پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

«باز»های اوباما


«باز»های اوباما
در سال‌های اخیر اصطلاح «باز‌های واشنگتن» بارها به گوش ما خورده است؛ اصطلاحی که برای نامیدن اطرافیان تندروی نومحافظه‌کار جورج بوش رئیس‌جمهور کنونی ایالات متحده به کار می‌رود. دیک چنی معاون رئیس‌جمهور، کاندولیزا رایس وزیر خارجه، دونالد رامسفلد وزیر دفاع پیشین، ‌پل ولفوویتز، جان بولتون و... کسانی هستند که به بازها معروف شده‌اند؛ مسوولان سیاستگذاری و اجرای سیاست‌های جنگ‌طلبانه دولت بوش. اما استفاده از واژه بازها برای اطرافیان باراک اوباما نامزد جوان انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده، اولین سیاه‌پوستی که تا اینجای کار در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا پیش رفته است و دست‌کم در افکار عمومی چهره‌ای ضدجنگ دارد، شاید کمی عجیب به نظر برسد. در این مقاله نویسنده با بررسی مواضع و نحوه نگرش اطرافیان تاثیرگذار اوباما به پیش‌بینی و قضاوت درباره سیاست خارجی نامزد حزب دموکرات پرداخته است.
در جریان سخنرانی‌های مبارزاتی باراک اوباما برای کسب عنوان نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، او همیشه با گروهی عظیم از فعالان ضدجنگ روبه‌رو می‌شد که برای شنیدن سخنان او جمع شده بودند و او را مورد تشویق قرار می‌دادند. «قصد من فقط متوقف کردن این جنگ نیست بلکه در آغاز می‌خواهم ذهنیت و قالب فکری را که ما را وارد جنگ می‌کند از بین ببرم.» او می‌گفت: «من فکر می‌کنم این شیوه رهبری است که از رئیس‌جمهور آینده انتظار داریم؛ چیزی که من قصد انجام آن را دارم.» با این همه تنها چند روز پس از تثبیت جایگاه موقعیت نامزدی حزب دموکرات یکی از آداب سنتی تفکر سیاست خارجی ایالات متحده از اوباما سر زد. در روز چهارم ژوئن اوباما در سخنرانی خود در کمیته امور عمومی آمریکایی‌های اسرائیلی، آیپک، تعهد خود را به وفاداری از رژیم صهیونیستی نشان داد و حتی ایده «اورشلیم یکپارچه» را به عنوان پایتخت اسرائیل مطرح کرد. به بیان دیگر او از الحاق اورشلیم شرقی، پایتخت فلسطینی، به کشور اسرائیل حمایت کرد؛ موضوعی که پیش از این هیچ‌یک از دولت‌های ایالات متحده و حتی دولت جورج بوش نیز از آن حمایت نکرده بودند. پیش از حضور در آیپک، اوباما با حضور در دیگر لابی مورد لطف آمریکایی‌ها در عرصه سیاست خارجی یعنی گروه راست‌گرای تندرو بنیاد ملی آمریکایی‌های کوبایی قول حمایت از تحریم‌های همه‌جانبه علیه کوبا را داده بود؛ سیاستی که مجلس نمایندگان تحت سلطه جمهوریخواهان در سال ۲۰۰۵ رای به توقف آن داده بود. عده‌ای شاید فکر کنند که این داوری‌های راست‌گرایانه، نوعی خوش‌خدمتی سیاسی از سوی اوباماست تا بتواند خود را در برابر حملات جمهوریخواهان که او را در «امور دفاعی ضعیف» می‌پندارند حفظ کند. صاحبان این تفکر از روبه‌رو شدن با حقیقت فرار می‌کنند.
اجازه دهید در آغاز چند نکته را مورد بررسی قرار دهیم. نخست، اوباما تلاش می‌کند تا سکان رهبری بزرگ‌ترین امپراتوری جهان را به دست بگیرد. او این وظیفه را برعهده خواهد گرفت و نقش او نقش یک فرد ضدجنگ در درون کاخ سفید نخواهد بود. دوم، گذشته از ایده او در مخالفت با «جنگ اشتباه در زمانی اشتباه» درباره جنگ عراق که به خوبی به مردم شناسانده شده است، هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که او می‌خواهد حرکت متفاوت و رادیکالی برای جدا شدن از روند کلی موجود در سیاست خارجی آمریکا انجام دهد. اوباما تقریبا یک سال پیش مقاله‌ای با عنوان «نوسازی رهبری آمریکا» در حوزه سیاست خارجی نوشته که بازخوانی آن برای شناخت آرای نامزد حزب دموکرات در این حوزه بسیار مناسب است. آن‌گونه که از این مقاله برمی‌آید، هدف اصلی اوباما در دوران ریاست‌جمهوری‌اش بازپس‌گیری سکان رهبری جهانی آمریکاست که سیاست‌های شتابزده و همراه با بی‌فکری جورج بوش، آن را از دست آمریکایی‌ها خارج کرده است. درباره اینکه ایالات متحده در حال حاضر بسیار منفورتر از زمانی است که جورج بوش به تازگی وارد کاخ سفید شده بود، اختلاف‌نظری وجود ندارد و پیام اوباما نیز این موضوع را مورد تایید قرار می‌دهد. «تهدیدات قرن جاری» آنگونه که اوباما می‌نویسد، «دست‌کم خطرناک‌تر و در بعضی جنبه‌ها پیچیده‌تر از تهدیداتی هستند که ما در گذشته با آنها روبه‌رو بودیم.» به عقیده اوباما این تهدیدات شامل «سلاح‌های کشتار جمعی»، «تروریست‌های بین‌المللی که با نوعی بریدگی و بی‌اعتنایی یا برداشت غیرعادلانه دست به کشتارهای پوچ‌گرایانه می‌زنند»، «دولت‌های سرکش»، «قدرت‌های رو به رشد»، «دولت‌های ضعیف که قدرت کنترل قلمرو خود را ندارند» و «گرم شدن زمین» هستند. اگر این سوال را کنار بگذاریم که آیا القاعده واقعا از نظر تهدیدآمیز بودن با نازی‌های آلمانی و کوره‌های آدم‌سوزی هولوکاست- که تهدید اصلی قرن بیستم بودند- برابر هستند یا خیر، به این نکته پی می‌بریم که مسائل مورد توجه اوباما همان موضوعات استانداردی است که بخش‌ها و دولت‌های متفاوت ایالات متحده که دولت بوش نیز جزء آنهاست، تاکنون پیگیری کرده‌اند. به بیان دیگر به نظر می‌رسد دکترین جنگ توقف‌ناپذیر و مداخله یکجانبه نظامی بوش، در دولت اوباما کنار گذاشته نخواهد شد. این دکترین با تغییراتی ساده «دوباره پیگیری» خواهد شد و تنها توجیه‌های ظاهرا متعالی‌تری برای انجام آن به وجود خواهد آمد. مبادا کسی فکر کند این‌گونه افکار مداخله‌جویانه نظامی تنها نوعی زبان‌بازی انتخاباتی است که باید به این مسئله توجه کرد که مشاوران سیاست‌های خارجی اوباما (و احتمالا نویسنده مقاله اوباما درباره سیاست خارجی) چه کسانی هستند.
یکی از این افراد «آنتونی لیک» (Anthony Lake) شاگرد هنری کیسینجر است. لیک به عنوان مشاور امنیت ملی بیل کلینتون طرح اصلی دخالت نظامی با ایالات متحده در بالکان را ارائه داد که شامل بمباران صربستان توسط ناتو و کمک تدارکاتی به کروات‌ها بود؛ طرحی که در نهایت منجر به جنگ تمام‌عیار ناتو در سال ۱۹۹۹ شد. لیک و سوزان رایس (Susan Rice)، دیگر همکار بیل کلینتون در مقاله‌ای که در واشنگتن‌پست به چاپ رسید، خواستار مداخله یکجانبه ایالات متحده در منطقه دارفور شدند: «ایالات متحده در سال ۱۹۹۹ بدون تایید سازمان ملل در کوزوو دخالت نظامی کرد تا به یک بحران انسانی به مراتب کوچک‌تر نسبت به دارفور (تقریبا با ۱۰ هزار نفر کشته) و دشمنی به مراتب دشوارتر مقابله کند.» علاوه بر این افراد گروهی از مشاوران پیشین کلینتون نیز در تیم اوباما هستند. «گریگوری کریک» (Gergory Craig) یکی از آنهاست؛ کسی که سرپرست برنامه وزارت خارجه در جهت‌ گسترش ناتو و فردی مهم در تصمیم دولت کلینتون در تایید «تغییر رژیم» در عراق بود. سامانتا پاور (Samantha Power) دیگر مشاور اوباما بود؛ استاد تاریخ دانشگاه هاروراد که یک‌باز نیز برنده جایزه پولیتزر شده است. او از حامیان اصلی «مداخله‌های نظامی انسان‌دوستانه» در سرتاسر جهان است. «کاندی رایس اوباما» نامی است که «جاشوا میکا مارشال» (Joshua Micah Marshil) نویسنده لیبرال روی او گذاشته است. پاور وظیفه آموزش سیاست خارجی به اوباما را برعهده داشت و مشابه نقشی است که کاندولیزا رایس وزیر خارجه فعلی در سال‌های ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ برای آموزش کاندیدای آن روزهای ریاست‌جمهوری آمریکا یعنی جورج بوش ایفا کرد. گرچه پاور پس از «هیولا» نامیدن هیلاری کلینتون در یک متن چاپی مجبور به استعفا از تیم انتخاباتی اوباما شد، اما هنوز تاثیر او بسیار مهم و اساسی است. «سارا سول» (Sarah Sewell) دومین استاد دانشگاه هاروارد در تیم مشاوران اوباماست؛ شخصی که با ژنرال «دیوید پترائوس» (David Petreaus) برای به‌روز کردن شیوه‌های مبارزه با شورش‌ها همکاری کرد. سول در بخش حقوق بشر و مبارزه با شورش‌ها به پترائوس مشاوره داده است. سروان «جان ناگل» (John Nagl) کارشناس شیوه‌های مبارزه با شورش‌ها درباره این زن به «امریکن پروسپکت» می‌گوید: «تاثیر او بر تفکر درباره جنگ و نحوه رفتار و اداره جنگ در عراق و افغانستان بسیار مهم بود که البته این تاثیر بدن هزینه نیز نبود... از نگاه من، او شجاعت روحی فراوانی نشان داد. من فکر می‌کنم سناتور اوباما به سخنان کسانی گوش می‌دهد که درباره جنگ و استفاده از قدرت نظامی سال‌ها و به جدیت فکر کرده‌اند؛ کسانی که شکل خاص جنگی را که اکنون در آن درگیریم به خوبی می‌شناسند.» در کنار این بروکرات‌ها و متفکران، محفلی از ژنرال‌ها و نظامیان پیشین قرار دارند که نامشان در کنار اوباما در مبارزه انتخاباتی قرار گرفته است. یکی از آنها «جاناتان اسکات گریشن» (Jonathan Scott Gration) ژنرال دوستاره نیروی هوایی است که در اشغال نظامی عراق در سال ۲۰۰۳ رهبری نیروی ضربت را برعهده داشت. زمانی که گریشن از ایده اوباما برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق دفاع می‌کرد، همزمان سعی می‌کرد به نوعی از زیر آن نیز طفره برود. او به نیویورک‌سان گفت: «اگر دولت مالکی رشد محسوس و معنی‌داری را نشان داد آنگاه می‌توانیم نیروهایمان را از عراق خارج کنیم. وفق ندادن خود با شرایط جدید اشتباه است.» آنگونه که «آنتونی آرنو» (Anthony Arnove) در مقاله اخیر خود در «سوسیالیست‌ورکر» می‌نویسد: «افرادی که فکر می‌کنند اوباما به اشغال عراق پایان خواهد داد به زودی از خواب غفلت به سختی بیدار می‌شوند. برخلاف صحبت‌های او درباره خروج نیروها از عراق، برنامه او این نیروها را برای سال‌ها در عراق نگه خواهد داشت که می‌تواند بیش از پایان دوره احتمالی ریاست‌جمهوری وی باشد.» او می‌افزاید: «همچنین اوباما شاید دست به کاهش تعداد کلی نیروها در عراق بزند؛ اتفاقی که از نقطه‌نظر نظامی بسیار محتمل است، به‌خصوص اگر به فشاری که ایالات متحده در حال حاضر از این بابت تحمل می‌کند توجه کنیم. او امکان دارد که با کاهش نیروی نظامی، تعداد نیروهای مسلح پیمانکار خصوصی را در عراق افزایش دهد.» همچنان که گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای درباره فهرست نامزدهای جایگاه معاون رئیس‌جمهوری اوباما شروع شده است، تیم اوباما این اطمینان را داده است که نام ژنرال «جیمز جونز» (James Jones) فرمانده پیشین تفنگداران دریایی ایالات متحده و فرمانده عالی‌رتبه نیروهای متحد ناتو نیز در میان این فهرست قرار دارد. جونز هم مانند اوباما خواستار اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان است. سرانجام اینکه اگر سیاست‌های خاورمیانه‌ای اوباما مانند سیاست‌های سنتی ایالات متحده باشد، شاید به این دلیل است که یکی از مهم‌ترین پایه‌گذاران سیاست‌های خاورمیانه ایالات متحده، مشاور او درباره این منطقه از جهان است. «دنیس راس» (Dennis Ross) مشاور ویژه جورج بوش و بیل کلینتون، اوباما را تشویق به پیگیری سیاست تنش متقابل دیپلماتیک با ایران و سوریه می‌کند. اما «راه رسیدن به صلح» که موردنظر حامیان اوباماست، بسیار دشوار خواهد بود. براساس مقاله «جوی سولمن» (Joy Solomon) در وال‌استریت ژورنال «اعضای تیم خاورمیانه‌ای سناتور اوباما بر این باورند که دمشق باید با گفت‌وگوی دیپلماتیک مورد آزمایش قرار گیرد زیرا موفقیت در این کار باعث تحلیل رفتن اتحاد نظامی این کشور با ایران خواهد شد. آنها می‌گویند که چنین پیشرفتی می‌تواند باعث تغییر موازنه قدرت در خاورمیانه شود زیرا باعث جلوگیری از جریان مسلح‌سازی حزب‌الله و حماس می‌شود.
به عقیده آنها، سوریه همچنین می‌تواند تبدیل به یک شریک در راه ایجاد ثبات در عراق شود.» سیاست خارجی اوباما در خاورمیانه و سایر نقاط جهان می‌تواند باعث ایجاد تغییر در سیاست‌های مصیبت‌‌بار و ناکارآمدی شود که دولت بوش آنها را دنبال می‌کرد اما این تغییر در سبک و فرم خواهد بود و نه در جوهر و محتوا. «یوری آونری» (Uri Avnery) تحلیلگر اسرائیلی درباره سخنرانی تملق‌آمیز اوباما در برابر اعضای آیپک می‌نویسد: «موفقیت حیرت‌انگیز اوباما در انتخابات مقدماتی به طور کامل نتیجه قول‌های او برای ایجاد تغییر بود، پایان دادن به سنت‌ها و شیوه‌های پوسیده واشنگتن و جایگزینی کلبی‌مسلکی‌های پیر با یک جوان شجاع که به اصولش خیانت نمی‌کند و حالا بیا و تماشا کن؛ اولین چیزی که او پس از بیمه شدن نامزدی حزب دموکرات انجام داد همان زیر پا گذاشتن اصول خود بود.» آونری تنها تا حدی درست می‌گوید. اوباما به اصول خود خیانت نکره است. اینها همان اصول او هستند.
لنس سلفا / ترجمه: امیر فیروزی‌راد
منبع: سوسیالیست ورکر
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید