سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


مینای شهر خاموش؛ فیلمی در حاشیه زلزله بم


مینای شهر خاموش؛ فیلمی در حاشیه زلزله بم
فیلم سینمایی مینای شهر خاموش ساخته امیرشهاب رضویان از امتیاز ثبت دراماتیک زلزله بم در داستان خود بهره برده، اما این وجه در میان خطوط فرعی متعدد داستان گم و کمرنگ مانده است.
رضویان در دومین فیلم بلند سینمایی خود پس از سفر مردان خاکستری تلاش کرده داستان آشنای بازگشت به ریشه و اصالت ها را بر بستری از وقایع نه چندان دراماتیک با پس زمینه ای از واقعه زلزله بم به تصویر بکشد. در واقع این بستر که قرار بوده به عنوان فضایی برای ایجاد حس نوستالژیک قهرمان فیلم نسبت به گذشته و نقبی به فجایع این حادثه کارکرد، پیدا کند در کنار خطوط فرعی متعدد فیلم به حاشیه رفته است. به این ترتیب آنچه بیش از هر چیز در ذهن مخاطب می ماند روایت هایی کوتاه و فرعی از مقاطع میانی است نه خط سیر حرکت قهرمان به سوی ریشه هایش که باید نمادین شود.
قهرمان فیلم یک جراح ماهر ایرانی به نام بهمن پارسا (نوشیر) است که در آلمان زندگی می کند و شرایط به گونه ای چیده شده تا بازگشت او به وطن به بهانه تخصص اش باشد و قصه هر چه سریع تر بر مسیر طراحی شده قرار بگیرد. فیلم ساز ابتدا تصویری از نوع زندگی و روابط وی در آلمان ارایه می دهد تا به نوعی معرفی ابتدایی شخصیت همراه با زبان سینما انجام شود. به این ترتیب بخشی از زندگی ناموفق وی که منجر به جدایی از همسرش شده، رابطه سرد و خشک با دخترش، موقعیت حرفه ای مناسب او، تراکم برنامه های کاری که در گفتگو با منشی برجسته شده و… مواردی هستند که در روایت این مقطع به تصویر درآمده اند. کارکرد دیگر این بخش ارایه تصویری است که در تعامل یا حتی تضاد با محیط و روابط جدید او قرار می گیرد. بهمن پارسا با این پس زمینه عازم ایران می شود، اما واقعیت این است که برای آمدنش دلیل محکم ندارد. همان طور که خودش هم اشاره می کند نمی دونم واسه چی اومدم. در واقع تقاضای دوست قدیمی پدرش (قنواتی - انتظامی) برای انجام عمل جراحی یکی از نزدیکانش که آخرین گلوله جنگ ایران و عراق را در سینه دارد، نمی تواند از جهت منطقی به این پرسش پاسخ دهد.
البته به نظر هم نمی آید فیلم ساز دنبال ارایه پاسخ منطقی به این پرسش باشد و وجه معنایی و درونی این کشش و بازگشت به وطن با بهانه های کوچک و حتی سست از جهت مفهومی اهمیتی بیشتر داشته است. از لحظه ورود به ایران آنچه فیلم ساز از نگاه پارسا برجسته می کند، تفاوت هاست: تفاوت نام خیابان ها، تفاوت بوق ها و حتی تفاوت عشق ها و عاشق شدن ها. به علاوه وی آشکارا می کوشد نظرهای انتقادی خود را در قالب حرف های افرادی که در مواجهه با پارسا قرار می گیرند به نوعی پررنگ کند. اشاره به مسایل هسته ای ایران و منطق پرداختن به جنگ در موقعیت فعلی از مواردی است که هر چند پرداخت آن ها برخاسته از نگاه فیلم ساز است، ولی در اجرا شکل هنرمندانه پیدا نکرده و تبدیل به آیتم هایی شعاری شده است. قاطعیت نداشتن پارسا تا جایی می تواند ناشی از تغییر محیط و استقرار در مناسبات تازه و متفاوت با تجربیاتش باشد. در واقع همین حس است که با وجود میل باطنی و بدون تصمیم قطعی او را به بم و نخلستان های پدر می کشاند تا این بار آگاهانه دنبال عشق کودکی برود و در این جستجو که بی شباهت به بازکردن چاه های خشک نیست، بفهمد مادرش عشق فردی دیگر بوده است.
در واقع نکته مهم در روایت این قصه ها که عرض مسیر حرکت و سفر اهمیتی خاص دارد، چگونگی رسیدن به نقطه پایان است نه صرفا کیفیت آن نقطه. فیلم ساز هم برای سریع تر رسیدن به مقطع سفر با پرداختی ساده علت اصلی آمدن پارسا به ایران را حل می کند تا با بیرون آمدن گلوله از سینه بیمار، عمل و بیمار به حاشیه بروند و پیشنهاد سفر به بم از طرف قنواتی سفر را آغاز کند. این مقطع با اتفاق ها و افراد مختلف شکل می گیرد تا شخصیت پارسا تاثیرپذیر شود. در همین بخش تعدد قصه های فرعی به نوعی به تمرکز لازم برای جهت دادن به حرکت قهرمان لطمه زده است. در این میان فلاش بک های او از گذشته در کنار خطوط فرعی چون خط قصه راننده و نامزدش، همبازی دوران کودکی، عشق قدیمی به مینا و زلزله بم و حواشی آن طرح شده است. حتی قصه حاشیه ای زنی که توهم زنده بودن کودکش را دارد و با آن ها همسفر می شود نیز در این مقطع به تصویر کشیده شده تا سیر صعودی رویکرد به قصه های فرعی برجسته تر شود. مینای شهر خاموش هر چند از معدود آثاری است که زلزله بم را در سیر دراماتیک داستان لحاظ کرده، اما این بخش در خطوط فرعی متعدد گم شده و نمی تواند اهمیت و تاثیرگذاری لازم را ایجاد کند. مینای شهر خاموش درباره بازگشت دکتر بهمن پارسا بعد از ۳۳ سال از آلمان به ایران است. او با یکی از دوستان قدیمی پدرش و راننده ای جوان به زادگاهش بم می رود و در طول سفر برای او و همراهانش اتفاق هایی می افتد.
آرمین هوفمان، محمد فرخ منش و رضویان فیلمنامه نویسان، داریوش عیاری، محمدرضا سکوت و کلاوس بوس دسانتس مدیران فیلمبرداری، فرامرز هوتهم تدوینگر، داریوش تقی پور موسیقی، محمد قومی طراح چهره پردازی، یدالله نجفی صدابردار، سیدمحمد موسوی نژاد صداگذار و عزت الله انتظامی، شهباز نوشیر، صابر ابر و مهران رجبی بازیگران فیلم هستند.
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید