پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


مادام کاملیا


مادام کاملیا
عنوان رمان و نمایشنامه‌ای از الکساندر دوما (۱) پسر (۱۸۲۴-۱۸۹۵)، نویسنده فرانسوی.
رمانی که نویسنده آن در ۲۳ سالگی نوشت در ۱۸۴۸ با اقبال فراوان روبرو شد و نمایشنامه ای که در ۱۸۵۲ به اجرا درآمد بی‌درنگ در پاریس و سپس در خارج از کشور انعکاسی عظیم یافت.
موضوع رمان و نمایشنامه (با چند تفاوت کم‌اهمیت) ماجرای عشق یک جوان از خانواده‌ای با اصل و نسب به نام آرمان دووال (۲) به معروفه‌ای باب روز به نام مارگریت گوتیه (۳) است. مارگریت که عشقی عمیق او را از محیطش بیرون کشیده است، احساس می‌کند که ضروری است این عشق را از افرادی که با آنها رفت و آمد می‌کند دور نگاه دارد و میل تازه‌ای به پاکی و خلوت‌گزینی در او زاده می‌شود.
بنابراین، عشاق به خانه کوچک روستاییی (در نمایشنامه «در اوتوی» (۴) و در رمان«در بوژیوال» (۵)) پناه می‌برند و در آنجا احساس عاشقانه‌شان، زمانی کوتاه به اوج سعادت گذرایی دست می‌یابد که به عشق عطا شده است.
اما، پدر آرمان، در همن خانه، پنهانی به دیدن مارگریت می‌آید. پیرمرد صداقت عشق او را درک می‌کند، اما مارگریت نیز باید درک کند که این عشق مانعی بر سر راه زندگی و آینده آرمان است و به علاوه، خواهر کوچک آرمان نیز نمی‌تواند به سبب پیوند شرم‌آور برادرش، با مردی که دوست می‌دارد ازدواج کند. مارگریت با تقاضای فداکاری بزرگی روبرو می‌شود و می‌پذیرد و می‌گریزد. آرمان که از هیچ چیز خبر ندارد، گمان می‌کند که مارگریت از او خسته شده است و طالب ارتباطهای سودآورتری است. مدتی بعد، در پاریس، مارگریت را می‌بیند که معشوقه کنتِ وارویل (۶) شده است و نومیدانه پول هنگفتی را که تازه در قمار برده است، از سر تحقیر به طرف مارگریت پرتاب می‌کند و اعلام می‌دارد که دیگر با او بی‌حساب است. زن چنان دردی احساس می‌کند (در رمان، آرمان آشکارا روابط خود را با معروفه‌ای به نام اولمپ (۷) به رخ مارگریت می‌کشد) که سلامت از پیش ناپایدارش کاملاً از دست می‌رود. بیماری مارگریت به سرعت و بی‌هیچ امیدی به بهبود پیشرفت می‌کند. وقتی نانت (۸)، مستخدمه وفادار، دور از چشم خانمش، با نامه‌ای حقیقت را بر آرمان آشکار می‌کند، مرد جوان در آخرین دم حیات محبوب بر سر بالین او می‌رسد.
عرف بر این است که نخستین اجرای لا دام اکاملیا را آغاز واقع‌گرایی در صحنه به شمار آورند و شکی نیست که «کمدی عرف و عادات» از این درام زاده شده است. این درام، که میان دو دوره معلق است و هنوز سرشار از رمانتیسم تغزلی عاشقانه است و به همین زودی به سوی ملاحظه شیوه‌های زندگی جامعه و مسائلی که در آن مطرح است رو دارد.
آمیزه مطلوبی از دو شیوه و دو رویه به دست می‌دهد. مارگریت گوتیه در اوج ؛به افتخار عشق بزرگ و خاموشی نائل می‌شود و سر انجام به مرگی رقت‌انگیز می‌میرد. مارگریت قدرت عاطفی درامیی کسب می‌کند که او را از بسیاری از زنان قهرمان رمانتیسم که پیش از او بوده‌اند برتر می‌سازد. در آن دوران، مارگریت بی‌درنگ سرشار از انسانیتی قدرتمند جلوه کرد.
جوزپه وردی (۹) (۱۸۱۳-۱۹۰۱)، آهنگساز ایتالیایی، براساس دفتری از فرانچسکو ماریا پیاوه (۱۰) (۱۸۱۰-۱۸۷۶) لاتراویاتا [La Traviata]. (اوپوس ۱۹) را ساخته است ک به سال ۱۸۵۳، در تئاتر فنیچه (۱۱) در ونیز به اجرا درآمد. این اثر، که جزو اپراهاست، دارای دو پرلود (پرده اول و چهارم) و دوازده قطعه در چهار پرده است. نام شخصیتها از مارگریت به ویولتا والری (۱۲) و از آرمان به آلفردو جرمونت (۱۳) تغییر کرده است، اما بافت آن وفادارانه رمان را دنبال می‌کند؛ بجز در پایان. ماجرا در قرن هجدهم روی می‌دهد.
نظریه اجتماعی و اخلاقی اعاده حیثیت زن گناهکار در درام رودی از میان می‌رود و جای آن را رفعت احساس عشق و درد و مرگ می‌گیرد؛ به طوری که فاجعه نقطه اوج اثر نیست. توجه موسیقی‌دان تماماً به درام روان‌شناختی معطوف شده است و حالات روحی و تولد و تحول اشتیاقها موضوع اصلی اجرای صوتی است. آوازها منعکس کننده این بسط و پرورش درونی و ترجمن تغزلی آن‌اند. وردی، تا قبل از این اثر،‌هرگز به چنین حدی از بیان درامی و گویا دست نیافته بود.
به استثنای چند صفحه فرعی و چند صفحه (همسرایان یا جمعی) که به سبب نازیبایی و تکلف‌پرستی سنتی به نظر نابجا می‌آید، تمامی اثر پرحرارت و اصیل و ملایم و پرشور و دلتنگی‌آور و رقت‌انگیز است. اولویت با قهرمان ماجراست که می‌توانیم تمام پیچ و خمها و افت و خیزهای زندگی‌اش را دنبال کنیم. آلفردو، در کنار این زن، از انعکاس وجود او زندگی می‌کند. جرمونت پدر آلفردو نیز اهمیت زیادی دارد و ملاقاتهای او با ویولتا از قدرت درامی شدیدی برخوردار است.
دو پرلود و بسیاری از قطعه‌سازی دارای چنان شیوایی رقت‌انگیزی است که بر پنهان‌ترین زوایای روح تأثیر می‌گذارد؛ یکپارچگی سبک و احساسات بر تمامی اثر نقش بسته است. لا تراوایاتا، در نخستین اجرا، به سبب ضعف برخی از خوانندگان، که البته وردی به اکراه آنها را پذیرفته بود، مورد پسند واقع نشد. این اثر، چهارده ماه بعد، با تجدیدنظر در برخی قسمتها، در تئاتر بندتو (۱۴)ی ونیز بار دیگر به اجرا درآمد و با اقبال فراوان روبرو شد.
برخی زندگی‌نامه‌نویسان نوشته‌اند که وردی، به وقت ساختن این اثر که همزمان با ساختن ایل تروواتوره (۱۵) (تروبادور) بود بی‌شک در زندگی زناشویی‌اش هیجانی الهام‌بخش یافته بود. واقعیت این است که وضع جسمانی همسرش جوزپینا استروپونی (۱۶)، که از جوانی بیمار بود، دغدغه ذهنی فراوانی برای وردی ایجاد کرده بود؛ میان سنت‌گرایی پدر آلفردو و اراجیف مردم بوستو (۱۷) درباره زندگی جوزپینا استرپونی که معشوقه مدیر اجرا، مرلی (۱۸) بود و فرزندی از او داشت و قبل از ازدواج با وردی، سالهای بسیاری در خانه او زیسته بود، مشابهتی وجود دارد؛ اینها فراز و نشیبها و تلخ‌کامیهایی است که برخی از نامه‌ةای وردی به روشنی از آن سخن می‌گوید و مانند سایه‌هیی در مکاتبات جوزپینا (۱۸۵۳)، که عشقی هوشمندانه و پرشور به وردی داشت، تا حدی نمایان است.
مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش.
۱.Alexandre Dumas ۲.Armand Duval ۳.Marguerite Gautier
۴.Auteuil ۵.Bougival ۶.Varville ۷.Olympe ۸.Nanette ۹.Giuseppe Verdi
۱۰.Francesco Maria Piave ۱۱.Fenice ۱۲.Violetta Valery ۱۳.Alfredo Gemont
۱۴.Benedetoo ۱۵.Il trovatore ۱۶.Giuseppina Strepponi ۱۷.Bussetto
۱۸.Merelli
منبع : کتاب نیوز


همچنین مشاهده کنید