جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


۶۰ میلیون دلاری که هرگز بازنگشت


۶۰ میلیون دلاری که هرگز بازنگشت
«کوکب سیاه» فیلم سال ۲۰۰۶ برایان دی پالماست که سال گذشته در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با گرفتن پروانه نمایش به زودی در سینماهای تهران روی پرده می رود. دی پالما این فیلم را با اقتباس از رمانی با همین نام از جیمز الروی ساخته و الروی نیز رمان را براساس داستان واقعی قتل الیزابت شورت نوشته است. فیلم «کوکب سیاه» نخستین بار در افتتاحیه شصت و سومین دوره جشنواره بین المللی فیلم ونیز به نمایش درآمد و نمایش عمومی آن از ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶ در دو هزار و ۲۲۶ سینمای آمریکای شمالی آغاز شد. این فیلم در اولین نمایش تعطیلات آخر هفته در آمریکا و کانادا با حدود ۱۰ میلیون دلار فروش جایگاه دوم فهرست فروش را اشغال کرد (Gridiron Gang صدرنشین فهرست شده بود). «کوکب سیاه» تا ۲۶ اکتبر ۲۰۰۶ که شش هفته از نمایش عمومی اش می گذشت از گیشه آمریکای شمالی ۲۲ میلیون و ۵۴۵ هزار و ۸۰ دلار به جیب زد. این فیلم در مجموع از گیشه آمریکای شمالی ۲۲ میلیون و ۶۷۲ هزار و ۸۱۳ دلار،از گیشه خارجی ۲۴ میلیون دلار و در مجموع از نمایش جهانی خود ۴۶ میلیون و ۶۷۲ هزار و ۸۱۳ دلار به دست آورد.
دی وی دی فیلم نیز که از ۲۶ دسامبر ۲۰۰۶ به بازار آمریکا آمد، ۱۲ میلیون و ۲۵۹ هزار و ۸۴۷ دلار فروش کرد و البته مجموع تمام این فروش ها نتوانست هزینه ۶۰ میلیون دلاری تولید و نمایش این فیلم را جبران کند. این هزینه با در نظر گرفتن ۵۰ میلیون دلار بودجه تولید فیلم و ۱۰ میلیون دلاری که کمپانی یونیورسال در سال ۲۰۰۶ برای کسب امتیاز نمایش آن در سینماهای آمریکای شمالی هزینه کرده بود، تخمین زده شده است. - کوکب سیاه به روایت دی پالما وقتی قرعه تولید فیلم به نام فیلم های مهیج و جنایی می افتد، پیدا کردن کارگردانی حرفه ای تر از برایان دی پالما برای آنها بسیار دشوار به نظر می رسد. در کارنامه او فیلم های مشهوری چون «تسخیرناپذیرها»، «صورت زخمی»، «راه کارلیتو»، «انفجار» و «کوکب سیاه» در این ژانر به چشم می خورد. در این میان «کوکب سیاه» بیش از آنکه به قتل الیزابت شورت در سال ۱۹۴۷ بپردازد، داستانی درباره عقده های روحی و حتی عشق است. در حقیقت دی پالما این بار نیز داستانی جنایی را به سبک خاص خودش روایت کرده است.
این فیلمساز در گفت وگو با سایت about درباره بازسازی لس آنجلس دهه ۱۹۴۰ در فیلمش می گوید: «مستند فوق العاده ای به نام «لس آنجلس خودش را بازی می کند» وجود دارد که تمام لوکیشن های دهه ۱۹۴۰ را به خوبی نشان می دهد.»او می افزاید: «البته اولین مشکلی که ما به آن برخوردیم، پیدا کردن لوکیشن هایی شبیه مکان هایی بود که در آن فیلم مستند وجود داشت. یعنی باید می دیدیم که هم اکنون از آن لوکیشن ها چه چیزی باقی مانده است. لوکیشن ها برای من همیشه ایده های بصری ام را به همراه دارند.» دی پالما درباره علت و نوع لوکیشن هایی که برای «کوکب سیاه» انتخاب کرده است، توضیح می دهد: «این فیلم یک فیلم غیرمعمول بود چون در طول فیلمبرداری بودجه اش را به تدریج پایین می آوردند. بنابراین مجبور شدم برای فیلمبرداری آن به مناطق مختلفی بروم و دوباره تمام لوکیشن ها را پیدا کنم. در واقع چیزی شبیه عمارت لینسکات ها را می توانستم در چهار کشور مختلف پیدا کنم. بنابراین ابتدا باید می دیدم دقیقاً چقدر بودجه برای این کار دارم و بعد با کارگردان هنری ام به دنبال چیزی که با طرح فیلمم همخوانی داشته باشد، بروم.
در این فیلم، لوکیشن های اصلی ما بارها تغییر کرد تا آنکه سرانجام توانستیم بودجه کافی برای ساخت آن در بلغارستان را فراهم کنیم.» او در ادامه تاکید می کند: «تا زمانی که بودجه کافی برای فیلمبرداری فیلم در بلغارستان را به دست آوردم، به چندین لوکیشن مختلف سر زده بودم که از آن جمله عمارت لینسکات ها و چندین مورد دیگر بود که در همین لس آنجلس پیدا کرده بودم اما در ساختمان شهرداری بلغارستان چیزی را دیدم که با ایده های اولیه من بسیار همخوانی داشت.»دی پالما درباره چگونگی شکل گیری ایده هایش درباره این فیلم می گوید: «در واقع ایده ها به صورت عکس هایی به هم پیوسته در می آمدند و آن وقت در ذهنم فرو می رفتند و می توانستم صحنه ای را برای ساختن آن ایده ها طراحی کنم. این در واقع یک جور طرح ریزی برای فیلمم محسوب می شد. مسلماً وقتی قرار باشد با کسی چون دانته فرتی کار کنید که دید فوق العاده ای دارد کمتر در این زمینه به مشکل برمی خورید.»به گفته دی پالما دیدگاه او درباره «کوکب سیاه» باعث شد که مکان های خاصی را برای فیلمبرداری آن در نظر بگیرد: «فرآیند ساختن فیلم این است که آنچه در ذهن داری را بگیری و بعد آن را به هم پیوند و ارائه دهی. چیزهایی که در واقع باید از آنها عکس گرفته شود. این طور است که ابتدا به سراغ لوکیشن هایی که در دسترست هستند می روی تا مکانی را که با این ذهنیت همخوانی دارد، برای فیلمبرداری انتخاب کنی.» او می افزاید: «وقتی فیلمی را می بینید که در آن کسی جلوی یک هتل ظاهر می شود که هتل خیلی جالبی نیست و دیدگاهی درباره شخصیت ها و داستان فیلم به شما نمی دهد از خودتان می پرسید که آیا کسی درباره انتخاب این مکان فکر کرده است؟ خود من وقتی به سینما می روم و چنین فیلمی را می بینم می گویم: هر ابلهی می تواند چنین فیلمی بسازد.
چون در پشت آن فکری وجود ندارد. منظورم این است که درباره هر چیزی که روی پرده می رود، فکر می کنم چون هنگامی که دارم بازیگران، لباس ها، مکان ها، زمان وقوع فیلم و همه این چیزها را انتخاب می کنم، باید به یاد ایرادهای فیلم هایی که در سینما دیده ام هم باشم.»دی پالما با مثالی در این باره توضیح می دهد: «مثلاً داستان «غرور و تعصب» را در نظر بگیرید. این داستان بارها به فیلم تبدیل شده اما ناگهان کارگردانی پیدا می شود که با کمک یک کارگردان هنری فوق العاده شکل ویژه ای را برای بازگو کردن این داستان می آفریند. آن وقت شما با خودتان می گویید: من هفتادوسه فیلم براساس «غرور و تعصب» دیده ام اما چرا این یکی به نظر متفاوت از همه آنها می آید؟ بنابراین انتخاب درست عناصر بصری در فیلم کار بسیار مهمی است.» - قتلی که هالیوود را به هم ریخت «کوکب سیاه» به ماجرای قتلی می پردازد که در سال ۱۹۴۷ هالیوود را به هم ریخت. الیزابت شورت، دختر جوانی که با رویای بازیگر شدن به هالیوود آمده بود، به طرز بی رحمانه ای به قتل رسید.
قاتلی که پیکر او را مثله کرده بود، هیچگاه پیدا نشد. رسانه های آمریکا در آن زمان جنجال زیادی درباره قتل این دختر جوان به پا کردند. جیمز الروی، نویسنده رمان «کوکب سیاه» با اشاره به این که از دوران کودکی جذب ماجرای عجیب قتل الیزابت شورت شده بود، می گوید: «این طور شد که با دوچرخه به کتابخانه مرکزی رفتم و داستان کوکب را در آنجا به صورت میکروفیلم دیدم.» او بدین ترتیب سال ها روی نوشتن داستانی براساس ماجرای قتل الیزابت شورت کار کرد که حاصل، رمان «کوکب سیاه» شد و سرانجام، جاش فریدمن براساس آن فیلمنامه ای را به رشته تحریر درآورد. فیلمبرداری این فیلم از آوریل ۲۰۰۵ آغاز شد. این در حالی است که ابتدا قرار بود، دیوید فینچر «کوکب سیاه» را کارگردانی و مارک والبرگ نقش لی بلنچرد را در آن بازی کند. اما والبرگ به ناچار به خاطر بازی در فیلم «شغل برزیلی» از بازی در «کوکب سیاه» کنار گذاشته شد. فینچر قصد داشت، سریالی پنج ساعته و با بازی ستارگان سینما که تولید آن ۸۰ میلیون دلار هزینه برمی داشت، براساس رمان جیمز الروی بسازد. وقتی دی پالما کارگردانی «کوکب سیاه» را بر عهده گرفت، کمی پیش از آغاز فیلمبرداری فیلم، ارون اکهارت را جانشین والبرگ کرد. فیلم در شهرهای لس آنجلس آمریکا و پرنیک بلغارستان فیلمبرداری شد و بودجه تولید آن ۵۰ میلیون دلار برآورد شده بود. فیلمبرداری اغلب صحنه های فیلم در بلغارستان انجام گرفت و فقط چند صحنه آن در لس آنجلس فیلمبرداری شد تا از هزینه های فیلم کاسته شود اما در نهایت مجموع هزینه های تولید و نمایش «کوکب سیاه» به مرز جبران ناپذیر ۶۰ میلیون دلار رسید.
در ابتدا قرار بود جیمز هورنر موسیقی متن فیلم را بسازد اما در فوریه ۲۰۰۶ این آهنگساز نیز جای خود را به مارک ایشام داد و البته دور از انصاف نیست که موسیقی سبک قدیمی و متغیر «کوکب سیاه» را - که یکی از بهترین قطعاتی است که ایشام تاکنون ساخته است - یکی از عوامل مؤثر در افزایش میزان تعلیق فیلم بدانیم چرا که این موسیقی در بسیاری از صحنه هایی که بازیگران به خوبی از عهده ایجاد تعلیق در فیلم بر نیامده اند، نقشی اساسی را ایفا کرده است. خشونت بی حد و حصر «کوکب سیاه» از ویژگی های بارز این ساخته دی پالماست؛ فیلم با درگیری دو مامور پلیس با اراذل و اوباش آغاز می شود و به پیکر مثله شده الیزابت شورت می رسد و البته در ادامه نیز به خشونت و نمایش سیاهی ها می پردازد. البته «کوکب سیاه» از نظر فنی نیز دستاوردهای قابل توجهی داشته است. منتقد نشریه «ورایتی» در این باره نوشته است:«دیدن این که فیلمبرداری چون ویلموش زیگموند - که سال ها در فیلم هایی نه چندان مطرح کار کرده بود - این بار با مهارت کامل در ساختن فیلمی بزرگ سهم دارد، بسیار لذت بخش است. قاب بندی ها و حرکات دوربین او نشان از اعتماد به نفس بالایش دارد. بیشتر صحنه های فیلم در بلغارستان فیلمبرداری شده اما جالب اینجاست که با طراحی صحنه دقیق و بی اشتباه دانته فرتی که فضایی واقعی و ملموس را ایجاد کرده است، هرگز متوجه این موضوع نمی شویم.» «کوکب سیاه» را که حاصل بیش از چهار دهه فیلمسازی برایان دی پالماست، می توان یکی از بهترین فیلم های او به شمار آورد. جالب اینجاست که تا به امروز براساس پرونده مشهور و همچنان گشوده قتل الیزابت شورت در سال ۱۹۴۷، علاوه بر رمان جیمز الروی - منتشر شده در ۱۹۸۶- و فیلم دی پالما، یک فیلم سینمایی دیگر به نام «اعتراف های حقیقی» در سال ۱۹۸۱ توسط اولو گروسبارد، یک فیلم مستند به نام «دختری از مدفورد» توسط کایل جی وود و یک فیلم تلویزیونی با عنوان «کیست این کوکب سیاه؟» در سال ۱۹۵۷ توسط رابرت لینسکی ساخته شده است. اما در این میان، جیمز الروی نویسنده ای است که براساس داستان های او تاکنون فیلم های پلیسی - جنایی مشهوری نظیر «محرمانه: لس آنجلس» ساخته شده و به همین دلیل، دی پالما رمان او را دستمایه فیلم خود درباره این واقعه هولناک قرار داده است. الروی بر خلاف پیشگامان ژانر جنایی در آمریکا، قهرمان رمان «کوکب سیاه» را نه از میان کارآگاهان خصوصی که از میان ماموران پلیس انتخاب کرده و از این رهگذر است که نگاهی از درون به فساد در تشکیلات پلیس آمریکا می اندازد.
منبع:ویکی پدیا the-numbers.com
ترجمه: سپیده جدیری
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید