پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


ساختارشکنان نوآورانند


ساختارشکنان نوآورانند
خلاقیت و هنر دو مقوله جدا نشدنی اند. قصد ما در این جا پرداختن به این ارتباط به شکل تخصصی نیست بلکه می خواهیم از فرایندی که به خلق یک اثر هنری خلاقانه منجر می شود استفاده کنیم و با بررسی آن بخشهایی از مکانیسم خلق یک اثر نو را شفاف تر نماییم. با این اقدام احتمالا می توانیم عناصر موثر در فرایند خلاقیت را بهتر بشناسیم و با بکار گیری و توجه به آنها نوآوری بیشتری در ارائه تدابیر و راه حلها داشته باشیم.
در تعریف ماهیت پدیده های هنری آمده است که یک پدیده هنری، تجلی جریان احساسی عقلانی شده در قالب و صورت منظمی است، که در یک اثر هنری عینیت می یابد . هر پدیده هنری که در عالم امکان و ماده ظهور می کند از یک بیت شعر تا تصویری خیال انگیز که بر پرده سینما می افتد تا کوزه ای که در دستان یک سفالگر شکل می گیرد ....همه و همه بازتاب نگاه ساختار شکنانه و نوگرایانه یک هنرمند به جهان درون و بیرون خویش است .در فرآیند خلق یک اثر ماندگار و اصیل، این موج های تیز دریای احساس است که از لایه های ناشناخته وجود آدمی سرچشمه می گیرند و در سطح خود آگاه وجود او ساختار و نظمی عقلانی می یابند و قالب می پذیرند و قابل عرضه می شوند. بطور کلی می توان گفت: پیچیدگی، عدم قطعیت، نایقینی، بی نظمی تلاطم های حسی از ویژگیهای فرآیند ایجاد آثار هنری است.
در این تعریف نگاه ساختار شکنانه و نوگرایانه هنرمند به جهان به عنوان سرچشمه و منبع مولد اثر هنری معرفی می شود. در واقع ساختارشکنی نه تنها به عنوان یک جز اساسی بلکه به عنوان عنصری کلیدی و سازنده در خلاقیت معرفی می شود. در تعریف فرآیند خلق یک اثر هنری این جایگاه بیشتر روشن می شود. در این تعریف یک اثر هنری، برآمده از یک تعادل بهینه ذهنی میان دو حالت روانی نظم و آشفتگی معرفی می شود. این فرآیند در دو مرحله کلی صورت می گیرد. مرحله اول تخریب خلاق نام دارد. در این مرحله طی گامهایی دو اتفاق کلی که بیشتر درونی هستند در هنرمند رخ می دهد.
۱) نقد نظم کهن
هنرمند، وارث نسبی تمام دستاوردهای هنری قلمرو تخصصی خویش است، او برای ارائه یک اثر هنری جدید باید تمامی هر آنچه که به عنوان روح غالب بر ذهنیت مستولی شده است مورد نوعی نقد قرار دهد، به تعبیری دیگر نظم عادی شده روانی خود را در هم بریزد و در جستجوی تجربه های جدیدی باشد و از این طریق خلاء هایی را که نظام احساسی او کشف می کند، در دستور کار روان خود قرار دهد و بر آن متمرکز شود.
این مرحله در واقع همان مرحله شکستن ساختارهاست.
۲) ظهور جریانهای خلاق
هنرمند در بازتاب نقدی که از وضع موجود به عمل می آورد، جریانهای خلاقی که از سطح موجود متعالی تر هستند در او شکل می گیرد و ذهنیت نوینی را تجربه می کند که بصورت تلاشی برای پاسخ به خلاء در درون هنرمند ظهور می کند و قدرت خلاقه او را به چالش فرا می خواند.
در واقع در این دیدگاه بدون شکستن ساختارهای قبلی جایی برای حضور و به جریان افتادن جریانهای خلاق که منشا بروز نوآوری هستند باز نمی شود. بنابراین ساختار شکنی به عنوان یکی از گامهای کلیدی خلاقیت شناخته می شود. گرچه ساختار شکنی ممکن است در حوزه های دیگر و بنابر نیت و قصد فرد ساختارشکن همواره به خلاقیت منجر نشود اما در میدان جریانهای خلاق ساختارشکنی نه با هدف ویرانی و تخریب که برای ساخت و خلق موجودی بدیع و مسلما برتر از پدیده قبلی رخ می دهد.
در این نگاه در واقع ساختارشکنی این پیام را به فرد خلاق می دهد که نترس و قضاوت دیگران را معیار زندگیت قرار نده. انها همانگونه که این همه سال زندگی کرده اند می زیند و تو را نیز همچون خود خواهند کرد. به قالبهای موجود نچسب و از راههای معلوم، هموار و پیش ساخته قبلی نرو چرا که به همان مقصدهای پیشین خواهند رسید. برای کشف سرزمینهای جدید و فتح قله های تازه قالبهای مرده، ناکارامد و دست و پاگیر قبلی را بشکن.
ساختار شکنی معتقد است که برای حرکت به سوی خلاقیت و نوآوری باید فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم...
نویسنده: سارا یوسف پور – دبیر انجمن حرفه محققان و متفکران
منابع: مقاله پارادوکس نظم و آشفتگی اصلی ترین چالش مدیریت هنری -دکتر غلامرضا خاکی
رحیم هرندی


همچنین مشاهده کنید