جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

شاه کار رضا شاه!


شاه کار رضا شاه!
رضاخان پس از سفر به ترکیه، در جریان مدرن سازی کشور درصدد برآمد حوزه ای از فرهنگ و سنت جامعه را نیز متحول سازد و تصور می کرد که با تغییر پوشش افراد جامعه می تواند گامی اساسی در راه تجددگرایی مردم ایران بردارد. در حین تکاپوی مدرن سازی شاه، آنان نیز که پس از نگاهی به دنیای اطراف خود احساس عقب ماندگی و انحطاط کرده و دیگران را مترقی و توسعه یافته و فاصله بین خود و غرب را به درازای تاریخ می انگاشتند، در عین گیجی و مبهوتی هم آهنگ نوگرایی شاه شدند و خود و جامعه ای را که روزی پرچمدار علم و منطق و فلسفه بود، رها کرده و با خیال خامشان پنداشتند که غرب توانمندی خویش را مدیون برهنگی زنان است، پس ما هم همان کنیم که آنان کرده اند.
و این شد که جریان کشف حجاب توسط رضاخان با همراهی و همکاری فراوان این قشر از روشنفکرمآبان به طور جدی در دستور کار هیأت حاکمه قرار گرفت و این کج راهه پهلوی در ۱۷ دی ماه سال ۱۳۱۴ از جانب حاکمیت شاهنشاهی ایران رسمیت یافت. تفکری که پس از گذشت بیش از ۷۰ سال هنوز هم در میان برخی افراد جامعه مورد حمایت است و با هر جرقه ای رخ می نماید. که در آن زمان هم اگر نبود هوشیاری عمیق و مبارزات سخت و دلیرانه زنان مسلمان و آزاده آن روزگار، این ماجرای ننگین بند بند فرهنگ و شرف و هویت این مرز و بوم را از هم می پاشید.
حال این رخداد که به نوعی شروع بحث تهاجم فرهنگی به شکل جدی آن بوده است، بهانه ای شد تا به بررسی برخی ایرادها و اشکالات مطرح شده نسبت به مقوله حجاب در جامعه امروز ایران اسلامی بپردازیم.
با پرداختن به تاریخچه حجاب درمی یابیم که پوشش و حجاب ویژه دین اسلام نبوده است و با تنوع شکلی نه چندان دور از هم میان پیروان ادیان الهی و اقوام و قبایل مختلف در اعصار متمادی و گوناگون مورد استفاده قرار می گرفته است.
پیش از آنکه حجاب، اسلامی باشد، می توان گفت که ایرانی بوده است. و البته آنچه حجاب را در اسلام با سایر ادیان متمایز می سازد، دلایل و اسلوب خاصی است که برای حفظ آن در این دین مبین برشمرده شده است.
در بحث ایراداتی که به مقوله حجاب اسلامی وارد می شود، به نظرم یک تواتر تاریخی وجود دارد، بدین معنا که در برهه های پیاپی تاریخی به نوعی با رنگ و لعابی نه چندان نو تکرار می شوند که همواره عده ای بدون میل به شنیدن پاسخ(!) رغبت نسبتاً عجیبی به تکرار آن در مجامع گوناگون همچون دانشگاه دارند و به تبع این اهمال کاری در موضع استماع پاسخ، همچنان نظرات خود را با آب و تاب فراوان و مصداق سازی های بسیار از شرق و غرب و آسمان و زمین بیان می سازند؛
۱) از جمله این ایرادات نسبت به حفظ حجاب آن است که پوشیدگی و حجاب زن را کاری غیرمنطقی و فاقد دلیلی قابل دفاع می دانند که در پاسخی کوتاه از زبان شهید مطهری (ره) می توان بیان کرد: «حجاب در مفهوم اسلامی آن از جنبه های مختلف روانی و خانوادگی و حتی از جنبه بالارفتن ارزش زن، منطقی معقول دارد.» ( که البته توضیح این جنبه ها از حوصله و هدف اصلی این نوشته خارج است)
۲) دوم آنکه می گویند حجاب سلب کننده ی حق آزادی زن می باشد که از حقوق طبیعی هر انسانی است و این پوشیدگی به نوعی او را محبوس و زندانی می کند و به حیثیت انسانی و عزت او لطمه وارد می سازد که بر اساس عقل و منطق هم هیچ کس حق اسیر کردن و به بردگی درآوردن دیگری را ندارد.
در پاسخ به این اشکال ابتدا باید دانست که تعریف ایشان از آزادی چیست که حجاب را محدود کننده ی آن می دانند. به حتم این تعریف ناظر به عقاید مکاتب غربی است، چرا که از آن منظر است که این انتقاد را می نماید. آنان معتقدند آزادی محترم است تا بدانجا که برای آزادی دیگران محدودیت ایجاد نکند، یعنی حد آزادی مساوی است با آزادی دیگران.
آیا پیروان این عقیده، قدرت و زور همه انسان ها را یکسان فرض کرده اند که از یاد برده اند با وجود قدرت متفاوت افراد چه کسی می خواهد از زورمندان علیه ضعیفان در جامعه دفاع کند و چه کسی تصمیم می گیرد که زورگویان به زنان، قشری از جامعه که به گفته علی علیه السلام و البته بر اساس طبیعت شان "ریحانه اند نه قهرمانه"، زور نگویند، آنان را با مشکل مواجه نسازند و دیگر آنکه با این تعریف که ارائه می دهند، تکلیف حریم انسان ها، همچون حریم احساسات افراد که غیر قابل کنترل هستند، چه می شود؟ آیا به زور قانون و امنیتی اداره کردن جامعه می توان خانواده، این عضو حساس اجتماع را نیز تحت کنترل درآورد؟ که این چنین بی محابا دامنه تعریف را گسترده و باز می گذارند و بر طبل آزادی کامل انسان ها می کوبند.
از نظر اسلام که انگشت اتهامشان به سمت آن است، آزادی انسان ها در عین محترم بودن در چارچوب دو امر اساسی باید محدود گردد؛ مراعات حریم انسانی و مراعات مصلحت دیگران (و نه منفعت آنان). بر این اساس فرق بسیاری است بین به اسارت درآوردن زن، با مقید ساختن او در اتخاذ روشی خاص و پسندیده در معاشرت با دیگران به منظور رعایت پاره ای از مصالح اجتماعی. بدین معنا نه تنها وضع این قانون الهی منافی حیثیت انسانی و محدود کننده آزادی زن نمی باشد، بلکه بدین وسیله عرصه را برای حضور اجتماعی و فعالیت مفید و مؤثر او در جامعه مهیا می سازد. در عین حال که به افراد جامعه گوشزد می کند که با در نظر گرفتن بعد انسانی زن با او تعامل نمایند، نه با آن بعد از زنانگی زن که معطوف به کانون خانواده است.
اسلام با اتخاذ این روش (حفظ حجاب) از خوی تجاوزگری مرد و مورد ظلم واقع شدن زن جلوگیری می نماید و تا آخرین حد ممکن مقام و شرافت انسانی زن را در اجتماع بالا می برد و بدین روش زن را در قالب حجاب تکریم می نماید.
۳) مطلب دیگری که آنان بیان می کنند این است که حجاب سبب رکود فعالیت های زن و عدم حضور او در فرآیند کار و تولید و به تبع آن فلج شدن نیروی نیمی از افراد اجتماع می شود. و از آن رو که سعادت بشر در گرو پرورش کلیه استعدادهاست، اسلام با این وسیله مانع به فعلیت رسیدن استعدادهای خدادادی زن در این حوزه می شود.
باید پاسخ داد که اسلام با پرورش استعدادها موافق بوده و تمام استعدادها را دریافته است و به میزان صحیحی هر یک از آنان را پرورانده است و هرگز باعث تضییع برخی به منظور رشد استعدادی دیگر نشده است. با توجه به پاسخی که بر مطلب قبل دادیم استعمال حجاب به منظور حبس زن در خانه و ممانعت از حضور او در اجتماع به هیچ وجه جایگاهی ندارد.
مبنای حجاب در اسلام آن است که التذاذات جنسی در محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع با در نظر گرفتن بعد انسانی زن و مرد، به صورت خالص منحصر به کار و فعالیت باشد. قوانین اسلام در این حوزه به زن اجازه نمی دهد که پس از خروج از خانه در اجتماع موجبات تحریک مردان را فراهم سازد و همچنین به مرد هم اجازه چشم چرانی نمی دهد. چنین حجابی نه تنها نیروی کار را فلج نمی کند، بلکه موجب تقویت این نیرو در اجتماع نیز می گردد و به بهانه فلج شدن نیمی از افراد جامعه نمی توان با بی حجابی و بی بند و باری، نیروی تمامی افراد از زن و مرد را فلج کرد.
۴) و نهایتاً مطلبی که علاوه بر معتقدین به مکاتب غربی به ویژه مکتب روانکاوی فروید در میان افراد جامعه ما نیز بیان و مطرح می شود آنست که گفته می شود ایجاد حریم میان زن و مرد به اشتیاق ها و التهاب ها می افزاید و طبق اصل "الانسان حریص علی ما منع منه" منع و ردع باعث ایجاد حرص و ولع نسبت به مسایل جنسی می گردد و علاوه بر آن سرکوب کردن این غرایز نیز به بروز انواع بیماری و اختلالات روحی و روانی می انجامد. پس برای تقلیل این حرص و کلاً جلوگیری از ایجاد آن، روابط میان افراد باید آزاد و بی هیچ قید و بندی باشد و با برداشته شدن حجاب معتقدند که پس از مدت کوتاهی چونان جوامع غربی و اروپایی همه چیز عادی شده و دیگر کسی معترض دیگری نمی شود و از درصد بالای تعدی و تجاوزاتی که محدودیت حجاب موجب آن می شود، کاسته می گردد.
در مقام پاسخ باید پرسید ریشه جمله "الانسان حریص علی ما منع منه" از کجاست؟ و این حرص و ولعی که از آن یاد می کنند آیا قابل کنترل هست و یا اصلاً می توان از این حرص به نفع انسان بهره برد یا خیر؟ و جایگاه خانواده در کنترل این حرص و ولع به چه میزان است؟
تا به آنجا که بررسی شده این جمله منتسب به فرد خاصی نمی باشد و تنها به علت استعمال فراوان توسط عموم مردم به فراخور برخی موضوعات مورد استفاده قرار می گیرد. اما اینکه آیا صحیح است یا خیر، باید گفت که غلط است اگر بگوییم انسان نسبت به "هر آنچه" از آن منع می شود "همیشه" ولع خواهد داشت، بلکه باید توضیح داد که انسان نسبت به چیزی حرص می ورزد که هم از آن منع شود و هم به سمت آن تحریک گردد، اما اگر امری اصلاً عرضه نگردد و یا کمتر موجب بیداری تمنایی در فرد شود این حس هم کمتر بدان جلب خواهد شد و با فرض چنین امری، بدون شک تبرج و خودنمایی زن در اجتماع و معاشرت های آزاد به مراتب بیشتر از محرومیت و عدم دسترسی سبب انحراف جنسی می شود. که دلیل آن هم کاملاً مشخص است، چرا که غریزه جنسی در انسان دارای دو جنبه جسمانی و روحانی است که غرب از جنبه روحانی آن غافل مانده و به همین دلیل بی حجابی و روابط آزاد را راه حل نهایی فروکش کردن حرص در این زمینه می داند. چرا که برخلاف بعد جسمانی انسان که این غریزه در آن اشباع پذیر است، در بعد روحی این احساس به دلیل عدم اشباع پذیری خود را به صورت میل به تنوع طلبی نمایان می سازد و این عطش روحی (هوس) در این غریزه انسان را تا بدانجا پیش می برد که روح دیگر با هیچ چیز آرام نمی گیرد و عشق به معنای واقعی آن در آدمی می میرد و جای خود را به طبیعتی هرزه و بی بند و بار می دهد. اینجاست که بر خلاف مسیحیت که نفس را با ریاضت و سختی سرکوب می کند، اسلام به انجام مسایل جنسی در حد طبیعی و در چارچوب مشخص آن و جلوگیری از طغیان و سرکشی این میل به وسیله تهییج آن، دستور می دهد. چنان که گفتیم در این مکتب اصل بر پروراندن استعدادهای انسان بنابر مصلحتش است، نه پَر دادن که دائر مدار منفعت است.
جالب است که روشنفکر نمایان همیشه تاریخ در پی همین پَر دادن ها بوده اند و علاقه مند به طی کردن دوباره این راه رفته و شکست خورده غرب که همواره نیز موجب اضمحلال بنیان های اساسی آن جوامع شده است. بد نیست که همین افراد هر از چندگاهی سری به آمارهای واقعی، پلیسی و یا قضایی آن کشورها زنند و خود نظاره کنند که نسخه غرب برای جلوگیری از عقده های ناشی از محدودیت جنسی که پیروی و اطاعت مطلق از این غریزه طغیان گر و معاشرت های آزاد و بی بند و باری می باشد، چه آمار تکان دهنده ای از فجایع و تعرضات در آن جوامع را به بار آورده است.
و چه زیباست فلسفه ایجاد حریم ها، این حفظ پوشش از جانب زن و کنترل و خودنگهداری توسط مرد که نتیجه اش رشد احساسی عالی و لطیف و رقیق در انسان باشد که رغبت به ازدواج را در او بالا برده و با جلوگیری از تبدیل این تمنای شدید به حرص و آز و شهوت رانی، مبدل شدن آن به شور و عشق و تغزل در صحنه عفاف در کانون خانواده ای مستحکم را به تصویر کشد.
در پایان تمام کسانی را که نسبت به آموزه های اسلامی تردید و شبهه دارند را دعوت می کنم که ابتدا با خالی کردن ذهن شان از ارزش ها و مصداق های رایج جوامع، درصدد یافتن مفاهیم و ارزش های واقعی در حوزه آموزه های این دین باشند و نگاه خود را معطوف به این جریان سازند که اسلام یک نظام و سیستم متصل و مرتبط به هم است و برای شناسایی و تفکیک صحیح برخی گزاره ها باید ناظر به کل این سیستم اتخاذ نظر کرد و به جای احساسی برخورد کردن در چارچوب مصداق های نامناسب به تعمق پیرامون مفهوم و فلسفه اصلی احکام اسلامی به خصوص در حوزه زنان پرداخت.
فاطمه گودرزی / کارشناسی الهیات گرایش فقه و مبانی حقوق
منبع : کانون اندیشه جوان


همچنین مشاهده کنید