شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

مشکلات و موانع راه ازدواج


مشکلات و موانع راه ازدواج
● سختگیری در مسئله ازدواج
نیاز پسر و دختر به ازدواج نیازی طبیعی، و احتیاجی ذاتی است، خودداری طولانی از هجوم غریزه شهوت برای پسر و دختر امری مشکل به نظر می رسد.
گاهی طول زمان موجب فساد و افساد، و تباه شدن نیازمند به ازدواج شده است.
گاهی سرکشی غرائز باعث افتادن افراد در منجلاب گناه و معصیت شده است.
گاهی جلوگیری از ازدواج برای پسران و دختران درد سر آفریده، و آنان را به امراض مختلفی دچار کرده است.
گاهی ولع به ازدواج و از طرفی موانع راه آن عشق و عاشقی به بار آورده، و دامن های پاک را آلوده نموده، و جوانانی که سرمایه یک مملکت هستند تا خودکشی پیش برده.
بعضی از پدران و مادران فرزندان در سن ازدواج را اگر پیشنهاد ازدواج کنند بچه می دانند، و اعلام نیاز آنان را به تشکیل زندگی حاصل بی حیائی و پرروئی به حساب می آورند، و در این زمینه به فرزندان خود هجوم برده، آنان را سرزنش و تحقیر می کنند، و به صورتی با آنان برخورد می نمایند که آنان سرخورده می شوند، و اگر از ایمان قوی برخوردار نباشند، خود را مجبور به حرکت در کژ راهه می بینند.
بعضی از پدران و مادران به خانواده عروس یا داماد، مسائلی را پیشنهاد می نمایند که تحقق دادن آن برای طرف مقابلشان بسیار سخت یا غیرممکن است، و آنچنان در پیشنهادهای خود پافشاری می کنند که زمان ازدواج دختر و پسر می گذرد، و گلهای باغ انسانیت پرپر می شود.
گاهی پسری به خواستگاری دختری می رود، ولی با تلخی و بداخلاقی خانواده عروس روبرو می شود و از ازدواج با دختر پشیمان می گردد، در این صورت دختر خانه نشین می شود و به او لطمه وارد می گردد، و از سنّ ازدواج می گذرد، و چنین مسئله ای هم ممکن است از خانواده پسر رخ بنماید.
گاهی دختران و پسران بر اثر محدود بودن در تصمیم، و دچار بودن به فضای پدر شاهی یا مادر شاهی تن به ازدواج نمی دهند، و از این طریق دچار خسارت می گردند.
و گاهی خود دختر و پسر به خاطر پیشنهادهای سنگین به طرف مقابل مانع تحقق ازدواج می شوند.
اسلام عزیز این سختگیریها را خلاف انصاف و مروّت، و جدای از اخلاق انسانیت، و امری غیرخدائی و غیرشرعی می داند.
اسلام به سختگیران هشدار می دهد، که عواقب این برنامه در دنیا و آخرت دامن شما را خواهد گرفت.
اسلام می گوید خداوند مهربان با آنان که در همه امور آسان می گیرند آسان می گیرد، و با آنان که سختگیر هستند سخت خواهد گرفت.
سختگیری در این مسئله، جنگیدن با غرائز و شهوات و آمال و آرزوهای طبیعی و انسانی دختران و پسران است، و بر حضرت حق است که با سختگیران به سختی برخورد کند، و آنان را از لطف و محبت خود محروم سازد.
حماد بن عثمان می گوید، مردی خدمت حضرت صادق(علیه السلام) از شخصی شکایت کرد، زمانی نگذشت که شکایت شده از راه رسید، امام ششم فرمود: شکایت فلانی از تو برای چیست؟ عرضه داشت به من بدهکار است و من ایستاده ام تا دینار آخر آن را از او بگیرم، حضرت صورت نِشستن خود را عوض کرد و به خشم آمد و فرمود: تصور کردی تا دینار آخر را از او بگیری بد نمی شود، گفتار حق را در قرآن مجید نخوانده ای؟
یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ.[۹۷]
می ترسند بدی حساب را.
خیال کردی سوء حساب به معنای ظلم و جور از جانب حق به عبد است!
نه به خدا قسم.
ما خافُوا اِلاَّ الاِْسْتِقْصاءَ.
نمی ترسند مگر تا آخرین ذره عمل را به حساب کشیدن.
بدان ای مرد:
فَمَنِ اسْتَقْصی فَقَدْ اَساءَ.
آنکه در حساب اینگونه سخت گیری کند کار بدی انجام داده است.
پدران و مادران، پسران و دختران از سخت گیری، بخصوص در امر ازدواج بترسید، و از این امر غیرانسانی بپرهیزید، راه ازدواج را هموار کنید، و شرایط آن را آسان بگیرید، و با شوهر دادن دختر با شرایطی سهل و آسان، و زن دادن به پسر با برنامه ای معمولی از گسترش بستر فساد، و سفره گناه جلوگیری کنید.
وجود خود را میزان بین خود و دیگران قرار بدهید
پدران و مادران باید به این معنا توجه کنند، که روزی خود آنان جوان بودند، و در آتش اشتیاق زن گرفتن، و شوهر کردن می سوختند.
آرزو داشتند هر چه زودتر پدر و مادرشان وسیله ازدواج آنان را فراهم کنند، و بدون سختگیری و تحمیل شرایط سخت سفره ازدواج آنان را در فضائی باصفا و چهارچوبی غرق عشق و محبت پهن نمایند، و اگر ملاحظه می کردند پدر یا مادرشان، نسبت به این مسئله وارد برنامه هائی می شدند، که این سنت پاک الهی را به تأخیر می انداخت، یا در راه آن ایجاد دست انداز می کرد، یا وضع پدر و مادرشان مانع تراشی بوجود می آورد، سخت آشفته می شدند، و حالات درونی آنان به هم می خورد، و نسبت به پدر و مادر خویش بدبین و در نهایت کینه دار می شدند.
امروز که می خواهند پسر زن بدهند و یا دختر به خانه بخت بفرستند خود را به جای فرزند خود به حساب آورند، و آمال و آرزوی وی را، و طغیان آتش شهوت او را، و عشق آتشینش را به تشکیل زندگی جدید لحاظ کنند، باشد که خود را به جای او حساب کردن موجب دست برداشتن از سختگیری شود، و زمینه زن گرفتن پسر یا شوهر کردن دختر به آسانی و سهولت فراهم آید.
وجود مبارک امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روایتی بسیار مهم به این مسئله فوق العاده باارزش که خود را میزان بین خود و دیگران قرار بده بدین صورت اشاره فرموده:
اِجْعَلْ نَفْسَکَ میزاناً فیما بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ، وَ أَحِبَّ لِغَیْرِکَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکِ، وَ اکْرَهْ لَهُ ماتَکْرَهُ لَها، لا تَظْلِمْ کَما لا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ، وَ أَحْسِنْ کَما تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ إِلَیْکَ، وَ اسْتَقْبِحْ لِنَفْسِکَ ما تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَیْرِکَ، وَ ارْضَ مِنَ النّاسِ ما تَرْضی لَهُمْ مِنْکَ.[۹۸]
وجود خود را برای توجه به واقعیات زندگی و درک بیشتر از مسائل انسانی میزان بین خود و غیر خود قرار بده، و دوست داشته باش برای دیگران آنچه را برای خود دوست داری، و کراهت داشته باش برای غیر خود، آنچه را برای خود کراهت داری، به دیگران در هیچ زمینه ای ستم روا مدار، چنانکه دوست نداری به تو ستم شود، و به همه مردم نیکی کن، چنانکه دوست داری به تو نیکی کنند، برای خود قبیح بدان آنچه را از دیگران قبیح می دانی، از مردم خوشنود باش، آنچه را که از خود نسبت به آنان خوشنود هستی.
حضرت مجتبی(علیه السلام) فرموده:
صاحِبِ النّاسَ مِثْلَ ما تُحِبُّ أَنْ یُصاحِبُوکَ بِهِ.[۹۹]
با مردم به گونه ای زندگی کن، که دوست داری با تو زندگی کنند.
این است خواسته بر حق اسلام از تمام مردم، این است دستورات ثمر بخش دین، این است آن روشی که زندگی را با دیگران آسان می نماید، و از هجوم گناه به دایره حیات جلوگیری می کند، و برنامه زندگی را از نور و صفا و عشق و وفا، و سلامت و صمیمیت، و سادگی و آسانی پر کرده و شیرین می نماید.
پدران و مادران آنچه را در مسئله ازدواج در روزگار جوانی برای خود دوست داشتید، و آن عبارت بود از اینکه با خانواده ای هم شأن خود ازدواج کنید، در برنامه ازدواج، هر دو خانواده از شرایط سنگین و غیر قابل تحمل بپرهیزند، هرچه زودتر زمینه ازدواج را فراهم آورند، از مخارج کمرشکن دوری کنند، از حرف و نقل زیاد کناره گیری نمایند، امروز همان را برای فرزند خود دوست داشته باشید.
وسیله شدن برای ازدواج، در پیشگاه حق ثواب بسیار دارد، شما ای پدران و مادران زودتر از دیگران برای فرزندان خود وسیله ازدواج شوید، و این راه را تا آخر با عشق و محبت و شیرینی و کرامت طی کنید.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
مَنْ عَمِلَ فی تَزْویجِ بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ حَتّی یَجْمَعَ اللّهُ بَیْنَهُما زَوَّجَهُ اللّهُ أَلْفَ اِمْرَأَة مِنَ الْحُورِ الْعینِ وَ کانَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَة خَطاها أَوْ بِکُلِّ کَلِمَة تَکَلَّمَ بِها فی ذلِکَ عَمَلُ سَنَة.[۱۰۰]
هر کس در فراهم آوردن زمینه ازدواج پسران و دختران اهل ایمان زحمت بکشد، تا خداوند مهربان آنها را به یکدیگر برساند، مزدش هزار حوریه بهشتی است، و برای هر قدمی که برداشته یا هر کلمه ای که در این زمینه گفته ثواب یک سال عبادت است.
آنان که در امر ازدواج سختگیری می کنند، با اینکه می توانند به آسانی و سادگی زمینه تحقق آن را فراهم کنند، خود را از چه ثواب عظیمی نزد حق محروم می کنند؟!
اینان جواب فرزندان خود را اگر دچار فساد شوند، یا ضربه فکری و بدنی به آنان وارد شود، یا دچار اختلال روحی گردند، در دادگاه عدل الهی در صحنه وحشتناک محشر چه خواهند داد؟!
موسی بن جعفر(علیه السلام) از طریق نامه ای از عمّه بزرگوار خود درخواست کردند، فلان مالی که داری برای کمک به مهریه عیال محمد بن جعفر بفرست، چون نامه
را به آن زن باکرامت دادند، بدون فاصله به این مسئله اقدام کرد، متن نامه
چنین بود:
خداوند را در قیامت سایه ای است که از آن جز پیامبر، یا وصیّ پیامبر، یا کسی که برده مؤمنی را آزاد کند، یا قرض مؤمنی را ادا نماید، یا مؤمن بی زنی را زن دهد بهره مند نگردد.[۱۰۱]
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
... وَ أَعْظَمُ الْخَطایا إِقْتِطاعُ مالِ امْرِء مُسْلِم، وَ أَفْضَلُ الشَّفاعاتِ مَنْ تَشَفَّعَ بَیْنَ اثْنَیْنِ فی نِکاح حَتّی یَجْمَعَ اللّهُ شَمْلَهُما.[۱۰۲]
و بزرگترین گناه تجاوز به مال مسلمان است، و برترین میانجیگری وساطت در امر ازدواج است.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
مَنْ زَوَّجَ عَزَباً کانَ مِمَّنْ یَنْظُرُ اللّهُ اِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ.[۱۰۳]
هر کس بی زنی را زن دهد، از آنانی است که خداوند در روز قیامت به او به دیده لطف و رحمت نظر می کند.
و نیز آن حضرت فرمود:
أَرْبَعَةٌ یَنْظُرُ اللّهُ اِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ: مَنْ أَقالَ نادِماً، أَوْ أَغاثَ لَهْفاناً، أَوْ أَعْتَقَ نَسَمَةً، أَوْ زَوَّجَ عَزَباً.[۱۰۴]
خداوند به چهار نفر در قیامت نظر لطف می اندازد، کاسبی که جنس پس آورده را قبول کند، آنکه غمی را از دلی بزداید، کسی که بنده ای را آزاد کند، و آنکه انسان بی زنی را زن دهد.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
هر کس قرار ازدواجی را بهم بزند، و زن و مردی را از هم جدا کند، در دنیا و آخرت دچار غضب و لعنت خدا شود، و بر حضرت حق است که هزار سنگ آتشین بر سر او ببارد، و هر کس در جدائی بین مرد و زنی بکوشد ولی به ثمر نرسد، دنیا و آخرت دچار خشم و لعنت حق شود، و دیدار رحمت حق بر او حرام گردد.[۱۰۵]
ای کاش تمام پدران و مادران از این معانی خبر داشتند، تا با عمل به این واقعیات از ثواب عظیم الهی بهره مند می شدند، و ای کاش خبرداران از این مسائل از تکبّر از عمل به این دستورات پرهیز می کردند، تا در قیامت دچار خشم و لعنت و عذاب ابد حق نشوند.
● کبر، صفتی ابلیسی است
امروز که بلوغ زودرس رنجی بر رنج مردم افزوده، امروز که هجوم فرهنگ بیگانگان دردی بر دردها اضافه کرده، امروز که صدا و تصویر رسانه های کفر جهانی روح و فکر مردم بخصوص جوانان را اشغال کرده، امروز که فیلم های مبتذل در تمام جهان بیداد می کند، و این همه برنامه ها حاصلی جز تحریک شهوات، و شعلهور کردن غرائز ندارد، بر پدران و مادران و اقوام و ثروتمندان و خلاصه دولت و ملت اسلامی، واجب شرعی، و لازم اخلاقی است، که تمام توان خود را در آسان نمودن امر ازدواج جوانان، و حذف عادات و رسوم غلط، و در هم شکستن سنن غربی، و چشم پوشی از شرایط سنگین، بکار گیرند تا از این راه ایمان و اخلاق و رفتار و کردار انسانی دختران جوان و پسران جوان تا حدّی محفوظ بماند، و این گلهای، باغ آدمیت از پرپر شدن و افتادن در منجلاب گناه در مصونیت قرار بگیرند.
نسبت به پیاده شدن فرامین الهی و دستورات رسول اکرم، و امامان معصوم تکبّر نکنید، متأسفانه بعضی از پدران و مادران چنانکه مشاهده شده در مجالس قرارداد ازدواج آنچنان ژستی بخود می گیرند که انگار شاه مقتدری هستند، و فرزند آنان شاهزاده، و باید در امر عقد و عروسی، همچون فرعون و فرعونیان عمل شود، پیشنهادهائی می دهند، و خواسته هائی اظهار می کنند که خانواده مقابل بهت زده شده، و فرزندشان از ازدواج و تشکیل خانواده پشیمان می شود، و به ناچار برای ارضای غرائز خود دست به دوست یابی نامشروع زده، و خود را به انواع گناهان جنسی آلوده می نماید!!
قرآن مجید تکبر از حق را از مشخصه های ابلیس شمرده آنجا که می فرماید:
فسجد الملائکة کلّهم اجمعون الاّ إبلیس استکبر و کان من
الکافرین[۱۰۶]
پس فرشتگان به امر حق همه سجده کردند مگر ابلیس که گردنکشی و بزرگ منشی نمود و از کافران شد.
قال فاهبط منها فما یکون لک أن تتکبَّر فیها فاخرج إنّک من الصّاغرین.[۱۰۷]
حضرت حق به او فرمود: از این جایگاه و مقام و مرتبه فرو شو، ترا نرسد که در این حریم پاک بزرگ منشی کنی، پس بیرون رو که تو از خوار شدگانی.
علی(علیه السلام) فرمود:
إِیّاکَ وَ الْکِبْرَ فَإِنَّهُ أَعْظَمُ الذُّنُوبِ وَ اَلاَْمُ الْعُیُوبِ وَ هُوَ حِلْیَةُ إِبْلیسَ.[۱۰۸]
بر تو باد از اینکه در امور حیات نسبت به حق و خلق دچار کبر شوی، به حقیقت که تکبر از بزرگترین گناهان و پست ترین عیوب است، و کبر رنگ و رخساره و خصلت ابلیس است.
و نیز آن حضرت فرمود:
اِحْذَرِ الْکِبْرَ فَإِنَّهُ رَأْسُ الطُّغْیانِ وَ مَعْصِیَةُ الرَّحْمنِ.[۱۰۹]
از کبر بپرهیز که این صفت سر تجاوز و روگردانی از حضرت حق است.
و نیز آن بزرگوار فرمود:
أَقْبَحُ الْخُلُقِ التَّکَبُّرُ.[۱۱۰]
زشت ترین خوی تکبر است.
رسول الهی فرمود:
اِجْتَنِبُوا الْکِبْرَ فَإِنَّ الْعَبْدَ لا یَزالُ یَتَکَبَّرُ حَتّی یَقُولَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أُکْتُبُوا عَبْدی هذا فِی الْجَبّارینَ.[۱۱۱]
از کبر اجتناب کنید، هر آینه انسان در کبر ادامه زندگی می دهد، تا جائی که خداوند عز و جل می فرماید: ای نویسندگان عمل، نام بنده ام را جزء جبّاران عالم ثبت کنید.
و نیز آن حضرت به ابوذر فرمود:
یا اَباذَر مَنْ ماتَ وَ فی قَلْبِهِ مِثْقالُ ذَرَّة مِنْ کِبْر لَمْ یَجِدْ رائِحَةَ الْجَنَّةِ إِلاّ أَنْ یَتُوبَ قَبْلَ ذلِکَ.[۱۱۲]
ای ابوذر هر کس بمیرد و در قلبش به وزن ذرّه ای کبر باشد، بوی بهشت را نخواهد یافت، مگر اینکه قبل از مردن توبه کند و از لباس کبر و نخوت و بزرگ منشی درآید.
راستی موجودی که از نطفه آفریده شده، و در حال حیات دنیوی، ضعیف و ناتوان، و در برابر حوادث بی قدرت و بی قوت است، و چرخی در این عرصه گاه هستی به اراده او نمی چرخد، چه جای آن دارد که با حق و با خلق تکبر کند، و برای خود برتری بر دیگران قائل باشد؟
امام صادق(علیه السلام) از پدرانش روایت می کند، بین سلمان و مردی دعوا درگرفت، آن مرد با حالتی خاص به سلمان گفت: تو کیستی که من با تو رو در رو شوم؟ سلمان
گفت: اوّلم و اول تو نطفه نجس بود، آخرم و آخر تو مرداری بدبو در خانه قبر است، چون قیامت شود، و میزانها برپاگردد، هر کس عملش ثقیل و سنگین آید کریم، و هر کس اعمالش بی قدر و قیمت و سبک جلوه کند پست است!![۱۱۳]
علامه مجلسی در مسئله علاج این بیماری خطرناک می فرماید: راه درمان کبر، و کسب تواضع و فروتنی دو راه است: علمی و عملی: اما راه علمی به این است که خود و خدای خود را بشناسد، و همین شناخت در پاکسازی باطنش از کبر کافی است، زیرا وقتی خود را به حقیقت یافت و نسبت به وجودش عرفان حقیقی پیدا کرد می فهمد که از هر ذلیلی ذلیل تر، و از هر کمی به ذات و هویت کمتراست، و او را حقی جز تواضع و ذلت و خاکی بودن نیست، و چون خدای خود را از طریق آیات آفاق و انفس و دقت در قرآن مجید شناخت می فهمد که عظمت و کبریائی و بزرگ منشی جز به حضرت او برازنده نیست.
اما راه درمان عملی به این است که در تمام حرکات و اعمالش و رفتارش نسبت به حضرت حق و عموم خلق فروتنی کند، بر اخلاق اهل تواضع مواظبت ورزد، صالحین را سرمشق خود قرار دهد، به احوال رسول باکرامت اسلام که اشرف موجودات است دقت کند که بر زمین می نشست و غذا تناول می فرمود، و می گفت: عبدی همچون عباد دیگر غذا می خورد![۱۱۴]
با توجه به این مطالب نسبت به فرزند خود چه دختر چه پسر در امر ازدواج تواضع کنید، و تواضع به این است که فقط فرزند خود را که در قله آمال و آرزوها و شهوات طبیعی است لحاظ کنید نه حالات و اخلاق و عادات و رسوم خود را، و در شرایطی که اعلام می کنید آسان بگیرید و توقعات خود را از طرف مقابل به حد ّاقل برسانید، تا ازدواجی بابرکت صورت بگیرد، و دوامش تضمین شود، و پسر و دختر هم پس از ازدواج بتوانند به راحتی در کنار یکدیگر زندگی کنند.
● داستانی عجیب از آسان گرفتن در ازدواج
مرحوم ملا محمد تقی مجلسی آن فقیه فرزانه و دانشمند کم نظیر سه پسر دانشمند و چهار دختر فاضله داشت.
دختر اول او آمنه بیگم است که سرگذشت ازدواجش با همسر دانشمند و بزرگوارش ملا صالح مازندرانی شارح اصول کافی در دوازده جلد، سرگذشتی عجیب و شیرین، و واقعه ای عرشی و الهی و ملکوتی است:
ملا محمد صالح مازندرانی که از علمای نامی شیعه است، تاریخ زندگانی پرحادثه ای دارد. اجمال آن بدین قرار است:
پدر وی به نام ملاّ احمد مرد بسیار فقیری بود، به طوری که قادر نبود زندگی فرزندش را تأمین کند، از این روی به وی گفت: چون من از تأمین مخارج تو عاجزم خودت به فکر تأمین زندگی خود باش.
محمد صالح هم که جوانی نورس بود به اصفهان آمد و در یکی از مدارس آن شهر به تحصیل پرداخت، مدرسه دارای موقوفه ای بود که به هر محصّلی به میزان رتبه علمی وی چیزی می دادند، و چون محمد صالح تازه شروع به تحصیل کرده بود، سهمش ناچیز و برای تأمین زندگیش کافی نبود.
او از این جهت سخت در ناراحتی بسر می برد، تا جائی که شبها هنگام مطالعه از چراغ عمومی مدرسه که در گوشه ای می افروختند استفاده می کرد!
ولی او بالاخره با جدّیت و پشتکار و همّت عالی خود بر محرومیت و ناکامی ها چیره گشت و به مقام عالی علمی رسید، تا اینکه به مجلس درس علامه مجلسی ملاّ محمد تقی راه یافت، چیزی نگذشت که مورد توجه خاص و عنایات مخصوص استاد علامه اش واقع شد و بر تمام شاگردان فائق آمد.
به طوری که مؤلف مرآت الاحوال می نویسد: در این هنگام ملا صالح که جوانی دانشمند بود، در اندیشه ازدواج و انتخاب همسری برای خود بود، علامه مجلسی نیز از این مطلب اطلاع حاصل کرد، روزی بعد از درس به وی فرمود: اجازه می دهی همسری برایت انتخاب کنم؟ ملا صالح سر به زیر انداخت و پس از لحظه ای موافقت خود را اعلام داشت.
علامه مجلسی از جا برخاست و به درون خانه خود رفت، و دختر دانشمندش آمنه بیگم را که همه علوم را به سر حد کمال آموخته بود نزد خود طلبید و گفت: دخترم شوهری برایت پیدا کرده ام که در منتهای فقر و نهایت فضل و صلاح و کمال است ولی این امر موکول به اجازه توست.
آن فاضله مقدسه با حجب و حیای مخصوصی گفت: پدر جان فقر عیب مردان نیست، و با این بیان میل باطنی خود را به این وصلت ابراز داشت، پس در ساعتی سعد عقد را جاری ساختند و عروس را برای داماد مهیا نمودند.
در شب عروسی داماد سعادتمند روی عروس بی مانند را گشود و پس از مشاهده جمال بی مثال وی و حمد قادر لایزال به گوشه ای رفت و مشغول
مطالعه شد.
اتفاقاً مسئله بسیار مشکلی پیش آمده بود که حل نمی گردید، آمنه بیگم این معنی را با فراست مخصوص به خود درک کرد، چون فردا داماد برای تدریس از خانه بیرون رفت آمنه بیگم مسئله را با شرح و بسط تمام نوشت و در جایش نهاد، شب بعد که ملا صالح به نوشته آن بانوی فاضله نگریست، دید که عقده لاینحل به سر انگشت آن فاضله دانا حل گردیده است، از این رو پیشانی بر خاک نهاد و سجده شکر بجا آورد و تا صبح مشغول عبادت گردید، و بدین گونه مقدمه عروسی تا سه روز طول کشید!!
هنگامی که علامه مجلسی مطلع گردید به وی فرمود: اگر این زن مناسب شأن و باب میل تو نیست بگو تا دیگری را برایت عقد کنم. ملا صالح گفت: نه از این جهت نیست، بلکه فاصله گرفتن من به خاطر ادای شکر الهی است که چنین نعمتی به من ارزانی فرموده است که هر چه کوشش می کنم نمی توانم شکر نعمت ادا نمایم.
علامه مجلسی با شنیدن این سخن فرمود: اقرار به عدم قدرت برای شکرگزاری خداوند، نهایت شکر بندگان است.[۱۱۵]
ملاحظه می کنید اوّلاً مجلسیِ باکرامت تمام وسائل تحصیل علوم عالیه را برای دختر خود فراهم آورد، تا او به قلّه ای از عظمت علمی رسید، ثانیاً آن دختر باکرامت را معدنی از عفت و عصمت و حیا و آزرم و مجسمه ای از اخلاق اسلامی و تواضع و قناعت بار آورد، ثالثاً در مسئله ازدواج آن دختر آسان ترین راه را انتخاب کرد و بدون چون و چرا وی را با هم کفوش از نظر ایمان و اخلاق و عمل به قید زوجیت داد، رابعاً ملا صالح را به عنوان شوهر به او تحمیل نکرد، و در این داستان تکبر نورزید، بلکه همانطور که معارف الهیه انسان را هدایت کرده، انتخاب همسر را به اجازه دختر و رضایت وی واگذاشت، و از همه مهمتر بدون تکبّر پس از گذشت سه روز از ازدواج که ملا صالح در مقام شکرگزاری بود و از اجرای زناشوئی خودداری نموده بود به تصور اینکه آن مرد آن زن را نمی خواهد به او پیشنهاد کرد، اگر این همسر لایق تو نیست بگو تا همسر دیگری برای تو انتخاب کنم!!
این است اخلاق اولیاء حق، و عاشقان حقیقت، و مردان صالح و شایسته، و دختران باعفت و ایمان، و خانواده های پاک و پاکیزه.
اینگونه ازدواجها از برکات الهی موج می زند، و رحمت و لطف حق در فضای آن حاکم است.
ملا صالح از آن بانوی عالمه دارای شش پسر دانشمند و فقیه و ادیب و سخنور و دو دختر فاضله شد.
یک دختر وی همسر ابوالمعالی کبیر و مادر میر ابوطالب است که این پدر و پسر هر دو از علمای نامی بوده اند.
سید محمد بروجردی جد پنجم آیت اللّه العظمی بروجردی که خود نیز نوه دختری مجلسی اول بوده داماد این میر ابوطالب است و از اینجا فرزندان وی به خاندان مجلسی می پیوندند، دختر دوم وی همسر سید عبدالکریم طباطبائی جد ششم آیت اللّه بروجردی و مادر سید محمد طباطبائی است.
از امامان معصوم(علیهم السلام) روایت شده که: خداوند هر چه مورد نیاز بشر بوده به رسولش تعلیم داده، از جمله روزی پیامبر بالای منبر رفت، و پس از حمد و ثنای حق فرمود: ای مردم امین وحی از جانب رازدان آگاه بر من نازل شد و گفت:
دوشیزگان همچون میوه شاخسارانند، به محض رسیدن چون به دوران بلوغ رسند، طغیان غریزه آنان جز شوهر درمانی ندارد، اگر نه ممکن است فاسد و آلوده شوند، چه آنان نیز انسانند.[۱۱۶]
پدران و مادران باید به این معنا توجه دقیق داشته باشند، که چون دختر به رشد لازم و صلاحیت شوهرداری، و تناسب سنی با مرد مورد نیازش رسید، و از استعداد مزاجی لازم برخوردار شد زمینه ازدواج او را به سادگی و آسانی فراهم نمایند، تا به دستور حق عمل کرده، و از این راه به کسب اجر عظیم و ثواب بی نهایت برسند.
● مسئله شیطانی چشم همچشمی
از عادات زشت بعضی از افراد به قول معروف چشم همچشمی است، به این معنا که فرد یا خانواده وضعیت بالای مادی اقوام یا همسایگان یا دیگران را ملاک قرار می دهد، و به دست و پا می افتد که بهر صورت که شده خود را همطراز آنان قرار دهد.
دختر چشم به امور مادی دختران اقوام می دوزد، و به آرزو می افتد که همسر آینده اش، و مجالس عقد و عروسیش همانند فلان دختر باشد، و به همین خاطر در عدم قبول مراجعه کنندگان مناسب حالش که در آن سطح بالای از مادیت و ثروت نیستند اصرار میورزد، و آن قدر زمان را در عدم قبول ازدواج طولانی می کند که از سن مناسب ازدواج بگذرد، آن زمان است که خود را مجبور می بیند تن به ازدواج با فردی مسن، یا مردی زن مرده بدهد، یا بهتر می بیند که در خانه بماند تا به عمرش خاتمه داده شود، بر فرض اگر هم شوهر کند از نشاط جوانی، و شور روحی محروم است، نه برای او حوصله شوهرداری وجود دارد، و نه توان بچه داری و تربیت اولاد، این چشم همچشمی از موانع راه ازدواج، و صفتی شیطانی و عادتی زشت است.
قرآن مجید در سوره حجر آیه ۸۸ و سوره طه آیه ۱۳۱ از چشم دوختن به دنیای دنیاداران، و ثروت ثروتمندان منع فرموده، و در روایات ائمه طاهرین آمده، آنان که دائم دیده به دنیای دیگران دارند، و در آرزوی رسیدن به آنان هستند، وجودشان دچار حسرت فراوان و اندوه بی پایان است.
ازدواج باید همراه با نیّت خالص، و برای خدا باشد، و هدف از آن باید اجرای سنت پیامبر، و تحصیل اولاد صالح، و تشکیل زندگی پاک در سایه لطف و رحمت حق باشد.
اگر ازدواج بر این پایه ها قرار بگیرد بنائی استوار و محکم بپا خواهد شد، و برکات حضرت حق در فضای این ازدواج جلوه گر شده ثمرات معنوی به بار خواهد آمد.
چون مقدمّات ازدواج فراهم شد اطرافیان باید مواظبت کنند این برنامه تحقق پیدا کند، و سعی نمایند از دخالت های نابجا در این امر الهی پرهیز کنند، و از خود شیرینی، و قضاوت غیر عادلانه، و بیان تفرقه انگیز، و سست کننده مسئله ازدواج جداً خودداری کنند.
● مهریه های سنگین
مسئله مهر در اسلام مسئله بسیار مهم، ظریف، دقیق و قابل توجه است، اسلام بر مهریه های سبک اصرار دارد، و از مهریه های سنگین متنفر است. از طرفی آنچه دارای ارزش و قیمت باشد چه مال و چه عمل می تواند مهریه و صداق زن قرار بگیرد.
باغ، مغازه، زمین، ساختمان، پول نقد، آموختن علم و امثال اینها می تواند صداق زن باشد.
روایات مهمی پس از آیات کتاب حق از رسول حق و امامان معصوم در معتبرترین کتابها وارد شده، به قسمتی از این روایات توجه نمائید، روایاتی که پافشاری دارد مهر را سبک بگیرید، و از صداق سنگین بپرهیزید، زیرا مهر سنگین باعث روگردانی جوانان از ازدواج و ماندن دختران در خانه هاست.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
أَفْضَلُ نِساءِ أُمَّتی أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً.[۱۱۷]
برترین زنان امت من زنی است که زیبائیش بیشتر و صداقش کمتر باشد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:
لا تُغالُوا بِمُهُورِ النِّساءِ فَتَکُونَ عَداوَةً.[۱۱۸]
مهرها را زیاد نگیرید که مایه دشمنی است.
آری وقتی جوانی به خواستگاری دختری از اقوام، یا همسایگان، یا افراد دیگر می رود و با صداق سنگین و غیر قابل تحمل روبرو می شود، و خود را در ازدواج ناکام و شکست خورده می بیند، موجب کینه دار شدن نسبت به دختر و خانواده دختر می شود، و از خود ناامید شده خدای ناکرده به فساد روی می آورد، عمر را هدر می دهد، و به جوانی و نشاطش خسارت غیر قابل جبران وارد می گردد.
حضرت صادق(علیه السلام) فرمود:
مِنْ بَرَکَةِ الْمَرْأَةِ خِفَّةُ مُؤْنَتِها وَ تَیْسیرُ وِلادَتِها وَ مِنْ شُؤمِها شِدَّةُ مُؤْنَتِها وَ تَعْسیرُ وِلادَتِها.[۱۱۹]
کم خرجی و آسان زائی از برکت زن، و سنگینی مخارج و هزینه و دشوار زائی از شومی اوست
رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
لا تُغالُوا بِمُهُورِ النِّساءِ فَإِنَّما هِیَ سُقْیَا اللّهِ سُبْحانَهُ.[۱۲۰]
مهرها را سنگین نگیرید، مهر و محبت را باید خداوند مهربان فراهم آورد، پول و مال عشق و محبت نمی آورد.
رسول حق به زنی بنام حولا فرمود:
یا حَوْلا وَ الَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَ رَسُولاً، ما مِنْ اِمْرَأَة ثَقَّلَتْ عَلی زَوْجِهَا الْمَهْرَ إِلاّ اَثْقَلَ اللّهُ عَلَیْها سَلاسِلَ مِنْ نار.[۱۲۱]
ای حولا به آن خدائی که مرا بر حق به پیامبری و رسالت مبعوث کرد، زنی نیست که مهر سنگین بر عهده شوهرش بگذارد، مگر اینکه خداوند زنجیرهای آتش بر گردن او گذارد!!
مهر سنگین باعث فرار جوانان از ازدواج و افتادن آنان در معصیت و گناه است، و خواهنده مهر سنگین در انحراف جوانان سهیم و از این جهت مستحق عذاب الهی است.
قرآن مهر واقعی ازدواج می شود
حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: زنی خدمت رسول حق آمد و عرضه داشت مرا شوهر دهید، حضرت فرمود: کدامیک از شما حاضران او را به زنی قبول می کند.
مردی برخاست و گفت: من، فرمود: بابت مهرش چه می دهی؟ گفت: چیزی ندارم، فرمود: بدون صداق نمی شود، باز حضرت پیشنهاد خود را تکرار کرد و کسی غیر از آن مرد پاسخ نگفت، تا مرتبه سوم به داوطلب فرمود: چیزی از قرآن می دانی؟ عرضه داشت: آری. فرمود: این زن را در برابر تعلیم هر مقدار از قرآن که می دانی به همسری تو درآوردم.
حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:
أَیُّما مُؤْمِن خَطَبَ اِلی اَخیهِ حُرْمَةً وَ بَذَلَ لَهُ خَمْسَمِأَةِ دِرْهَم فَلَمْ یُزَوِّجْهُ فَقَدْ عَقَّهُ وَ اسْتَحَقَّ مِنَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلاّ یُزَوِّجَهُ حَوْراءَ.[۱۲۲]
هرگاه مؤمنی از خانواده برادر مؤمنش خواستگاری کند و پانصد درهم جهت صداق بپردازد و او بر اثر کمی مهر نپذیرد بر او ستم کرده و سزاوار است خداوند او را از حور العین محروم کند.
می گویند ام سلیم که از زنان صدر اول اسلام بود و از خانواده ای اصیل و ریشه دار، مهر خود را مسلمان شدن جوانی که به خواستگاریش آمده بود قرار داد، همان زنی که شوهر خود را در مرگ فرزند تسلیت داد و نگذاشت جزع و فزع کند و خداوند به جزای آن صبر و مقاومت فرزندی به او عنایت کرد که از دوستان و موالیان حضرت مولی الموحدین شد.
دختران باکرامت باید متوجه باشند اگر هم کفوی به خواستگاری آنان آمد، و خانواده در مسئله ازدواج و بخصوص صداق و مهر سختگیری کرد، با کمال ادب و وقار در برابر خانواده بایستد، و از طریق بیان معارف حقّه از سخت گیری آنان جلوگیری نمایند، که کم توقعی از اخلاق انبیا و اولیاء و صفتی فوق العاده ممتاز و عالی است.
رسول حق در ازدواج دختر بزرگوارش که سیده زنان تمام جهان است با علی(علیه السلام) مهر و صداق را مختصر و اندک قرار داد تا برای تمام امت سرمشق و اسوه باشد، چه زشت است که خانواده ها در مسائل ازدواج بخصوص مسئله مهر از پیامبر عزیز خود پیروی نکنند.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی تبیان زنجان


همچنین مشاهده کنید