چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


حوالی غربت و خاک


حوالی غربت و خاک
اواخر سال ۸۶ را می‌توان روزهای خوبی برای بازار نشر ادبیات داستانی ایران به حساب آورد. زیرا در این روزها چند مجموعه داستان و رمان خوب توانستند توسط انتشاراتی‌های معتبر روانه بازار کتاب شوند و در دسترس مخاطبان ادبیات داستانی قرار گیرند.
یکی از آن مجموعه داستان‌های خوب که توانست مورد استقبال مخاطبان قرار گیرد، مجموعه داستان «چیزی در همین حدود» نوشته «به‌روژ ئاکره‌ئی» بود؛ نویسنده‌ای که مقیم سوئد است و داستان‌نویسی را در غربت تجربه می‌کند؛ تجربه‌ای که شاید باعث شده تا حاصل کار او در نوشتن داستان نسبت به تجربه‌های داستانی چند سال اخیر داخل کشور متفاوت باشد. این متفاوت بودن داستان‌های ئاکره‌ئی است که دلیل اصلی شاخص بودن مجموعه داستان وی محسوب می‌شود.
حال اگر بخواهم چگونگی این متفاوت بودن مجموعه «چیزی در همین حدود» را بررسی کنم، باید به چند شاخصه از داستان‌های ئاکره‌یی اشاره کرد.
ابتدا باید به دوگانگی فضای ذهنی ئاکره‌یی در داستان‌های این مجموعه توجه داشت؛ نویسنده‌ای که نیمی از روحش در خاک زادگاه و نیمی دیگر در غربت‌نشینی پرسه می‌زند. به همین جهت خواننده در طول خواندن داستان‌های مجموعه با فضاهای متفاوتی روبه‌رو می‌شود؛ فضاهایی که گاه تصویرگر روابط انسان‌ها با یکدیگر در غربت هستند و گاه فضای ارتباطات انسان‌ها در خاک پدری را روایت می‌کنند؛ انسان‌هایی که در هر دو حالت با خود و دیگری درگیر هستند.
به تصویر کشیدن کشاکش انسان‌ها با یکدیگر، در داستان‌های ئاکره‌ئی به گونه‌ای صورت می‌گیرد که در حین اینکه حس و تفکر خواننده را با خود همراه و درگیر می‌کند اما اتفاق خاصی در بطن داستان نمی‌افتد که اعجاب‌برانگیز باشد.
به عنوان نمونه در داستان «دریچه» که اولین داستان مجموعه است، روایت به گونه‌ای شکل گرفته که در طی خواندن داستان، خواننده هر آن منتظر است که در پایان داستان اتفاق خاصی بیفتد. اما در پایان داستان به یک‌باره خواننده متوجه می‌شود که این داستان تنها برشی بسیار ساده از زندگی یک خانواده سه نفره است که در غربت از هم پاشیده شده و روابط دارای انسجام نیست. در اینجا متوجه می‌شویم که خاستگاه ذهنی نویسنده نه به وجود آوردن اتفاقی خاص که نشان دادن چگونگی روابط انسان‌هایی است که دغدغه ذهن او هستند.
در زاویه‌ای دیگر متفاوت بودن «چیزی در همین حدود» نوع نگاه نویسنده به نگرش و افکار انسان‌های داستان‌هایش وجود دارد. افکار انسان‌هایی که شاید به‌طور کلی به ئاکره‌یی نسبت و سنخیتی نداشته باشند اما وجود و حضور آنها و درگیرشدنشان با اندیشه نویسنده موجب شده تا به روایت درآیند. می‌توان به داستان «خانه نخل‌ها» اشاره کرد؛ داستانی که در آن چند رزمنده دوران جنگ به شهری در جنوب کشور رفته‌اند تا خانه‌خرابه‌های محله‌ای را بازسازی کنند.
در این بین گفت‌وگوهایی که میان آنها صورت می‌گیرد موجب می‌شود تا خواننده داستان با نگرش‌های متفاوتی نسبت به یک مسئله روبه‌رو شود. نوع نگاه ئاکره‌یی به هر کدام از این شخصیت‌ها آنقدر دقیق بوده که باعث شده هر کدام از آن شخصیت‌ها برجسته شوند.
در «خانه نخل‌ها» خواننده با افکار ضدروشنفکری روبه‌رو است. در جایی که یکی از شخصیت‌ها به کتاب‌هایی مثل کتاب شعر شاملو، کتاب‌های ضاله می‌گوید و آنها درخور سوختن می‌داند.
اما نمود کلی ذهنیت ئاکره‌یی در داستان‌های مجموعه «چیزی در همین حدود»، بازتاب وضعیت انسان‌های رها شده از خاک خویش است؛ تجربه‌ای که او به‌طور مستقیم لمس و احساس کرده است؛ انسان‌های گسیخته از هم، سرگردان، به دنبال پناهگاه و انسان‌هایی که به دنبال اصالت گمشده خود هستند. در داستان «مرغابی‌ها» این جست‌وجو توسط شخصیتی که پس از سال‌ها به دیارش برگشته به خوبی نشان داده شده است؛ با خیرگی نگاه کردن به شهر و ساکنانی که روزی آشنایت بوده‌اند و خاطره‌هایی که در خاطرت نمانده است. ایجاد این فضاها و موقعیت‌هاست که موجب شده تا جریان داستانی ئاکره‌یی در مجموعه داستان «چیزی در همین حدود» متفاوت و جذاب به نظر آید.
▪ چیزی در همین حدود (مجموعه داستان)
▪ به‌روژه ئاکره‌ئی
▪ نشر چشمه
▪ ۱۳۸۶
▪ ۳۰۰۰ نسخه
▪ ۱۵۰۰ تومان
علیرضا فراهانی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید