چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

سی‌ام تیر قیام برای آزادی و استقلال


سی‌ام تیر قیام برای آزادی و استقلال
«موفقیت دولت در مراجع بین‌المللی سبب شد که مردم تهران امیر از این پیشرفت‌ها آنقدر به خود ببالند و در خود احساس شخصیت کنند که روز ۳۰ تیر آنچنان فداکاری نمایند تا مرا به جای سابق بنشانند و این هم یکی از بزرگ‌ترین مراحلی بود که ملت ایران در راه آزادی و استقلال خود طی نمود.» عبارت فوق تحلیل دکتر مصدق در قیام سی‌ام تیر ۱۳۳۱ است روزی که از جمله مطمئنا از درخشان‌ترین روزها در تاریخ ملت ایران محسوب می‌شود. اهمیت آن قیام چنانچه دکتر مصدق نیز به آن اشاره کرده است عبارت است از احساس شخصیت ملتی که از پیروزی دولت منتخب آن ایجاد شده و ثمره آن احساس والا، فداکاری و کسب استقلال و آزادی بود. حوادث منجر به قیام سی‌ام تیر که از زمان اعلام استعفای دکتر مصدق در شامگاهان ۲۵ تیر آغاز و در ساعات پایانی روز ۳۰ تیر (۳۱) با اعلام نخست‌وزیری مجدد به بار نشست از سه منظر دارای اهمیت و درخور بررسی است.
نخست آنکه فداکاری مردم در آن روزها که با خون صدها تن شهید همراه بود راه بیش از یک سال تلاش دولت انگلستان و عوامل داخلی آن را که با هدایت و حمایت دولت آمریکا همراه بود، به شکست کشانید و از این جهت دلیلی بر بزرگی و عظمت حرکت ملت بپاخاسته ما بود. دومین ویژگی قیام سی‌ام تیر و حوادث روزهای پیش از آن ماهیت مردمی و همه‌گیر و سراسری آن است و سومین ویژگی پیامدهای آن قیام است. در این بررسی سعی شده است تا به اجمال این سه ویژگی طرح و ارائه شود.
۱) نخستین ویژگی قیام سی‌ام تیر شکست تلاش یک ساله مجموعه نیروهای مخالف نهضت ملی متشکل از دولت انگلستان، دولت آمریکا، دربار و سیاستمداران هواداران آنها بود. برای آگاهی از عمق این شکست، بررسی تلاش یک‌ساله آنها در مقابله با نهضت ملی، بررسی تحولات و اقدامات از بعد از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۳۹ تا سی‌ام تیرماه ۱۳۳۱ ضروری است، ولی به دلیل کثرت حوادث و اتفاقات، گریزی جز اشارتی بر اتفاقات نیست. پنج روز پس از ترور سپهبد رزم‌آرا در ۱۶ اسفند ۱۳۳۹، مجلس سنا به حسین علاء ابراز تمایل کرد و بدین‌سان حسین علاء به نخست‌وزیری رسید. اما موقتی بودن این کابینه مورد قبول موافق و مخالف قرار داشت.
به همین دلیل کمتر از دو ماه پس از کسب رای تمایل مجلسین به حسین علاء، از اوایل اردیبهشت ۱۳۳۰ ش موضوع جانشینی حسین علاء مطرح شد. انگلستان که از قانون ملی شدن نفت شوکه شده بود تلاش کرد تا با نخست‌وزیری سیدضیاءالدین طباطبایی ضربه وارده به حیثیت و منافع خود را جبران کند. اما چون دکتر مصدق به نخست‌وزیری انتخاب شد، انگلستان نیز در وهله نخست سعی کرد تا از طریق مسالمت‌آمیز، موضوع ملی شدن نفت را حل کند. تذکاریه سفیر کبیر انگلیس در تهران به دولت ایران، (۲۷/۲/۳۰) شکایت به دیوان داوری لاهه در ۶ خرداد ۱۳۳۰ و سپس اعزام هیاتی به سرپرستی جاکسن در ۲۰ خرداد ۱۳۳۰ از جمله اقدامات به عمل آمده در این زمینه بود. دکتر مصدق پس از بی‌نتیجه ماندن مذاکرات با جاکسن در ۳۰ خرداد در یک پیام رادیویی خبر «خلع ید» از شرکت نفت انگلیس را اعلام داشت. در بخشی از پیام دکتر مصدق آمده بود؛ «امروز یکی از آن ایامی است که شما هموطنان می‌توانید صفحه جدید و مقدسی در حیات اجتماعی و اقتصادی خود باز کنید و پس از ۵۰ سال که از استقلال و آزادی سیاسی نامی برای ما بیش نمانده بود، دوره نوینی... به وجود بیاورید. دیشب پس از آنکه پرده از روی پیشنهادهای آنها برداشته شد معلوم گردید که زبان ما را نخواسته‌اند بفهمند...»
و این جمله ظاهرا جان کلام حوادث دو سال آینده بود؛ چراکه پس از آن واقعه دولت انگلستان با حمایت و همراهی دولت آمریکا، هر آنچه در توان داشت و از هر وسیله ممکن سود جست تا به مقابله با ملت ایران و رهبری آن بپردازد. مذاکره، نخستین گام آنها بود که با اعزام هیاتی به سرپرستی «لرد استوکس» مهردار سلطنتی آغاز شد و پس از آن با اعزام هیات آمریکایی به سرپرستی «اورل هریمن» آمریکایی و سپس بانک جهانی دنبال شد. مذاکرات به دلیل نادیده انگاشتن حق مسلم ایران در تملک بر دارایی‌های ملی خود هیچ‌گاه به موفقیت نینجامید. گام دیگر تهدید نظامی بود. مورسیون، وزیر خارجه انگلستان در روز ۴ تیرماه ۱۳۳۰ طی نطقی در مجلس عوام این کشور گفت: «بلاشک ممکن است وضع وخیمی در جنوب ایران پیش آید که مسوولیت آن به عهده دولت ایران خواهد بود. نخست‌وزیر ایران و دولت وی باید بدانند که... مسوول حفظ جان و مال اتباع انگلیسی در ایران می‌باشند و اگر نتوانند... دولت انگلستان خود آن را به عهده خواهد گرفت و برای انجام این منظور وسایل لازم را به کار خواهد برد... به رزمناو موریتس فرمان داده شده است که فورا به حومه آبادان برود...»
در همین حال، دولت انگلستان با جدیت تمام در دادگاه لاهه به پیگیری شکایت خود مشغول بود تا شاید از آن طریق به خواسته خود برسد. علاوه بر این اقدامات تخریبی در جهت ناامید ساختن مردم و رهبری نهضت از ادامه راه همچون شایعه‌پراکنی، ایجاد اعتصاب در کارخانجات، مدارس و... تظاهرات مخالفان نهضت، لحن‌پراکنی‌های روزنامه‌ها و نشریاتی همچون آتش و نشریات وابسته به حزب توده و کشتار مردم و هواداران نهضت، همچون وقایع ۲۳ تیر، ۱۴ آذر ۱۳۳۰ و ۸ فروردین ۱۳۳۱ از جمله این اقدامات بود. در این اقدامات به جز تیراندازی به سوی هواداران نهضت که از سوی نیروهای نظامی و انتظامی صورت می‌گرفت، دربار و انگلستان از حمایت و همراهی حزب توده بیشتر برخوردار بودند. شاه بیت اقدامات دول انگلستان و آمریکا در مقابله با نهضت ملی ایران تلاش برای برکناری دکتر مصدق بود که یک‌بار در تیر ۱۳۳۱ به روش به ظاهر قانونی و بار دیگر در مرداد ۱۳۳۲ از طریق کودتا به انجام رسید که به بحثی مجزا نیاز دارد. در اینجا به اولین تلاش برای سرنگونی دولت ملی می‌پردازیم؛ تلاشی که با قیام خونین مردم به شکست انجامید. آنچنان که منابع ذکر کرده‌اند در همان هنگامی که در روز شنبه ۷ اردیبهشت در جلسه خصوصی مجلس شورای ملی جمال امامی پیشنهاد پذیرفتن پست نخست‌وزیری را به دکتر مصدق مطرح کرد، سیدضیاءالدین طباطبایی در دربار در حال مذاکره با شخص شاه و در انتظار رای تمایل مجلس برای نخست‌وزیری بود و چون بر خلاف پیش‌بینی شاه و دربار و دولت انگلستان، دکتر مصدق پیشنهاد مطرح شده را قبول کرد، آنان را در مقابل عمل انجام شده‌ای قرار داد.
بعد از آن، دولت انگلستان که تلاش‌هایش در مذاکره با دولت مصدق و نیز شکایت به دادگاه و تهدید نظامی را بی‌ثمر دیده بود، به فکر جایگزین کردن فردی دیگر افتاد. نخستین گزینه مطرح، سیدضیاءالدین طباطبایی بود. ولی از آنجا که سیدضیاءالدین از یک‌سو به وابستگی به سیاست انگلستان شهره بود و از سوی دیگر آمریکایی‌ها نیز او را قبول نداشتند، گزینه دیگری مطرح شد. انتخاب جدید «احمد قوام» بود. به نوشته «علی‌اصغر ایرانی» نخستین گفت‌وگو و پیشنهاد به شخص قوام برای جانشینی مصدق در تابستان ۱۳۳۰ در اروپا و از سوی شخص اشرف پهلوی انجام شده بود. «سرانجام پرنسس به سیاستمدار سالخورده گفت طبق گزارش‌ها... عفونت دستگاه حکومت همه را متنفر ساخته و وجود شخصیتی چون جناب اشرف بیش از هر وقت دیگر برای کشور خصوصا خاندان ما ضرورت دارید به ایران تشریف ببرید و حکومت را با اقتدار تمام در دست بگیرید. اما قبل از عزیمت سری به جزیره... بزنید.» [خواندنی‌ها- سال ۱۳ شماره ۸۷] در همین حال «رابرت زینر» که به پیشنهاد خانم «لمبتون» برای سامان دادن به سیاست‌های انگلیس‌ها به تهران آمده بود با ایجاد رابطه با طرفداران قوام در تهران و از جمله عباس اسکندری تلاش‌هایی را شروع کرد. زینر در گزارشی، مذاکرات خود را با اسکندری چنین بازگو می‌کند: «پس از آنکه مباحثات خود را درباره راه‌ها و وسایل براندازی مصدق پایان دادم، اسکندری به من اطمینان داد که قوام میل دارد بی‌آنکه به استقلال سیاسی و اقتصادی ایران لطمه بزند با همکاری نزدیک انگلیسی‌ها کار کند و منافع مشروع آنها را حفظ کند.» در تابستان ۱۳۳۰ جولیان امری، نماینده محافظه‌کار پارلمان بریتانیا در پاریس با احمد قوام ملاقات کرد و در بهار ۱۳۳۱ قوام در انگلستان در منزل «امری» به دیدار وی رفت. امری در این‌باره می‌نویسد: «مسئله این بود که آیا ما می‌توانیم دولت مصدق را سرنگون کنیم... او چندین‌بار با من تماس گرفت و گفت اگر تنها دولت انگلستان از او حمایت کند، حاضر است کاری انجام دهد.» بدین ترتیب احمد قوام که از گذشته مورد حمایت آمریکایی‌ها قرار داشت، با جلب حمایت انگلستان زمینه‌های بازگشت خود را به قدرت فراهم ساخت و او که در سال ۱۳۲۸ در پی قضایای مجلس موسسان مورد غضب شاه قرار گرفته و لقب جناب اشرفی را نیز از او گرفته بود، همگان را راضی به بازگشت خود ساخت. محمدرضا پهلوی دلیل موافقت خود را برای بازگشت قوام چنین بیان می‌کند.
«زیرا به‌زعم عده‌ای او قادر بود در برابر دست چپی‌ها مقاومت کند.» قوام در اردیبهشت ماه ۱۳۳۱ به تهران بازگشت و بدین‌ترتیب گام به گام زمینه‌چینی جهت اقدام انجام گرفت؛ قوام در ابتدا نامه‌ای برای شاه ارسال کرد و سپس به دیدار وی رفت. قوام در ۱۸ خرداد سال ۱۳۳۱ در مهمانی سفارت ترکیه در تهران، در غیاب دکتر مصدق که برای شرکت در جلسات دادگاه لاهه به هلند سفر کرده بود، شرکت کرد. در آن مهمانی لویی هندرسون، سفیر آمریکا در تهران از احمد قوام با لقب جناب اشرف یاد کرد و بدین وسیله به انزوای سیاسی قوام پایان داده شد. پس از آن، قوام دیداری با جورج میدستون، کاردار سفارت انگلستان در تهران داشت. به نوشته حمید شوکت؛ «جزئیات این ملاقات پنهانی که به توصیه هندرسون، سفیر آمریکا صورت گرفته بود حاوی نظریات کارگزار سیاست بریتانیا در ایران پیرامون ضرورت سقوط کابینه مصدق و جایگزینی آن با دولتی جدید بود؛ در همان دورانی که انگلستان و آمریکا و دربار با احمد قوام به توافق رسیده و مترصد فرصت برای نیل به خواسته خود بودند.» در چهاردهم تیرماه با اعلام آمادگی مجلس شورای ملی که به تازگی دوره هفدهم آن تشکیل شده بود، دکتر مصدق بنا به سنت پارلمانی استعفا کرد و چون بار دیگر از سوی مجلسین مامور تشکیل کابینه شد، پس از چند روز در ۲۵ تیرماه کابینه خود را به شاه معرفی کرد. در فهرست پیشنهادی دکتر مصدق به شاه، نام وزیر جنگ خالی بود. دکتر مصدق هدف از تصدی پست وزارت جنگ را چنین بیان کرده است: «داوطلبی من فقط از این نظر بود که تصمیمات دولت در آن وزارت اجرا شود.» و این برخاسته از تجربه تلخی بود که مصدق از جریان برگزاری انتخابات دوره هفدهم مجلس داشت. در آن انتخابات دولت که خود از اعمال نظر و دخالت در انتخابات خودداری کرده بود شاهد آن بود که با دخالت دربار و ارتش، چگونه افرادی همچون حسن امامی، امام جمعه تهران که هیچ‌گونه رابطه‌ای با شهر مهاباد نداشت، از آن حوزه به نمایندگی مجلس انتخاب شده بود و این تنها نمونه نبود. هدف دکتر مصدق از تصدی پست وزارت جنگ آن بود که جلوی دخالت ارتش را در امور سیاسی کشور بگیرد. شاه که از پیشنهاد دکتر مصدق غافلگیر شده بود خطاب به وی گفت: «پس بگویید من چمدان خودم را ببندم و از این مملکت بروم.» دکتر مصدق در پاسخ، استعفای خود را تسلیم شاه کرد. پس از کش و قوس‌هایی که در دربار رخ داد، سرانجام در ساعت ۸ شب دکتر مصدق استعفای خود را اعلام داشت و روز پس از آن مجلس شورای ملی که در غیاب نمایندگان طرفدار نهضت ملی تشکیل شده بود به «احمد قوام» ابراز تمایل کرد و بدین ترتیب فرمان نخست‌وزیری احمد قوام صادر شد. بدین ترتیب طرح انگلستان و آمریکا به بار نشست و آنان ثمره یک سال تلاش خود را به دست آوردند. احمد قوام پس از دریافت حکم نخست‌وزیری اطلاعیه‌ای صادر کرد. در آن اطلاعیه آمده بود: «حس مسوولیت و تکلیف مرا بر آن داشت که از فرصت مغتنم استفاده کرده و در مقام ترمیم ویرانی‌ها برآیم.» وی در ادامه ضمن اعلام قول مساعد مبنی بر همکاری با دول خارجی، از تهدید مردم نیز غافل نشد و خطاب به مردم گفت: «به اتباع ایران اجازه نخواهم داد که با اتکا به اجانب اغراض خود را به من تحمیل کنند.» و در انتها نیز گفت: «دوران عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است. کشتی‌بان را سیاستی دگر آمد.»
۲) پس از شرح فوق مبنی بر تلاش‌های دول خارجی و حامیان داخلی آنها و نحوه روی کار آمدن دولت احمد قوام، نگاهی به ماهیت قیام سی‌ام تیر می‌اندازیم. ویژگی مهم قیام سی‌ام تیر که البته منحصر به آن روز نبود و چهار روز پیش از آن را نیز در برمی‌گرفت، به‌طور خلاصه عبارت است از: فداکاری مردم و ایستادگی آنها، روشن‌بینی رهبران نهضت و وحدت میان آنها و اتحاد میان مردم و رهبری نهضت. در طول آن پنج روز حمایت آیت‌الله کاشانی از دولت و شخص دکتر مصدق، حمایت نمایندگان عضو فراکسیون نهضت ملی که در میان آنها اسامی تعدادی از مخالفان بعدی نهضت نیز به چشم می‌خورد، همه در یک راستا قرار داشت و هیچ‌یک از آنها خبر استعفای قوام و بازگشت مصدق را مطرح نکردند. مردم قهرمان نیز با ایستادگی و فداکاری و از جان گذشتگی با فریاد «یا مرگ یا مصدق» به «قوام»، «دربار»، انگلستان و آمریکا خواسته خود را تحمیل کردند. برای آگاهی از این ویژگی‌ها اشاره‌ای بر روند حوادث آن روزها بی‌مناسبت نیست. خبر استعفای دکتر مصدق و نخست‌وزیری قوام و به ویژه اعلامیه شدیداللحن او که در تاریخ ماندگار شد، کشور را به تلاطم کشانید. نمایندگان عضو فراکسیون نهضت ملی و تنی چند از دیگر طرفداران دکتر مصدق طی اطلاعیه‌ای بر حمایت و پشتیبانی خود از دکتر مصدق تاکید کردند. آیت‌الله کاشانی طی اطلاعیه‌ای ضمن حمایت از دکتر مصدق، او را بزرگ‌ترین سدراه جنایت استعمار خطاب کرد و احمد قوام را فردی جاه‌طلب خطاب کرد و از مردم خواست: «بر عموم برادران مسلمان لازم است که در راه این جهاد اکبر کمر همت محکم بر بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است.» آیت‌الله کاشانی در مصاحبه‌ای که در ۲۸ تیر با خبرنگاران داخلی و خارجی انجام داد ضمن اعلام دخالت مستقیم انگلیس در انتصاب قوام درباره اعلامیه قوام گفت: «این اعلامیه خیلی به ما کمک کرد.» و در پایان هم تهدید کرد که «اگر پای یک کارشناس انگلیسی به پالایشگاه آبادان برسد، من دستور خواهم داد که تمام تاسیسات نفتی و پالایشگاه‌ها را آتش بزنند و نابود کنند.» اعلام استعفای دکتر مصدق، اعلامیه تهدید‌آمیز قوام و اطلاعیه شخصیت‌های سیاسی کشور، مردم را در شهرهای سراسر کشور به جوش و خروش انداخت. از ۲۶ تیر تا روز ۳۰ تیر، در شهرهای رشت، اصفهان، آبادان، فومن، خرمشهر، کرمانشاه، کازرون، مسجد سلیمان، کاشان، آباده، شیراز، تبریز و ... در حالی‌که همه مشاغل در اعتصاب به سر می‌بردند از یک سوسیل تلگرافات بود که به سوی تهران روانه شد و از سوی دیگر مردم با حضور خود در خیابان‌ها و برگزاری تجمع و تظاهرات به مخالفت با احمد قوام و حمایت از دکتر مصدق پرداختند. موج عظیم خروش مردمی آنچنان بود که بنا به نوشته روزنامه اطلاعات در ۲۴ ساعت منتهی به ۲۸ تیرماه، تنها در تهران ۶۲۴ نفر از تظاهرکنندگان بازداشت و قریب یکصدنفر از سوی ماموران مجروح شدند. در همین حال قوام که خود را در کف حمایت دربار و دول انگلیس و آمریکا می‌دید به این تظاهرات و اعتراضات و اعلام مخالفت مردم وقعی ننهاد و در راستای اعلامیه ۲۶ تیر خود، به مقابله با مردم پرداخت. در تهران و اصفهان در ۲۸ تیرماه و در روزهای بعد در سایر شهرها مقررات ویژه و حکومت نظامی اعلام کرد و شهربانی کل کشور اعتصابیون را به بازداشت و... تهدید می‌کرد. با بی‌اعتنایی مردم به تهدیدات دولت، احمد قوام ناچار از به کارگیری زور شد و به تهدیدات خود جنبه عملی بخشید. نخستین درگیری در آبادان به وقوع پیوست؛ جایی که با مسلسل به روی مردم آتش گشوده شد و تعدادی از مردم زیر چرخ‌های یک دستگاه تانک جان باختند. پس از آن نوبت به تهران و کرمانشاه و سایر شهرها رسید که در روز سی‌ام تیر آماج کینه‌های دیرینه قوام، دربار و دول آمریکا و انگلیس شوند. روزنامه اطلاعات طی گزارش مفصلی رخدادهای تهران را در روز سی‌ام تیر شرح داده است. خلاصه‌ای از آن به شرح ذیل است:
از صبح در میان سکوت مطلقی که بر اثر تعطیلی عمومی در محوطه میدان بهارستان و اطراف حکمفرما بود، صدای زنجیر تانک‌ها و غرش موتورهای زره‌پوش در فضای ساکت و آرام آن حدود انعکاس عجیبی داشت. از اطراف خیابان شاه‌آباد و عشرت‌آباد ۱۰ دستگاه تانک و زره‌پوش و عده زیادی کامیون پلیس و سرباز به میدان بهارستان آمد... در حدود ساعت ۹:۳۰ سیل جمعیت از سمت خیابان شاه‌آباد نمایان شد. جمعیت وقتی به میدان بهارستان رسید جنازه شخصی که می‌گفتند در بازارچه مروی کشته شده و روی تخت چوبی قرار داده... مشاهده شد... جمعیت میدان بهارستان را پرکرد... مرده باد قوام‌السلطنه و زنده‌باد دکتر مصدق رهبر ملت، میدان بهارستان را به لرزه در آورده بود. چند نفری از نرده‌های مجلس بالا رفته و نزدیک بود خود را به داخل مجلس برسانند که اولین صدای گلوله بلند شد... در داخل این احوال پلیس سوار هم از طرف خیابان اکباتان و صفی علیشاه برای عقب راندن جمعیت از میدان بهارستان وارد عمل شده صدای انفجار نارنجک‌های گاز اشک‌آور پی‌درپی به گوش می‌رسید. نزدیک به ساعت ۱۱ بود که در میدان بهارستان جز سرباز و تانک و پلیس و دیگری دیده نمی‌شد... در حدود ساعت ۶:۴۵ دقیقه بود که برنامه موسیقی رادیو تهران قطع شد و این خبر و اعلامیه [استعفای قوام] منتشر گردید و بلافاصله اعلام شد به احترام روح شهدای آزادی برنامه موسیقی از رادیو قطع شد. ایستادگی مردم موجب استعفای قوام و بازگشت دکتر مصدق به حکومت شد. احمد قوام متواری شد و مسببین کشتار مردم مورد پیگرد قرار گرفتند. دو ساعت پس از اعلام استعفای احمد قوام، خبرگزاری‌های سراسر جهان رای دادگاه لاهه مبنی بر رد درخواست انگلستان و پیروزی ملت ایران را اعلام کردند؛ دو پیروزی در یک روز برای مردم و ایران.
۳) پیامدهای سی‌ام تیر؛ قیام سی‌ام تیر پیامدهای متعددی با خود به همراه داشت. نخستین پیامد آن جداسازی و تفکیک در درون صفوف نهضت بود. از بعد از سی‌ام تیر به تدریج و تا زمان بروز کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد بسیاری از فعالان و حتی رهبران نهضت و راه خود را جدا کردند و ساز مخالف زدند. آنان از جانب حکومت به ریاست شرکت فرش و سفارت سیار در اروپا یا وکالت مجلس شورای ملی و دلارهای نفتی دست یافتند و البته از سوی دیگر، مردم نیز به آنان با پشت کردن و «سرباز خطاکار وطن» لقب دادن، پاسخ دادند. اسناد و تحقیقات منتشره در باب کودتای ۲۸ مرداد، نحوه تعامل این رهبران پیشین نهضت و فعالان نهضت با ماموران «سیا» و «اینتلیجنت سرویس» را فاش کرده است. گرچه به عقیده برخی ناظران و تحلیلگران انشقاق پدید آمده یکی از دلایل موفقیت کودتای ۲۸ مرداد بود ولی به هر صورت امری بود که اتفاق افتاد. پاره‌ای از جداشدگان از نهضت که پس از ۲۸ مرداد در مصاحبه با روزنامه‌ها، آن را تایید کردند پس از چندی با مشاهده عملکرد دولت کودتا، به مخالفت با دولت زاهدی برخاستند و بدین وسیله حرکت اشتباه خود در مقابله با نهضت و عدم همراهی با مردم را پذیرفتند.
گرچه دوران ۱۳ ماهه پس از سی‌ام تیر منجر به کودتای ۲۸ مرداد شد ولی با این حال دوره دوم حکومت دکتر مصدق دستاوردهای زیادی نیز داشت که حاصل تجربه قیام سی‌ام تیر بود. به گفته مهندس عزت‌الله سحابی؛ «دوره دوم با وجود آنکه کوتاه بود و در مجموع ۱۳ ماه بیشتر دوام نکرد، از نظر دستاوردهای عینی، تحول و تکامل تئوری نهضت خیلی پربارتر بود.» به عقیده مهندس سحابی، مهم‌ترین دستاورد عینی قیام سی‌ام تیر آن بود که اولا شعار براندازی نظام جهانی استعمار که شعاری خارج از توان ملت ایران بود از دستور کار نهضت خارج شد و به جای آن تغییر ساختار جامعه برای پی‌ریزی یک ساختار مقاومتی و تعالی‌بخش در دستور کار قرار گرفت. در همین راستا مصدق اقداماتی از قبیل رویکرد جدی به مردم و افزایش و تحول نقش توده مردم در تحولات سیاسی اقتصادی را آغاز کرد. این رویکرد جدید که بعدها از سوی رهبران نهضت عدم تعهد به نام «دموکراسی رهبری شده» معروف شد، به گفته مهندس سحابی درس مهم ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و پیروزی مهم‌تری نسبت به پیروزی بر دستگاه اختناق در روز سی‌ام تیر بود. در این دوران دکتر مصدق با این رویکرد اقدامات اساسی در زمینه تغییر ساختار تولید در روستاها با تصویب اصلاح قانون بهره مالکانه و کوتاه کردن نسبی دست مالکان، بهبود شرایط زندگی اقشار فرودست، تصویب قانون تاسیس سازمان بیمه‌های اجتماعی کارگران، اصلاح ساختار سیاسی با تلاش برای تصویب قانون اصلاح انتخابات و اصلاح دستگاه قضایی به منظور کاهش فساد اداری و بی‌عدالتی در کشور کوشید
امیر طیرانی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید