پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


تعابیر نوین از عوامل ثروت و فقر ملل


تعابیر نوین از عوامل ثروت و فقر ملل
بیش از ۲۳۰ سال، از تالیف کتاب آدام اسمیت پدر علم اقتصاد در باب علل ثروت ملل - تالیف ۱۷۷۶ - می گذرد.
"مالتوس" در باب همین مساله و اهمیت آن در نامه ای به "ریکاردو" در ۲۶ ژانویه ۱۸۱۷ نوشت: "علل و عوامل فقر و ثروت ملل را باید مهمترین موضوع همه جستارهایی دانست که در زمینه اقتصاد سیاسی به عمل می آید." این مساله بیش از دو قرن است که بین متفکران اقتصاد، جامعه شناسی، علوم سیاسی و ... مورد بحث و گفت وگو است. مکاتب متفاوتی از دیدگاه لیبرال و چپ با گرایش ها و شاخه های مختلف در این زمینه ارائه گردیده است. به نظر می رسد این مساله همچنان تا قرون بعد مورد تفسیر و بازخوانی مجدد قرار گیرد. بخش قابل توجهی از آرای اسمیت در بیان تولید ثروت همچنان زنده و پویا است. تاکید بر رقابت، آزادی کسب و کار، تقسیم کار، دولت کوچک و جست وجوی منفعت شخصی، در کنار اهمیت قوانین همچنان پس از گذشت دو قرن مورد توجه دولتمردان و اقتصاددانانی است که ایده رهایی از عقب ماندگی و فقر را برای ملت خود جست وجو می کنند. در نزد اسمیت، ثروت پول صرف نیست بلکه مهارت، تخصص و توانایی در تولید، ثروت می باشد. به همین دلیل به کشورهایی که بر اثر منابع طبیعی از پول زیاد برخوردار هستند نمی توان ثروتمند گفت، مگر اینکه قادر به بازتولید آن بر اثر مهارت باشند. تفسیرهای نوینی از نحوه کاربرد این قوانین خصوصاً در کشورهای در حال توسعه، شکل گرفته است. توجه به نقش نهادها، تاکید بر فضای همکاری بین بخش خصوصی و دولت، اهمیت گروه های مدنی، توجه به ساخت زیربناها به منظور سودآوری سرمایه گذاری بخش خصوصی، اهمیت تامین آموزش و بهداشت برای گروه های فقیر، خصوصاً در سنین اولیه تا ۱۵ سالگی و تاکید بر توانمندسازی فقرا، بخشی از تفسیرهای نوین در زمینه رهایی از فقر و عقب ماندگی و دستیابی به ثروت و توسعه است. قریب ۲۳۰ سال بعد "دیوید س.لندز" بار دیگر به توضیح همین مساله پرداخت.
او کتاب ثروت و فقر ملل را در سال ۱۹۹۹منتشر کرد تا روایت تازه ای از ثروت و عقب ماندگی کشورها عرضه نماید. دنیای ۵۰۰ سال پیش، متشکل از امپراطوری ها و پادشاهی های بزرگ و کوچک بود. به رغم بعضی تفاوت های ظاهری همه از نظر ثروت و قدرت کم وبیش مساوی بوده اند پس از آن، همین سرزمین ها تبدیل به دنیایی از دولت - ملت ها شدند که امروزه بعضی از آنها ثروتمندتر و قدرتمندتر از دیگران هستند به جای کار کردن با ابزارهای ساده به رام کردن دانش ها و نیروهای پیچیده ای رسید که مدام در حال تولید کاربردهای بی سابقه اند.
سئوال لندز این است چگونه گروهی به اینجا رسیدند و ما به کجا می رویم؟ او در این زمینه، رویکردی تاریخی دارد. دگرگونی های اقتصادی شرق و غرب عالم را، نه به صورت جهش های تصادفی یا معجزه آسا بلکه به صورت فرایندی پیوسته و درازمدت، مورد شناسایی قرار می دهد. به اعتقاد وی شکاف موجود بین کشورهای دارا و ندار به طور مستقیم از انقلاب صنعتی سرچشمه می گیرد. او با تجزیه و تحلیل، نظریات جغرافیایی، نژادی، فرهنگی، استعمار، صدور سرمایه و... را با طرح سئوال هایی به چالش می کشد و به نمایش منظره هایی می پردازد که نه در نظریه های غرب محور و نه در نظریه های شرق محور نشانی از آنها به چشم می خورد.
- چرا انقلاب صنعتی در قرن هجدهم در اروپا و نه در هند رخ داد؟
- تولید سرانه مکزیک در سال ۱۷۰۰ معادل ۴۵ دلار (سال ۱۹۸۵) حال آنکه مستعمره های انگلیس در آمریکای شمالی در همان زمان ۴۹ دلار بود .چرا یک قرن بعد در سال ۱۸۰۰ تولید مکزیک در همان حد بود اما در ایالات متحده و کانادا مستعمره، تولید سرانه به ۸۰۷ دلار رسیده بود؟
- چرا در زمان انقلاب صنعتی در اروپا، در کشورهای شرق حتی بهبود تدریجی در وسایل تولید هم متوقف می شود و ایستایی و بی تحرکی در این سرزمین نهادینه می شود؟
- چرا کشور کوچک پرتغال در برابر کشورهای بزرگ و متمدن آسیا و برزیل پیروز شد؟
- چرا اسپانیا و پرتغال که کاشف قاره آمریکا بودند در نهایت بازنده شدند؟
در برابر این چراها و بسیاری از چراهای دیگر، نویسنده نشان می دهد که توسعه علمی و صنعتی غرب پدیده ای نیست که یک شبه به وجود آمده باشد، بلکه جریان پیوسته و مداومی است که در طول چند قرن صورت گرفته و بستر فرهنگی مشخصی برای آن وجود داشته است. بستری که بدون آن هر گونه توسعه علمی و اقتصادی اصلاً ناممکن خواهد بود. ویژگی های این بستر حرمت قایل شدن برای کار، صرفه جویی، عقل معاش، بردباری و پشتکار خواهد بود.
به عنوان نمونه، در قرن هفده مهاجمان اسپانیایی و پرتغالی رقیبان انگلیسی خود را یتیمان خدا خواسته می دانستند. در قرن هفده، جنگل ها و بیابان های آمریکای شمالی را چگونه می شد با منابع طلا و نقره اسپانیای جدید در مکزیک، پرو و برزیل مقایسه کرد؟ کار بسیاری از انگلیسی ها، دستبرد زدن به ناوگان طلای اسپانیانی ها بود و مهاجران بینوای آنها جان می کندند تا در مناطقی بد آب وهوا به نحوی شکم خود را سیر کنند. اما هیچ چیز ثابت و بی تغییر نمی ماند. معادن طلا و نقره پایان پذیرند. در حدود دو قرن بعد هنگامی که مهاجران مستعمره آمریکای شمالی به استقلال دست یافتند سرزمین آنها چه از نظر درآمد و چه از نظر توزیع گسترده تر ثروت، بسی پیشرفته تر از آمریکای جنوبی بود.
اسپانیا به دلیل یکدست بودن فضای ذهنی حاکم بر کشور، روحیه فرمانبرداری و اطاعت، ثروت بادآورده و ادامه خودبینی و داعیه هایی پوچ و بیهوده، از دیگر کشورهای اروپایی عقب افتاده بود. اسپانیایی هایی که به آمریکا می رفتند در اندیشه قالب شکنی، نوآوری، کشف و تازه جویی نبودند. هدف آنها ثروتمندشدن از طریق زدوبند، رشوه برای دستیابی به پست و مقامی پردرآمد و بی زحمت، آن هم فقط برای دو و سه سال بود. از دیدگاه این جماعت، راه ثروت و مقام از عرصه کار، تلاش و ابتکار نمی گذشت. تکیه افراطی به گذشته و افسانه سرایی درباره آن، در نزد چینیان قرون میانه باعث عقب ماندگی آنها گردید، با اینکه آنها در اختراع ساعت، توپ و تفنگ بر اروپاییان تقدم داشتند به علت محدود نمودن آموزش و مصرف این ابزارهای نوین، نسبت به اروپایی ها، عقبگرد کردند. امپراطور کانگ هسی، با آن که خوش فکرترین، بازترین و کنجکاوترین فرمانروای چینی بود، در یافتن و تعلیم علوم غربی تعصب می ورزید و معتقد بود: "با آنکه روش های غربی با مال ما فرق دارند و حتی ممکن است بهتر هم شده باشند، چیز چندان تازه ای در آنها دیده نمی شود. اصول ریاضیات همه مشتق از کتاب تبدیلات است و روش های غربی در اصل همه چینی هستند". داشتن ساعت شخصی امتیاز نادری بود که کمتر نصیب کسی می شد. به دلیل کمبود مربیان و استادکاران صلاحیت ساز و فقدان رقابت های تجاری درامپراطوری چین، باعث گردید که آنها هرگز نتوانستند به پای ساعت سازان اروپایی برسند. همین شیوه برخورد غرورآمیز با دو اختراع بسیار مهم و ابزار قدرتشان مثل توپ و تفنگ، باعث عدم پیشرفت در بین چینیان گردید. با آنکه ساخت و کاربرد توپ را در قرن سیزدهم تجربه کرده بودند معلوم نیست، چرا اجازه داده بودند که این کاردانی و مهارت از چنگشان به در رود. با اینکه در حصارها و دروازه های شهر جای توپ وجود داشت، اما از خود توپ خبری نبود. از سوی دیگر تکنولوژی اروپاییان برخلاف چینی ها فزاینده بود هر دستاوردی به دستاورد دیگر منتهی می شد تاریخچه یک گام به جلو، یک گام به عقب چینی ها فرایندی کاملاً متفاوت را به نمایش می گذارد.
تا هنگامی که ملت های عالم، ارزش ها و ویژگی هایی مثل رقابت، آزادی کسب و کار و تقسیم کار را درونی نکنند و به صورت انگیزش های رفتاری خود در نیاورند شکاف موجود بین کشورهای فقیر و ثروتمند همچنان بر جا خواهد ماند و حتی عمیق تر خواهد شد. ژاپن، چین، کره جنوبی، تایوان و هنگ کنگ و... با سرعتی حیرت انگیز دنیای فقر و درماندگی را ترک کردند.
پذیرش اشتباه و تغییر مسیر کاری دشوار خواهد بود. کلسیای کاتولیک پس از چهارصدسال گالیله را اعاده حیثیت کرده است. یک دشواری چهارصد ساله یا چند ده ساله می تواند ما را در مسیر دستیابی به توسعه و پیشرفت مانع گردد. در طی بیش از دو قرن تنها چند کشور محدود غیر اروپایی در جنوب شرقی آسیا توانستند گذار از مرحله فقر را طی و تولید ثروت و توسعه را درونی نمایند. ما در عصری زندگی می کنیم که همه خواهان پیشرفت هستند. بسیاری از ما کار می کنند تا زندگی خود را تامین کرده باشند و زندگی می کنند برای آن که خوشبخت باشند پس باید برای کارکردن زندگی کنید و خوشبختی را به عنوان محصول فرعی کار و کوشش به دست بیاورید. این گروه کوچک و خوش اقبال، پذیرای تازه واردان و خودگزیدگان هستند و از تیره آدم هایی برخاسته اند که بر مثبت اندیشی تاکید می ورزند. در دنیای ما آدم های خوش بین به دلیل مثبت اندیشی دست بالا را دارند. آنها هنگامی که اشتباه هم می کنند باز مثبت می اندیشند. چنین است راه و رسم کارهای بزرگ، تصحیح اشتباه ها، بهبودبخشیدن به وضع حال و دستیابی به موفقیت. خوشبینی خردمندانه و با چشم باز، نیک فرجام است، بدبینی، فقط این تسلای توخالی را به بار می آورد که حق با شما است.
فریدون شیرین کام
منبع : هفته نامه آتیه


همچنین مشاهده کنید