جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز


مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ویژگی اصلی فیلمنامه "انعکاس" تظاهر آن به دوری از کلیشه هاست. می گویم تظاهر ولی اصلا منظورم آن نیست که "کریمی" ها(نویسنده و کارگردان) به اینکه فیلمی فراتر از سطح مبتذل فیلمهای مثلث عشقی دار بسازند متعهد و معتقد نبوده اند.
بیشتر می خواهم در مورد آنچه به عنوان "انعکاس" روی پرده سینما دیده ام بنویسم، فیلمی که در این گرمای تابستان وقت گذاشته ام و برای دیدنش به سینما رفته ام. هسته اصلی داستان قصه کهن بازتاب اعمال در همین زندگی دنیایی است.
اینکه هرکس نتیجه عملش(شاید بهتر باشد بگوییم عین عملش) را در همین دنیا می بیند و آنچه بدان فکر می کند و انجام می دهد، از نیک و بد، مطمئنا به سرش خواهد آمد. خوب، چنین الگویی هم در متن و حاشیه ادیان وجود دارد و هم جامعه شناسان و روان شناسان به آن اذعان دارند و هم اینکه هریک از ما معمولا در زندگی شخصیمان نمونه ای از چنین قاعده ای را به چشم دیده ایم.
پس کسی در اصل ماجرایی که "انعکاس" به دنبال نمایش آن است بحثی ندارد.(هرچند دیدگاه مخالف فیلمساز جامعه شناس روان شناس بزرگی چون "وودی آلن" و فیلم درخشانش یعنی"امتیاز نهایی" هم هست که در انتهای یادداشت به آن خواهم پرداخت) داستان از این قرار است که پسر و دختری در گذشته دلباخته هم بوده اند(سینا و نسیم_حمید گودرزی و مهناز افشار) و به دلیل نامعلومی از هم جدا شده اند. ما داستان را از جایی پی می گیریم که این دو پس از پنج سال و در حالی که هردو ازدواج کرده اند یکدیگر را در فرودگاه ملاقات می کنند و برای ساعتی همسفر می شوند. همزمان شوهر نسیم(شهروز کامبیز دیرباز) در اصفهان با تله همکارش که زنی است به نام فرشته(شهره قمر) مواجه می شود که برای به دام انداختن او از هیچ ترفندی فروگذار نمی کند.
فیلم درپی اثبات این نکته است که چون شهروز به همسرش خیانت نمی کند، متقابلا نسیم نیز از آزمون وفاداری سربلند بیرون می آید و به او وفادار می ماند. کاری به ضعفهای اجرایی، بازی بازیگران(به خصوص حمید گودرزی)، اغراقها و وصله های گل درشت و نچسب فیلم ندارم و فقط می خواهم در مورد ایده داستان بحث کنم که به نظرم از جمله مهمترین مضامین و مولفه های انسان شناختی است. اینکه به راستی تعریف وفاداری و خیانت در یک رابطه عاشقانه چه ویژگیهایی دارند و اصل انعکاس دنیایی اعمال چگونه قابل دراماتیزه شدن است.
در "انعکاس" سینا قهرمان منفی داستان است، سوال اول این است: چرا؟ بر اساس کدام اصل اخلاقی می توان به سینا حق نداد که وقتی پس از پنج سال دوری از عشقی که به ناگهان و بی دلیل او را در سرگردانی رها کرده و رفته است به او برمی خورد، به اعتراض و با عتاب نپرسد، که چرا؟ فیلمنامه می خواهد به ما بگوید که سینا به ناحق وارد حریم محترم زندگی یک خانواده شده و می خواهد آنرا به هم بریزد، قبول ولی این وسط رفتاری که نسیم با سینا کرده(بی دلیل او را رها کرده و رفته است)چه می شود؟ اسم این رفتار چیست؟ مثبت است یا منفی؟
اصلا فیلمنامه نویس حقی برای سینا قائل است یا از نظر او هریک از طرفین یک رابطه عاشقانه هروقت که دلشان بخواهد حق دارند دیگری را رها کنند و به دنبال زندگیشان بروند؟ سوال دوم: تکلیف همسر سینا(مژده_بیتا سحرخیز) این وسط چیست؟ شهروز به همسرش خیانت نمی کند و نتیجه اش را می بیند، نسیم با خدا معامله می کند و جوابش را با زنده ماندن سینا دریافت می کند، سینا هم که ظاهرا دارد تاوان مزاحمتش برای یک خانواده محترم را می پردازد.
گناه مژده که شوهرش را بی علاقه به خود می یابد و او را از دست می دهد( و بالطبع زندگیش از هم می پاشد) چیست؟ اگر نگاه فیلمنامه نویس به قاعده انعکاس دنیایی اعمال یک نگاه کلی است و برای نمایش و اعلان همین نگاه فیلم "انعکاس" را ساخته است مژده در چنین دنیایی نوعی پارادوکس است. خیلی راحت می شد شخصیت سینا را در فیلمنامه مجرد طراحی کرد، اینطوری هم مشکلی که گفتم حل می شد و هم اینکه ازدواج مجدد نکردن با خصوصیات یک عاشق شکست خورده و پریشان بیشتر همخوانی دارد.
سوال سوم: مولفه های اخلاقی به خصوص در حوزه اخلاق فردی آنقدر پیچیده و غیرقابل پیش بینی هستند که نویسندگان و فیلمسازان بزرگ سعی می کنند کمتر در موردشان حکم کلی صادر کنند. به نظرم مشکل اصلی "انعکاس" نیز همین است. این قضیه وقتی مضامین دینی هم وارد بحث شوند اهمیت بیشتری می یابد. مثلا می شود پرسید که اگر شهروز در دام فرشته گرفتار می شد و در عین حال همسرش همچنان به او وفادار می ماند اصل انعکاس اعمال زیر سوال می رفت؟ یا بالعکس؟ موخره: نگاهی به فیلمهای مطرح دنیا در حوزه اصول اخلاقی ای چون وفاداری، خیانت و انعکاس اعمال می تواند معیار خوبی برای سنجش "انعکاس" باشد. "
امتیاز نهایی" وودی آلن به شکلی استادانه و با ظرافت تمام اصل انعکاس اعمال و تاوان فردی را زیر سوال می برد و حتی آن را مسخره می کند. صحنه ای که روح مقتولان "کریس" حاضر می شوند و او را از تاوان سخت عمل ناثوابش می ترسانند و تصویر رهایی طعنه آمیز و مسخره کریس از تعقیب قضایی(در حقیقت پایمال شدن خون آن دو زن کشته شده) تلخند آلن به نظام تجسم دنیایی اعمال است.(هرچند آلن سالها پیش از ساخت "امتیاز نهایی" در مصاحبه ای که با "استیگ بورگمان" کرده است و در ایران توسط انتشارات فانوس خیال به چاپ رسیده است، اعتقاد خود به زندگی پس از مرگ را ابراز داشته و می گوید که انتقاد اصلی وی از نظام دینی اطرافش است.) نمونه های دیگری چون "بی وفا" (آدریان لین)، "پستچی همیشه دوبار زنگ می زند" (باب رافلسون)، "آسمان، سرپناه" (برناردو برتولوچی)، "آسمان وانیلی"(کمرون کرو) و حتی فیلمهایی چون"بابل"(ایناریتو) یا "پیش از آنکه شیطان بفهمد مرده ای"(سیدنی لومت)، همه و همه از نگاه محتاط و دست به عصای فیلمسازان مطرح و فیلمهای موفق به مقوله پیچیده رفتارهای انسانی حکایت می کند.(تازه اینها غیر از نگاههای مازوخیستی فیلمسازانی چون پازولینی به این مقوله است) دلیل این امر چیزی نیست مگر پیچیدگی روابط و رفتارهای انسان که در موضوع حساس عشق بیشتر به چشم می آید. کاش "کریمی" این پیچیدگی را بهتر درک می کرد و در فیلمش بیشتر "انعکاس" می داد.
امیرحسین جلالی
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما


همچنین مشاهده کنید