شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا
سرمایه و سرمایهداری در فرهنگ ایرانی
فرهنگ ایرانی اسلامیدر دوره مدرن از قرن پانزدهم به یک عبارت و از قرن نوزدهم به عبارت دیگر در ایران با مسئله سرمایهداری به عنوان نظام جدید کار و تلاش و اقتصاد و فرهنگ و سیاست و روابط اجتماعی روبهرو شد. به لحاظ جدید بودن این موضوع و وضعیت است که پاسخهای متعددی از طرف صاحبان اندیشه و فکر و روش در جامعه ایرانی ارائه شده است. عدهای بدون ملاحظه بنیانها و روشها و نتایج نظام جدید – سرمایهداری- به دفاع از آن و عدهای نیز به نفی آن پرداختهاند. این وضعیت دوگانهگرایی و معارض گونه - موافقان و مخالفان سرمایهداری در ایران - نسبت به سرمایهداری فضای گفتوگو و بحث و تحقیق را نامناسب کرده است. زیرا همیشه عدهای با مدافعان و منابع و ابزارهایی برای مقابله یا دفاع بدون منطق و احساسی حاضر هستند. موافقان سرمایهداری نیازی در درک دلیل و منطق شکلگیری سرمایهداری در جهان نمیشناسند. زیرا آنرا امری خوب و درست و مورد دفاع میشناسند. از نظر این گروه برخورد با مخالفان سرمایهداری یک وظیفه است. در مقابل مخالفان سرمایهداری نیز نیازی به تفکر و تامل در فهم ریشه و بنیانهای سرمایهداری ندارند. آنها نیز اقدام و برخورد با موافقان سرمایهداری را اصل میشناسند. بدینلحاظ است که قبل از اینکه در ایران جدید سرمایهگذاری و سیاستهای سرمایهگذاری و اندیشه سرمایهگذاری و نیروهای آماده برای سرمایهگذاری شکل بگیرد مخالفان و مدافعان سرمایهگذاری که احساسی هستند و هیچ وظیفهای به جز برخورد – آن هم در سطح برخوردهای فیزیکی تا حذف و در بیشتر مواقع نابودی رقیب – نمیشناسند. پس میتوان مدعی شد که در کشور ایران در طول چندین قرن گذشته ما بیش از اینکه سرمایهگذاری داشته باشیم یا اینکه اندیشهای معطوف به سرمایهگذاری، دعوای بین کسانی را داشتهایم که اصلا درکی از سرمایهداری نداشتهاند. حاصل این ماجرای ساختگی برای ایرانیان ویرانی حوزه سرمایهداری بوده است.
در این سطح از بحث این سوال مطرح میشود که چرا این ماجرا به ویرانی حوزه سرمایهداری در ایران انجامیده است؟ مگر چه اتفاقی افتاده است؟ مگر چه چیزی ما ایرانیان در این معرکه از دست دادهایم؟ مگر ایرانیان میلی به سرمایهگذاری داشتهاند که دعوای ایجاد شده به ویرانی و بحرانی شدن اوضاع کمک کرده است؟ اصلا ما در جامعه جدید میتوانستیم وارد سرمایهداری جهانی شویم که دعوای ایجاد شده مانع بوده است؟ آیا فرهنگ ایرانی و اسلامیما با سرمایهگذاری و سرمایهداری تناسبی داشته است؟ در چه سطحی به لحاظ نظری و عملی سرمایهداری در ایران امکان ظهور داشته است که دعوای ایجاد شده به ویرانی شرایط انجامیده است؟ برای ارائه پاسخهایی در حد اجمال به سوالات اشاره شده نیازمند بحث و بررسی بیشتری هستیم. البته در این یادداشت فرصت پرداختن به این موضوع در حد وسیع وجود ندارد و باید در سطح دانشگاههای کشور این موضوع کنکاش شود. با وجود این بیان چندین نکته مفید به نظر میرسد و تا حدودی خواهد توانست راهگشای ما در تحقیقات و بررسیهای آتی باشد.
اولین نکتهای که نیاز به تکرار زیاد دارد، بیان این اصل است که دعوای ایجاد شده در سطحی میتواند ساختگی باشد. ساختگی است. زیرا بعضی از مدافعان و مخالفان سرمایهداری در صورت خسته شدن از سربهسر گذاشتن رقیب و به زندگی واقعی برگشتن و کسب تجربه به سرمایهاندوزی اقدام میکنند. این است که در میان چپگرایان و راستگرایان افراطی پس از طی کسب تجربههای سیاسی و حزبی و گروهی دوستداران سرمایهاندوزی یافت میشود. این نوع عمل حکایت از ساختگی بودن دعوای علیهوله سرمایهداری است.
نکته دوم، به اثرگذاری مارکسیستهای روسی در ایران بر جریان سرمایهگذاری و سرمایهداری بر میگردد. مارکسیستهای روسی که باید بیشتر از آنها به عنوان تودهای یاد کرد، بیش از اینکه به واقعیتهای پیرامونیشان توجه داشته باشند، به آموختههای حزبی توجه دارند. تودهایهای ایرانی – که در کمتر جایی از دنیا مانند آنها را میتوان یافت – بدون درک از شرایط جامعه ایرانی مبنی بر سطح سرمایهداری آن به نفی سرمایهداری اقدام کردهاند. آنها این کار را برای خود وظیفه دانستهاند زیرا آموخته حزبیشان این را میخواهد. آنها اغلب در مقابل این سوال که نوع و سطح سرمایهداری در ایران چگونه است، پاسخی ندارند. متفکران این گروه سعی کردهاند با وارونه جلوه دادن فرهنگ و تاریخ و تحولات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ایران، جایی برای بروز سرمایهداری بیابند و در نتیجه دلیلی در برخورد با سرمایهداری و سرمایهداران در ایران داشته باشند. با وجود مخالفتهای صورت گرفته با این تحلیل است که بعضی از آنها تخفیف داده و از سرمایهداری بدلی یا شبهسرمایهداری یاد کردهاند. ببیند چه نبوغی در میان این گروه از اندیشمندان چپ ایرانی دیده میشود. واقعا با بدل کردن و شبیهسازی مفاهیم خود را متفکر ساختهاند و دیگران را واداشته تا آنها را متفکر طراز اول بشناسند و کتابهایشان نیز به چاپهای متعدد برسد. عدهای هم با کمبود مفاهیم روبهرو بوده و این مفاهیم بدلی را به صورت بدلی بارها بدلکاری کرده و از آن جهانهای اجتماعی و فکری که اساسا بدلی و بیخاصیت و بیفایده است، لذت بردهاند. در این نکته و اصل به این معنی دست یافتیم که ضدیت با سرمایهداری در ایران بیشتر از اینکه از واقعیتهای اجتماعی و تجربه تاریخی و فکری و اندیشهای بدست آمده باشد، از سیاست بازی و حزب بازی تودهایهای ایرانی بیرون آمده است. جالب است که افراد باقی مانده این گروه هنوز هم به تنور نسبتا خاموش ضدیت بر سرمایهداری میدمند و خودسوزی میکنند. با شنیدن صدایی هرچند نارسا بلندگویی میکنند. جنجال به پا میکنند. این افراد هستند که هنوز هم بر طبل تعارض و تضاد طبقاتی کوفته و توده را به انقلاب کارگری و تودهای و خلقی دعوت میکنند.
نکته سوم به جهتگیری راستگرایان افراطی در ایران به لحاظ تجربی و مفهومی برمیگردد. این گروه از قدیم الایام اصرار بر دفاع نارسا از سنتهای اجتماعی ایرانی داشتند و در این راه است که به نابودی سنتهای ایرانی اسلامیکمک کردهاند. بیشتر افراد این گروه بدون درک روشنی از سنت، سنتگرا شدهاند. بدون درک روشنی از ایران و اسلام، مدافع ایران و اسلام شدهاند. بدون درک روشنی از تحولات اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی وارد معرکه تحولات شده و فضای هیجانی و احساسی تولید کرده و در نهایت به ویرانی سرمایههای اجتماعی کمک کردهاند. به طور خاص، این گروه با میل و علاقهای که نفی سرمایهداری نشان داده است، سرمایهگذاری و سرمایهسازی بدون کار و تلاش را تقویت کردهاند. قرار شده بود که سرمایهداری واقعی وارد کشور نشود که با ضدیتهای صورت گرفته این نوع سرمایهداری که تعهد آن به خودش برمیگردد شکل نمیگیرد. ولی از طریق مشارکتهای پنهان در سرمایهاندوزی و پول درآوری، سرمایهسازی شکل گرفته است. بسیاری از افراد در این سطح صاحب منابع بسیار شده بدون اینکه به جامعه و فرهنگ تعهدی داشته باشند. این است که افراطیگری در حوزه سیاسی و فکری به افراطیگری در حوزه عمل انجامیده و در نتیجه به جای سرمایهداری و سرمایهمداری، سرمایهاندوزی و سرمایهسازی که همان پولسازی است، حاصل شده است.
آیا در ایران مردم صاحب ثروت و مکنت و پول و منابع اقتصادی وجود ندارد؟ اگر وجود دارد، این افراد را در مقایسه با سرمایهداران مدرن در جهانهای دیگر چه میتوان نامید؟ آیا آنها افراد نامشروع جامعه هستند؟ آیا آنها از طریق دزدی و غارتگری به این ثروت دست یافتهاند یا اینکه برای حصول آن تلاش هم کردهاند، کار و فکر و ریسک و حسابگری وجود داشته است؟ اگر از منظر دو رویکرد اشاره شده در فوق به این بحث بپردازیم، خواهیم یافت که سرمایهداران ایرانی همه دزد و دغل باز و خودخواه و بیعاطفه و بیدین و بیفرهنگ هستند. آیا واقعا این افراد را میتوان با صفات اشاره شده فوق معرفی کرد؟ به نظر میآید کمی بیانصافی است که صاحبان ثروت و مال را دزد بنامیم و کسانی را که کمترین تلاشی در زندگیشان داشتهاند صاحبان حق و حقوق بدانیم. من قصد ندارم تا از سرمایهداری ایرانی به شکل موجود دفاع کنم. ولی این نوع نگاه که به نفی و ضدیت با سرمایهداران ایرانی و سرمایهداران ایرانی نیز میپردازد نیز قبول ندارم. این افراد همانقدر مشروع و پسندیده هستند که دیگر گروههای ذینفوذ کشور از اعم دانشگاهیان، حقوق دانان، روحانیون، نظامیها، و بوروکراتها، و دیگر افراد وگروههایی که در جامعه حاضرند و موفق هستند. اگر اشکالی هست در حضور این افراد و سرمایهداری آنها نیست که ازطرف تودهایهای ایرانی و راستگرایان افراطی طی دو سده اخیر به دشمنی انجامیده است، بلکه در ماهیت نظام اجتماعی و سازوکارهای اقتصادی و سیاسی کشور است. شاید هم به اندیشه جامعه ایرانی بر میگردد. حال بهتر است که به سوال اصلی برگردیم که چرا در ایران نگاه منفی نسبت به سرمایهداری وجود دارد؟ آیا سرمایهداری امر ناپسند است که ما ایرانیان فرهنگ دوست و اخلاقگرا از آن بیزار هستیم یا اینکه ماجرای دیگری در کار است که نیاز به کشف و فهم آن هستیم؟
اجازه دهید به ایستار و نگاه و نگرش ایرانیان نسبت به ثروت نظری داشته باشیم. ایرانیان هستند که علم و ثروت را با هم دوست دارند. اینکه در مدارس همیشه دانشآموزان را در نوشتن انشایی با موضوع ”علم بهتر است یا ثروت“ روبهرو میکردهاند حکایت از اهمیت علم و ثروت است. ما با اینکه کمیاهل ادب و پرهیزکاری و رودربایستی هستیم در مقابل این سوال با کمیطفره رفتن و حاشیهگویی میگوییم علمیخوب است که به ثروت بینجامد یا ثروتی خوب است که حامیو پشتیبان علم و اندیشه باشد. پس معلوم میشود که ما هم علم را دوست داریم و هم ثروت . در اینصورت ما مردم ایرانی مردمیمدرن و معاصر هستیم. اینطور نیست که ضد ثروت یا علم باشیم. هر دو را به تنهایی اگر ممکن باشد یا هر دو را باهم اگر ممکن باشد میخواهیم. در هر صورت معلوم است که ایرانیان اهل ادب و اخلاق و علم هستند و اهل تجارت و ثروت هم هستند. برای اثبات این معنی لازم است که به حضور ایرانیان در جهان نگاه کنیم. ایرانیان از قدیم در جهان هم در تجارتهایی که به ثروت انجامیده است، پیشگام بودهاند و هم اینکه علماندوزی را اصل قرار دادهاند. برای اثبات این معنی کمیتاریخ خوانی کفایت میکند.
پس معلوم است که ما به لحاظ تاریخی و تجربی و عملی ضدیتی با ثروتاندوزی و سرمایهداری نداریم. از طرف دیگر، میل بسیار به درک علم و دانش و منطق هم نشان دادهایم. خوب چه شده است که به جای برقراری نظام اجتماعی که سرمایهمدار باشد به تشکیل نظام اجتماعی کمک می کنیم که سرمایهساز و ثروتمدار است؟ به نظر میآید اولین دلیل آن به وجود و اثرگذاری دعوای ساختگی بین مخالفان و مدافعان سرمایهداری که امری احساسی و حزبی است، بر میگردد. دومین دلیل آن به حضور نابهجای رفقای تودهای ایرانی در طول چند دهه گذشته در شکلگیری اندیشه ضدسرمایهداری و برادران راستگرای افراطی ایرانی برمیگردد که مخالف مدرن شدن جامعه به لحاظ سازمانی و اندیشهای بودهاند. سومین دلیل آن به بیتوجهی همه ما – اعم از معلمان دانشگاه، مدرسان حوزه، مدیران ادارات، وکلا، سیاستمداران، اندیشهسازان، و فرهنگ گرایان و بسیاری از دیگران مهم - در بیتوجهی به روحیه ایرانی که علمگرا است و ثروتگرا، تاجرپیشه است و بوروکرات و تخصصگرا و اندیشهورز- به روحیه ایرانی و تجربه ایرانیان برمیگردد. به عبارت دیگر، ریشه اصلی بیتوجهی به سرمایهداری یا وجود روحیه منفی به سرمایهداری در فرهنگ اسلامینیست. روحیه منفی نسبت به سرمایهداری کاری به فرهنگ ایرانی تنها ندارد. بیشتر ریشه و رابطه با سازوکارهای سازمانی، اداری، حزبی است و منفعتگرایی گروههای اثرگذار دارد. برای حل مشکلاتی که در پیش روی سرمایهداری در ایران میباشد، نیاز به بازشناسی تحولات تاریخی ایران معاصر هستیم.. در این بازشناسی باید دریابیم که سرمایه وارد شده هنگفت به ایران چرا منشا سرمایهداری ملی نشده است؟ چرا ارزهای بهدست آمده از نفت و فروش دیگر منابع به ثروت ملی تبدیل نشده. در عوض منشا نابسامانی اجتماعی و سازمانی شده است. باید توجه داشت که وضعیت ایران با بعضی از کشورهایی که در آنها هیچ ثروتی و منبع درآمدی وجود نداشته است، فرق دارد. با این توجه است که باید مشکل فقدان شکلگیری سرمایهداری ملی را به عنوان یک مسئله مهم و حیاتی مورد توجه قرار داد و از تکرار مفاهیم بدلی چون جامعه شبه مدرن، سرمایهداری وابسته و امثال آن نیز اجتناب کرد. باید به سراغ فهم دقیق تاریخی رفت و ریشههای این ضدیت را نسبت به سرمایهداری ملی در رفتار گروههای ذینفوذ و صاحب گرایش حزبی و مردمان عافیتطلب ضد کار و تلاش دید. بدین صورت است که در پایان مسئله مطرح شده را بیپاسخ نگذاشتم و فهم اجتماعی را در بیان وضعیت معاصر ایران لازم دانستم.
تقی آزاد ارمکی، استاد گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران
منبع : شهروند امروز
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
اسرائیل ایران اصفهان ایران و اسرائیل انفجار استان اصفهان حمله ایران به اسرائیل گشت ارشاد حجاب ارتش جمهوری اسلامی ایران دولت وعده صادق
فراجا فضای مجازی سیل تهران زلزله هواشناسی قتل قوه قضاییه سازمان هواشناسی سیلاب شهرداری تهران دبی
قیمت خودرو قیمت طلا ایران خودرو فرودگاه بانک مرکزی بازار خودرو خودرو قیمت دلار تورم حقوق بازنشستگان قیمت سکه دلار
تلویزیون سینمای ایران احسان علیخانی کتاب تئاتر موسیقی دفاع مقدس
سرطان اینترنت
رژیم صهیونیستی فلسطین غزه آمریکا سازمان ملل جنگ غزه روسیه امیرعبداللهیان شورای امنیت عملیات وعده صادق چین حماس
فوتبال پرسپولیس شمس آذر قزوین علی دایی لیگ برتر باشگاه استقلال لیگ قهرمانان اروپا صنعت نفت آبادان رئال مادرید بارسلونا بازی لیگ برتر فوتبال ایران
هوش مصنوعی گوگل فناوری سامسونگ تلگرام اپل ناسا وزیر ارتباطات
خواب چاقی پیاده روی گیاهان دارویی