شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


یک افسانه تلخ


یک افسانه تلخ
نسخه جدیدی که از روی کاراکتر خیالی هالک یکی از قهرمانان کمیک استریپ به تازگی روانه سینماهای جهان شده و فروش زیادی داشته، چشمگیر و پربرخوردتر از نسخه سال ۲۰۰۳ است. آن نسخه تا حدی آرام و درون گرا بود، اما فیلم جدید همانی است که معمولاً استودیوهای بزرگ از روی قصه های پرطرفدار می سازند و به آن شکوه و زرق و برق ولو کاذب می بخشند و فیلم هایشان پر سر و صدا و در جلب عوام و دوستداران سوژه مرکزی، موفق است.
این بار و در نسخه جدید «هالک»، اکشن و صحنه های برخورد شدیدتر و بیشتر است و در اواخر و پایان کار چنان همه چیز غرق در نمایش و رنگ های پرشمار می شود که بیننده به درستی نمی تواند تشخیص بدهد که چه چیزی در حال شکل گیری است. هرچه هست از لوییس لته ری یر کارگردان این فیلم نیز نمی توان انتظاری جز این داشت و انواع اشاره ها و ریفرنس ها به داستان اوری ژینال و شروع ماجرا صورت پذیرفته است و منجمله یادآور سریال تلویزیونی ای هم هست که سال ها پیش براساس کاراکتر هالک ساخته و پخش شد و بیل بیکسبی در آن بازی می کرد.
لته ری یر حتی از آوازها و موسیقی متن آن سریال و آواهای منتسب به این کاراکتر و داستان نیز سود جسته و سعی در تکرار آن داشته است و آن موسیقی را جوزف هارنل سروده بود. فیلمی که لته ری یر ساخته و اینک در بسیاری از نقاط جهان بر اکران است همان طور که قبلاً اشاره شد، بسیار وسیع تر از چیزی است که در سال ۲۰۰۳ در نخستین تصویرسازی سینمایی از روی این موجود بزرگ و خیالی و کریه و سبزرنگ ساخته و ارائه شده بود و هنوز هم این سؤال مطرح است که چگونه این موجود واقعاً تلخ را می توان یک قهرمان شناخت و از او حمایت کرد! در چنین فیلمی که بنا و قصد بر توصیف و ترسیم کاراکتری در شکل و اندازه های عظیم هالک است، بدون مشارکت عالی و مبتکرانه و گسترده هنر اسپشیال افکت و پدیدآورندگان آن نمی توان به جایی رسید و به هدف زد و اگر در نخستین نسخه بلند سینمایی از هالک چنین چیزی در درجه دوم اهمیت قرار گرفته بود، در نسخه جدید چنین نیست و همه چیز روی اسپشیال افکت متمرکز و بر مبنای آن در حال حرکت است. ما موجودی عظیم را پیش رو داریم که خیابان های هارلم را درمی نوردد و همه چیز را زیر دست و پایش خرد می کند و حتی ماشین های پلیس را مثل اسباب بازی به آسمان پرت می کند و اهل رحم و بخشش نیست. برای تماشاگران این فیلم، دیدن این ماشین ها، در حالی که به این سو و آن سو پرت می شوند، بسیار جالب است و حتی تعدد و تکرار این قضیه آنها را خسته نمی کند.
با این حال حتی یک قیاس ساده بین این فیلم و نسخه ای که اخیراً از روی «ایرون من» دیگر قهرمان خیالی و معروف داستان های کمیک استریپ مارول بوکز ساخته شده است، نشانگر تفاوت های فراوان موجود و رجحان کار قبلی بر اثر فعلی است. با این که ادوارد نورتون ایفاگر رل اول در این فیلم تقریباً همان قدر عمیق و در کار خود موفق است که رابرت داونی جونیور در «مرد آهنین» موفق نشان می دهد، اما نوعی مسائل و برخوردها و برآوردهای ظریف داخلی در کاراکتر ایرون من وجود داشت که در این یکی نیست. پذیرش این فرآیند برای آگاهان سخت نشان می دهد، زیرا نورتون که معمولاً در کار خود دقیق و آدمی ظریف و نکته سنج است، حتی در نگارش سناریوی فیلم که حاصل کار زاک پن است، دست داشته و در آن کار هم مشارکت کرده است. هرچه هست در نسخه جدید، هالک موجود خوش نیتی است که می خواهد اجازه ندهد آدم های بد قصه به مقاصد خود برسند، ولی همان طور که پیشتر گفتیم در این سناریو و فیلمی که براساس آن ساخته شده، تلاطم های روحی کاراکتر بروس بنر (مردی که تبدیل به هالک می شود) مورد اشاره و تشریح قرار نگرفته است و بیننده ها چیزی از آن را حس نمی کنند.
البته از همان ابتدای فیلم و براساس تصاویر تندی که در پی هم می آیند، ما به پیشینه زندگی بروس بنر و چگونگی بدل شدن وی به هالک پی می بریم و در این مورد اطلاعاتی کافی را کسب می کنیم. بر این اساس می فهمیم که دکتر بروس بنر بر اثر تابش اشعه خطرناک گاما بر روی او تبدیل به هالک شده است. شاید به توضیح بیشتری نیاز نباشد، اما برای آنها که از داستان هالک چندان مطلع نیستند باید توضیح دهیم که وی دست به فرار می زند تا در خفا راهی برای درمان و ترمیم وضعیت خود و بازگشت به شرایط گذشته بیابد و بتواند آثار اشعه گاما بر روی خود را محو کند. او به یک کارگاه بزرگ در برزیل روی می آورد و همچنین در یک کارخانه شیشه و بطری سازی مشغول به کار می شود و می کوشد که در همان حال به آموزش زبان پرتغالی بپردازد. او به کلاس های رزمی می رود تا روش های کنترل تنفس و تقویت جسمانی و البته کنترل خشم خود را یاد بگیرد و با این وجود بینندگان به سرعت و وضوح درمی یابند که این روش ها کارگر نیست و اثر چندانی بر روی هالک ندارد و او قادر به فرو دادن خشم خود نیست.
یک روز دشمن قدیمی او ژنرال راس (با بازی ویلیام هارت) با همراهی گروهی از سربازان او را تعقیب می کند و در میان آنها امیل بلانسکی دیوانه (تیم روت) نیز مشاهده می شود. صحنه های تعقیب و گریز آنها بر روی ارتفاعات و حتی سقف و بام خانه ها و کوچه و خیابان ها و حتی حیاط خانه ها هیجان انگیز و وجدآور است و شاید جالب ترین و بهترین سکانس های فیلم همین قسمت ها باشد. درست است که اینجا هم از فناوری های کامپیوتری سود جسته شده است، اما نه به میزان و مقداری که گمان می کنید و این نیز خود یک هنر است. اصل و فرض حاکم این است که او هرچقدر بیشتر بدود ضربان قلب و گردش خون او بیشتر می شود و در نتیجه احتمال بدل شدنش به هالک افزایش می یابد و اگر به سمت آرامش برود، می تواند به صورت بروس بنر زندگی کند و با چنان حالتی در پی حل مشکلاتش باشد.
اما ژنرال راس دست بردار نیست و به ماجرای هالک به گونه ای دیگر می نگرد، او می خواهد هرچه را که در پیکر بروس بنر هست، به دست آورد و از آن با شبیه سازی صدها موجود مثل وی را بسازد تا لشکری از «ابر سربازان» را برای خود فراهم آورد و با چنان ارتشی به خواسته های خود برسد. راس و بلانسکی در همین راستا به آزمایشگاه بروس بنر می روند و اقدامات خود را در این زمینه در آنجا آغاز می کنند.
بنر هم که از موضوع مطلع شده و متوجه خطرات عظیم این ماجرا است، به لابراتوار مذکور بازمی گردد تا مانع از کار راس و بلانسکی شود. او در این راه با دکتر بتی راس (لیو تایلر) که سال ها وی را می شناخته است، تجدید دیدار می کند. این از معدود قسمت ها و صحنه های آرام فیلم است و پس از آن صحنه های برخورد که مثل بمباران می ماند، از راه می رسد و به ندرت آرامشی به وجود می آید تا این که سرانجام هالک و بلانسکی در نمای کلیدی و سکانس پایانی فیلم رودررو می شوند و این مبارزه است که باید سرنوشت را مشخص و تکلیف خیر را در تقابل با شر مشخص نماید. البته در این حدفاصل بلانسکی بر اثر کثرت استفاده از داروها و اشعه های تقویت کننده تبدیل به موجودی بزرگتر و چیزی شده است که در سری داستان های هالک با نام «Abomination» شناخته و توصیف شده است.
در قسمت های پایانی قصه تیم بلیک نلسون نیز حضوری محسوس دارد و رل ساموئل استرنز را بازی می کند. استرنز یک بیولوژیست است که می کوشد به بروس بنر برای پاکسازی بدنش از اشعه گاما یاری برساند. با این حال در پایان قصه، باز هالک است که از میان درها و محیط ها و راه های مختلف عبور می کند و به عنوان فرد برنده سر برمی آورد. این در صورتی است که معتقد باشیم اصولاً برنده ای هم در این ماجرا وجود دارد، زیرا هالک با آن چهره و پیکر زشت و اتفاقاتی که بر سرش رفته، در هر حال نمی تواند برنده باشد و تعریفی که از این واژه در دست است، به او بسط یابد. این نیز از مشکلات افسانه تلخ هالک و از جمله مسائلی است که درون پیکر این فیلم ۱۱۴ دقیقه ای بالنسبه خوب، ماندگار و «آشکار و پنهان» می ماند و مانند سایر کارهای برگرفته از داستان های کمیک استریپ به قسمت های بعدی این فیلم بسط خواهد یافت و به آینده نزدیک و دور، وابسته خواهد شد.
وصال روحانی
منبع: Empire
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید