پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


راوی بی غرض تاریخ


راوی بی غرض تاریخ
در میان ده ها سریال مناسبتی و غیرمناسبتی که در چند سال اخیر از شبکه های چندگانه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده، مجموعه تلویزیونی «روزگار قریب» وفادارترین و بی غرض ترین مجموعه تاریخی است که بر صفحه تلویزیون نقش بسته است. این یک ادعا و اظهارنظری از روی جوزدگی دیدن یک مجموعه خوش ساخت تلویزیونی نیست. فرضیه ای است که به راحتی و براساس استنادات تاریخی و مقایسه آن با نمونه های مشابه قابل اثبات است. کیانوش عیاری در مقام نویسنده و کارگردان این مجموعه تلویزیونی بی آنکه قصد بازگویی نعل به نعل تاریخ را داشته باشد، به عنوان راویی بی طرف در کنار تاریخ معاصر ایران ایستاده است.
پرداختن به تاریخ و ساخت فیلم های سینمایی و برنامه های تلویزیونی براساس اتفاقات واقعی و غیرواقعی در بستر رویدادهایی که در سال های دور و نزدیک رخ داده است، از موضوعاتی است که از بدو تولد تصویر متحرک مورد توجه کارگردانان و نویسندگان قرار گرفته و می گیرد. گاهی این برداشت براساس حادثه واقعی تاریخی است که در این دست فیلم باید روایت تاریخ براساس مستندات تاریخی باشد. در مقابل نوعی آثار نیز هستند که در بستر تاریخ رخ می دهند و تاریخ بهانه ای است برای گفتن دغدغه های هنرمند. در این تقسیم بندی سریال روزگار قریب با توجه به ساختار زندگینامه ای در گونه دوم قرار می گیرد. سابقه ساخت فیلم های زندگینامه ای از دهه های ۳۰ و ۴۰ مورد توجه بوده است و با گسترش تلویزیون این ژانر به تلویزیون هم راه پیدا کرد. در تلویزیون ایران کم نیستند نمونه های موفق و ناموفقی که براساس زندگی شخصیت های واقعی ساخته شده است که از میان موفق ترین آنها می توان به مجموعه های ابوعلی سینا، کوچک جنگلی و روشن تر از خاموشی (زندگی ملاصدرای شیرازی) اشاره کرد. در این نوع آثار بخشی از زندگی فرد بازسازی و برهه هایی از زندگی وی پررنگ می شود یا از تولد تا مرگش به تصویر درمی آید. روزگار قریب نیز سریالی است مبتنی بر داستان زندگی یک شخصیت واقعی اما نکته مهم در مورد این مجموعه تلویزیونی این است که این فیلم برخلاف آثاری چون کمال الملک و ابن سینا براساس زندگی شخصیتی نه چندان شناخته شده تاریخ معاصر ساخته شده است. روزگار قریب حکایت زندگی دکتر محمد قریب بنیانگذار شاخه طب اطفال در ایران است که حدود سال های ۱۲۸۵ (سال امضای فرمان مشروطه) تا بهمن ماه ۱۳۵۳ (زمان درگذشت دکتر قریب) زندگی کرده است. تا پیش از پخش این سریال، دکتر قریب چهره آنچنان شناخته شده ای نبود.
جدا از تعداد معدود افرادی که او را می شناختند، شاید شناخت بسیاری از ما بینندگان این مجموعه تلویزیونی از او نام خیابانی نزدیک دانشگاه تهران و احیاناً بیمارستان کودکان تهران بود. اما آنچه بیننده نمی داند این است که بنا بر منابع محدود اظهارنظر نزدیکان، شاگردان و دوستان،دکتر قریب پزشکی حاذق، انسانی درست و عاشق کمک به دیگران بود. او یکی از دوستان نزدیک مهندس مهدی بازرگان (که در این مجموعه رضا بابک نقش او را بازی می کند) بود و در برخی جریانات سیاسی معاصر حضور فعالی داشته است. این بخش واقعی زندگی دکتر محمد قریب است که دستمایه روزگار قریب قرار گرفته. اما عیاری قرار نیست در این مجموعه تلویزیونی قصه گوی این داستان ها باشد. این نکته را هر بار پیش از آغاز مجموعه با نوشته ای چند سطری در ابتدای فیلم گوشزد می کند: «رویدادهای این مجموعه، بر مبنای واقعیت صرف تاریخی نیستند بلکه تلاشی است در جهت معرفی و بازشناسی دکتر محمد قریب.» اما عیاری حتی با عنوان این جمله نیز نمی تواند از زیر بار روایت تاریخی بگریزد. او برای این کار تمهیدی اندیشیده است. زندگی دکتر قریب در این مجموعه دو تکه است؛ یک تکه به گفته خودش زندگی دکتر قریب در ۱۰ روز پایانی عمرش است و بخش دیگر را به زندگی او از کودکی تا پیری می پردازد. در بخش نخست اتفاق مهم بیماری دکتر قریب است و حوادثی در کنار حضور او در بیمارستان روی می دهد؛ حوادثی که پلی است برای انتخاب بخش های زندگی دکتر قریب در گذشته. اینجاست که نوع نگاه تاریخی عیاری مشخص می شود. او به عنوان فیلمسازی با دغدغه های اجتماعی، در این مسیر به لایه های اجتماعی تاریخ بیشتر علاقه نشان می دهد تا جنبه های سیاسی آن. به همین سبب روزگار قریب بر بستر حوادث مهم تاریخی و براساس زندگی مردم عادی می گردد. تاریخ در این نگاه پس زمینه داستان قرار می گیرد و عیاری در این رویکرد تاریخی نشان می دهد اگرچه قصد روایت تاریخ را ندارد اما بی غرض و بدون هیچ پیشداوری به حوادث نگاه می کند؛ اتفاقی که کمتر در روایت تاریخ معاصر ایران چه در قالب تحقیقی و چه در قالب تصویری روی داده است.
همین نگاه است که سریال روزگار قریب را از سایر آثار متمایز می کند. روایت روزگار قریب در یکی از مهم ترین دوران های تاریخی ایران از مشروطه تا دهه ۱۳۵۰ خورشیدی است، دورانی که مهم ترین حوادث تاریخی معاصر رخ داده است. نکته اینجاست که در جای جای این روایت تاریخی، هیچ داوری ای نمی شود. او همچنان که به وضعیت جامعه آن زمان همچون ناامنی راه ها و فعالیت راهزن ها، حمله وحشیانه به مردم کوچه و بازار، قحطی و کمبود کالاهای ضروری مردم، استحمام در خزینه، مسافرت های سخت و جانفرسا به وسیله درشکه، مخالفت عده ای متحجر با تاسیس مدرسه و... می پردازد به تغییر نگاه بخش متوسط جامعه ایران به سمت جامعه رو به پیشرفت، ورود برخی از مظاهر تمدن مانند دانشگاه و ماشین و سایر وسایل می پردازد.
برای نمونه بخشی را که محمد قریب نوجوان و همراهانش به سمت مرزهای شمالی برای ادامه تحصیل می روند، مقایسه کنید با دوران کودکی او و سفر به سمت عتبات. نوع نگاهی که سیداحمد طبیب در سفر به عتبات به عنوان یک پزشک روشنفکر دارد با صحبت های همراه دانشجویان اعزامی به فرنگ، هر دو رویه را نشان می دهد. اینها همگی قطعه هایی از یک پازل هستند؛ قطعاتی که در کنار هم تصویری ملموس و باورپذیر را ارائه می دهند. او حتی به مدرنیته وارداتی نگاهی دفعی و تهاجمی ندارد. در قسمت هایی که دکتر قریب از فرنگ بازگشته، با آنکه شیفته آنجا نیست اما از مظاهر تمدنی یاد می کند. در مقابل ما را با پدیده های تازه ای مانند ماشین دودی و پارک و بستنی در بدو ورودشان به ایران آشنا می کند. روزگار قریب حتی در روایت ناگریز سیاسی نیز آن را از نگاه شخصیت های داستان تجزیه و تحلیل می کند. به یاد بیاوریم در بخشی که به حوادث شهریور بیست و قحطی ناشی از ورود متفقین پرداخته بود، در هیچ جایی اشاره مستقیمی به این واقعه نشد. تنها چند تصویر از شهر ناآرام و سربازانی که سربازخانه ها را ترک گفته بودند کافی بود این موضوع را نشان دهد یا در بخشی که دکتر قریب و همکارانش به آذربایجان می روند در چند دیالوگ تمام داستان های پیشه وری و حزب دموکرات روایت می شود اما این ذهن بیننده است که باید داوری کند نه کارگردان. نکته مهم دیگری که در روزگار قریب وجود دارد، این است که در تیتراژ داستان به عکس بسیاری از سریال های تلویزیونی نام فردی به عنوان مشاور تاریخی نیامده است؛ شاید به نوعی این را ضعف مجموعه تلقی کنیم که هیچ یک از منابع تاریخی مورد استفاده در این سریال معرفی نشده اند اما برخلاف بسیاری از مجموعه هایی که به این موضوع اهمیت می دهند و ده ها مشاور تاریخی و منبع دارند، ثابت کرده راوی معتبری برای تاریخ است. آن چیزی که در کار عیاری مهم است، به تصویر کشیدن جوهره زندگی است.
فرزانه ابراهیم زاده
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید