جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

این سیاهپوست آمریکا را سپید بخت می کند؟


این سیاهپوست آمریکا را سپید بخت می کند؟
اوباما یک سخنران با شور و هیجان است که توانسته ستاد انتخاباتی درخشانی به راه بیندازد- اما اگر در ماه نوامبر پیروز شود، به دلیل آن است که کشور آمریکا قبلا «دگرگون» شده است.
برای مثال انتخاب و انتصاب باراک اوباما به ریاست جمهوری آمریکا در ۲۰ سال گذشته امکانپذیر نبود. اما امروزه چنین امری فقط به دلیل شکاف‌های نژادی ممکن شده است؛ این شکاف‌ها در سال‌های گذشته مسیر سیاست‌های آمریکا را تغییر داده و به جایی رسانده که فضا برای انتخاب شدن یک کاندیدای آمریکایی-آفریقایی آماده شده است.
«نژادپرستی‌‌زدایی» در سیاست‌های آمریکا بدان معنی است که این امکان به وجود می‌آید تا ما بتوانیم یک رئیس‌جمهور رنگین پوست را انتخاب کنیم. بدون وجود شکاف‌های نژادی جامعه محافظه‌کار آمریکا بسیاری از خصیصه‌های نامناسب خود را از دست می‌دهد و می‌توان از آن پس اطمینان داشت که صحنه سیاستگذاری‌ها در کاخ سفید دچار تفاوت‌های چشمگیری خواهد شد.
برای مثال برخی از حرکات جمهوریخواهان و کاندیدای مورد نظر آنها را بررسی می‌کنیم. هفته گذشته سخنگوی اقتصادی جان مک کین ادعا کرد که باراک اوباما وارث سیاست‌های مالی جورج بوش رئیس‌جمهور کنونی آمریکا است. زیرا درست مانند بوش پول را برای «همه چیز» تلف می‌کند و بنابراین نمی‌توان تحت ریاست جمهوری وی چندان به آینده مالی آمریکا امیدوار بود.
هم‌اکنون، حقیقت این است که دولت بوش بیشترین ضربه‌های مالی را که به خزانه وارد آورده، برای پرداخت به پیمانکاران دفاعی و نظامی صرف نموده است. اما واقعیت این است که جان مک کین خود را گول می‌زند و در جمع افکار عمومی اعلام می‌کند که اصلا چنین هزینه‌هایی را صرف نخواهد کرد. این در حالی است که افتضاحات به جا نهاده از سوی بوش در داخل آمریکا و همچنین در اقصی نقاط جهان همچون عراق و افغانستان رئیس‌جمهور بعدی را ناگزیر می‌کند که لااقل برای رفع و رجوع خسارت‌های ایجاد شده، اقداماتی را صورت دهد که مطمئنا مستلزم برخی هزینه‌ها است.
آمریکایی‌ها هرگز دولت‌های منتسب به جمهوریخواهان و سیاست‌های آنها را نپسندیده‌اند. در واقع مردم بیشتر خواهان امنیت اجتماعی و مراقبت‌های پزشکی هستند و این بدان معنا است که سه برنامه بزرگی که بر هزینه‌های داخلی احاطه دارند، مستلزم حمایت‌های مردمی می‌باشند. مردم آمریکا در هیچ برهه زمانی به برنامه‌ها و سیاست‌های جمهوریخواهان که عموما بر مسائل نظامی متمرکز است، علاقه‌مند نبوده‌اند.
اگر رونالد ریگان و دیگر سیاستمدارها موفق شدند، به آن دلیل بوده است که در آن زمان توانسته‌اند رای دهندگان را متقاعد کنند که هزینه تراشی‌های دولت بی‌جا بوده است و باز هم در همان شرایط سیاسی مطرح کرده بودند که بوروکرات‌ها پول‌هایی را که کارگران به سختی و زحمت به دست می‌آورند از آنها می‌گیرند و در عمل به کسانی انتقال می‌دهند که به روشنی معلوم نیست برای چه امری هزینه می‌شود. این مسائل حساسیت‌های مردم را برانگیخته بود و آنها تلاش کردند برنامه‌های خود را بر اساس نیاز همان زمان آماده نمایند که طبیعتا برخلاف برنامه دولت‌های قبلی بود و رضایت مردم را در بر داشت.
در آن زمان هم جوانان کارگر باید پول زیادی می‌پرداختند تا بتوانند مایحتاج عادی خود را تهیه نمایند و در واقع هیچ سطحی از رفاه برای مردم وجود نداشت. رونالد ریگان با استفاده از همین تنگناها برای مردم توانست رای آنها را جلب نماید و البته در به تحقق رساندن وعده‌هایش چندان هم ناموفق نبود.
اوضاع در آمریکای کنونی نیز تا حدی شبیه به همان زمان است. البته نه از لحاظ فقر بلکه از لحاظ نژاد پرستی. هم اکنون سال‌هاست که در آمریکا نژاد پرستی بیش از آنکه تصور شود، گسترش یافته و از آنجایی که درصد جمعیت رنگین پوست‌ها در کشور پهناور آمریکا کم نیست، این تعداد از توسعه نژاد پرستی بسیار رنج می‌برند و در جست‌وجوی قوانینی هستند که هر چه بیشتر بتواند این شکاف‌های طبقاتی را کاهش دهد و شرایطی را ایجاد نمایند که سیاهپوست و سفیدها در موقعیت‌های مناسب زندگی کنند.
طبیعی است که کلید مشکلات آنها می‌تواند در دستان باراک اوباما باشد و این کاندیدای سیاهپوست نیز خود از این امر به خوبی آگاه است.
اما چطور شد که شکاف نژادی و تفاوت‌هایی که میان سیاهپوست‌ها و سفیدها قائل می‌شوند، اینچنین در سیاست آمریکا تاثیرگذار شد؟
ماجرای اهمیت دادن به سیاه‌ها و توجه به ایجاد امنیت اجتماعی برای تمامی آمریکایی‌ها و به ویژه این گروه از آنجایی آغاز شد که بیل کلینتون به ریاست جمهوری آمریکا رسید. کلینتون به رفاه اجتماعی توجه بسیار زیادی داشت. من قصد ندارم در اینجا تنها بر این موضوع تاکید کنم که تنها رئیس‌جمهوری که به امنیت اجتماعی اهمیت می‌داد بیل کلینتون بود بلکه قصد دارم سرمنشاء آغاز اوج گرفتن سیاهپوست‌ها را بررسی نمایم. توجه خاص بیل کلینتون به عنوان یک رئیس‌جمهور دموکرات به سیاه‌ها در عین حال که برای این گروه نوعی رفاه جدید را به ارمغان آورد، اما به‌طور کلی برای جمهوریخواهان و راه و روش سنتی اداره آمریکا زحمت و مشقت زیادی را ایجاد کرد.
به هر حال جرقه‌های رفاه برای مردم نژادهای مختلف در آمریکا نقش گسترده‌ای را در تغییر گفتمان سیاسی در آمریکا ایجاد کرد و «اصلاحات رفاهی» دوره جدیدی را برای سیاستمداران آمریکایی باز و پرونده جدیدی آغاز به کار کرد.
یک فاکتور بزرگ دیگر نیز که در اثر توجه به رفاه اجتماعی سیاهپوست‌های آمریکا ایجاد شد، کاهش خشونت‌ها بود. کاهش خشونت‌ها از آنجایی شروع شد که سیاهپوست‌ها و نژادهای مختلف توانستند بیشتر از گذشته در امور سیاسی مشارکت نمایند و توانستند از راه‌های قانونی به خواسته‌های خود دست پیدا کنند و به این ترتیب وسیله «خشونت» برای رسیدن به اهداف و خواسته‌های خود را کنار گذاشتند.
البته پیش از آغاز دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون نیز سیاهپوست‌ها و دیگر نژادها در امور سیاسی مشارکت داده می‌شدند، اما در پی این دوره و در پی توجهات بیشتر، افرادی همچون باراک اوباما بیشتر از گذشته در جامعه آمریکا رشد کردند و توانستند به سمت‌های بالاتر راه پیدا کنند و این روند به جایی رسیده است که هم اکنون باراک اوباما از اقلیت‌های کشور آمریکا خود را برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری آماده می‌کند و احتمال زیادی وجود دارد که بتواند به عنوان رئیس‌جمهور وارد کاخ سفید شود.
باراک اوباما به خوبی توانست از موقعیت ایجاد شده سیاسی در آمریکا استفاده کند و با مدنظر قرار دادن خواسته‌های قشر عادی مردم آمریکا و به‌طور ویژه اقلیت‌ها اهدافی را به عنوان سیاست‌های آینده خود در دوره ریاست جمهوری عنوان کند که نیاز اصلی مردم است.
در طول سال‌هایی که بیل کلینتون در کاخ سفید حضور داشت، به دلایلی که هیچ کس به‌طور دقیق متوجه آنها نشد، موج خشونت‌های شهری به‌طور قابل ملاحظه‌ای کاهش یافت. اما توانایی سیاستمدارها در این میان برای پاسخگویی به نیازهای مردم تغییری نکرد و انتخاب شدن جورج بوش به عنوان رئیس‌جمهور در دوره بعدی نیز این عدم توانایی را پررنگ‌تر کرد. زیرا جورج بوش بلافاصله پس از ورود به کاخ سفید دچار حادثه ۱۱ سپتامبر شد و بعد هم با توهم تلاش تروریست‌ها برای حمله به عراق در گرداب‌های وسیعی همچون عراق و افغانستان گرفتار شد.
درست است که حادثه ۱۱ سپتامبر سبب ایجاد ترس و واهمه شدیدی میان مردم آمریکا شد اما کارل رو با متهم کردن لیبرال‌ها به نرمش در برابر تروریست‌ها درست مثل اسپیرو اگنس عمل کرد که لیبرال‌ها را متهم کرده بود که در برابر جنایت‌ها نرمش نشان می‌دهند. اعتبار حزب حاکم جمهوریخواهان در آمریکا به عنوان دفاع کننده از حقوق آمریکایی‌ها در شن‌زاری همچون عراق دفن شد و این حزب امروزه دیگر قابل اعتماد نیست زیرا نه تنها نتوانست خطر تروریسم را از میان بردارد، بلکه مشکلات و مسائل زیادی را برای مردم آمریکا در زمینه سیاست‌های داخلی و همچنین خارجی ایجاد نمود.
در این فرصت به من اجازه دهید چند فرضیه را نیز به این نوشته اضافه کنم: اگر چه هیچ کس نمی‌تواند به فرضیه‌های سیاسی اعتماد کند زیرا این فرضیه‌ها همچون معادله‌های ریاضی نیستند که در تمامی شرایط به‌طور یکسان پاسخ نمی‌دهند. با این حال من استدلال می‌کنم که دهه‌های متمادی فشار بر چهره‌های عمومی و رسانه‌ها سبب شده است که تبعیض نژادی در آمریکا به قدری توسعه پیدا کند که امروزه در پی اتفاقی که می‌توان آن را یک انفجار نامید، سیاه‌ها تلاش‌های مهمی همچون رقابت برای ریاست جمهوری را آغاز نمایند. برای مثال من به هیچ وجه اعتقاد ندارم که هیچ سیاستمداری در دنیای کنونی سیاست آمریکا همچون سیاستمدارها در سال‌های دهه ۸۰ و به ویژه سال ۱۹۸۸ تحت فشار قرار داشته باشد.
البته متاسفانه امروز نیز برخی تلاش‌هایی که باید نام آنها را تلاش‌های بی‌ثمر گذاشت، هنوز وجود دارند و برخی جنبه‌های تبعیض نژادی را تبلیغ می‌کنند.
هم اکنون چندین سال است که موضوع تبعیض‌نژادی در تمامی دنیا و از سوی اندیشمندان و صاحب نظران به‌طور گسترده‌ای مورد نفی قرار گرفته است و اگر چه جریان‌هایی که ذکر شد هنوز در آمریکا به زعم خود مشغول به فعالیت هستند، اما به نظر می‌رسد این گروه‌ها به زودی مجبور به انحلال هستند.
برای آمریکا این جای بسیار خوشبختی است که فردی همچون باراک اوباما برای انتخابات ریاست جمهوری آماده می‌شود و چنانچه این فرد بتواند رای بیاورد، کشور پهناور آمریکا دوره بسیار جدیدی را تجربه خواهد کرد. اوباما بارها در وعده‌های تبلیغاتی خود در مورد چنین تغییرات و ایجاد چنین تفاوت‌ها قول داده و برخلاف کاندیداهای دیگر برنامه‌های دقیق و روشنی را برای چگونگی ایجاد این تغییرات و تفاوت‌ها عنوان کرده است.
امروزه مردم آمریکا فقط و فقط خواهان برخورداری از حقوق مدنی هستند و سیاست‌های طولانی جورج بوش در مورد توجه بیش از حد به مسائل نظامی افکار عمومی را به ستوه آورده است.
البته هیچ کدام از مواردی که در بالا عنوان شد، نمی‌توانند به عنوان تضمین برای پیروزی باراک اوباما در انتخابات ماه نوامبر در نظر گرفته شوند. شکاف نژادی در آمریکا وجود دارد اما صددرصد مردم هم مشمول این تبعیض نژادی نیستند: شما می‌توانید اطمینان داشته باشید که کاندیداهای دیگر از جمله مک کین و کاندیداهای آزاد نیز برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری به معرفی بیشتر خود خواهند پرداخت. حدس و گمان‌ها حاکی از آن هستند که با توجه به شرایط سیاسی و بستر ایجاد شده در سال‌های گذشته، باراک اوباما شانس بیشتری برای پیروز شدن دارد.
اما اگر باراک اوباما پیروز شود، نماد تغییری بزرگ خواهد بود که در آمریکا روی می‌دهد. در واقع تبعیض‌نژادی که سال‌های سال موجب اذیت و آزار سیاهپوست‌ها و دیگر گروه‌ها بود، حالا سبب شد که یکی از سیاهان به عنوان بالاترین سمت سیاسی کشور برگزیده شود. به هر حال آمریکا پس از انتخاب شدن باراک اوباما کشوری متفاوت خواهد بود.
پل کروگمان، ستون‌نویس مترجم: سوده کریمی
منبع : سایت بصیرت


همچنین مشاهده کنید