جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


زندگی نفرت انگیز است و غیره و غیره


زندگی نفرت انگیز است و غیره و غیره
آنجلا استارک (با بازی هیلی اتول بازیگر تازه کار) در اوایل فیلم «رویای کاساندرا» می گوید؛ «واقعاً فکر می کنم متن این نمایش، بدبینانه است و همه اش در آن تکرار شده که زندگی، یک تجربه تراژیک است.» او بازیگر تئاتری کوچک در شهر لندن است که نمایشنامه یی را توصیف می کند، با این حال، همین وصف درباره این سی و هشتمین فیلم آلن که سناریوی آن را هم خودش نوشته است نیز مصداق دارد. مسلماً این فیلم در میان آثار متعدد آلن، غم انگیزترین نمایشنامه اخلاقی به سبک قرون وسطی است. اشاره تلویحی نام این فیلم که تراژدی های یونانی را به خاطر متبادر می کند و نیز قطعات موسیقی پرتحرک و شسته رفته خاص فیلیپ گلس، حتی قبل از اینکه تیتراژ آغاز فیلم تمام شود، به ما اعلام می کند که در این فیلم همه نابود می شوند.
این اثر سومین فیلم ساخته آلن در لندن است و دو فیلم قبلی، «امتیاز نهایی» ( ۲۰۰۵) و « خبر داغ،» (۲۰۰۶) بوده اند. «رویای کاساندرا» تقریباً همان الگوی «امتیاز نهایی» را دارد که در آن، یک تنیس باز حرفه یی جوان بلندپرواز اجازه نمی دهد مساله کوچکی مثل قتل، از سرعت پیشرفتش در نظام طبقاتی بریتانیا بکاهد. اما این بار، آلن، در عوض استفاده از یک شخصیت، دو برادر بدبخت و بیچاره ساکن حاشیه رود تیمز را در «رویای کاساندرا» نشان می دهد. این دو برادر، تری (با بازی کالین فارل) و ایان (با بازی ایوان مک گرگور) که گرفتار شغل هایی بی آتیه شده اند (تری اتومبیل تعمیر می کند و ایان در رستوران خانوادگی همه فن حریف است)، آرزوی یک زندگی خوب را دارند. در صحنه آغازین فیلم، می بینیم که این دو برادر سرگرم خریدن قایقی هستند. پول این قایق از شرط بندی تری بر سر مسابقه سگ دوانی به دست آمده است که احتمال برد در آن، بسیار کم و شصت به یک بوده (این مسابقه/ این قایق، رویای کاساندرا نام دارد تا بالاخره چیزی در فیلم، بار این اسم را بر دوش بکشد). با این حال، چیزی نمی گذرد که همان شرط بندی های بی محابای تری باعث می شود تا گلو در قرض فرو برود و از دست چند تا نزول خور بی رحم فراری شود. این نزول خورها با کمال میل حاضر ند به جای طلب شان، کشکک زانوهای تری را بگیرند. در همین اثنا، ایان زیرکانه نقشه می کشد در هتل های کالیفرنیا سرمایه گذاری کند و این کار به قول خودش، معامله یی است که «ردخور ندارد» و همچنین، برگ برنده او و دوست دختر بازیگرش از زندگی ملال آور در لندن است.
در همین حال، عموی این دو برادر، شخصیتی تکراری دربسیاری از آثار، وارد داستان می شود که جراح زیبایی است، ثروتی افسانه یی دارد و به زعم دیگران، در کار خود بسیار متبحر است. این عمو، موقعی که از بورلی هیلز به چین می رفته، یک سری هم به آنجا زده است. او می گوید خیلی هم خوشحال می شود که برادرزاده هایش را از گرفتاری در بیاورد، البته به شرطی که آنها هم در عوض، یک محبت کوچک در حق او بکنند، یعنی «کلک» یکی از همکاران قدیمی او را «بکنند» چون قرار است علیه هوارد در تحقیقاتی شهادت بدهد (که درست معلوم نمی شود درباره چیست). و باز هم بر می گردیم به چند تا از درونمایه های مورد علاقه آلن، یعنی دست متلون تقدیر و جنبه های اخلاقی قتل نفس. در این فیلم هم تقریباً همان معضل غامضی را می بینیم که شخصیت های اصلی فیلم های «امتیاز نهایی» و «جنایات و جنحه» (۱۹۸۹) با آن دست و پنجه نرم می کنند. با وجود این، چنین احساسی به بیننده دست می دهد که این بار، این فیلمساز هفتاد و دو ساله، طوری از پس فیلم برآمده است که دیگر جای تردید نمی گذارد، مثلاً او حتی برای شخصیت هایش هم معلوم نمی کند که دقیقاً چه اتهاماتی بر هوارد وارد شده است، انگار همین که او جراح پلاستیک است، برای اثبات بی وجدانی اش کفایت می کند. علاوه بر اینها، آلن فیلم را پر از گفت وگوهای خرد و ریزی کرده است که دیدگاه بسیار افراطی فیلم را به نحوی ملال انگیز و مختصر نشان می دهند. برای مثال، ایان که می خواهد به برادر دمدمی مزاجش دل و جرات بدهد، می گوید؛ «کل حیات بشر، خشونت است، دنیا بی رحم است تری.» یا این که گفته پدر مغرور این دو، که از طبقه کارگر است، تکرار می شود که؛ «هیچ کی نمی خواد خودخواه باشه، ولی همه خودخواه هستند.»
«رویای کاساندرا» (که قرار بود برای تایید در اسکار، ماه قبل اکران شود ولی بعد، اکران آن به نحوی اهانت آمیز، به ژانویه افتاد) نظر به جنبه های فوق و نیز از جنبه های دیگر، یکی از وارفته ترین آثاری است که آلن نوشته و کارگردانی کرده و مالامال از استعاره های دور از ذهن و شخصیت هایی است که به ندرت از یک کهن الگو فراتر می روند. این کهن الگو، همان عروسک های خیمه شب بازی را نشان می دهد که جز با نخ های تقدیر شوم، حرکتی نمی کنند. همچنین، اگرچه این فیلم حدوداً همزمان با فیلم سیدنی لومت «قبل از اینکه شیطان بفهمد، مرده یی» فیلمبرداری شد ولی از آنجا که فیلم لومت، قصه یی درباره پیوندهای خونبار خانوادگی دارد و از «رویای کاساندرا» یک سر و گردن بالاتر است و چند ماه هم زودتر از آن اکران شده، فیلم آلن، بیش از پیش، لوث شده است. با همه این اوصاف، می توان از «رویای کاساندرا» لذت هایی نیز برد. برای نمونه، فارل، شخصیتی تک بعدی دارد و مخلوطی از ناپختگی پسرانه و استیصال تراژیک است که در بیننده اثر می کند. نمونه دیگر، اتول بالابلند و چابک است که آلن او را به همان سرخوشی اسکارلت جوهانسن در «خبر داغ،» نشان می دهد. در صدای خس دار اتول نیز مانند اسکارلت جوهانسن، احساساتی آتشین موج می زند. حیف که هر دو آنها گرفتار نقش هایی شده اند که اگر حداقل یک بار بازنویسی می شد، تواناهایی بیشتر آنها را نشان می داد.
اسکات فوندا
ترجمه؛ لاله خسروی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید