پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

جنبش دانشجویی یا یک غلط مصطلح؟


جنبش دانشجویی یا یک غلط مصطلح؟
۱) در جوامعی که از یک ساختار توسعه یافته سیاسی بهره مند هستند جنبش های اجتماعی و سیاسی عملاً زمینه یی برای بروز پیدا نمی کنند. در چنین جوامعی روندهای سیاسی، شکلی «نهادین» به خود گرفته اند و نیروهای متضاد موجود در بطن جامعه می توانند منافع و مطالبات خود را به شیوه یی نهادین پیگیری کنند. این گونه است که حتی جنبش های جدید اجتماعی در این جوامع رفته رفته به نهاد تبدیل می شوند. به عنوان مثال «احزاب سبز» موجود در سراسر کشورهای اروپایی مولود «جنبش سبزها» هستند. به هر حال بروز «جنبش ها» نشانه یی از عدم کارایی «ساختار سیاسی» در جلب و جذب نیروهای آزادشده در بطن جامعه به شمار می آید. به عبارت دیگر یک جامعه مدنی قدرتمند و توسعه یافته مجالی برای پیدایش جنبش های گسترده سیاسی و اجتماعی نمی دهد.
۲) در ایران واژه «جنبش» و خصوصاً «جنبش دانشجویی» بار ارزشی خاصی دارد در حالی که اصطلاح جنبش دانشجویی در بسیاری از کشورهای توسعه یافته به بخشی از متون کلاسیک تبدیل شده است اما در ادبیات سیاسی ایران همچنان کاربرد فراوانی دارد. جنبش دانشجویی در غرب تنها بخشی از نوستالژی روشنفکری دهه های پرشر و شور ۵۰ و ۶۰ میلادی است. فیلسوفان چپگرای غربی و در راس شان هربرت مارکوزه که از به میدان کشیدن «پرولتاریا» ناامید شده بودند ناگزیر به دانشجویان روی آوردند تا عجالتاً نقش نیروی پیشتاز انقلاب را به آنها بسپارند، واقعیت این بود که کارگران جوامع صنعتی دیگر آن وضعیت دهشتناک قرن نوزدهم را نداشتند. سرمایه داری نیمه دوم دهه ۶۰ نیز سر عقل آمده بود از این رو کارگران آزاد و مرفه غربی انگیزه یی برای انقلاب نداشتند. در عوض دانشجویان ناراضی از فضای سرد و آداب جامعه بورژوازی زمینه روانی مناسبی برای شورش داشتند.
مه ۱۹۶۸ اوج این شورش ها بود. با این حال ساختار سیاسی توسعه یافته و ساز و کارهای کارآمد دموکراتیک به راحتی و ظرف مدت کوتاهی و با حداقل خشونت جنبش مه را درون خود حل و جذب کردند.
۳) دانشگاه های ایران اگرچه همواره محل بروز و ظهور تعارض های سیاسی بوده اند اما دشوار بتوان از یک جنبش دانشجویی در ایران سخن گفت. درگیری های سیاسی درون دانشگاه های ایران همواره ادامه درگیری های سیاسی بیرون دانشگاه ها و بازتابی از آن بوده است. دانشگاه ها زمانی عرصه رقابت جبهه ملی و حزب توده بودند و زمانی دیگر جولانگاه عضوگیری مجاهدین خلق و گروه های چریکی مارکسیست. پس از انقلاب نیز مسائل دانشگاه ها تابعی بود از تضادها و جدال های سیاسی بیرون دانشگاه که به هر حال این جدال ها با اتفاقات سال ۶۰ و انقلاب فرهنگی به سود بخشی از نیروهای درگیر در انقلاب خاتمه یافت.
۴) دانشگاه های ایران در سال های پس از دوم خرداد ۷۶ نیز وضعیت فوق را داشته و دارند. آنچه در درون دانشگاه می گذرد بازتابی است از جغرافیای سیاسی کشور. در واقع آنچه طی این سال ها جنبش دانشجویی نامیده شده است بخشی از جنبش عام دموکراسی خواهی ایرانیان است. ایران جامعه یی است با نهادهای مدنی ضعیف، جامعه یی که در آن قواعد رقابت دموکراتیک و مسالمت آمیز سیاسی به رسمیت شناخته شده نمی شود. در چنین جامعه یی فضای دانشگاه به دلیل وجود برخی تضمین ها عرصه یی می شود برای بیان رادیکال مطالبات دموکراسی خواهانه. فی المثل دانشگاه تنها جایی است که می شود در آن تجمع برگزار کرد و علیه سیاست های دولت شعار داد، این مساله به توهم وجود یک جنبش دانشجویی قدرتمند دامن می زند. در حالی که مطالبات دانشجویان در واقع همان مطالبات جنبش عام دموکراسی خواهی است که طبقه متوسط شهری در آن نقش ویژه یی دارد.
۵) در مجموع می توان گفت کاربرد اصطلاح جنبش دانشجویی در ایران غلط مصطلحی است که در مورد کاربرد آن نباید چندان سخت گرفت. اگرچه اصطلاح «جریان دانشجویی» می تواند نام دقیق تری برای توصیف آنچه در دانشگاه ها می گذرد، باشد. نکته مهم در این باب این است که هر چه نهادهای مدنی تضعیف شوند، هر چه فعالان شناخته شده سیاسی و دانشجویی بیشتر تحت فشار قرار گیرند.
رشید اسماعیلی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید