جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


«۱۰رقمی»، مناسب مخاطب تلویزیون


«۱۰رقمی»، مناسب مخاطب تلویزیون
فیلم سینمایی «۱۰رقمی» آخرین ساخته «همایون اسعدیان» که این روزها در سینماهای پایتخت در حال نمایش است، فاقد موضوعی متناسب با انتظارات مخاطب سینمارو است و با تمام تلاشی که شده، اما بازهم بر محور قصه ای ساده که خاستگاه آن بواسطه جذابیت موضوع، انتخاب بازیگران و... می باشد، به تلویزیون بازمی گردد و در نهایت توانسته یک کمدی متوسط و معمولی برای مخاطب خود تدارک ببینید.
با این حال با توجه به جایگاه ویژه کمدی و طنز در کارنامه شش فیلمی «همایون اسعدیان»، به نظر می آید رویکرد او به این وجه در «۱۰رقمی» باید ویژگی و سویه ای خاص داشته باشد. این نکته را می توان از بازگشت او پس از ۸سال به سینما و همچنین همکاری با یک نویسنده تازه کار و گروهی از بازیگران شناخته شده طنز در عرصه تلویزیون مورد توجه قرار داد.
«علیرضا محمودی»، فیلمنامه نویس «۱۰رقمی» پیش از این تجربه نگارش متن مجموعه «مرگ تدریجی یک رویا» را برای «فریدون جیرانی» به عهده داشته است. در واقع این فیلم اولین بخش از سه گانه ای درباره «فرش» است که دومین قسمت آن در مراحل نگارش بسر می برد. «محمودی» در مجموعه «جیرانی» یک ملودرام خاص را مدنظر قرار داده ولی از آنجاکه هنوز برای مخاطب و اهل فن ناشناخته است، انتظار غافلگیر شدن مخاطب از رویکرد او به طنز و کمدی چندان دور از ذهن نیست. فیلم «۱۰رقمی» بر محور موقعیتی ساده و باورپذیر آغاز می شود که در عین حال نشانی های روشن به شرایط واقعی جامعه می دهد.
سکانس اول با چرخش دوربین در موزه فرش به نوعی هم کارکرد معرفی این مکان را بعنوان یک لوکیشن کلیدی دارد و هم کدی برای موضوع محوری فیلم می دهد که حول محور یک تخته فرش نفیس به نام «باغ بهشت» می چرخد که در موزه فرش نگهداری شده و مورد سرقت قرار می گیرد. در واقع دست به دست شدن این فرش بواسطه ارزش و قیمتی که نمی توان برای آن تعیین کرد و همچنین پیگیری گروه های مختلف که با انگیزه های متفاوت در پی تصاحب آن هستند، اساس ماجرا و کشمکش های محوری فیلم را تشکیل می دهد.
قهرمان فیلم یک دزد خرده پا به نام «فیروز»(جواد رضویان) است که به دلیل نحست و بدشانسی به بار آوردن برای همه به «فیروز۱۳» معروف شده است. در فیلم تلاش شده بر این تعریف اولیه شخصیت مانور داده شود تا برای مخاطب محرز شود و سپس از این وجه به نفع چینش اتفاقات و ماجراهای بعد استفاده شود. هرچند دیالوگ های مادر (فریده سپاه منصور) بر نحسی آوردن او از هنگام تولد تا به حال دلالت دارد، اما یک سکانس به شدت نمایشی و اغراق آمیز که به فانتزی پهلو می زند برای این منظور طراحی شده است. سکانسی که با خبر ورود «فیروز» به قهوه خانه محل قرار خلافکاران، هرکس خود را به کاری بی ضرر مشغول می کند تا «فیروز» از کارش سر درنیاورد و نحسی او دامن کسی را نگیرد. این سکانس می تواند تعریف اولیه شخصیت را نهادینه کند و در عین حال بامزه هم باشد، اما غیرواقعی بودن آن با بافت کلی فیلم که واقعگرایی را محور قرار داده، در تناقض است و در عین حال این پرسش را در ذهن ایجاد می کند که چه نیازی به پنهانکاری به این شیوه غیرمعمول و غیرعادی بوده است؟ آیا راهی بهتر و باورپذیرتر برای پوشش دادن به کارهای این دزدان خلافکار نبود؟ در واقع وقتی قرار است کمدی و طنز محملی شوند برای ورود هر نوع تفکر برای طراحی شوخی و...، باید انتظار چند لحنی شدن شوخی ها و طنز جاری در فیلم را هم داشت. از همین روست که در بخشی از فیلم که مربوط به طراحی افراد خانواده فیروز و خواهر ناتنی اش (بهاره رهنما) می شود، با نوعی طنز رئالیستی مواجه هستیم، در بخش حضور گروه مافیایی به رهبری شهبال (رضا فیض نوروزی) که به دنبال فرش «باغ بهشت» هستند با کمدی فانتزی در طراحی و چینش روابط و... مواجه هستیم. در بخشی دیگر در طراحی شخصیت نازی خالقی (بهنوش بختیاری) که از شدت علاقه به «باغ بهشت» پایان نامه خود را بافت دوباره این فرش انتخاب کرده، هرچند از طنز پررنگ اغراق شده استفاده شده ولی از آنجاکه کدها و نشانه های رفتاری او مابه ازا» واقعی دارد، در کلیت فیلم جای نمی گیرد. همانطورکه در طراحی شخصیت مادر فیروز، فیروزه و شوهرش (اصغر نقی زاده) نیز تلاش شده چهره ای کاریکاتوری از طبقه فرودست با همه نیازها و مسائلشان ترسیم شود. حتی در کاراکتر پدر(احمد پورمخبر) نیز که حضوری کمرنگ در چند سکانس دارد با متمرکز شدن بر عشق فیلم بودن برجسته در این قشر و علاقه بیمارگون به تماشای فیلم، می توان این حضور کمرنگ اما اغراق شده را به عنوان کدی از نمونه های واقعی پذیرفت. با توجه به نکاتی که ذکر شد، این یکدستی در کلیت طراحی شوخی و طنز فیلم و شخصیت پردازی ها وجود ندارد.
در واقع از دیگر نمونه هایی که کار را از یکدستی خارج کرده می توان به مواردی چون به گوشه چشم به طنزهای تلویزیون در طراحی موقعیت های بخش میانی اشاره کرد. در یکی از سکانس ها، فیروز و نازی برای حرف زدن به قهوه خانه می روند. پرداخت آشنای این سکانس به شدت به موقعیت مشابه در مجموعه ای «مهران مدیری» پهلو می زند. هرچند در این سطح اولیه هم باقی نمانده و در ادامه فانتزی را به گونه ای اغراق شده وارد شوخی های این سکانس کرده و به جز جذابیت لحظه ای، امتیازی به کلیت کار نمی دهد.
به هر روی «۱۰رقمی» هرچه کرده، ولی نتوانسته نگاه خاصی به طنز و کمدی، و حتی قرار دادن ترکیبی از بازیگران شناخته شده طنز تلویزیونی در کنار هم بدست آورد. این گونه است که باید به ریشه های اولیه فیلم بازگشت و آن را بیش از هرچیز مناسب و متناسب با نیازها و انتظارات مخاطب تلویزیونی دانست که تنها با چند درصد از تمرکز خود با فیلم همراهی می کند نه همچون مخاطب سینمارو با همه تمرکز!
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید