جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


هژمونی نفتی ایران و آمریکا تقابل یا تعامل


هژمونی نفتی ایران و آمریکا تقابل یا تعامل
دکتر مسعود غفاری بحث خود را در خصوص نفت ایران و هژمونی آمریکا در پیش همایش یکصدسالگی نفت ایران دنبال کرد. وی در این ارتباط ابتدا به تعریفی از هژمونی پرداخت و به دنبال آن از منظری تاریخی، هژمونی را درتاریخ معاصر دنبال کرد. تغییر نگاه آمریکا به نفت پس از جنگ جهانی دوم و نگرانی های عمده در این ارتباط و همچنین ظهور هژمونی های منطقه ای از جمله ایران از دیگر اجزای بحث دکتر غفاری به شمار می رود. در این بحث دکتر غفاری ایران را دارای هژمونی منطقه ای و آمریکا را دارای هژمونی جهانی و منطقه ای می داند که برای امنیت انرژی این هردو هژمونی باید یکدیگر را به رسمیت بشناسند. این سخنرانی از نظرتان می گذرد.
ایده تحقق رهبری جهان از گذشته های دور یعنی از ابتدای تاسیس دولت - ملت در اندیشه دولتمردان آمریکا بوده است. برای درک این اندیشه باید به تحولات گذشته آمریکا در قرن ۱۹ و خصوصیات فکری بنیانگذاران آن توجه شود. ویژگی هایی نظیر برتر دانستن خود نسبت به اروپاییان، موسس تمدن جدید و مدرن در جهان (که ناشی از یک انقلاب انسان ساز و کمال گراست که همراه با سرمایه های اروپایی ونیروی مهاجر متخصص وامکانات طبیعی گسترده وسرزمین وسیع و بینشی توسعه طلبانه در قاره توام بوده است) همراه با افزایش قدرت ملی در آمریکا به استیلای این کشور در منطقه آمریکا منجر شده است. جدا شدن تگزاس وکالیفرنیا از مکزیک وضمیمه شدن به آمریکا از خصوصیات بارز این هژمونی طلبی منطقه ای آمریکا در آن دوران بوده است. - تعریف هژمونی هژمونی لغت لاتین و یونانی به معنای رهبری است ولی در دوره اخیر گرامشی آن را تحت عنوان چیرگی یا استیلا ترجمه کرده که در روابط بین الملل کاربرد ویژه ای یافته است. از استیلا تعریف دیگری به معنای استیلای یک کشور بر دیگر کشورها به عمل آمده است. بنا براین این کلمه بررابطه میان دولت ها نیز مصداق دارد. از منظر تاریخی این دست از چیرگی ها را دولت های قدرتمند پی ریزی می کنند؛ دولت هایی که یک انقلاب یا تحول اساسی اجتماعی و اقتصادی را از سر گذرانده اند. گرامشی در بحث خود اشاره ای به آمریکا نکرده ولی می دانیم که انقلاب آمریکا جزء انقلاب های مهم دوقرن گذشته بوده تا جایی که در نیمکره غربی بسیار تاثیر گذار بوده است. این انقلاب نه تنها ساختارهای اقتصادی و سیاسی دولت مورد بحث را دگرگون ساخت بلکه انرژی هایی را آزاد کرد که از مرزهای آن دولت فراتر رفت به عبارتی انرژی های زاییده شده در داخل آن کشور سرریز شدند. این انرژی های سرریز طبیعتاً نیروی فوق العاده ای در منطقه وجهان بوده اند. در یک تعریف دیگر منظور از هژمونی آن است که هردولت - ملتی مقداری ناموزون از قدرت را در منطقه خاص خود یا در عرصه جهانی به کار بگیرد. یکی دیگر از تعاریفی که گرامشی در بحث هژمونی دارد زمان شروع هژمونی یا چیرگی یا انتهای آن است.
هژمونی های تاریخ معاصر در دوره جدید بحث هژمونی را به سه مرحله تاریخی تقسیم کرده اند:
۱) مرحله اول از ۱۸۴۵ تا ۱۹۲۴ که دوره چیرگی یا دوره استیلای انگلستان بر جهان بوده است. در این دوره مفاهیمی مانند مزیت نسبی، تجارت آزاد، دست نامرئی (توسط تئوری آدام اسمیت مطرح شد)، مستعمرات وعدم دخالت دولت در اموربازار مطرح شدند. لازم به ذکر است در همین دوره یا حتی یکی دو دهه بعد که هنوز هژمونی انگلستان بر جهان مسلط بود، انگلستان حدود ۸۰ درصد نفت خلیج فارس را درکنترل خود داشت. یکی از شاخص های هژمونی دولت ها و قدرت ها به مقدار کنترل نفت در جهان بستگی داشت. بنابراین در آن دوره انگلستان از شاخص مذکور کاملاً برخوردار بود.
۲) دوره دوم از ۱۹۱۴ تا ۱۹۴۵ است. این دوره بین دو جنگ اول و دوم جهانی قرار دارد. در این دوره انگلستان با چالش های گوناگونی از طرف کشورهای مختلف روبه رو بود به طوری که ما شاهد رکود جهانی ۱۹۲۹ بودیم که ناشی از ناتوانی هژمونی انگلستان در سامان دادن اقتصاد جهان بود. یکی از دلایل بی ثباتی وضعیت جهان درآن موقع نیز عدم پذیرش نقش آمریکا توسط انگلستان بود. اگر دقت کنید حتی انگلستان به آمریکا اجازه ورود به بازار نفت ایران وامتیازات ناشی از آن را نمی داد وتا مدت ها مناقشاتی با آمریکایی ها در حوزه ایران داشتند. در این دوره انگلستان به دلیل هزینه های بالا حدود ۶۰۰ میلیارد پوند ذخایر ارزی اش را از دست داد به عبارتی در این دوره به تدریج زوال هژمونی انگلستان از طریق همین مشکلات و کاهش صادراتش به یک سوم قبل از جنگ و در حقیقت بدهی های کلانی که به آمریکا پیدا کرد را شاهد هستیم. از ویژگی های این دوره سقوط سرمایه داری لیبرال وگسترش این بحران به سراسر جهان بوده است. از ویژگی های دوره گذار در این دوره ایجاد برخی تاسیسات جهانی برای نظم پس از جنگ بر اساس پیشنهاد کینز بود که با افزایش دخالت دولت برای تنظیم وثبات بیشتر جوامع در سال های پایانی دهه ۴۰ همراه بود. درخلال دوجنگ جهانی دو گرایش متفاوت در آمریکا مطرح بود:
۱) گرایش مداخله گرایانه به رهبری صاحبان صنایع نظامی و کارتل های صنعتی که از روزولت حمایت می کردند.
۲) گرایش سیاسی انزاواطلبی. براساس این دومحورگروه های مطالعاتی ازجمله گروه مطالعاتی سناتور نایت تشکیل شد. آمریکا برای بحران ۱۹۲۹ برنامه نیودیل را اجرا کرد و به دنبال آن وضعیت بهتری در آمریکا ایجاد شد به نحوی که سال ۱۹۳۸ یعنی قبل از شروع جنگ حدود ۳۴ درصد از کل تولیدات صنعتی جهان از آن آمریکا بود به عبارتی زمانی که جنگ آغاز شد ۵۰ درصد ازکل تولیدات صنعتی جهان ازآن آمریکاییان بود. همچنین حدود ۴۵ درصد از سلاح های ساخته شده درجهان و دوسوم از کشتی هایی که دراقیانوس ها ودریاها در تردد بودند ساخته آمریکا بود. علاوه براین آمریکا حدود شش میلیارد از هفت میلیارد نیاز متفقین به نفت را در میان دو جنگ تامین کرد. از این رو اراده هژمونی طلبی آمریکا از این نظر دارای دونظریه رئالیستی است:
۱) تئوری انتقال قدرت
۲) تئوری ثبات هژمونیک در بحث نظریه انتقال قدرت، سیر جایگزینی وکسب قدرت از سوی یک کشور در نظام جهانی به عواملی نظیر سرزمین، جمعیت، رهبران وصنعتی شدن و کیفیت آنها بستگی دارد. در نظریه انتقال قدرت، انتقال قدرت به سطح بالاتر شامل سه مرحله:
الف) استعداد قدرت
ب) رشد قدرت
ج) گروه قدرت است.
در نتیجه کشورهایی می توانند مدعی رهبری جهان شوند که در مجموع مراحل سه گانه فوق دارای امتیازات بالایی باشند. در بحث تئوری ثبات - هژمونیک، این تئوری از دوعنصر رهبری و هژمونی ترکیب و دریک چارچوب تئوریک تحت عنوان ثبات - هژمونیک جمع شده است. این نظریه مورد توجه نظریه پردازان اقتصاد سیاسی بین الملل قرار گرفته و از این منظر تحولات هژمونیک جهان را پیگیری می کند. براساس نظریه ثبات - هژمونیک ثبات بین المللی از جهات گوناگون نیازمند یک قدرت مسلط وغالب است. برتری و استیلای این قدرت باید به گونه ای باشد که قادر به اعمال رهبری بلامنازع و ایجاد اتحاد درنظام بین المللی باشد به عبارتی باید بتواند نظام بین المللی را مدیریت کرده و بحران هایش را حل وفصل کند. هژمون از طریق ایجاد سازمان های بین المللی و هنجارهای جهان شمول ایدئولوژی چیرگی خود را مشروعیت وتوسعه می دهد. لذا بعد از جنگ جهانی دوم شاهد تاسیس سازمان های بین المللی متعددی هستیم. شاید بیش از ۱۰ سازمان اصلی بین المللی وظیفه هماهنگی و مدیریت این دست از هنجارها درجهان را بر عهده دارند. هژمون با تدوین اصول و قواعدی سعی درحفظ نظم وثبات بین المللی وایجادسازگاری در قدرت و توانایی سایر بازیگران یا توانایی ایجاد وادارسازی به تبعیت دیگران از مشی خودرا داراست. هژمون برای اعمال قدرت و برای حفظ وتداوم خود نیازمند الزاماتی است که عبارتند از:
۱) کنترل مواد خام درجهان
۲) کنترل بازارهای جهانی
۳) کنترل سرمایه های جهانی
۴) تولید کالاهایی با ارزش افزوده بیشتر که مزیت نسبی هم دراین دست از کالاها وجود دارد. کتاب چشم اندازها گزارشی است از تحولات علمی جهان. این کتاب نشان می دهد آمریکا در تولید علمی جهان سهمی بیش از ۸۰ تا ۹۰ درصدی دارد. ارزش افزوده این دست از تولیدات درکتاب مذکور موضوعات جالبی را به خواننده منتقل می کند. آقای کوهن در خصوص ثبات هژمونیک باز سه ویژگی را برای هژمونی آمریکا برمی شمارد:
۱) دسترسی به نفت
۲) نظام مالی بین المللی باثبات
۳) دسترسی به بازارآزاد برای نظارت گسترده کالاها. درحقیقت یکی از ارکان اصلی هژمونی و قدرت آمریکا دسترسی به نفت است. همانطوری که پیدایش و گسترش نظام سرمایه داری مرهون نفت وتجارت آن است. کتاب پرایس نوشته دانیل یورگین تحت عنوان ثروت، قدرت هرچند رمان است ولی رمانی است واقعی که از تحولات اقتصادی وسیاسی جهان حکایت می کند. در این کتاب نقش نفت در گسترش و پیدایش نظام سرمایه داری مورد ملاحظه قرارگرفته است. - تغییر نگاه آمریکا به نفت درک نقش نفت در تحولات نظام سرمایه داری یا صنعتی مهم است. از سال ۱۹۱۱ تا سال ۱۹۱۸ یعنی پایان جنگ جهانی اول مصرف نفت آمریکا ۹۰ درصد افزایش پیدا کرد زیرا دراین مدت ماشین های سواری از ۹/۱ میلیون دستگاه به ۲/۹ میلیون دستگاه رسیده بود. درحال حاضر این رقم به ۲۱۷ میلیون اتومبیل درآمریکا رسیده است. علاوه برعوامل پیشینی که مطرح شد، تحولات پس از جنگ جهانی دوم درنگاه آمریکا به نفت موثر بود؛ اول کمبود نفت و سوخت درآمریکا در خلال کمک رسانی به دول متفق درجریان جنگ منجر به کاهش عملیات جنگی شد. دوم گزارش نیروی دریایی آمریکا به روزولت در سال ۱۹۴۳ در خصوص کمبود انرژی سوخت برای ادامه جنگ است. سوم پیش بینی اتمام ذخایر نفتی آمریکا در ۱۴ سال آینده است.چهارم نیاز به منابع از مناطق دیگر برای جبران کمبود در داخل آمریکاست و پنجم رقابت آمریکا وانگلیس در حوزه های نفتی و تشدید این رقابت ها در حوزه های دیگر است. عوامل فوق نفت را به یکی از عناصر هژمونی آمریکا تبدیل کرده بود که در ضمن بزرگ ترین تجارت و صنعت جهانی را تشکیل می داد. علاوه بردسترسی به نفت دو عنصر دیگر نیز جزء عناصر مهم هژمونی آمریکا محسوب می شد که عرض کردم یکی نظام مالی بین الملل و دیگری بازار آزاد تجارت است. در حقیقت دسترسی به نفت ارزان رکن اصلی بازسازی اقتصادی را پس از جنگ جهانی دوم فراهم کرده بود. کتاب «نفت خاورمیانه وبحران انرژی» در باره تلاش قدرت های بزرگ برای تامین کنترل کامل برنفت و تجارت آن اشاره خوبی دارد.
در این کتاب آمده است از زمان جنگ جهانی اول تلاش برای کنترل منابع نفتی جهان به یکی از خصوصیات اصلی سیاست غرب در خاورمیانه تبدیل شده است. این نگاه درپایان جنگ جهانی دوم درسال ۱۹۴۶ در بیانیه دولت انگلستان کاملاً مشهود است. انگلیسی ها از نفت ایران بهره زیادی در خلال جنگ برده اند از این رو معتقدند منابع نفت ایران و پالایشگاه آبادان در ایام جنگ سهم بزرگی در توفیق و کامیابی متفقین در تمام جبهه ها داشته ودرآینده نقش مهمی را درتامین سعادت مردم جهان خواهد داشت البته در این اشارات به نفت ایران به طور خاص اشاره شده ولی پیشتر، پس ازجنگ جهانی اول درمذاکراتی که وزیرخارجه فرانسه و وزیرخارجه انگلستان با یکدیگر در سال ۱۹۱۸داشتند وزیرخارجه فرانسه تاکید می کند «از آنجا که نفت خون پیروزی است قطعاً خون صلح هم خواهد بود.» لرد کرزون هم درجواب می گوید که هدف متفقین سوار برامواج شناور نفت به پیروزی رسید. این سخن از اهمیت نفت در پیروزی متفقین در جنگ جهانی اول و همچنین درجنگ جهانی دوم حکایت می کند. آمریکایی ها درخلال جنگ جهانی دوم به دلیل نگرانی هایی که عرض کردم، کمیته های مختلفی را برای بحث درباره کمبود نفت وکمبودهای احتمالی آینده طراحی کردند. ازجمله یکی ازاین کمیته ها گروه مطالعاتی بود که وزارت خارجه وشورای روابط خارجی آمریکا تدارک دیدند و در آن کمیته به این نتیجه رسیدند برای اینکه آمریکا بتواند مشکلات خود را در آینده حل کند، باید برکلیه امکانات هژمون قبلی یعنی بریتانیا ومستعمرات آن و در نیم کره غربی و آسیا برمنابع مورد نیاز مسلط شود و این منطقه جغرافیایی را تحت عنوان عرصه بزرگ شناسایی کند. درگزارش این کمیته منطقه خاورمیانه یکی از اصلی ترین بخش «عرصه بزرگ» به شمار رفته که دارای مواد خام به ویژه نفت به مقدار بسیار زیاد بوده است.
نگرانی های عمده درباره نفت اما نگرانی های مهم درباره نفت چیست؟ در حال حاضر جمعیت جهان حدود شش میلیارد نفر است. زمین هر سال حدود یک درصد افزایش جمعیت خواهد داشت. پیش بینی می شود که تا سال ۲۰۱۰ جمعیت به حدود هفت میلیارد نفر و تا سال ۲۰۳۰ به حدود هشت میلیارد نفر برسد. دوم آن که ارقام نشان می دهد افزایش مصرف انرژی به طور سالانه ۶/۱ است. از عمده ترین عوامل افزایش تقاضا برای انرژی اقتصادهای درحال رشد شرق وجنوب آسیا کشورهایی مانند چین و هند عنوان شده است. براساس پیش بینی ای آی ا درسال ۲۲۰۰ مصرف نفت نسبت به سال ۲۰۰۰ حدود ۵۰ درصد افزایش خواهد داشت. گزارش مشاور وزیر دفاع آمریکا درزمان بوش در یکی از کمیته های فرعی سنای آمریکا تاکید دارد که «اگر چین بتواند مصرف سرانه انرژی خود را به اندازه ژاپن برساند، به معنای آن است که به ازای هرنفر ۱۶ بشکه نفت درروز نیاز خواهد داشت. به عبارتی توسعه درچین اگر به وضعیتی برسد که بتواند روزانه ۱۶ میلیون بشکه به طور سرانه استفاده کند، ۷۰ درصد از نفت موجود جهان توسط چین مصرف خواهد شد. حال اگر چین بتواند مصرف خود را به اندازه مصرف آمریکا برساند که چیزی سرانه ۴۰ بشکه درروز است به عبارتی نفت موجود نیز برای مصرف چین کم خواهد بود. بنابراین این دست از نیازها به طور جدی با هژمونی طلبی و هژمونی آمریکا برخورد خواهد کرد ویکی از چالش های اصلی آمریکا مدیریت این دست از کمبود ها و مشکلات است. همان طور که عرض کردم یکی از محورها و ارکان واجزای هژمونی طلبی آمریکا دسترسی به مواد خام و علی الخصوص نفت است و اگر نفتی که این گونه نیاز به آن در حال افزایش است را مورد توجه قرار بدهیم بنابراین یکی ازچالش های اصلی آمریکا، در حوزه انرژی خواهد بود که حتی می تواند هژمونی آمریکا را تهدید بکند. آمریکا حدود ۱۰ میلیون بشکه نفت تولید و به همین مقدار نیز وارد می کند.
از این مقدار حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد از خلیج فارس نفت وارد می کند. نیاز آمریکا درسال ۲۰۲۰ حدود ۱۶ میلیون بشکه نفت خواهد شد و به عبارتی پیش بینی می شود بخش اعظم این واردات از منطقه خلیج فارس باشد البته آمریکایی ها در بحث استراتژی ملی انرژی خود این پیش بینی را کرده اند که در مناطق مختلف جهان تلاش هایی را از جمله در آفریقا، آلاسکا و مناطق دیگر به انجام برسانند تا از این طریق منابع نفتی کشور خود را متنوع سازند. به هرحال مصرف انرژی آمریکا درحال حاضر چیزی حدود یک چهارم کل انرژی جهان است. چین همان گونه که اشاره شد درحال افزایش مصرف خود است. از سال ۱۹۹۳ بارویکردی که چین به بحث توسعه مدرن پیدا کرد، به واردکننده نفت تبدیل شد و از همین سال به این طرف جزء کشورهای واردکننده نفت تبدیل شد. هم اکنون این کشور سومین واردکننده نفت در جهان نیز محسوب می شود. پیش بینی می شود تا سال ۲۰۲۰ چین ۵۰ درصد از نفت موجود خود را از منابع خارجی علی الخصوص از کشورهای خاورمیانه تامین کند.
درحال حاضر حدود ۴۶ درصد از واردات نفت چین از منطقه خاورمیانه صورت می گیرد. مصرف هند نیز هر چند در حال حاضر زیاد نیست و چیزی حدود ۷/۲ میلیون بشکه است ولی این مصرف به شدت در حال افزایش است به خصوص اگرهند بخواهد رشد خود را به هفت درصد برساند، طبیعی است که انرژی زیادی را طلب کند. ژاپن نیز بیش از ۹۰ درصد انرژی خود را وارد می کند و یک اقتصاد چهار تریلیون دلاری را مدیریت می کند و پس از آمریکا با مصرف روزانه پنج میلیون بشکه درروز، دومین اقتصاد جهان است. بنابراین نفت برایش یک ماده بسیار حیاتی محسوب می شود. اتحادیه اروپا ۱۸ درصد از کل نفت جهان را مصرف می کند درحالی که فقط پنج درصد نفت جهان و حدود ۵/۲ درصد از گاز دنیا را دارد. اروپا حدود ۴۵ درصد از نفت مورد نیازش را نیز از خاورمیانه وارد می کند. - ظهور هژمونی های منطقه ای منطقه خاورمیانه دارای ۷۴۲ میلیارد بشکه نفت اثبات شده تاکنون است. براساس برآوردهای بریتیش پترولیوم در سال ۲۰۰۷ خاورمیانه چیزی حدود ۵/۶۱ تا ۳/۶۵ درصد از ذخایر اثبات شده نفت جهان را در اختیار دارد. عمده این ذخایر در کشورهای عربستان، ایران، عراق، کویت و امارات وجود دارد. از میان این کشورها ایران دارای ۵/۱۳۷ میلیارد بشکه نفت ذخایر اثبات شده دارد این رقم ۴/۱۱ درصد ذخایر اثبات شده جهان است. ایران همچنین از ذخایر گازی خوبی نیز برخوردار است. ۱۶ درصد از گاز دنیا (چیزی حدود ۲۷ تریلیون مترمکعب) در ایران است. بحث جدید ومهم آن است که در ترتیبات بین المللی جهان شاهد ظهور هژمونی های منطقه ای یا قدرت های کوچک هستیم.
رقابت ها درتامین انرژی یکی از چالش های هژمونی آمریکاست. هژمونی آمریکا برای مبارزه با رقبا یا برای مدیریت رقبا وآینده جهان، باید منابع دردسترس داشته باشد که نفت یکی از آن منابع بوده و در منطقه خاورمیانه قراردارد. بنا براین درمنطقه خاورمیانه و علی الخصوص خلیج فارس (در آن پنج کشوری که عرض کردم) اگر هژمونی وجود دارد که هست، باید با آن تعامل برقرار یا این هژمونی باید مدیریت و هدایت شود. شواهد نشان می دهد هژمونی این منطقه، ایران است به عبارتی براساس گزارش های مختلفی از جمله آخرین گزارشی که مجلس عوام انگلستان در تابستان سال گذشته داد، بحثی را تحت عنوان «ظهور قدرت های بزرگ در منطقه خاورمیانه» داشت که درآن ایران را جزء کشورهای هژمون منطقه مورد بررسی قرار داد.در آنجا آورده است که هیچ نوع توافقی و اتفاقی در منطقه خاورمیانه بدون جلب توافق ایران امکان پذیر نیست. واقعیت این است که جدای از نگاه منفی توسعه طلبانه، ایران خصوصیات هژمون منطقه ای را باتوجه به جمعیت، سرزمین، رهبران، استعداد و رشد قدرت و بلوغ قدرت دارد. اگر پیوسته به این موارد توجه کنیم در می یابیم که به طور پیوسته در تاریخ ایران شاهد این نوع هژمونی بوده ایم. اقدامات رضا شاه، محمد رضاشاه (برنامه های جاه طلبانه برای رسیدن به تمدن بزرگ به خصوص در قالب برنامه پنجم) و تحولات پس از انقلاب همه موید این هژمونی طلبی است. ایران در شاخص های برنامه چشم انداز ۲۰ ساله خود تماماً به دنبال هژمونی درمنطقه است. در چشم انداز ۲۰ ساله پیشرفت علمی اول برای ایران تعریف شده است.
همچنین دیگر خصوصیاتی که در حال حاضر ایران واجد آن خصوصیات شده یا در مرحله به دست آوردن آن خصوصیات است باید مورد توجه واقع شود. توجه داشته باشید که نفت درمرکز این قدرت هژمونی ایران قرار گرفته است. بنا براین اگر آمریکایی ها یا هرهژمونی دردنیا بخواهد مساله خود را در منطقه خاورمیانه حل بکند باید مساله اش را با ایران حل بکند به عبارت دیگر بدون تعامل و مدیریت با هژمون ایران هیچ کشوری نمی تواند برمشکلات منطقه که انرژی یا،درگیری های اسرائیل،اعراب و... است، غلبه یابد. نفت ایران جزء هژمون اصلی ایران است و بخش عمده ای ازتوان و قدرت دولت و ایران، از قبیل نفت، منابع وذخایر نفتی و آینده ای است که برای این ذخایر پیش بینی می کنند. به هرحال ایران به عنوان دومین دارنده منابع گازی جهان و سومین یا دومین دارنده نفت جهان توانایی فوق العاده ای را داراست. بنا براین هژمونی جهانی باید از طریق تعامل با هژمونی منطقه ای که مرکز وثقل آن نیز نفت است مسائل اش را حل وفصل کند به عبارتی نفت ایران در مرکز تعاملات این دو هژمون واقع خواهد شد. به نظر می آید آمریکایی ها برای حل مساله انرژی و پاسخ به برخی از نگرانی هایشان، باید نگرانی ها و مسائل آینده شان را با ایران حل وفصل کنند تا نفت ایران بتواند درون محاسبات سیاسی هژمون برتر قرار بگیرد. والا اگر آنچنان که تاکنون پیش رفته بخواهد پیش برود، طبیعتاً این نگرانی برای آمریکا وجود دارد که ایران می تواندبا توانایی های خود نگرانی هایی را برای مدیریت آمریکا در منطقه ایجاد کند همان طور که تاکنون ایجاد کرده است البته برای ایجاد تعامل میان این دوهژمون دو راهکار بیشتر وجود ندارد:
۱) آنچه که تا به حال گذشته که معلوم نیست تاکنون برای منافع ملی دو کشورتا چه اندازه پاسخگو بوده است این موضوع می تواند منجر به تخاصمات جدی نیز بشود.
۲) آلترناتیو دیگر شناسایی هردوهژمون توسط یکدیگر است به عبارت دیگر ایران باید هژمونی آمریکا را در جهان و منطقه وآمریکا نیز باید هژمونی ایران را در منطقه به رسمیت بشناسند. این چیزی است که با احتیاط فراوان و مقداری رعایت ظرایف امکان پذیر است.
فروزان آصف نخعی
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید