارد که ما به راحتی گول نمی خوریم ولی این خطر را دارد که ما همه را دشمن خود بپنداریم. فرض کنید که من آدم خیلی صاف و ساده و معصومی باشم. با همین معصومیت نسبت به ابراز عشق یک نفر دچار غلیان احساسات می شوم و عاشق او می شوم. طرف هم از این تیپ آدمهاییست که هر روز با یکی هستند؛ خب! پر واضح است که من ضربه بدی را متحمل می شوم، اما اگر من یک زمانی شنیده بودم از کسی که همه صادق نیستند یا اصلاً خودم اینقدر معصومیت احمقانه نداشتم یا اصلاً در گذشته به یک نفر ابراز عشقی غیر واقعی کرده بودم، بعید بود که چشم بسته، عشق دروغین طرف را می پذیرفتم .
نتیجه: سایه های ما بی فایده نیستند و باید سهم شیطان را در عالم در نظر گرفت.
کسی که سایه های خودش را نمی بیند دائم مشکلات و سایه های بقیه را می بیند. مثلاً یک مرد یا زن خائن را در نظر بگیرید (یا الآن خیانت می کند یا قبلاً جایی دیگر خیانت کرده) الآن زنگ می زند به خانه که به همسرش چیزی بگوید و می بیند که تلفن منزل بیش از حد اشغال است، سایه خیانت از عمق شخصیت او ناگهان او را تسخیر می کند و شعله شک و تردید را در دل او می پروراند و می بینید که یا زخم زبان می زند یا به زنش می گوید: « خانم ما ختم این کارها هستیم» یا خدای نکرده خانم می خواهد مچ شوهرش را یه جای فرضی بگیرد یا.... اصلاً چنین آدمی که سایه های خودش را نمی بیند به گزینه های دیگر فکر نمی کند: به علت کابل کشی، خط برگردان، مرکز مخابرات دچار اختلال است، همسرش بعد از ۱۵ سال هم کلاسی قدیمی دبستانش را پیدا کرده، همسرش گوشی را اشتباه گذاشته... درست این است که من با دیدن مشکلات خودم مراقب باشم که زندگی خانوادگیم یا کاریم را به آتش نکشم.
● ترک اعتیاد عاطفی
بعد از بحث خلاصه سایه می پردازیم به اینکه
▪ برای حفظ عزت نفستان، از برقراری تماس مستقیم (تلفن ‎/ پیام کوتاه SMS/ OFF PM / E-MAIL با فردی که شما را رها کرده فعلاً بپرهیزید.
▪ باز برای حفظ وقارتان از تماس غیرمستقیم بپرهیزید:
۱) از طریق دوستان مشترکتان، همسایه های طرف ، آمار فعلی او را در نیاورید.
۲) با واسطه ها به طرف پیغام و پسغام نفرستید.
۳) خداوند به شما هوش نداده است که آن را برای چنین کارهای بیهوده ای صرف کنید؛ شما را آفریده است که روابطی مملو از صلح و آرامش داشته باشید.
▪ به بهانه پس دادن یا گرفتن کادو و هدیه و عکس و هر آنچه شما را به سمت ارتباط قبلی تان بکشاند، خود را سبک نکنید.
هدف از این بایکوت عاطفی این نیست که شما را شکنجه شوید ؛ شما زمانی رشد می کنید که هوشتان را به خودشناسی و خودسازی اختصاص دهید و یک ذره انرژی باقیمانده خود را به ترمیم زخمهای عاطفیتان اختصاص دهید. از سوی دیگر، ارتباطهای به هم خورده ای که از دوباره بعد از مدتی شروع می شوند، معمولاً دوباره خراب می شوند زیرا به قول کارن سالمنسون«اگر پیوسته همان کاری را بکنی که یک عمر کرده ای، آنوقت به جاهایی می رسی که یک عمر رسیده ای.»
▪ از شنیدن ترانه ها و اشعار و دیدن فیلمهایی که دست روی خیانت زوجین و فراق عشاق و بی وفایی زنان و مردان می گذارند اکیداً بپرهیزید، مطالعه نشان داده که این اشعار یا فیلمنامه ها فرافکنی سایه های شعرا و سازندگانشان است. تنها کاری که نمی کند رشد شماست و در روزهای فشار روانی شما، باعث می شود که به نتایج نا امیدکننده و غلطی برسید.
▪ به دامان عشق پدر و مادر و دوستان واقعیتان پناه ببرید و در این دوران بازیافت روحی _ عاطفی از انرژی روانی بی دریغ این عزیزان استفاده کنید.
▪ آگاهانه بعد از پذیرفتن مسؤولیت تان در وقایع رخ داده، از عشق بیکران الهی استفاده کنید که دل خستگی شما را برطرف کند. مگر نه این است که همه شما در آغازین لحظات بهار زمزمه می کنید: ای کسی که دلهای انسانها در دست توست یا مقلب القلوب و الابصار.
از صاحب قلبها بخواهید که قلب شما را در این دوران درمان، تسکین بدهد.
*ترک اعتیاد عاطفی بسیار سخت است و اگر علائم ترک در شما شدید است:
۱) افسردگی با علائم جسمی (بی خوابی، بی اشتهایی ، تحلیل میل جنسی) روحی (ناامیدی ، احساس بی ارزشی، فکر به خودکشی) فکری (حافظه مختل، اختلال تمرکز) ظاهر می شود.
۲) اضطراب شدید: نگرانی و دلهره بی دلیل ، تپش قلبی که خودتان احساس می کنید، تهوع بی دلیل، سردردهای جدید، بدخوابی ، با هر صدای تلفن از جا می پرید و حالتان دگرگون می شود، احساس ناامنی درونی دراین شرایط کمک تخصصی روانپزشکی (دارو، روان درمانی ) در کنار توصیه های بالا حتماً لازم است.
عشق شاید ناخودآگاه در دل بیاید اما ما آگاهانه آن را می پرورانیم. این خود ماییم که دیگران را وارد حریم زندگی و عواطف خود می کنیم.
گیریم که برای محبوب شدن باید تن به هزار کار بدهی که در قاموس تو ممنوع است. گیریم که برای جلب علاقه کسی که دوستش داری باید ۱۰ کیلوگرم لاغر یا چاق شوی و دماغت را جراحی پلاستیک کنی و شکمت را جراحی لیپوساکشن و رنگت را اینقدر برنزه کنی و....
● نهایتش مقداری توجه، آنهم از جنس زودگذر!
تازه در این وادی خیلی ها از تو پیشرفته تر هستند که شاید قیافه تو در برابرشان به چشم نمی آید و تازه باید بشینی و از « بودن» خودت شرمنده بشوی... واقعاً این است عشق زمینی؟ آیا تو را برای این اداها آفریده اند؟ سهم تو و خواسته های تو کجاست؟ تعهد آیا به ظاهر معشوق است یا به عمق یک ارتباط عاطفی؟
در قضیه نفرت نیز داستان همینطور است. وقتی ما شدیداً از یک چیزی بدمان می آید یا شروع به تقبیح فلان کس که فلان کار بد را کرده، می کنیم؛ به احتمال بسیار زیاد یا خودمان کمی از آن صفت را داریم یا قبل آن کار را کرده ایم یا استعداد انجام آن کار بد را داریم!
فرض کنید که من آدم خیلی صاف و ساده و معصومی باشم. با همین معصومیت نسبت به ابراز عشق یک نفر دچار غلیان احساسات می شوم و عاشق او می شوم. طرف هم از این تیپ آدمهاییست که هر روز با یکی هستند؛ خب! پر واضح است که من ضربه بدی را متحمل می شوم، اما اگر من یک زمانی شنیده بودم از کسی که همه صادق نیستند یا اصلاً خودم اینقدر معصومیت احمقانه نداشتم یا اصلاً در گذشته به یک نفر ابراز عشقی غیر واقعی کرده بودم، بعید بود که چشم بسته، عشق دروغین طرف را می پذیرفتم .
ارتباطهای به هم خورده ای که از دوباره بعد از مدتی شروع می شوند، معمولاً دوباره خراب می شوند زیرا به قول کارن سالمنسون«اگر پیوسته همان کاری را بکنی که یک عمر کرده ای، آنوقت به جاهایی می رسی که یک عمر رسیده ای.»
http://wayoflife.blogfa.com/
منابع این بحث :
۱- قرآن کریم ‎/ سوره شمس
۲ - نیمه تاریک وجود ‎/ دبی فورد ‎/ ترجمه فرناز فرود ‎/ نشر کلک آزادگان
۳ - رهایی از افسردگی ‎/ دکتر مصطفی شورکی ‎/ انتشارات ارجمند
۴ - شادباش لعنتی ! نوشته کارن سالمنسون ‎/ ترجمه رؤیا منجم ‎/ نشر کتاب مس ۸


همچنین مشاهده کنید