جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


غفلت از رفاه در «قرن گمشده»


غفلت از رفاه در «قرن گمشده»
«یک سلطان و پادشاه به محض اینکه می بیند سپاهیانش بدون به هم زدن صف می توانند رژه بروند و با ستون به چپ چپ یا به راست راست بکنند گمان می برند که آنان پرقدرت ترین و بهترین ارتش های جهان هستند.» مارکس درباره سلاطین ایران زمانی این عقاید را ابراز می کند که دیدگاه هایش درباره نظم حاکم برشرق و نظام استبداد آسیایی شکل گرفته بود. استبداد آسیایی مارکس دستمایه تئوریک دکتر احمد سیف در کتاب «قرن گمشده» انتشارات نشرنی قرار گرفته است. سیف در این کتاب سعی دارد اقتصاد و جامعه ایران را در قرن نوزدهم توضیح دهد.
● روش نویسنده در تدوین کتاب
روش نویسنده در این کتاب بر بررسی ساختار سیاسی - فرهنگی استوار است. تبیین ساختار و کارکردی، تبیین مادی - معیشتی و تحلیل آماری مبنای روش سیف در این کتاب است. به این سبب باید گفت نویسنده از مرزهای تبیین علت کاوانه به مرزهای تفسیری ومعناکاوانه وارد نمی شود.
به همین ترتیب خواننده نباید انتظار داشته باشد که تفاوت های نیات و اعتبارات را از دل کتاب جست وجو کند و به همین سبب شیوه های طاعت، عصیان، راست و دروغ، چاپلوسی ومکر، توبه و تقلید و جفا، خصومت و محبت، حیله و ریا، عهد ونقض عهد، اختیار و اراده، عشق و عقیده و حقیقت خرافه را در کتاب قرن گمشده درک کند. سایه گسترده تئوری استبداد آسیایی مارکس که مبتنی است برسه شاخه اداره غارت در داخل (مالیه)، غارت در داخل وخارج (جنگ) و غفلت از اصل سوم در ایران یعنی اداره رفاه عامه بر کتاب حاکم است. اما آنگونه که سروش در مقدمه کتاب دانیل لیتل به نام تبیین در علوم اجتماعی مطرح می کند مبنی بر اینکه استوارت میل دموکرات بورژوا و کارل مارکس توتالیتر سوسیالیست در زمانه خود تحت گفتمان قانونگرایی وعلت گرایی قرار دارند، این نیز مهم است که بدانیم تا چه اندازه تئوری های مبتنی براین دو مولفه می تواند دوران بی نظمی ایران را در قالب استبداد آسیایی فارق از نظام و شیوه های اخلاق معیشتی و فرهنگی توضیح دهد. با این همه این موضوع از ارزش های کتاب دکتر سیف نمی کاهد. زیرا تبیین های علی و ساختاری در حوزه علوم اجتماعی راه خود را برای نورافکندن بر بخشی از حقیقت باز کرده اند. کتاب قرن گمشده سعی دارد به خوبی شاخص هایی که حاکی از ساختار عقب مانده تولید و باز تولید نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی است، بنمایاند. از این رو شاخص های استفاده از فناوری روز برای تولید، میزان بهداشت، میزان مقابله با بلایای طبیعی و نحوه استفاده از درآمدهای نفتی در کتاب مورد بررسی قرار گرفته است.
نویسنده کتاب مایل است نقش استعمار را به اندازه واقعی خود مورد بررسی قرار دهد، از این منظر او می کوشد از مبنا بودن نقش استعمار در عقب ماندگی ایران و یکسره بدون نقش انگاشتن آن دراین عقب ماندگی پرهیز کند. وی این موضوع را راه حل رفتن به سوی نظریه های واقع بینانه می داند. هرچند در مقدمه کاستی ها را نویسنده به عهده می گیرد اما موضوعی که در سراسر کتاب خواننده با آن برخورد می کند آن است که نویسنده از نبود اسناد لازم برای رمزگشایی از قرن گمشده گلایه می کند تا جایی که به ویژه در بخش تحلیل میزان ناشی از تلفات بیماری ها سفرنامه های خارجی مورد استناد قرار می گیرد، البته ناگفته پیداست که سایه این موضوع در بخش های دیگر کتاب از جمله در تحلیل هزینه حمل ونقل نیز به آمارهای خارجی استناد شده است. - طریقه حکمرانی در قرن گمشده از نظر نویسنده از مدل حکومت آسیایی یعنی غارت مالیه داخلی، غارت خارجی و ایجاد رفاه داخلی، حکام و سلاطین ایرانی تنها به دو بخش اولی متوسل می شدند وموضوع رفاه حال مردم را همواره به فراموشی سپرده اند. البته نویسنده معتقد است حتی در زمانی که اقتصاد ایران در نظام خودکامه شاه عباس از رونق نسبی برخوردار بود اما مشکل اساسی آن بود که نظام خودکامه ایران حتی در دوره های رونق نسبی، فاقد یک سازوکار پویای درونی بود که بتواند موجبات دگرگونی اساسی اجزای نظام را فراهم آورد. اینکه چرا سیف برای تبیین نظام سیاسی ایران از مفهوم نظام طایفگی حذر می کند، جای سوال است با این همه از نظر سیف آن چه در ظاهر به صورت فروپاشی نظام خودکامه متمرکز سربرمی کشید این بود که شماری مستبدان ریز و درشت محلی و منطقه ای بودند که سربرمی آوردند و اگر چه همه مختصات حاکمیت استبدادی متمرکز را حفظ می کردند ولی متمرکز نبودند و اغلب کار و زندگی شان به جنگ وگریز داخلی می گذشت تا یکی از آن مستبدان محلی بر دیگران فائق آید و نظام خودکامه متمرکز برقرارشود. از نظر سیف این نکته که در کتاب تاریخ اجتماعی ایران اثر راوندی از آغا محمد خان قاجارنقل شده در قرن گمشده مسلط بوده که «رعیت چو آسوده گردد در فکر عزل رئیس و ضابطه افتد.... ارباب زراعت وفلاحت باید چنان باشند که هر۱۰ خانه را یک دیگ نباشد تا به جهت طبخ آش یک روز به انتظار به سربرند والا رعیتی نکنند و نقصان درملک روی دهد.» «پیامد این شیوه نگرش و این استراتژی درعمل شکل نگرفتن آن قرارداد نانوشته بین فرد و حکومت در ایران بود. به سخن دیگر آن چه در ایران پدیدار می شود یک حاکمیت آسیایی است که اگر چه همه مصائب آنچنان حاکمیتی را داراست ولی «منافع» آن حاکمیت را ندارد.» از این رو است که به زعم سیف برخلاف ادعاهای گاه وبی گاه شماری از پژوهشگران، اقتصاد ایران در۱۸۰۰ با اقتصاد ایران در ۱۹۰۰ تفاوتی چشمگیر به ویژه در وجوه مثبت ندارد.
در ابتدا و انتهای قرن، مالکیت خصوصی محترم نیست و امنیتی ندارد. ساختار سیاسی تغییری نکرده و همچون گذشته مستبد اعظم، شاه و وابستگان بوروکراسی متحجر حاکم وهمه کاره اند و برای مردم نیز هیچ پاسخگویی ندارند. شیوه های تولید چه از نظر بیان حقوقی وچه ازدیدگاه فن شناختی تغییر نکرده است و نظام مالیاتی و دیوان به همان شکل و صورتی است که ۱۰۰سال پیش بود. به همین دلیل است که در این دو قرن شاهد تحولاتی به واقع دوران ساز در زندگی و اندیشه ورزی اقتصادی ایران نیستیم. البته زمانی هم که فردی به نام فرخ خان پیدا می شود که می گوید: «مانع اصلی، مانع مطلق، مانع واحد ترقی ایران درنقص ترکیب دولت است.» و حکومت را به اختیاری و قانونی تقسیم می کند، آخرالامر سرنوشت حکومت قانونی نیز به گونه ای رقم می خورد که جز به سلطه نوعی سلطانیسم نمی انجامد. فرخ خان معتقد است: «در حکمرانی اختیاری که گرفتاری ایران زمین است وقتی پادشاه حکم می کند، عمال دیوان مختارند حکم پادشاه را به هرقسمی که می خواهند مجری بدارند و... بلکه اغلب اوقات اجرای حکم به واسطه اختیار عمال به طوری تغییر می کند که از معنی اصلی حکم هیچ چیز باقی نمی ماند. تا جایی که در ایران هیچ جانداری روی زمین به قدر شاهنشاه ایران قدرت اختیاری ندارد.او روزی ۱۰۰حکم صادر می فرمایند که هیچ کدامش درمعنی به عمل نمی آید....» فرخ خان چاره کار را آن می داند که اداره اختیاری را باید مبدل به اداره قانونی کرد. با این همه وقتی فرخ خان به چه باید کردمی رسد برای آنکه به سرنوشت فراهانی ها و امیرکبیر دچار نشود، تاسیس پارلمان و قانونگرایی را فقط در آن می داند که هرچه پادشاه خواست اسباب اجرای آن رافراهم بیاورد و مواظب اجرای حکم پادشاه بشود. - اقتصاد ایران در قرن گمشده هرچند جامعه ایران در قرن گمشده جامعه ای بسته و تک صدایی است ولی در همین زمان است که «سیاست تجارتی دروازه های باز» به ایران تحمیل شد.با این همه به زعم سیف در این بحبوحه این سیاست و فرهنگ استبدادآسیایی نه برای ایرانیان امکان وانگیزه ای برای مداخله ثمر بخش در این فرآیند تحولی باقی گذاشت و نه برای غربیان انگیزه ای که در کنار سودبری های سوداگرانه خویش، برای جایگزینی آن چه درنتیجه گسترش این مناسبات تجاری نابود می شد، مشارکت کنند. پیامد اقتصادی این مسیر تحولی به گمان سیف «صنعت زدایی بدوی بود،به این معنا که گسترش این مناسبات به صورت سدی جدی دربرابر ایجاد صنعت در ایران درآمد.
درنبود صنعت فشار روز افزون برکشاورزی که به همان شیوه های بومی و قدیمی انجام می شد و تازه از منابع عمده آبیاری نیز محروم مانده بود، نمی توانست غیر از گستردگی فقر و نداری، موارد مکرر قحطی و بدغذایی و کم غذایی ادامه دار و مزمن چیزی دیگر باشد. از اوایل قرن بیستم، نفت به صورت بانکدار این ذهنیت و وضعیت اقتصادی درآمد. حال برای مملکتی که نه راه داشت و نه بهداشت و آموزش و نه از نظر سیاسی متحول شده بود، ادعای غنا و ثروتمندی نیز می کردند.» در کتاب قرن گمشده موضوع جمعیتی از این رو به آن اشاره شده که براثر زلزله، شیوع بیماری های واگیردار مانند وبا، قحطی و... جمعیت به گونه ای دچار نقصان شده که بر نیروی کار تاثیر عمده گذاشته است. ناتوانی دولت در اداره امور خود منجر به ناآرامی ها و شورش های گسترده شد. شورش ها را می توان زمینه ایجاد نهضت مشروطه قلمداد کرد، سیف شورش های محلی در ایران از سال ۱۸۸۱ تا ۱۸۹۵ را ۲۳ مورد در استان های بلوچستان، خراسان، آذربایجان، استرآباد، کرمانشاه، استان های حاشیه خلیج فارس، خوزستان، کردستان، گیلان، کرمان، مازندران، اراک و شمال خراسان ذکر کرده است. به زعم سیف هرچند تاریخ نویسان رسمی و درباری در برخورد با این شورش ها از اخلالگری عده ای اوباش و راهزن سخن گفته اند ولی واقعیت این بود که همه موجودیت طبقات فقیر ایران به مخاطره افتاده بود و شوریدن علیه قدرتمندان حاکم، اولین و سریع ترین عکس العملی بود که در این موارد به ظهور می رسید. علاوه بر این سیف تاکید می کند در۱۸۳۵ هنوز کشور از کشتار طاعون بزرگ کمر راست نکرده بود که باز وبا آمد که دست کم ۵۰ هزار نفر از آن مرده اند. سیف یادآوری می کند بورگز تاجر انگلیسی که درآن سال مقیم تبریز بود، وقتی خبر شیوع وبا را در لندن شنید درنامه ای نوشت: «شنیده ام بیماری وبا در لندن چندان سخت نبوده و از یک جمعیت یک میلیونی تنها ۱۰۰ مورد وبایی مشاهده شد. ولی تبریز در سال ۱۳۸۵ در طول دو روز و در شهری که ۱۰۰ هزار نفر هم جمعیت ندارد، روزی ۵۰۰ نفر از وبا مردند.» کتاب موارد شیوع وبا در ایران ازسال ۱۸۲۱ تا ۱۹۰۴ را ۲۶ بار ذکر کرده است که از میان آنها پنج بار وبا به صورت سراسری رخ داده است. آذربایجان در طی این مدت ۱۱ بار به وبا دچار شده است.
همچنین موارد شیوع طاعون درایران از ۱۸۲۲ تا ۱۹۰۶ ۱۰ مورد بوده است که درطی این مدت دو بار طاعون سراسری به ایران هجوم آورده است. همچنین آذربایجان طی همین مدت دو بار به طاعون دچار شده است. سیف تاکید می کند اگرچه تعیین میزان دقیق تلفات ناشی از وبا، طاعون، آبله، حصبه و دیگر بیماری های واگیردار در قرن ۱۹ امکان پذیر نیست ولی موارد مذکور از موانع بسیار جدی بر سر راه رشد جمعیت ایران در این دوره به شمار می رود. سیف درفصلی مستقل تاثیرات طاعون ۱۸۷۷ را براقتصاد گیلان بررسی کرده است. در این بررسی او می نویسد: «هنوز ایران از آثار مرگبار قحطی بزرگ (۱۸۷۲-۱۸۷۱) خلاص نشده بود که گرفتار طاعون سال های ۱۸۷۶-۱۸۷۷ شد. در قرن ۱۹ طاعون و وبا از عمده عوامل طبیعی مرگ ومیر ناگهانی درایران بودند. عدم بهداشت و آداب مذهبی چون غسل میت که آب آن به رودخانه بازمی گشت با این ذهنیت که آب هیچگاه آلوده به بیماری های واگیردار نمی شود و گسترش سریع بیماری در مرگ ومیرهای مربوطه بسیار دخیل بودند.» با توجه به آمار تاثیر بیماری ها بر تضعیف اقتصاد گیلان تعیین کننده بوده است. مثلاً ارزش پارچه های داخلی وارد شده به گیلان در ۱۸۷۷ در مقایسه با سال ۱۸۷۴ یا ۱۸۷۶ کاهشی معادل ۴۶ درصد را نشان می دهد. این درحالی است که ارزش منسوجات اروپایی وارد شده در ۱۸۷۷ در مقایسه با ۱۸۷۴ نه فقط کاهش نیافته است، بلکه ۲۳ درصد نیز افزایش نشان می دهد. دوقلم دیگر از محصولات بومی، کره و آرد هم در۱۸۷۷ نسبت به واردات سال ۱۸۷۴ کاهش چشمگیر داشتند و به ترتیب ۶۳ و۷۰ درصد کاهش یافتند.
در این سال ها قند و شکر وارداتی به گیلان عمدتاً محصول فرانسه بود که از راه روسیه به گیلان وارد می شد و به طور متوسط ۵۶ درصد از کل واردات را تشکیل می داد. در سال ۱۸۷۷ارزش واردات قند و شکر در مقایسه با سال های ۱۸۷۴ و ۱۸۷۶ به ترتیب ۳۱ و۱۹ درصد کاهش یافت. ارزش کل تجارت ایران و روسیه از راه گیلان درسال طاعونی در مقایسه با سال ۱۸۷۶ کاهشی معادل ۳۷ درصد داشت درحالی که واردات گیلان از دیگر نقاط ایران ۴۰ درصد کمتر شد. کل تجارت گیلان با دیگر نقاط ایران کاهشی معادل ۴۵ درصد داشت که بعید نیست مناطق دیگر نیز از طاعون بی نصیب مانده باشند. عدم توجه به راه نیز یکی از دلایل عقب نگاه داشته شدگی ایران در قرن ۱۹ به شمار می رود. سلاطین ایران بدون توجه به اهمیت زیرساختی راه باعث شده بودند تجارت برای بسیاری ضرر به همراه داشته باشد. گزارش رابینو تاکید می کند قیمت یک خروار گندم در کرمانشاه ۱۰ تا ۱۸ قران بود، ولی هزینه حمل ونقل یک خروار در رشت ۱۱۰ تا ۱۸۰، در قزوین ۱۰۰ تا ۱۷۰ و در تهران ۱۲۰ تا ۲۰۰ قران بوده است. براین اساس رابینو با توجه به هزینه های بالای حمل ونقل متذکر شده بود: «در دهات مقدار زیادی گندم درحال پوسیدن است. مشاهده کسی که صدها بلکه هزارها خروار غله دارد ولی در عین حال برای گذراندن هزینه های زندگی روزمره زندگی پول ندارد غیرمعمول نیست.» سیف می نویسد: «در کنار این عامل، کاهش امکانات آبیاری و کاهش امکانات اشتغال در بخش غیرکشاورزی ضرورتی به ارائه ماشین های کارگریز در تولید کشاورزی نبود. به همین دلیل فناوری تولید درکشاورزی ایران دست نخورده باقی ماند و در نهایت سه عامل اساسی بازدارنده تحول فن شناختی یعنی خودسری نظام مالیاتی، عدم کفایت و نامناسب بودن شبکه حمل ونقل و پیامد اقتصادی استبداد و خودکامگی که به صورت عدم امنیت مالکیت درآمده بود، به علاوه شیوه نامطلوب اداره ومدیریت زمین های خالصه، ایران آن زمان را دچار عقب ماندگی مضاعف ساخته بود.» سیف در بیان سرنوشت چنین نظامی تاکید دارد: «از آنجا که از سویی کشور ضابطه مند نیست و از سوی دیگر و از آن مهم تر در این نظام مستبد، مطلق و اعظمی است که برفرازش ایستاده است ترس و واهمه نهادینه و همگانی می شود و از آنجا که شکنندگی در ذات چنین نظامی است، سرکوب نیز تنها تا مدتی می تواند کارساز باشد. همین که ساطور سرکوب روبه کندی می گذارد، فرآیند به پایان رسیده یک دوره دیگر آغاز می شود.» این تئوری نورافکن سیف برای رمزگشایی از نهضت مشروطه ایران و قبل از آن ظهور میرزاتقی خان امیرکبیروامثالهم است. به نظر سیف «گاه و بی گاه جرقه ای از امید خود را نشان می دهد، ولی ساختار سیاسی - اقتصادی وحتی فرهنگی طوری است که در برابر هرگونه تغییر مقاومت می کند و به نوبه خویش می کوشد عامل یا عواملی را که موجب بروز «عدم تعادل» در نظام حاکم می شوند، از میان بردارد.» به گمان سیف «هم سرانجام میرزا تقی خان امیرکبیر، صدراعظم ایران دوست به عصر ناصرالدین شاه، دراین چارچوب قابل توضیح است وهم سرانجام انقلاب ناکام مشروطه.» این سخن تامل برانگیز است که قدرت، مردان بزرگ را نمی سازد بلکه احساس افتخار از زیستن در یک دوره است که منجر به ایجاد مردان بزرگ می شود. شاید این رمز شکست سید جمال الدین اسدآبادی باشد، زمانی که تاکید کرد: ای کاش به جای دربارها بذر حرکت خویش را درمیان مردم می پاشید زیرا احساس زیستن در مردم می تواند به دوره های افتخار و شکوه ملت ها بینجامد. آیا تغییر دادن نقطه عزیمت تغییرات از حکومت مرکزی به مردم نمی تواند تغییری شگرف در تئوری دکتر سیف به وجود بیاورد؟ با این همه ماجرای فناوری تولید کشاورزی ایران در قرن نوزدهم و تغییرات آن، سرنوشت صنایع دستی ایران، معادن در اقتصاد ایران و تجارت خارجی از جمله بحث های کتاب قرن گمشده هستند که به لحاظ آماری و ساختاری، تحلیلی مجذوب را پیش روی دانشجویان و علاقه مندان این رشته قرار می دهد.
فروزان آصف نخعی
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید