جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


روح خلاقه ، اقیانوس ایدهای خلاق


روح خلاقه ، اقیانوس ایدهای خلاق
● این ایده ها مال تو نیست
در مبحث خلاقیت سوالی کلیدی وجود دارد که شاید کمتر به آن توجه می شود. زمانی که خلاقیت و تفکر خلاق مطرح می شود انچنان تعدد تکنیکها و متدها و روشها میدان را شلوغ می کند و فضای مهییج یافتن و طرح ایده های نو و خلاقانه همه جا را تحت تاثیر قرار می دهد که برخی زوایا و ابعاد خلاقیت گم می شود یا حداقل از نگاهها پنهان بماند. یکی از این سوالات این است که نوآور ایده ها را از کجا می آورد؟
ابتدا به دیدگاههای متخصصان تفکر نگاهی می اندازیم. بر اساس تعاریف موجود، خلاقیت "متعارف" را می‌توان چنین تعریف کرد: فرآیندی که در طی آن یک نیاز، شناخته می شود، تبیین می گردد و به شیوه‌ای جدید که شاید تا به حال به کارگرفته نشده است، رفع می گردد (مسئله حل می شود). به عبارت دقیق‌تر، آنچه به صورت متعارف به نام خلاقیت می‌شناسیم، قلب فرآیندی است که آنرا به عنوان فرآیند حل مسئله می‌شناسیم. فرآیندی که در طی آن، مسئله، شناخته می شود، تبیین می گردد و به روش نوینی به پاسخ می رسد. این حل مسئله به روش نوین را خلاقیت گویند.در گذشته، خلاقیت را که نتیجة انجام عمل تفکر خلاق بود، نوعی عمل پست و سیر قهقرایی می‌دانستند و در واقع انجام تفکر خلاق و در نتیجه ایجاد خلاقیت را سیر نزولی و در خدمت نفس بر می‌شمردند. اما نظریه‌های جدید، خلاقیت را بر خلاف گذشته قهقرایی نمی داند و آنرا عملی بسیار مفید تلقی می‌کند. به عنوان مثال سیلوانو آریتی خلاقیت را به عنوان "سنتز سحرآسا " شرح داده است. وی عبارت "فرآیند سوم" را برای ایجاد وجه تمایز آن با فرآیندهای پست (ناخودآگاه) و ثانویه (منطقی و خردگرا) به کار می‌برد و "رولامی" عقیده دارد فرآیندهای خلاقیت، غیرعقلانی نیستند بلکه فوق‌ عقلانی‌اند.
"استین " (۱۹۷۴) خلاقیت را بر مبنای این دو عامل چنین تعریف می‌کند: خلاقیت، فرآیندی است که نتیجه آن، یک کار تازه‌ای باشد که توسط گروهی در یک زمان به عنوان چیزی مفید و رضایت‌بخش مقبول واقع شود. "آمابیل " (۱۹۸۳، ۱۹۹۰) فاکتور دیگری را به فاکتورهای شاخص عمل خلاق می‌افزاید و اینکه عمل خلاق از طریق اکتشاف انجام می‌گیرد نه از طریق الگوریتم. (الگوریتم، عمل قانونمندی است که برای رسیدن به جواب، راه روشن و مشخص را طی می‌کند در حالی که اکتشاف، تقریباً راه معین و از پیش تعیین شده‌ای ندارد.) بر این اساس، یک شیمی‌دان که زنجیرة ترکیبی شناخته ‌شده ای را به همان گونه برای ترکیب تازه‌ای که در قبل نبوده است طی کند، کار خلاقی انجام نداده است، هر چند کار او مفید و با ارزش باشد. این در مورد هر کار دیگری از هنری گرفته تا علمی نیز صادق است. مایر " (۱۹۸۳) و "وایزبرگ " (۱۹۸۶، ۱۹۹۵) تعریف ساده و روشنی از خلاقیت ارائه داده اند: خلاقیت، توانایی حل مسائلی است که فرد از پیش آنها را نیاموخته است. به عبارت دیگر زمانی که فرد، راه حل تازه‌ای را برای مسئله‌ای که با آن مواجه شده است به کار برد، خلاقیت شکل می گیرد. بر این اساس, ممکن است پاسخی ثابت، برای فردی پاسخی خلاق، و برای دیگری پاسخی غیر خلاق، تلقی گردد. با توجه به موضوعات فوق، به طور خلاصه فاکتورهای شناسایی یک کار خلاق را می توان چنین برشمرد:
۱) نو و تازه بودن کار
۲) تناسب و ارزش
۳) داشتن حالت کشفی (مکاشفه‌ای) نه الگوریتمی...
فرآیند خلاقیت معمولا از چهار بخش عمده تشکیل می شود:
▪ آماده سازی و تدارک: جایی که بیشتر کار انجام شده است.
▪ تفکر و فعالیت مغزی: جایی که مسئله را با ضمیر ناخودآگاه خود حل می کنید.
▪ واقعی سازی: که در آن ایده یا ایده ها به سمت شما می آیند.
▪ بکاربستن: که در آن ایده خود را در محیط خارج بکار می بندید.
متخصصان تفکر که الزاما با توجه به میدان و حوزه ای که در آن هستند بر مبنای تجربه، عقل و منطق تئوری های خود را ارائه می دهند، پس از گذر از تعاریف معمول به جایی اشاره می کنند که ایده ها از ان می آیند و سپس خلاقیت را بر اساس آن فرآیند دریافت و ظهور ایده ها تعریف می کنند. در واقع آنها خاستگاه و سرچشمه ایده ها را اندیشه و ذهن فرد خلاق نمی دانند بلکه ذهن را تنها جایگاه جاری شدن یا پذیرش ایده ها می دانند. در خصوصیاتی هم که برای فرد خلاق ذکر می کنند اشاره دارند که خلاق کسی است که از بینش برخوردار است. او آنچه را که هیچ‌کس تا به حال ندیده و نشنیده می‌بیند و می‌شنود و به هستی ارائه می‌کند. خلاق درواقع کسی است که از خود چیزی ندارد و مجرایی بیش نیست. او نه در گذشته زندگی می‌کند و نه برای آینده. او فقط در لحظه و برای این لحظه زندگی می‌کند. این لحظه همه چیز است. او فردی است خودانگیخته. فرد خلاق باورهای زیادی را یدک نمی‌کشد او فقط حامل تجربه‌های خویش است. فرد خلاق نمی‌تواند راه رفته را طی کند بلکه باید خود، در میان جنگل‌های انبوه زندگی راه را بیابد؛ باید تنها گذر کند... کسی که چنین زندگی می‌کند هر لحظه در حال خلق خواهد بود و این همان معنی واژه خلاق است. این جمله را هم از گوته - شاعر آلمانی- نیز به بیانی دیگر به این حقیقت اشاره می کند و می گوید: در مورد همه نوآوری‌ها و خلاقیت‌ها یک حقیقت ساده وجود دارد؛ از همان لحظه که شخص تصمیم به انجام کاری نو می‌گیرد، امدادهای غیبی به کمک او می‌آیند.
در حقیقت می توان فرآیند خلاقیت را فرآیند صید و تجلی ایده ها دانست که فرد خلاق نقش صیاد و پروراننده را ایفا می کند اما ایده ها از او نیست بلکه از تنها چشمه خلاق جهان می جوشند و بر این اساس شاید پاسخ به این سوال که نوآور ایده را از کجا می اورد این باشد که «هذا من فضل ربی»
● روح خلاقه ، اقیانوس ایدهای خلاق
خلاق یکی از اسامی خداوند است و به معنی بسیار خلق‌کننده، آفریننده، آفریدگار و... در لغت‌نامه دهخدا معنا شده است. در اصطلاح، خلاق به کسی می‌گویند که در موقعیت‌های لازم و ضروری، در برخورد با مسائل، راه‌حل‌هایی مؤثر و کاربردی برای حل مسائل و رفع موانع ارائه می‌کند اما در این فرصت ما به تعریف دوم که از نگاه تفکری به موضوع نگریسته نمی پردازیم بلکه می خواهیم کمی به بنیانهای ریشه ای تر خلاقیت و آفرینش نگاهی بیندازیم.
ارتباط خلاقیت و شهود ارتباطی غیرقابل انکار است . دلایل و نشانه های بسیاری بر این ارتباط صحه می گذارد. روش توفان فکری که یکی از روشهای اصلی در تفکر خلاق است در واقع ایجاد فضایی برای بارش ایده ها در جمع و صید و جمع آوری آنهاست. ایده هایی که بر ذهن افراد گروه می بارند و این روش سعی می کند هیچ ایده ای را ازدست ندهد و بالعکس فضایی برای حضور ایده های بیشتر فراهم کند. رسیدن ایده ها به دانشمندان، هنرمندان و شاعران و نویسندگان نیز چیز جدید نیست. همه آنها از الهام و شهود می گویند و انان که خالق آثار شاهکاری بوده اند اذعان می کنند که تنها مجرایی برای تجلی ایده ای بودند که به آنها رسید. در واقع اکثر انان به بیانهای مختلف از برخورد با شعور بینهایتی گفته اند که ریشه اصلی بروز و خلق آن شاهکار بوده است.
بارش ایده ها را می توان در همین تصویر و رخداد طبیعی شناخت. در تمثیلی روح خلاقه به ابری تشبیه شده است که منبع اصلی آفرینندگی است.
« روح خلاق را در انسان مانند توده متراکمی از ابر غلیظ تصور کن. این ابر، چشمه قدرت آفرینندگی است. عصاره همه قدرت‌هایی که در آسمان‌ها و زمین است در این ابر نهفته و این ابر خود نهفته در انسان است. روح آسمان در این ابر نورانی حمل می‏شود و خورشید و ماه و ستارگان وجودِ انسان در آن مستترند. هر چیزی که به هر نحو در ارتباط با این ابر خلاق قرار گیرد و با قدرت آفریننده آن در تماس باشد، بارور و فعال و دگرگون می‏شود. و هرگاه دعاها و قصدها و کلام انسان، و رؤیاها و آرزوهای او بتوانند از این ابر خلاقه تغذیه کنند، به تحقق می‏رسند... بدون تماس با این ابر خلاقه، هیچ خواسته‏ای به تحقق نمی‏رسد و هیچ قصدی سرانجام نمی‏یابد...»
می توان گفت برخورد یک هنرمند با این ابر یا بارش قطراتی از ان بر وی یک اثر هنری ماندگار و شاهکار را می آفریند و اگر این بارش بر ذهن یک دانشمند ببارد منجر به ارائه راه حلها و تئوریهای بدیع و کارای علمی می گردد. در زمین اندیشه شاعر به شعر و عبارات موزون بدل می شود و در قلم نویسنده کتابی بی بدیل خلق می کند.
در الگوگیری از خلاق ترین ها که همان اولین و بزرگترین آفریننده است در می یابیم که خلاق حقیقی و هر روز در کار جدیدیست. او ساختارشکن ترینهاست. او رویاهای خود را اندیشیده و جهان را آفریده. تحقق رویاهای او که به تجلی و اشکاری بیشتر حضور و وجودش منجر می شود فرآیند خلق و آفرینش پی در پی و مداوم است. آفریدن و خلق یکی از اصلی ترین ویژگی های این جهان و خالق آن است و طبیعت، کائنات و همه موجودات در این سیر تبدیل و خلق مدامند. از دیدگاهی زندگی انسان نیز دارای چنین ویژگی کلیدی است. هر انسانی با ماموریتی خاص و ویژه امده که باید طی زندگی در این جهان آن را محقق کند. طرحی الهی و نقشه ای بدیع که رسالت هر فرد متجلی کردن و آفریدن آن است. این دیدگاه می گوید اگر خلاق نیستی برای چه هستی؟ اگر کاری تازه نخواهی کرد، اگر شاهکاری منحصر به فرد نخواهی زد برای چه آمدی؟ برای نشخوار و مصرف و مرگ تکرار و روزمرگی؟
در این نگاه خلاقیت زمانی موثر است و در جهتی کارآمد خواهد بود که به تحقق اهداف متعالی زندگی منجر شود. به جز این حتی اگر نتیجه این خلق هم محصولی بدیع باشد اما جاودانه، پایدار و برکت یافته نخواهد بود. این دیدگاه توصیه می کند که برای کشف و تحقق طرح الهی باید زندگی کرد و همه امکانات و استعدادها و برنامه ها را به سمت شناخت و کشف و سپس تحقق آن جهت داد.
با استفاده از همان تمثیل ابر و باران تصویر زندگی هر انسان را می توان این طور تصور کرد. هر انسانی برای این آمده تا بذر درخت منحصر به فرد خود را که همان طرح و نقشه الهی است بیابد و با کاشتن و پرورش آن محصولی به جهان عرضه کند که یگانه و استثنایی باشد. تنها همان فرد می تواند این درخت را بکارد و به محصول برساند. بذر آن، روش کشف و کاشت آن، پروراندن و نگهداری از آن و در نهایت میوه آن مانند اثرانگشت صاحبش تک نسخه و یگانه است. حال بارشهای روح خلاقه را می توان به آبی تشبیه کرد که پای این درخت ریخته می شود و به رشد و به ثمر رسیدن آن منجر می گردد. اگر فرد بارشهایی را که دریافت می کند به مصرفی جز تحقق طرح الهی برساند و در به جایی جز مسیر رسیدن به درخت راهبرد کند بذر آن طرح یا هرگز یافت نمی شود یا اگر یافت شده باشد و در زمین زندگی هم کاشته شده باشد از بی آبی خشک خواهد شد و خواهد مرد.
تالیف: سارا یوسف پور
دبیر انجمن حرفه ای محققان و متفکران
منابع:
۱. راهنمای تفکر خلاق- برایان تریسی
۲. جزوه آموزشی تفکر خلاق- علی نیازی
۳. اینترنت
رحیم هرندی


همچنین مشاهده کنید