جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

اندیشه‌ای برای جست‌وجوی عرش


اندیشه‌ای برای جست‌وجوی عرش
میراث‌دینی و اماکن مقدس ما که امسال را به نام آنها نامگذاری‌کرده‌اند فرصتی است تا اندیشه‌ای را مرور کنیم که در آن سبب شده ما اینک میراث‌دار تفکر و رفتارهایی باشیم که برای زندگی، رفتارها، عادت‌ها و آیین خود احترام قائل بوده‌اند.
بی‌شک بدون آن اندیشه دیگر ما نمی‌توانیم چنین آثاری را خلق و استفاده کنیم و احیانا برای آیندگان به یادگار بگذاریم.
آنچه در ادامه می‌آید نظرات یکی از متخصصانی است که اینک وظیفه مدیریت بناها و محوطه‌های تاریخی کشور را بر عهده دارد. توجه به اندیشه‌ای که موجب پدیدآمدن آنچه در تجسم مقدس و معنوی آمده می‌تواند کمک کند تا بتوانیم بهتر قدر آن را دانسته و از آن حفاظت کنیم. نوشتار پیش رو بررسی و نقدی است که یکی از متخصصان امر دراین‌باره داشته است.
شناسایی حوزه فرهنگی ایران یا دانستن مکانی که آن را ایران می‌نامیم امروز به سبب ناآگاهی‌هامان از گذشته دشوار شده است. این ناآگاهی ممکن است به سبب پرده‌افکنی جهل در برابر حقیقت جلوه کند، لذا قصد آن نیست که گفته شود ایران کجا بوده و کجا هست تا آنگاه در صدر میراث مذهبی اماکن مقدس آن به حکم شعار این سال یونسکو مصادیق و شاهد آورده شود.
به‌نظر می‌رسد تلاش در این وجه که تمایزی بین مردمان این حوزه با دیگران طرح و نقد شود مفید نیست چه آنکه این، نگاه و نظر به جامعه بشری دارد تا قومی خاص یا متمایز.
طبیعت مکانی که ایران نامیده می‌شد و می‌شود و گستردگی آن تنوع اقلیم و شرایط زیست در آن از ویژگی‌هایی برخوردار بوده است که زندگی آدمی‌ را با دشواری‌هایی روبه‌رو می‌کرده است؛ این دشواری ناگزیر طلب و تلاشی را موجب می‌شده، طلب برای آنچه انسان حق خود می‌پندارد و تلاش برای حصول آنچه حق پنداشته شده است.
شاید آب و تامین آن دغدغه نخستین باشد و یا امنیت و حصول عدالت اجتماعی شرط و ضمان، حتی توزیع همان منابع محدود آب، پس این طلب و تلاش اقتضای این اقلیم بوده و این محصول با نگرانی ماندگاری و دوام همراه شده است.
این ضرورت اندیشه را اقتضا می‌کرده است چه بر وجه فیلسوفانه آن و چه بر وجه عارفانه؛ آنجا که این اندیشه به مدد تلاش شهودی راهی فراهم می‌کرده است وجه عارفانه آن ظهور می‌یابد و آنگه که خرد به وجه ریاضی و هندسی آن به منطق می‌انجامیده وجه دیگر.
در هر حال این مطالبه و تلاش در این اقلیم گسترده و گاه با شرایط سخت و آن نگرانی مستمرمکان این حوزه، یعنی ایران، ضرورتی را فراهم می‌آورده که ناگزیر از جنس این دنیا نیست و گویی به ماورا محتاج است.
بر سر آن نیستم که ثمره این دیدگاه را نقد کنم اما به‌نظر می‌رسد این ویژگی هزاره‌هاست که مردمان این حوزه گسترده را به‌خود مشغول داشته است.
اشکال کالبدی این اشتغال ذهنی و یا ظهور و بروز شفاهی آن، میراث گرانقدری را فراهم آورده است که در تمام این گستره مداوم و مستمر تکرار و بازتولید می‌شود. تفاوت در مظاهر اگرچه نیازمند بررسی است اما اصل نیست بلکه اشتراک این باطل و مفهوم شرط است.
این وجه ماورایی و فرادنیایی در این اندیشه‌ها مدام زاییده و بالیده می‌شود و گویی به هر کجا که می‌نگریم در آن تجلی یافته است.
طبیعت نیز به این اقتضا کمک کرده تا مطالبه و ستایش حقیقت مسلط هستی مورد تقاضا قرار گیرد؛ در « کنشت و کعبه و بتخانه و دیر» که در آن « سرایی خالی از دلبر» نیست یا مدد نفس سحرخیزان و پیرانی و بزرگانی که این اندیشه را شاهد و حامی بوده‌اند.
انبوهی آثار سماوی از آتشکده و نیایشگاه‌ها تا مسجد و مصلی‌ها از آرامگاه‌ها تا بقاع متبرکه تا درختان سبز و خشک دخیل بسته از یکسو و مطالبه آب با نماز و شور لحن ‌، شعر، موسیقی،افسانه‌ها ، روایات ، داستان‌ها و حتی اشیای شامل و حامل این مضامین و ارتباط آنها با کالبد معماری به این امر گواهی می‌دهد.
بدین وصف و تعاریف، مکانی که ایران نامیده می‌شود گویی سرزمین مقدسی است که با وجه قدسی ارتباط انسان با حقیقت هستی در هم آمیخته است.
فرصت آن فرا رسیده است که از نسل حاضر سؤال شود که تا چه حد در امتداد‌این ساختار کهن فکری و فرهنگی در حرکت و سیر است و آیا از میراث گذشته خود در این موضوع حفاظت می‌کند؟
پاسخ دشوار خواهد بودچه آنکه به لایه‌های اجتماعی جامعه ایران و تحولات مستمر فکری، به آن بستر نگرانی از امنیت ‌و به بسیاری وجوه دیگر مرتبط می‌شود.اما از آن حوزه که مربوط به دانش و تجربه این حقیر است باید نگران بود و تدبیر بیشتری اندیشید.
شواهد بیرون، از خرابی احوال درون حکایت دارد؛ احوالی که نسبت‌ها و پیوندهای خویش را با افق‌های اندیشه‌اش فراموش کرده یا به پرسش‌های بدون پاسخ گرفتار شده‌‌است.
این نکته با توجه به آن است که گویی فرصت‌های تجربه آن فرهنگ هر روز در زندگی مکان امروزی ایران کمرنگ‌تر می‌شود.
چون در وجه مطالبه رفتاری حاصل شود تلاشی صورت نمی‌گیرد و در این حالت مکان و هویت آن تهدید می‌شود. مصادیق ساده آن آثار تاریخی است که به حکم جهل ویران می‌شوند و یا اصالت آنها که گواه این نوشتار است مخدوش می‌شود. گویی عامل بدان، به شناخت از سرزمین و از اندیشه‌های برخاسته از این مکان نرسیده‌است و این رنجی است که معتقدان به فرهنگ را بسیار آزرده است و می‌آزارد.
این جهل به وجه دگرگون نمایی‌اش در حقیقت به شیوه‌ها و شکل‌های مختلف رخ می‌نماید. گویی کشف‌المحجوبی لازم است تا این حجاب‌ها را یادآوری کند و حق و باطل را تمییز دهد.تخریب آن سرزمین مقدس یا تخریب، تمییز و تبدیل باورها، اندیشه‌ها، طلب‌ها و تلاش‌هایی است که به هدف حفظ و تداوم طبیعت این سرزمین و نتایج تجارب مردمانش در آن، صورت گرفته است.
البته به نام‌‌ها و اشکال دیگری چون توسعه، رفاه، تحول، کارآمدی، رهایی از بند سنت و صعود از نردبان تجدد و دریغا که به اسم آرامش و آسودگی انسان‌ها یا ارتقای کیفی مکان طلب برای آنها گویی وجه مقدسی هم در این تخریب نهفته و البته حجاب شده‌است.
عجیب نیست و دریغ هست که درختان مقدس سر بریده می‌شوند و مساجد تاریخی تخریب، بناهای مقدس توسعه می‌یابند و مناظر اندیشه‌پرور تغییر. نشانه‌ای است از احوال مردمان عامل بدین شیوه و البته عمق شناخت و درک آنها از مفاهیم این موضوع.
این میراث مذهبی، آن مکان‌ها و سرزمین مقدس بسیار بیش از این نیازمند درک و بینش است و به‌نظر می‌رسد وظیفه تک تک مردمان این سرزمین باشد؛ باشد که انجام گیرد.
سیاوش صابری کاخکی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید