پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


به برهوت واقعیت خوش آمدید


به برهوت واقعیت خوش آمدید
«واقعیت چیه؟ واقعیت رو چطور تعریف می‌کنی؟ اگر منظورت همون چیزهایی‌ست که حس می‌کنیم، بو می‌کنیم‌، می‌چشیم یا می‌بینیم، پس واقعیت فقط یعنی علائم الکتریکی که مغز تفسیرشان می‌کنه. این همون دنیایی‌ست که می‌شناسی. همون دنیایی که در پایان قرن بیستم وجود داشت، و حالا فقط جزئی از شبیه‌سازی ِعصبی تعاملی است که ما بهش می‌گیم ماتریکس. تاحالا توی یه دنیای خیالی زندگی می‌کردی، نئو. اما دنیای امروز اینه. به برهوت واقعیت خوش آمدی.» این دیالوگ‌های مورفئوس خطاب به نئو، تکلیف تماشاگران «ماتریکس»را روشن می‌کند. اینکه با یک تجربه تازه‌ای از زندگی روبه‌رو هستند و اگر کمی جدی‌اش بگیرند، می‌تواند باعث شک در خیلی از واقعیت‌های دور و اطراف شود. شک در ماهیت دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم و خودمان بازیگر نقش‌هایش هستیم.«ماتریکس» در سال۱۹۹۹ ساخته شد و تماشاگران سینما را با موضوع و ساختارش شوکه کرد. آنها در برابر اثری قرار گرفته بودند که هم به لحاظ تکنیکی از فیلم‌های هالیوودی جلو بود و هم آنقدر نشانه و المان داشت که می‌توانست ساعت‌ها همه را درگیر بحث پایان‌ناپذیری کند. جاشوآ کلووِر در کتابی که در مورد این فیلم برای انستیتو فیلم بریتانیا نوشته است، سعی کرده همه جنبه‌های فیلم را بررسی کند. اثری که به نظر می‌رسد پیچیدگی‌های ساختاری و قصه کلوور را ناچار کرده توضیحات مفصلی درباره سابقه فیلم‌های علمی- تخیلی و داستان‌هایی که با این مضمون نوشته شده ارائه کند. نکته اینکه برخلاف سایر آثار این مجموعه کتاب‌ها، برادران واچوفسکی چندان همکاری نکرده‌اند و همه چیز را به نویسنده سپرده‌اند. با وجود این نویسنده کتاب توانسته بخش عمده‌ای از سابقه راز‌های فیلم را برملا کند. مثلا اینکه تکنیک «زمان گلوله»ـ که در آن دوربین به گرد اشیا و افراد در فضا می‌چرخد- قبل از ماتریکس، در آگهی‌ تلویزیونی نوشیدنی«اسمارین باد»ساخته میشل گوندری به کار رفته است. یاپیرنگ داستان هم ارتباط عمیقی با آثار فلیپ کی دیک دارد. او با بررسی کتاب‌های تخیلی متوجه شده اصولا داستان ماتریکس در دو باور رایج داستان‌های تخیلی ریشه دارد: یکی نبرد میان انسان و ماشین و دیگری احتمال اینکه واقعیت، فریبی بیش نیست. و همه اینها نکته‌هایی ‌است که می‌شود ردپایش را در آثار فلیپ کی دیک دید. برادران واچوفسکی از طرفداران پروپاقرص این داستان‌ها هستند و این‌طوری راحت‌تر می‌‌شود المان‌های مذهبی موجود در ماتریکس ـ که کاملا منطبق با نشانه‌های آثار کی. دیک است ـ را کشف کرد. مثل ایمان به ظهور منجی برای نجات انسان‌ها و اندیشه‌ای که مطابق آن هر چیزی که انسان را از رسیدن به بهشت باز می‌دارد فریبی نیرومند است. اما جاشوآ کلووِر، کتابش را به این ردیابی‌ها و تاریخ‌نگاری‌ها محدود نکرده است. او با دیدی فلسفی فیلم را تحلیل کرده و به نتایج عجیبی هم رسیده. مثلا او در بخش پنجم کتاب به توصیف طبقه حاکم و تسلطش برطبقه فرودست اشاره می‌کند و می‌نویسد در فیلم ماتریکس هم، مانند دنیای اطراف ما، طبقه حاکم دنبال راه‌حلی است که بفهمد چطور طبقه فرودست را قانع کند تا انرژی‌اش را در اختیار او قرار دهد و در عین حال آنها را تسلیم نگه دارد. و بعد نتیجه می‌گیرد که فیلم، توصیف صریح مارکسیستی از سرمایه‌داری و شرایط انسان درآن است. در اینجا فقط اسم عوض شده است؛ آن هم نه چندان زیاد:مارکسیست به ماتریکس تبدیل شده البته نویسنده برای تحلیلش سند‌هایی هم ارائه داده است که نشان می‌دهد برادران واچوفسکی چگونه در یک فیلم دهه ۹۰ مفاهیم عمیق را گنجانده‌اند تا تماشاگران عشق سینما را با اثرشان مغلوب کنند. آنها حتی از ویژگی بازی‌های کامپیوتری هم بهره برده‌اند. ویژگی‌ای که طبق آن بازی کننده جزئی از سیستم بازی می‌شود و اصلا از این طریق هم لذت می‌برد. «ماتریکس»هم تماشاگرش را به درون خود می‌کشد و در دنیای مجازی که ساخته رهایش می‌کند. نویسنده کتاب این تحلیل را از ژیژک کِش رفته. ژیژک در سخنرانی‌ای درباره فیلم این موضوع را توضیح داده و گفته است که واقعیت فیلم به صورت ماتریکس بعدی، یعنی در سطح بعدی واقعیت مصنوعی مطرح خواهد شد. نکته‌ای که کلوور آن را دقیق توضیح می‌دهد تا نشان دهد چطور فیلم، خودش در تناقضی میان واقعیتی که نشان داده و واقعیتی که وعده می‌دهد گرفتار شده. او از قول ژیژک نتیجه می‌گیرد سال ۲۱۹۹ که در فیلم وعده داده می‌شود باز هم ماتریکسی تازه است. به این ترتیب می‌شود فهمید یک محصول هنری چطور می‌تواند همه روشنفکرها را برای درکش به دردسر بیندازد و همچنان هم نکته‌های کشف نشده داشته باشد. و درکنار آن با بخش وسیعی از تماشاگران ارتباط برقرارکند و در میان فیلم‌های هالیوودی رتبه پنجم پرفروش‌ها را به دست بیاورد. «ماتریکس» آن‌گونه که نویسنده کتاب برای ما رونمایی می‌کند تطبیق عجیبی با مضمون کتاب «جهان هولوگرافیک» دارد. اثری که مایکل تالبوت نوشته و واقعیت را این‌گونه توضیح داده است «جهان و ما و هرچه در آن است همگی فقط تصاویر شبح‌وار یا فراکنش‌هایی از سطح واقعیت است. چنان دور از واقعیت خاص ما که تقریبا ورای مکان و زمان قرار می‌گیرد.» آیا همه دنیا تصوری از یک حقیقت ناب است؟
کریم نیکونظر
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید