شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اوباما و چالش لیبرالیسم و تشیع


اوباما و چالش لیبرالیسم و تشیع
انقلاب اسلامی کشورمان با تفکر رفیع حضرت امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران فصل جدیدی از تغییر و تحول را در اندیشه بشر جهان معاصر پس از تفکر لیبرالیسم ایجاد کرد تحولی که جوانان بیشماری را به جانفشانی و خانواده‌های زیادی را به صبر و مقاومت برای اسلام دعوت کرد که متضمن آزادی و استقلال و قانونمندی الهی بود. تفکر اسلام ناب امام خمینی بر پایه ولایت فقیه جامع‌الشرایط در عصر غیبت کبری انسان را به قانونمندی دعوت کرد که فقه پیامبر اسلام را تعیین‌کننده خط قرمزها و چگونه زیستن فردی و اجتماعی انسان مسلمان دانست.
واژه لیبرالیسم (liberalism) به معنای آزادی‌خواهی و لیبرال (liberal) به معنای آزادیخواه از واژه لاتین (liberty) به معنای آزادی مشتق شده است. رشد مکتب لیبرالیسم را باید بعد از حرکت اصلاح‌طلبان مسیحی به رهبری مارتین لوتر (۱۵۴۶) و جان کالون (۱۵۶۴) بدانیم که مکتب پروتستان را در برابر مکتب کاتولیک مسیحی مطرح ساختند. حرکت پرشتاب اصلاح‌طلبان مسیحی پروتستان، پا را از دین محوری فراتر نهاد و فردگرایی عصر جدید را بر پایه انسان محوری استوار ساخت جامعه اروپا نه تنها از تعصبات خشک و پیرایه‌های سخت کاتولیک‌ها رهایی یافته بود بلکه خود را در شرایطی دید که حتی اصل پذیرش دین را به محوریت انسان آزاد، مورد پرسش و چالش قرار داد و سرانجام در قرن هفدهم و هجدهم، فیلسوف تجربی انگلیس جان لاک (۱۷۰۴-۱۶۳۲) قانونمندی لیبرالیستی را برگرفته از طبیعت و بداهت عقل انسان دانست و نقش خدا و دین را در شکل‌گیری اراده انسان برای بایدها و نبایدها بی‌معنی دانست و لیبرالیسم با حرکتی بسیار پرشتاب با تحول عظیم صنعتی در برق، الکترونیک، اتم و... سلطه خود را بر جهان مستولی ساخت.
محور اندیشه لیبرالیسم، آزادی انسان در تمام زمینه‌ها بود که هیچگونه محدودیتی به هیچ وجه نداشته باشد مگر آنچه که انسان با اراده خودش حسب توافق جمعی به نام قانون در جامعه محدود می‌ساخت بنابراین لیبرالیسم با زبان ریاضی قانون در امور اجتماعی و زبان ریاضی وجه نقد در امور اقتصادی سخن می‌گفت و در غیر این صورت انسان آزاد است هر کاری انجام دهد و عقیده‌مندی به چیزی تا این حد معنی ندارد که برای دیگران و جامعه تعیین تکلیف کند.
اما لیبرالیسم با مکتب عقیده محور کمونیسم درانقلاب ۱۹۱۷ شوروی مواجه شد که بخش عظیمی از جهان را به خود اختصاص داد و خون بی‌شماری را به زمین ریخت. کمونیسم در مهندسی اجتماعی خود به ویژه در ساختار اقتصادی اشتباه کرد و در نتیجه ساختار جامعه سیاسی کمونیسم بعد از هفتاد و سه سال در ۱۹۹۱ در شوروی، زادگاه اصلی خود فرو ریخت و دوباره لیبرالیسم تنها تفکر به اصطلاح منطقی حاکم بر جهان شد.
اما پیرمردی پارسا از فقهای تشیع، پیامی جاودان برای آخرین رهبر کمونیست‌ها فرستاد و او را از غلطتیدن به فرهنگ و اندیشه لیبرالیسم غرب به ویژه آمریکا نه به خاطر وحدت با جهان اسلام بلکه به خاطر آلودگی و فساد فرهنگ لیبرالیسم بر حذر داشت اما خیلی دیر شده بود و کمونیسم در سراشیبی سقوط به دامن لیبرالیسم قرار گرفت و پیش‌قراولان فرهنگی لیبرالیسم جمهوری‌های تازه استقلال یافته شوروی سابق را فتح کردند و چیزی برای کمونیست‌ها باقی نماند.کمونیست به موزه تاریخ معارف و فلسفه بشر پیوست و اسلام تشیع که خمینی بزرگ آن را به جهان معرفی کرد، بالنده و بالنده پیش آمد، جوانان ایران را ساخت و مسلمانان و جوانان لبنان را به مقاومتی نوین فرا خواند. او فلسفه و عرفان را برای اندیشه در هم آمیخت و فقه پیامبر اسلام را مبنای حکومت قرار داد، آزادی خلق را در عبودیت به خدا و استقلال مخلوق را در وابستگی به خالق معنی کرد مصداق معروف و عدل را مورد رضایت ولایت نبوی و مصداق منکر و ظلم را مورد غضب ولایت نبوی دانست و استمرار ولایت نبوی را به ولایت اوصیای نبی اسلام(ص) تعریف کرد. او کلاس درسی به پهنه گیتی و بلندای تاریخ برای جوانان و بشریت باز کرد و گفتنی‌ها و نوشتنی‌های خود را در آن کلاس گفت و نوشت و برای دقیق‌اندیشان و سلیم نفسان به یادگار گذاشت و به سوی جایگاه ابدی خود سفر کرد.
امروز اکنون اوباما آمده است تا از تغییر و تحول سخن بگوید، تغییر از چه تفکری قدیم به چه تفکری جدید؟ تحول از کدام سنت پوسیده به کدام روش نوین؟!
باراک اوباما رییس‌جمهور آینده آمریکاست بنگاه‌های سرمایه‌داری جهان به خوبی دریافتند دیگر زبان قلدری و زور و کلفت کردن صدا در جهان اندیشه جواب نمی‌دهد بمب و موشک‌های اتمی اگر نگهدارنده می‌بودند دولت و کشور پهناور شوروی را نگه می‌داشتند پس باید فکر جدیدی کرد، سخن جدیدی با مردم جهان زد و اوباما بازیگر این نقش جدید است. او در ۴ اوت ۱۹۴۱ در ایالت هاوایی از خانواده یک سیاه‌پوست کنیایی‌الاصل متولد شده است او یک مسیحی فرقه پروتستان نزدیک به لائیک لیبرالیسم است. اوباما لیسانس علوم سیاسی را از دانشگاه کلمبیا و دکترای حقوق را از دانشگاه هاروارد گرفته است. او با بینشی سیاسی و حقوقی، سناتور مجلس سنای آمریکا از حزب دموکرات‌ها شد. او همانند مکتب و مذهبش می‌خواهد یک اصلاح‌طلب و تحول‌گرا در تمام زمینه‌های مدیریت جامعه آمریکا و حتی جامعه جهانی باشد، تحول و تغییری که اساس آن فرو ریختن باورهای دیروز و پذیرفتن اندیشه‌های امروز است همان حرکتی که جیمی کارتر در ۱۹۷۶ از سوی دموکرات‌ها با شعار حقوق بشر وارد سیاست جهانی شد اما این پرسش اساسی همچنان باقی است که مبنای اندیشه‌های اوباما از کدام منبع سرچشمه می‌گیرد تا بایدها و نبایدها را برای ذهن او ترسیم ‌کند؟اگر اوباما محاصره مسلمانان در غزه و نسل‌کشی فلسطینی‌ها و تجاوز به لبنان و حمایت از دیکتاتورهای خون‌آشامی چون صدام، سرکرده سابق حزب بعث عراق را به زبان حقوقی، یک تعهد می‌داند آنگاه چه تفاوت و تغییری در رویکرد سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا نسبت به آنچه که بوش عمل کرده است خواهد داشت؟! اوباما بهتر از هر کسی می‌داند آنچه که در اتاق فکر تغییر نمی‌کند و در تعهدات و حقوق، تعریف جدیدی نمی‌شود پس چگونه ممکن است در سطح خارج ذهن تغییر و تحول رخ دهد.مبنای تفکر خمینی بزرگ وحی الهی به آخرین فرستاده خدای بزرگ بود که مصادیق ظلم و عدل ، معروف و منکر را برای مردم جهان بیان کرد و چه بسیار یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان و بی‌دین‌هایی که دعوت او را پذیرفتند و خود را برای ملاقات با خدای بزرگ در سرای باقی آماده کردند و با این معرفت و اعتقاد، دنیا را ترک گفتند حال این پرسش از آقای اوباما همچنان باقی است تغییر در جهان خارج ذهن با کدام مبنای فکری در جهان ذهن ایشان آغاز می‌شود؟!!
احمد اسماعیل‌تبار
منبع : خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید