چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

تماشاگر مزدبگیر


تماشاگر مزدبگیر
این روزها که مسابقات جام ملت های اروپا به پایان رسیده و هنوز دور تازه لیگ های داخلی و خارجی و مسابقات تیم ملی هم شروع نشده، بازار فوتبال تقریباً سوت و کور است. روزنامه های پرتعداد ورزشی چندان خبری ندارند و از مجادلات میان مدیران باشگاه ها با مربیان یا مربیان با بازیکنان و کلاً حاشیه های خبرساز هم خبری به گوش نمی رسد. البته شاید بگویید اخباری مثل نقل و انتقالات چند صد میلیونی بازیکنان و مربیان و رایزنی های محفلی برای بستن تیم های فصل آینده، برای خود خبری است که خیلی از علاقه مندان فوتبال هم لحظه به لحظه آن را تعقیب می کنند. این پاسخ شاید برای دنیای فوتبال و مراودات و معادلات داخلی آن قابل قبول باشد، اما برای بحثی که می خواهم مطرح کنم، کافی نیست. این بحث را با یک سوال شروع می کنم. فرض کنید دوران تعطیلی مسابقات فوتبال که معمولاً حدود دو ماه است، بسیار بیشتر و مثلاً ۱۰ ماه شود. اگر فرض کنیم که یک ماه از این ۱۰ ماه هم صرف نقل و انتقالات بازیکنان و مربیان و حواشی ناشی از آن شود، در ۹ ماه دیگر چه جذابیت و کششی برای این فوتبال وجود خواهد داشت؟ آیا تمرین بدون مسابقه جدی و رسمی- آن هم برای مدتی طولانی- عملاً به تعطیل فوتبال منجر نمی شود؟ آیا حتی تیفوسی ترین تماشاگران، آنها که سر تمرینات تیم مورد علاقه خود هم حاضر می شوند و پیش پای مربی و بازیکنان تازه وارد گوسفند قربانی می کنند، حاضرند برای مدتی چنین طولانی هم صرفاً به ورزشگاه بروند و دویدن ستاره های مورد علاقه خود دور زمین و بازی گرگم به هوا و حداکثر بازی تمرینی بازیکنان تیم خودشان با کاورهای رنگی را تماشا کنند؟ اصلاً کدام بازیکن و مربی در چنین لیگی فعال می شود و در دایره رقابت باقی می ماند؟ کدام روزنامه نگار و تحلیلگر و پژوهشگری برای گزارش و بررسی و ارزیابی چنین فوتبالی وقت می گذارد و کار می کند و حتی فرضاً که کاری هم کرد، چه کسی به آن توجهی می کند؟
واقعیت این است که بازار سیاست کنونی در ایران، شکل و شمایل چنین فوتبالی را پیدا کرده است. بسته شدن چرخه سیاسی در کشور و ناامیدی اغلب نخبگان و جریانات سیاسی سابقاً فعال برای تاثیرگذاری بر روند تحولات، عملاً آنها را از گردونه و میدان سیاست خارج ساخته است. بسیاری از نیروها نه تنها در میدان نیستند و تاثیری بر تحولات ندارند، که اصولاً امکان کسب اطلاع از برخی اتفاقات کلیدی و جنجالی در حال وقوع در کشور را ندارند. بسیاری از نیروهای سیاسی واقعاً نمی دانند پشت پرده پرونده پالیزدار چیست و چه مجادله یی میان کدام نیروها برقرار است؟ از آن مهم تر، بسیاری از فعالان سیاسی و کارشناسان نمی دانند واقعاً جهت گیری سیاست کشور در مساله هسته یی به کدام سمت و سو است؟ در مورد انتخابات ریاست جمهوری هم، مشخص نیست که قرار است میدانی باز با حضور کاندیداهای جدی برقرار شود یا همه تصمیمات و برنامه ها برای بقای احمدی نژاد در دوره یی دیگر گرفته شده و حداکثر امکان تغییر مهره یی در میان نامزدهای مطرح وابسته به جناح راست وجود دارد؟ بیرون ماندن طیف گسترده یی از نیروها از میدان رقابت، عملاً بازیگران دیروز را به تماشاگران امروز تبدیل کرده است. آنها اگر خیلی از خود انگیزه و حمایت نشان دهند، می توانند نقش تحلیلگر را بازی کنند. نقشی نظیر امیر حاج رضایی و محصص که کنار مجری برنامه «لیگ برتر» می نشینند و بعد از پایان بازی و بین دو نیمه چند کلمه یی می گویند و البته چند باری هم وسط حرف هایشان تذکر می دهند؛«من به اندازه مربیان و مسوولان فنی تیم در جریان مسائل داخلی آنها نیستم و ممکن است مسائلی باشد که ما خبر نداشته باشیم...»
بسیاری از فعالان سیاسی کنونی کشور، حداکثر چنین نقشی دارند. یعنی الگویی ذهنی یا ایده آل- مثلاً ساختار دموکراتیک یا حکمرانی خوب- را مدنظر دارند و بر مبنای آن، از اقدامات معدود بازیگران مانده در میدان ایراد می گیرند. البته دوران این نوع تحلیل های تکراری و بی تاثیر هم خیلی زود می گذرد. کما اینکه گذشته و دیگر کمتر کسی نقد جدی بر عملکرد جریان حاکم وارد می سازد. بدین شکل، همان طور که قبلاً گفتم بازیگران دیروز عملاً به تماشاگران امروز تبدیل می شوند و البته این پرسش شکل می گیرد که «تماشاگران دیروز» امروز کجا هستند؟ آن تماشاگرانی که به شوق دیدن بازیگران و آن نوع بازی به میدان سیاست روی خوش نشان داده بودند که اینک آن بازی مدت هاست تعطیل شده و بازیگرانش، در فعالانه ترین حالت در جمع تماشاگران نشسته اند و تخمه می شکانند. کمرنگ شدن مشارکت و حتی توجه شهروندان به امر سیاسی در چند سال اخیر، یکی هم به این دلیل است که دیگر آن بازی مورد علاقه خود را نمی بینند. گویی کسی بخواهد تماشاگری را که زمانی بازی منچستریونایتد و لیورپول می دیده، امروز به دیدن بازی دو تیم دسته دومی علاقه مند کند. طبعاً این بازی نه تنها بازیگرانش جذابیت ندارند که برای تماشاگر دافعه دارند و نتیجه بازی شان هم هیچ اهمیتی برای تماشاگر نخواهد داشت. طبعاً این دسته از تماشاگران، سال ها است تماشای میدان سیاست را رها کرده اند و درگیر امر روزمره شده اند و سر به لاک خویش برده اند.
اما تعطیلی بازار سیاست برای آنانی که در میدان مانده اند، معنا ندارد. آنان به مجادله، رقابت و حتی ستیز ادامه می دهند؛ بی آنکه دغدغه طیف گسترده یی را داشته باشند که از میدان رقابت بیرون مانده اند یا اصولاً مشارکت و پیگیری امر سیاسی را رها کرده اند. برای این در میدان ماندگان، بخشی از هدف همان بی معنا شدن بازی سیاسی برای رقبای جدی و مهم تر از آن جریانات اجتماعی است که حضور و مشارکت آنان در تجارب پیشین- همچون دوم خرداد- معادلات و بازی بی رقابت آنها را بر هم زده است. این هم البته نوعی از بازی است؛ نوعی از بازی که البته با بخش مهم و گسترده یی از جامعه ارتباط پیدا نمی کند. به تدریج این انگاره که مجادله حاکم در عرصه سیاسی هیچ نسبت و ارتباطی با زندگی روزمره شهروندان ندارد، به انگاره غالب تبدیل می شود. در این شرایط، طبیعی است که بازیگران در میدان مانده ابزارها و امکانات تازه یی (نظیر وعده پرداخت نقدی یارانه ها در مقطع انتخابات) برای ایجاد کشش و بحث انگیزی در جامعه ایجاد کنند و بدین شکل، جذابیت ناشی از جایزه یا انعام را جایگزین جذابیت رقابتی کنند که از میان رفته است. همچون تیم های فوتبال باشگاه های عربی که برای کشاندن تماشاگران به تماشای مسابقات فوتبال، نه تنها هزینه یی از آنها دریافت نمی کنند که ماشین های آخرین مدل را با قرعه کشی میان شان تقسیم می کنند. هرچند این تدبیر هم چندان جوابی نداده و تا به حال ندیده ایم از مسابقه یی که برای آن چنین جایزه یی در نظر گرفته شده، مثلاً ۱۰۰ هزار نفر استقبال کنند. الگوی «تماشاگران مزدبگیر» در چنین بازار سوت و کوری است که معنا پیدا می کند.
● مشکل قهوه خانه نیست
شکل گرفتن چنین وضعیتی در جامعه هم نگرانی هایی را در پی می آورد. مدتی پیش در ستون « خط اعتماد» روزنامه، خواننده یی از اینکه جوانان کشور مدام در قهوه خانه ها نشسته اند و با گوشی موبایل خود بلوتوث برای هم می فرستند، ابراز تاسف کرده بود. این خواننده روزنامه معتقد بود که این وضعیت، نشانه یی از انفعال و یأس فراگیر در جامعه است. نگرانی این خواننده روزنامه البته بجاست. با این تبصره که صرف جمع شدن در قهوه خانه و موبایل بازی کردن عموم جوانان، جای نگرانی ندارد. در شرایطی که افراد انگیزه مشارکت در امر اجتماعی و سیاسی را داشته باشند، مکان هایی همچون قهوه خانه و کافه و کافی شاپ به محلی برای بحث و گفت وگو و تعامل اجتماعی تبدیل می شود. همان طور که موبایل ها هم نقش ابزاری برای انتقال پیام و کانال ارتباطی همبستگی بخش را بازی خواهند کرد. در واقع، مساله اصلی از میان رفتن انگیزه و کاهش مشارکت اجتماعی است وگرنه قهوه خانه و موبایل تنها ظرفی اجتماعی هستند که به نسبت مظروف خویش، کارکردهایی متفاوت پیدا می کنند. وقتی انگیزه اجتماعی از میان برود، حتی دانشگاه و حزب سیاسی هم دچار روزمرگی و به مکانی برای اجتماع منفعلان و خمودگان تبدیل می شود؛ قهوه خانه که جای خود دارد.
● ورود بازیگران جدید
این فقط قهوه خانه ها و احزاب و دانشگاه ها نیستند که در چنین شرایطی تغییر کارکرد می دهند و به نسبت روحیات جامعه، نقشی متفاوت را از خود بروز می دهند. ورود بازیگران جدید و میدان پیدا کردن آنها از دیگر تبعات چنین شرایطی است. البته ممکن است جریان هایی نظیر اقتدارگرایان حاکم از اینکه به نسبت کمرنگ شدن حضور رقیبی منطقی و جدی چون اصلاح طلبان در میدان سیاسی،اعتراضاتی کور را به عنوان طرف مقابل خویش ببینند، احساس خشنودی کنند؛ اما این واقعیت را نمی توان نادیده گرفت که پیدا شدن بستر فعالیت برای نوع و شکل تازه یی از بازیگری و بازیگران سیاسی، خود به خود و در بستر زمان، امکان تجارب تازه و تقویت بازیگران را فراهم می کند. نکته دیگر آن است که چنین اعتراضاتی چون از سازماندهی تشکیلاتی برخوردار نیست و نوعی حرکت کور را می نمایاند، امکان مقابله و برخورد از سوی دولت را آسان می کند. اما نمی توان صرفاً به این مساله تکیه کرد و احتمال کشیده شدن دامنه اعتراضات به مسائل اقتصادی را نادیده گرفت. در چنین شرایطی، همان طور که فضا برای اجرای طرح هایی چون «تماشاگران مزدبگیر» از سوی دولت فراهم می شود، امکان بروز شرایط کنترل نشده هم فراهم است.
محمدجواد روح
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید