جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


بودها یا نمودها


بودها یا نمودها
مسئله خشونت علیه زنان قبل از آنکه یک مسئله خانگی، محلی، شهری، کشوری یا منطقه‌ای باشد، یک مسئله جهانی است. جهانی شدن معضلات و مشکلات حداقل دستاورد جهانیگری‌ست، قدرت‎هایی که بر طبل جهانیگری می‎کوبند هرگز و هرگز درپی آن نیستند که راه ثروت اقتصادی و راز پیشرفت علمی خود را گسترش دهند و رفاه، آسایش و بهره‌مندی مردم را جهانی کنند.
اما برای جهانی کردن مشکلات و معضلات از هیچ کوششی فروگذاری نمی‌نمایند تا در هرچه خود دست و پا می‎زنند بقیه مردم جهان هم دست و پا بزنند، و به همین جهت موضوع خشونت، خواه در مفهوم عام و انسانی آن و خواه در مفهوم خاص آن یعنی خشونت علیه زنان، از این تحمیل جهانی جدا نیست، امروزه انواع خشونت علیه زنان از خشونت‎های «نرم» تا خشونت‎های «سخت»، همه با یک سازماندهی مرموز، در یک حلقه ناگزیر و محتوم که تقصیر بدون مقصّر است، نمود پیدا کرده که مقصران آن در پس تبلیغات بی‌وقفه چهره خود را پنهان کرده‎اند، امروز به مدد مکانیزه شدن جرم و جنایت، جهان با ۷۱ میلیون کشته، قرن بیستم را پشت سر گذاشت که این رقم بیش‌تر از همه کشته‎ها در طول تاریخ بشر می‌باشد و همچنین تئوریزه شدن اراده و خواست جانیان بین‎المللی که به کمتر از تاراج شرافت ملت‎ها و هویت تاریخی‎شان رضایت نمی‎دهند، مصائب بزرگی بر بشریت رفته که خشونت علیه زنان تنها یک شاخه تنومند آن است.
اما با این حال به لحاظ پروپاگاند زن‎گرایی حاکم بر جهان، چنان کرده‌اندکه از رادیکال‌ترین نظرگاه‌ها نسبت به آزادی تا دگماتیسم‎ترین آنها، شعار زن‌گرایی می‌دهند و هر کدام در پی علم کردن تابلوی رنگارنگ از زن و حقوقش، از زن و آزادی‌هایش، از زن و فرصت‎های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی‌اش، می‌باشند که آشکارا پیدا است هیچ‌کدام‌شان خواست اصلی زنان را، که «زن بودن» آنهاست همراه با ملاحظات و اقتضائات خاصّ در نظر نمی‌گیرند و تا زمانی هم که دنیا گوش‌هایش برای شنیدن «حق نماها» شنواتر و برای پذیرفتن «فریب‎ها» آماده‎تر باشد، این سرنوشت غم‎انگیز همچنان پابرجاست. ما باید باور کنیم اگر می‎خواهیم «مشکلات بیرون از ما» رفع شود، باید اول «اشکالات درون ما» که از شدت دوام و انس، جزئی از ما و بلکه خود ما گشته است، برطرف شود، اینکه ما بخواهیم پیرامون ما عوض شود، بدون آنکه ما عوض شویم، انتظار نادرستی‌ست
ما عدم پیشرفت‎های واقعی در حوزه مسائل زنان را در سطح جهان، ناشی از انحراف در نگرش اصولی و شفاف و آمیختگی به آلاینده‎های مختلف فکری و تبلیغی می‌دانیم و همچنین برخی را ناشی از هجوم فرهنگی با افکار و ابزار ضدفرهنگی می‌دانیم که سراندرپا در پی تأمین لذت‎های مردان به قیمت تحمیل هرگونه ابتذال بر زنان است، و در سطح کشور نیز این موضوع را ناشی از نشست و نفوذ آداب و عرف‌های غلط در سرمایه‌های ارزشمند دینی و ملی می‌دانیم که مانع افکار راست و رفتار درست با زنان می‌گردد امروز شناخت خشونت علیه زنان و مقابله صحیح و اصولی و پایدار با آن، بدون توجه عمیق نسبت به این تأملات امکان‎پذیر نخواهد بود.
ما با دنیایی مواجهیم که قدرت را بدون عدالت و آزادی را بدون مسئولیت و توانمندی را بدون فرهمندی بکار می‎گیرد و لذا جز به بیراهه رفتن و بی‎راه‎گفتن نمی‌انجامد و صد البته روح جدا ناشدنی تمامی این انحراف‎ها و اجحاف‎ها، خشونت علیه زنان است که در این چرخه بر زنان تحمیل می‌گردد، ولو آنکه عده‌ای از زنان یا به دلیل جهل و عدم شناخت و یا به دلیل عدم تربیت صحیح، راضی بر این تحمیل و انحراف باشند.
مع‎الاسف باید گفت مهار خشونت علیه زنان در سطح جهانی در دست جاهلان و خائنان است و این دو گروه اگرچه از نظر نیت از هم جدا هستند ولی نتیجه کارشان یکی است. کسانی واقعاً می‎خواهند زنان را از حرمان و حصار خشونت برهانند، اما چون بر چگونگی تأمین سعادت واقعی زن جهل دارند، جاهلان دلسوز راهی را می‎روند که خائنان سودجو طی می‎کنند، به همین جهت است که نمی‎توان گفت همه نویسندگان و کارشناسان معاهدات و کنوانسیون‎های زنان، دست به دست هم داده‌اند تا سعادت زن نابوده و حقیقت وجودی زن نادیده گرفته شود.
آنها گمان می‎کنند که مثلاً اگر سقط جنین برای زن آزاد شود، این خدمت به زن است و حال آنکه آنها با این کار خواهان آنند که کمترین وقفه‎ای در مجرای فساد و فحشا که اولین بهره‌مندانش مردان و بیشترین قربانیانش زنان هستند، ایجاد نشود تا مبادا چرخه فحشا و فساد به جهت ممنوعیت سقط جنین با گرفتگی مواجه شود و زنی کمتر یا دیرتر سرویس دهد!
این موضوع در اعتراف آقای «ریچارد نیکسون» درباره آمریکا که به عنوان اتوپیای لیبرالیسم است، بیشتر خود را نشان می‎دهد ایشان می‌گوید: «نرخ جنایت‎های هولناک از دهه ۶۰ میلادی به میزان ۵۶۰ درصد افزایش یافته و تولدهای نامشروع به میزان ۴۰۰ درصد فزونی گرفته و نرخ طلاق چهار برابر شده و تعداد کودکانی که در خانواده‎های تک‎والدینی زندگی می‌کنند تا سه برابر افزایش یافته است».[۱]
البته آقای نیکسون یکی از عوامل این بلاهای ویرانگر را استفاده ۵۰ ساعت در هفته از تلویزیون توسط شهروندان آمریکایی می‎داند و می‎گوید: «آنچه آنان می‎نگرند کرخ کننده ذهن، حماقت‎آور، خشن و همراه با رفتارهای جنسی و عریان است».[۲]
به هر حال امروز عمدتاً خشونت علیه زنان در بعد جهانی‎اش با تدبیر جاهلان دلسوز و طمع خائنان سودجو مورد چاره‎اندیشی قرار می‎گیرد. لذا حاصل مدیریت تک قطبی جهان که سخت مشغول جهان‎گیری است و با عنوان جهانیگری یک وجه ناگزیر و حتمی و غیر قابل تغییر به آن داده می‌شود، این است که در بعد سیاسی، به واسطه سیاست‎های تجاوزگرانه‎اش نسبت به کشورها، زنان اولین قربانی‌ها هستند و در بُعد اقتصادی در تحریم‎ها و تضییع‎هایی که نسبت به کشورها در به فقر کشاندن دارند باز هم، قربانی اولش زنان هستند و همچنین در بعد اجتماعی، حاکمیت لذت‌گرایی مردان که جز با شعار آزادی زنان نمی‎تواند، پاسخ‌های متنوع و مورد نیاز خود را بیابد، باز هم قربانی اولش زن است.
این هجوم بی‎وقفه کیفیت حیات ما را تغییر داده و زنان را به طور ویژه دستخوش آسیب‌های ناگوار نموده است تا جائی که هر جا از توسعه مدرنیته سخن به میان می‎آید، مظلوم اول این ماجرا زن است که یا جسم‎اش را پلشت می‌کنند یا روح‎اش را پایمال. امروز زنان قدرت اعلام خواسته‌های حقیقی خود را در امواج سیطره یافته‎ای که در خدمت اعلام خواسته‌های سردمداران جهان است، ندارند اگرچه صدای این مظلومیت را گهگاه می‎توان به زحمت از لابلای آن هیاهوهای عمدی و تحمیلی شنید.
اما آنچه ما را مسئول می‎سازد تا در برابر موضوع خشونت علیه زنان، موضع علمی و عملی داشته باشیم، فراخنای «بود تا نمود» آن است. جنبة «نمود» خشونت علیه زنان جنبه‌ای با تعاریف وارداتی و مصادیق جعلی است که گردانندگانش خواهان آنند که نسخه مرض را برای تمارض بکار ببندند و باز آنچه ما را مسئول می‎سازد که در این زمینه به هم اندیشی، گفتگو و راه‎اندازی مباحث چالشی، طرح دیدگاه‎های مختلف و کشف کاستی‎ها و نواقص .... بپردازیم، علاوه بر نمود، جنبه «بود» خشونت علیه زنان است که به عنوان یک واقعیت، اما تلخ باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد.
به همین دلیل ما به موضوع خشونت علیه زنان هم از حیث معناشناسی خشونت، تعریف و تلقی خشونت در چارچوب نقطه نظرات مبنایی پرداختیم و هم از حیث مصادیق موارد برجسته‎ای از خشونت را مورد بررسی و واکاوی قرار دادیم تا اشکالات کار در این چرخه معلوم گردد تا کاستی مقررات، کوتاهی مجریان و زمینه‎سازی عرف و خرده‎فرهنگ‎ها و همچنین پذیرش زنان و مردان نسبت به این موضوع، مشخص گردد. اما آنچه همواره افق ما را در این چالش بحث‎انگیز، روشن می‌دارد، نگاه مترقی و متوازن جهان‎بینی اسلام و طرح ایدئولوژیک آن در تأمین سعادت انسان است به گونه‌ای که راه هر گونه ظلم و اجحاف را بر انسان‌ها بسته است چرا که نگاه تیز شارع برگرفته از «ان ربک لبالمرصاد»[۳] است که نگاه محیط و مشرف خداوند بر همة وجود انسان است.
لذا مفتخرانه عقیده‌مندی به جهان‌بینی را برگزیده‎ایم که «اخم بر نابینا» را بر نمی‎تابد و با فریاد بدون تساهل و تسامح، «عبس و تولّی اَن جاءَهُ الاَعمی»[۴]، برمی‌آشوبد و جای ارزنی ظلم و روزنی اجحاف را نمی‎گذارد؛ جهان‎بینی که بر انسان ضرر را روا نمی‎دارد، اما اذیت را تا اندازه‎ای گریزناپذیر می‎داند و با صراحت می‎فرماید: «لَن یضرّکم الا اذی»[۵] ای پیامبر بدان که دشمنان تو «لن یَضُرُّکم» یعنی هرگز به تو ضرر نمی‎رسانند، زیرا اصل سرمایه تو که ایمان و شناخت و اراده و شرافت انسانی است، چنان است که دشمن قدرت آسیب زدن به آن را ندارد، اما در ادامه می‎فرماید «اِلاّ اَذی» اما اذیت‎تان می‎کنند؛ زیرا در راه حفظ سرمایه در برابر آماج دشمن، اذیت می‎شوید و زخم برمی‎دارید و در یک کلام، صاحب ایمان راستین، متضرّر نمی‎شود، اما متأذی می‎گردد ولی همین نگاه محکم و استوار شریعت در موضوع زنان جامعه را به آن سو سوق می‎دهد که نه تنها کاری نکنید که زنان جامعه متضرر شوند بلکه متأذی هم نگردند و اذیت هم نشوند، امام علی(ع) در نهج‎البلاغه می‎فرماید: «و لا تهییجوا النساء بالاذی» زنان را اذیت نکنید، نگذارید زنان با اذیت هیجانی شوند که این هیجان نه برای خودشان سودمند است و نه برای اطرافیان. تناسب گرایی احکام و قواعد و مقررات دین برای حفظ زن بودن و انسان زیستن زنان بگونه‌ای است که نه متضرّر گردند و نه اذیت شوند، بلکه یکایک آنها با منطق عدالت، تدبیر گشته و راه را برای هرگونه خشونت بر زنان می‌بندد چرا که منطق اسلام مبتنی بر اصل «لا تَظلَمون و لا تُظلَمون»[۶] است «یعنی نه ظلم کنید و نه مورد ظلم واقع شوید» این منطق جا برای اجحاف به زنان نمی‌گذارد، اما از آنجائی که ما عمدتاً بر اساس خواسته‌های دین زندگی نمی‌کنیم و بر اساس خواسته‌های خود زندگی می‌نمائیم پیداست وقتی این موضوع با عرف‎ها، خرده سنت‌ها و پاره‌فرهنگ‎ها به هم آمیختگی پیدا کند افکارها و رفتارهایی را پدید می‌آورد که زنان را متأذی و متضرّر خواهند نمود، لذا باید با بنیه قانون و فرهنگ در برابر آن ایستاد و حتّی یک مورد آن را تاب نیاورد، باید با وضع قوانین و مقررات مناسب و فرهنگ سازی لازم از طریق مراکز تعلیمی و تبلیغی کشور، همه توان را برای بسط عدالت و قبض خشونت بکار بست، زیرا در درازمدت از ما پذیرفته نخواهد بود که فاصله بین آرمان ها و کارکردها زیاد باشد آنهم در حالی که عمدتاً مجریان معتقد به آرمان‎ها، بر مصدر انشاء و امضاء کارکردها بوده‎اند.
در درازمدت از ما پذیرفته نیست که دائماً بگوییم ما درباره زنان خوب می‎اندیشیم، اما بد عمل می‎کنیم و علت بد عمل کردن هم همیشه کج بودن زمین و کم بودن زمینه است! ما تا کی می‎خواهیم با آنچه «اعلام» می‎کنیم، همه را قانع کنیم و حال آن که با آنچه «اعمال» می‎کنیم همه چیز اتفاق می‎افتد و مورد داوری قرار می‌گیرد پس وقت یک بازبینی اساسی به منظور شناخت «اشکالات» به عنوان لایه زیرین «مشکلات» فرا رسیده است و خشونت موجود در لایه‎های رویین جامعه که به زنان می‎رود، نمی‎تواند از لایه‎های زیرین جامعه که تلقی‎ها و تربیت‎های غلط و همچنین تساهل و تسامح کارگزاران در مهار آن نقش دارد بریده باشد.
باید به خشونت علیه زنان در بخش «نمودها» به صورت علمی و روشنگرانه پاسخ داد و «افکار نخبگان» را تغییر داد و همچنین در بخش «بودِها» به صورت قانونی و اخلاقی «رفتار توده‎ها» را تصحیح کرد تا انواع خشونت اعم از خشونت‌های نرم که عمدتاً فراگیر و سازماندهی شده و در قالب فراورده‌های ضد فرهنگی است و همچنین خشونت‌های سخت که عادتاً فردی و شخصی است، رفع و دفع گردد، این موضوع باید به دور از دیوان‌سالاری که کمتر از دیوسالاری نیست و به قول آقای «انیشتن» بوروکراسی در هر کاری مرگ آن کار است، مورد بررسی و اقدام قرار گیرد. مهار خشونت علیه زنان در بخش «بودها» و تبیین خشونت علیه زنان در بخش «نمودها» با ژرف اندیشی و احساس مسئولیتی صادقانه، کاری ممکن و مورد انتظار است.
مأخذ: فصلنامه کتاب زنان شماره ۲۳
نویسنده: مهری سویزی
مدیرمسئول فصلنامه کتاب زنان
[۱] - ریچارد نیکلسون، فراسوی صلح، ص ۲۲۹.
[۲] - همان.
[۳] - فجر، ۱۴.
[۴] - عبس، ۲-۱.
[۵] - آل عمران، ۱۱۱.
[۶] - بقره، ۲۷۹.
منبع : مرکزاطلاعات وآمار زنان


همچنین مشاهده کنید