شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


زمان احساسات


زمان احساسات
در نخستین روزهای اشغال شهر کابل به وسیله طالبان در پنجم میزان ۱۳۷۵ پیکر دکتر نجیب الله و برادرش شاپور احمدزی در چهارراهی آریانا به دار آویخته شد.درباره مرگ وی حدس و گمان های زیادی وجود داشت اما اکنون با انتشار کتاب رزاق مامون اسنادی در این مورد به نشر رسیده که می تواند پاسخ مستندی به این مساله باشد. ـ به تاریخ ۲۷ ماه حوت سال ۱۳۷۰ بی اثباتی و هرج ومرج در مزار شریف گسترش یافت. ژنرال غجنرال اسکف و تاج محمد از منطقه فرار کردند نیرو غقوتفهای دوستم شب ۲۹ حوت به مزارشریف داخل شدند. البته در سقوط مزارشریف، میان شورای نظار و فرماندهان ناراضی شمال، تفاهم قبلی وجود نداشت.
بعد از سفر جنرال رفیع به شمال، گروه دومی به رهبری جنرال نبی عظیمی و سیداکرام پیگیر نیز وارد منطقه شده بودند اما بی اعتمادی به حدی عمیق شده بود که هیچ یک ازین ماموریت ها نتیجه ای دلخواه برای حاکمیت کابل به بار نیاوردند. دوستم در فاریاب، سرپل و شرغان فرماندهان وفادار به حکومت مرکزی را متواری ساخت و قطعات قومی عمدتاً پشتون که از سوی منوکی منگل و جنرال اسک در این مناطق تشکیل شده بودند، خودبه خود متلاشی و فراری شدند. شب نوروز در منزل سیدمنصور نادری رهبر فرقه اسماعیلیه جلسه ای برگزار شد که در آن علم خان آزادی، فهیم خان؛ دکتر مشاهد، نماینده حزب وحدت، جنرال دوستم، جنرال مومن و شخص آقای نادری شرکت غاشتراکف داشتند. در جلسه یک موضوع اساسی مورد بحث قرار گرفت: آیا نیروهای ما در مزارشریف متوقف می شوند یا به سوی کابل هجوم می کنند؟ فیصله نهایی این شد که جنرال نبی عظیمی نه به عنوان فرستاده ویژه دولت، بل از سوی شخص خودش به حیث یک عرف تاریخی اقدام های لازم را انجام دهد. دراین جلسه جنرال مومن خطاب به حضار گفت: «رهبر و بزرگ ما چپی ها در رابطه با حوادثی که در شمال جریان دارد، جنرال دوستم است “ نظر شما چیست؟ فهیم در پاسخ به سخنان جنرال مومن گفت: ما نظری نداریم، اما وقتی جلسه پایان یافت و به خارج از مکان جلسه آمدیم، جنرال مومن از سخنان خود ندامت کشید و گفت: من اشتباه کردم، جنرال هلال می افزاید: سخنان جنرال مومن به طور واضح از روی احساسات بیان شد. جنرال دوستم تا آن لحظه هیچ گاه ادعای رهبری و «کلانی» را در شمال مطرح نکرده بود. او در نهایت ترجیح می داد که به حیث فرمانده عمومی عملیات غاوپراتیفیف شمال برگزیده شود. به گفته آقای هلال، اساساً فکر اصلی تاسیس جنبش ملی که بعداً کلمه اسلامی به آن اضافه شد، در مغز نجیب الله مسیر (روشنفکر ناراضی از دولت) جوانه زد که حرکت های بعید خود به خود در جهت ایجاد جنبش ملی به رهبری جنرال دوستم شکل گرفتند. هیات اعزامی احمدشاه مسعود به رهبری فهیم خان به تاریخ هفده حمل ازمزارشریف به سواری چرخ بال نظامی به پنجشیر بازگشت. جنرال هلال خلبان غپیلوتف هلی کوپتر می گوید: در طیاره علاوه بر فهیم خان، آدینه سنگین، نجیب الله مسیر و فضل احمد طغیان نیز حضور داشتند که به دیدار مسعود می رفتند. طغیان طوری که خود می گفت: علاقه مند ملاقات با مسعود بود تا بداند که این مرد چگونه آدمی است؟ دکتر عبدالرحمان نیز یادآور شد که مراجعه افراد بلندپایه حکومت کابل به پنجشیر، در ماه های اخیر افزایش یافته است.
دراین حال ناگهان یک اتومبیل غموترف جیپ در نزدیکی ما توقف کرد و احمدشاه مسعود از آن پیاده شد. مسعود بلافاصله به افراد خود دستور داد که راه تردد به کابل را از همان نقطه ای که ما فرود آمده بودیم، قطع کنند تا جاسوس های دولت نتوانند از دره بیرون بروند و چشم دیدهای شان را به مراکز امنیتی دولت گزارش دهند. جنرال هلال می افزاید: جلسه سری در پنجشیر با اشتراک مسعود، فهیم و دکتر عبدالرحمن آغاز شد که من هم در آن حضور داشتم. مسعود به گزارش هیات با خونسردی گوش می داد. وی پیوسته سوال می کرد که آیا در شکل گیری حوادث شمال که به انزوای دولت مرکزی انجامیده است، نقش حزب دموکراتیک تا چه اندازه برجسته بوده است؟ او به این موضوع دقت می کرد که اگر نجیب سقوط کند، هر فراکسیون وابسته به حزب که با ما در یک ائتلاف قرار بگیرند، به طور جداگانه از موضع خودشان برخورد خواهند کرد که این به نفع ما نیست. جنرال هلال می گوید: بعد از جلسه سری، یک نشست محرمانه و دوبه دو میان من و احمدشاه مسعود صورت گرفت: «مسعود ناگهان به صحبت خودمانی روی آورد و گفت: «جنرال، من حقیقتی را به حیث یک مسوولیت تاریخی برایت بیان می کنم که شاید روزی در تاریخ افغانستان ثبت شود. منظور از بیان این مساله آن است که روزی مسوولیت پیامد این جریانات به گردن من نیفتد. وی به چشمان من نگاه کرد و گفت: من اساساً طرفدار سقوط نظام دراین مقطع زمانی نیستم. نه من توان رهبری و مدیریت این حوادث دراماتیک را در خود می بینم و رهبران هفت گانه در پشاور پاکستان نیز ظرفیت رهبری افغانستان کنونی را ندارند.
رهبران پشاورنشین «متاسفانه» رهبران تنظیم های هشت گانه در ایران را به حیث مسلمان قبول ندارند. اینکه این رهبران زمینه کنارآمدن، گفت وگو و ایجاد زعامت جهاد و رهبری ملی در کشور را فراهم کنند ... بعید است ... بعید است ... بعید است، مسعود ادامه داد: شما جنرال های ناراضی از دولت به حدی آشفته و پراکنده هستید که توان ایجاد یک محور سیاسی - نظامی را که حداقل با مجاهدین در یک ائتلاف پایدار باقی بمانید، از دست داده اید. اینها دسته هایی اند که فردای خونین در انتظارشان است. اکنون همه در مرحله احساسات سخن می گویند و عمل می کنند. وقتی دوره احساسات خاتمه یافت، مناسبات نیم بند میان مجاهدین و جنرال های ناراضی حکومت نجیب از هم می پاشد. من معتقدم که تفاهم میان بدنه های ناراضی از دولت و مجاهدین تاکنون عمیق نشده است. من شخصاً برای انجام مسوولیت تاریخی دراین وضعیت حساس دو هزار کادر ورزیده در اختیار ندارم. داشتن لشکر جنگی آن چیزی نیست که من برای تحقق آن تلاش می کنم. جنرال هلال می گوید: مسعود تاکید کرد: پاکستان و هوادارانش در افغانستان آن قدر اذهان عامه را بر ضد من تحریک کرده اند که در صورت حفظ پیوندهای موجود نیز، مشکلات سختی را بر ما تحمیل خواهد کرد. آنان به زودی اختلافات و حساسیت ها میان پشتو و فارسی را دامن خواهند زد و در آتش اختلاف مردم روغن خواهند ریخت. به هوش باشید که خطرها در راه اند.
رزاق مامون
روزنامه نگار سرشناس افغانستان
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید