جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


واقعا ما هم خبرنگار هستیم؟


واقعا ما هم خبرنگار هستیم؟
فایده ندارد هر چه که ما بگوییم. نسل جدید هیچگاه لذت <تن‌تن‌خوانی> ما را درک نخواهد کرد. همچنان که شوق تماشای سرنوشت <هاچ زنبورعسل> و طعم فراموش‌نشدنی شکلا‌ت <یام‌یام> برای بچه‌های عصر رایانه و ماهواره مفهوم خارق‌العاده‌ای ندارد، اما درسال ۱۹۸۳ یعنی همان سالی که ژرژ رمی‌(هرژه) خبرنگار بلژیکی خالق <تن‌تن> و همراهان دوست‌داشتنی‌اش از دنیا رفت، ورق زدن کمیک استریپ‌های چاپ انتشارات یونیورسال برای بچه‌های ایران دهه ۶۰، کشور درگیر جنگ و تحریم و در هنگامه محدودیت‌های برآمده از فضای انقلا‌بی شیرینی خاصی داشت.
در کتاب‌های تن‌تن همه چیز در هم آمیخته است: هیجان، ماجرا، واقعیت، خیالپردازی و انبوهی از دانستنی‌ها به زبان ساده که جناب هرژه خبرنگار به بهترین شکل ممکن برای مخاطبان خود روایت می‌کرد؛ مخاطبانی که ابتدا قرار بود تنها کودکان و نوجوانانی باشند که هر پنجشنبه ضمیمه روزنامه <قرن بیستم> بلژیک را تعقیب کنند؛ ضمیمه‌ای که تیراژ روزنامه را در آن روز به دوبرابر می‌رساند. جادوی تن‌تن یعنی همان رویای جناب خبرنگار که دایره مخاطبان خود را از کودک ۷ ساله تا کهنسال ۷۷ ساله می‌خواست به‌تدریج از مرزها و محدوده‌ها و سن و سال‌ها عبور می‌کرد.
خبرنگار خوش‌ذوق و مصمم می‌دانست که چه می‌خواهد؛ تاثیر و نفوذ بر هر مخاطبی که کتاب را ورق خواهد زد. اگر خودش خبرنگار شهره و قابلی نبود ولی در عوض خبرنگار کارآمد و شهیری را خلق کرد. برای کامل شدن قصه‌ها و دوست‌داشتنی شدن شخصیت‌ها به کوچک‌ترین عناصر هم توجه کرد و از هر چیزی که به چشمش می‌آمد و به نظرش جذاب بود الهام می‌گرفت حتی کاراکتر جالب پدرش که کلا‌ه لگنی بر سر می‌گذاشت و عصا به دست می‌گرفت و با برادر دوقلوی خود برای گردش به پارک می‌رفت و یا چهره منحصر به فرد یک فیزیکدان سوئیسی؛ دانشمندی که در عرصه هوانوردی و پرواز با بالن، رکوردهایی به جا گذاشته بود. تن‌تن‌بازها خوب می‌دانند که این آدم‌های حقیقی کدامیک از کارکترهای دوست‌داشتنی کتاب‌ها را آفریده‌اند و البته فقط عاشق‌های تن‌تن می‌توانند درک کنند که چرا در یک نظرسنجی رسمی ‌از کاربران اینترنتی، شخصیت <کاپیتان‌هادوک> با فاصله زیادی، محبوب‌ترین کاراکتر این مجموعه داستان‌ها لقب می‌گیرد. او خود یکی از رفقا، اقوام یا همکارهای شما نیست؟ ‌
تمامی ‌وسایل نقلیه‌ای که در ماجراهای تن‌تن دیده می‌شوند، واقعا وجود داشته‌اند، تمامی‌ سلا‌ح‌هایی که در این داستان‌ها به تصویر کشیده شده‌اند، بر اساس عکس‌های موجود در کاتالوگ‌های شرکت‌های اسلحه‌سازی و یا تصاویر تاریخی طراحی شده‌اند. مدل لباس‌ها برگرفته از مجله‌های مد روز بوده است. هرژه مدام مشغول جمع‌کردن چیزهایی بود که فکر می‌کرد زمانی می‌تواند به دردش بخورد، از کاتالوگ‌ها و بروشورهای مختلف گرفته تا کارت‌پستال و بریده‌های نشریات و روزنامه‌ها، آن هم درمورد موضوعات مختلف. او حتی به برخی از لوکیشن‌های‌ ماجراهای تن‌تن سفر می‌کرد تا همه چیز همان شکلی نگاشته شود که هست. ‌
‌ نه! ژرژ رمی‌ واقعا خبرنگار قابلی بود. او چنان برای رویای خود وقت و انرژی گذاشت که پای جناب تن‌تن حتی به مناقشات سیاسی کلا‌ن جهان هم باز شد و بر سر چپ بودن، راست بودن، ضد کمونیست بودن و حتی نژاد‌پرست بودن او جدل‌ها و نظرها بالا‌ گرفت. جالب است که رمی ‌حتی از تن‌تن به خاطر فشاری که در طول یک عمر هنری بر رویش گذاشته بود تنفر پیدا کرده و گفته می‌شود که گاه نقاشی‌هایی می‌کشید که به نوعی تنفرش را از تن‌تن بروز بدهد.
یکی از معروف‌ترین آنها نقاشی‌ای‌ است که در آن تن‌تن را به صورت ارباب و خودش را به شکل برده تن‌تن نشان داده است! ‌ حالا‌ کلا‌ه‌مان را قاضی کنیم که واقعا ما هم اسم‌مان خبرنگار است؟
حتی مایی که ادعا می‌کنیم تن‌تن‌باز واقعی بوده‌ایم. ماهایی که حتی بی‌خیال تمام کلیات هستیم چه رسد به جزئیات. تلکس‌ها را به هم می‌چسبانیم و مقالا‌ت خارجی‌ ترجمه شده را به نام خودمان چاپ می‌کنیم؛ بی‌اعتنا به مخاطبی که اصلا‌ نگاشته‌هامان را می‌خواند یا نمی‌خواند و نام‌مان را به خاطر نمی‌سپارد و باورمان نمی‌کند و برای خواندن نوشته‌مان شوقی ندارد.
چرا به یادمان آورند؟ با این مزخرفات بی‌سر و ته و بی‌مایه ما که بیهوده کاغذ را سیاه می‌کنند. <بر شیطون لعنت>! ما واقعا خبرنگاریم؟
پیمان مقدم
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید