جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


جهانی شدن و نظم نوین جهانی


جهانی شدن و نظم نوین جهانی
اصطلاح «نظم نوین جهانی» که در آستانه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مطرح شد ، بر اساس تعبیرهای گوناگونی که از آن صورت گرفته، دیدگاه های مثبت ، منفی و تردید آمیزی نسبت به آن ارائه شده و طی یکی دو دهه اخیر درباره این موضوع ، «دهکده جهانی» و «شهروندان جهان» حرف های زیادی زده شده است. درهم تنیدگی شدید تعاملات گوناگون در عرصه های اقتصادی ، فناوری های نوین، فرهنگی وغیره در سراسر دنیا ، علی رغم ظهور برخی مشکلات ، ناگزیر جهانی شدن را به دنبال خود آورده است و ضروت ادامه این تعاملات ، چارچوب و نظم پایداری طلب می کند. نظم نوینی که در عین مبارزه با فقر و تبعیض ، تنها بر اساس منافع مشترک مردم سراسر جهان قابل تعریف و دفاع باشد. در واقع زیربنای چنین نظم نوینی در جهان ، اندیشه های نوین است ، نه سلطه جویی و قدرت نظامی. اگرچه در ابتدا رواج این اصطلاح با هجمه نظامی همراه بود ولی بدون شک ادامه آن به این صورت امکان پذیر نخواهد بود. به گزارش ایرنا با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی (۱۳۷۰ ه . ش) و پایان جنگ سرد، آمریکا که به دنبال رهبری جهان بود، فرصت را مغتنم شمرد و در پی حمله عراق به کویت ، سیاست جدیدی را ارائه داد که بر اساس آن، جامعه بین المللی تحت نظم نوینی قرارمی گرفت که با نظم پیشین کاملا متفاوت بود. از آن زمان نظریه« نظم نوین جهانی» مطرح شد که مورد مناقشه جدی بسیاری از کشورهای جهان قرار گرفت. با وقوع جدال ها و درگیری های محلی و منطقه ای در برخی از نقاط جهان وحوادث پیش بینی نشده ای مانند واقعه یازده سپتامبر و عملکرد برخی مدعیان برقراری این نظم ، تردیدهایی در زمینه تحقق نظم نوین جهانی پدید آمد و بروز چنین نظمی را در پرده ابهام قرار داد. به اعتقاد برخی تحلیلگران، «بنیاد گرایی» و «تروریسم جهانی » در مفهوم کنونی آن پدیده های مدرن و متأخری هستند که به صورت واکنش هایی در برابر نظم نوین جهانی اتفاق افتاده اند.
● جهانی شدن اقتصاد و نظم نوین
بهای به شدت رو به افزایش انرژی ، مواد خام ، مواد خوراکی و نشانه های روز افزون فشار بیش از حد بر نظام های اقتصادی منطقه ای و جهانی واقعیت های جدیدی هستند که جهانی شدن را به شکل روزمره، درآورده اند. « ماهاتیر محمد » نخست وزیر پیشین مالزی که به عنوان «پدر مالزی مدرن » لقب گرفته است و از باسابقه ترین رهبران آسیایی به شمار می آید ، معتقد است:« جهانی شدن موهبتی جدید برای کشورهای قدرتمند برای افزایش استیلای خود در سطح جهان به حساب می آید البته کشورهای بزرگ دنیا را تسخیر کرده اند اما با قصد تقویت این استیلا می خواهند مطمئن شوند که همواره قادر به رقابت با کشورهای بزرگ شرق آسیا وحتی کشورهای ضعیف اسلامی هستند. » وی در سخنرانی خود در همایش « تأثیر جهانی شدن بر جهان اسلام » که در ۲۱ خرداد ۱۳۸۰ در «کوالالامپور » پایتخت مالزی برگزار شد، به طور جدی هشدار داد که : « ضروری است به مساله جهانی شدن توجه نماییم ، زیرا درک مساله جهانی شدن به منزله این است که نه تنها باید خود را برای مقابله با خطرات آن آماده کنیم بلکه باید برای بهره برداری از دستاوردهای مثبت آن نیز مهیا باشیم » «یوشکا فیشر» وزیر امور خارجه سابق آلمان نیز طی مقاله ای که در« دی سایت» انتشار یافت ، اظهار داشته است : پیامدهای جهانی شدن، هر روز بیشتر از گذشته در اروپا نیز به یک تجربه روزمره عینی در پوششی از ترس از کمبود ها ی تهدید گر تبدیل می شود . اما به جای ترسیدن یا درها را به روی خود بستن یا بردن خود در گذشته ای مانند سال ۱۹۸۹ میلادی ( ۱۳۶۸ه.ش ) که دیگر تکرار شدنی نیست ، باید این چالش ها را قاطعانه به جان خرید و درباره آن وارد عمل شد، زیراکه در همین چالش ها نیز امکانات اقتصادی و اجتماعی بزرگی نهفته است. انتظار کشورهای در حال توسعه آن است که «نظم نوین اقتصادی بین المللی» که به ابتکار این کشورها در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۳۵۳ مطرح شد، به صورت یکی از مهمترین اساس روابط اقتصادی بین تمامی اقوام و ملتها درآید.
این حقیقت، که نظم نوین اقتصادی و بین المللی هیچگونه پیشرفتی نداشته است ، برخی از کشورهای در حال توسعه را وادار کرده است با شک و تردید، به اندیشه نظم نوین جهانی، که توسط کشورهای توسعه یافته ارائه شده بنگرند. خصوصا آنکه افزایش شدید قیمت انرژی ، مواد خام و اولیه که نتیجه روند این نظم قلمداد می شود ، بیشترین فشار را متوجه این کشورها و کشورهای فقیر می کند. طبیعتا اگر قرار باشد نظم نوین جهانی در راستای منافع قدرتهای بزرگ صنعتی و اقتصادی، یعنی عمدتا شمال شکل بپذیرد، طبعا زمینه مناقشه و بروز بحران هنوز وجود خواهد داشت و گروهی که از وضع موجود ناراضی هستند،می کوشند اوضاع را به نفع خود تغییر دهند. « یوشکا فیشر» وزیر خارجه پیشین آلمان که بزرگترین چالش بشریت قرن بیست ویکم را عبور از الگوی جهانی اقلیت متشکل از « جامعه مصرفی غربی»، به الگوی اکثریت جهانی می داند و در این خصوص به افزایش تعداد آن ها از ۸۰۰ تا یک میلیارد نفر در جهان غرب در سال ۱۹۸۹ ( ۱۳۶۸ ه.ش ) به ۵/۲ تا ۳ میلیارد نفر کنونی اشاره می کند، با پیش بینی جمعیت ۹ میلیاردی در سال ۲۰۵۰ میلادی این طور ابراز عقیده می کند:« چندین میلیارد نفر در مسیر آن قرار دارند که به همان سطح زندگی برسند که آمریکایی ها ، اروپاییان و ژاپنی ها از مدت ها پیش به آن رسیده اند و هیچ کس و هیچ چیز هم نمی تواند آنان را از دستیابی به این هدف باز دارد . البته به این ترتیب میزان تقاضا در سطح جهانی به طور پیگیر وقطعی از سطح عرضه موجود در حوزه انرژی ، مواد غذایی ومواد خام بالا خواهد رفت . از یک سو این روند در آسیا و آمریکای لاتین از هم اکنون به شکل سرنوشت سازی به کسب موفقیت هایی در زمینه مبارزه جهانی با گرسنگی انجامید ه است ، از سوی دیگر پیامدهای این تقاضای به شدت رو به رشد به ویژه دامنگیر فقرا و فقیرترینشان است زیرا آنان قادر به تاب آوردن قیمت های به شدت افزایش یافته نیستند.»
● ارزیابی
برای نظم نوین جهانی از سوی اندیشمندان و سیاستمداران، ویژگیهای متفاوتی ذکر شده است که البته این ویژگی ها با پیش شرط هایی که در آن مستتر است بیان می شود. برخی ، نظم نوین جهانی را مطلوب معرفی کرده و اظهار داشته اند: در صورتی که نظم نوین بر پایه عدالت، صلح، مردمسالاری و توسعه حقوق بشر و قوانین بین المللی استوار باشد و بکوشد میان نظم حقوقی و نظم سیاسی، اقتصادی و اخلاقی جهان یک توازن پایدار ایجاد کند، می توان به دورنمای آن امیدوار بود. هرگونه نظام جایگزین در آینده، باید نظمی اخلاقی ایجاد کند که در پرتو آن نیازهای کلیه ابنای بشر برآورده شود و نوعی همبستگی متقابل را میان اقوام و ملل مختلف ترغیب کند.
طبیعی است که چنین نظم مطلوبی باید روابط بین المللی مثبتی برقرار کند که بر پایه مشارکت حقیقی و صادقانه بین تمامی کشورها، اعم از ضعیف و قوی، شمال و جنوب، غنی و فقیر باشد. این دسته، معتقدند منشور ملل متحد می تواند به عنوان چارچوب «نظم نوین جهانی» مورد استفاده قرار گیرد، اما کمبودها و خلأهای آن در بسیاری موارد، مثل محیط زیست، معضل فقر، تروریسم و تهدیدهای هسته ای باید برطرف شود. در چنین نظامی، صلح و امنیت از طریق توسعه و انسجام سیستم امنیت گروهی، که سازمان ملل متحد متضمن آن باشد، یک ضرورت است. برخی از تحلیلگران عمدتا آمریکایی یا دارای حسن ظن به سیاست های این کشور ، آمریکا را عامل و قادر براجرای نظم نوین جهانی می دانند حال انکه برکسی پوشیده نیست که آمریکا یک هدف بیشتر ندارد و آن حفظ هژمونی و تسلط خود بر جهان بر اساس منافع آن کشور است و نظم جهانی در واقع بهانه ای برای حفظ این سلطه است.کما اینکه از اهداف بر شمرده شده ی آن حفظ موجودیت و تقویت رژیم صهیونیستی به عنوان یک عامل وحشت و وسیله مانورهای سیاسی و نظامی در میان کشورهای عرب است .
در مورد نقش و جایگاه بازیگران اصلی در نظم نوین جهانی نیز مطالب بسیاری مطرح شده است اما بطور کلی از« اتحادیه اروپا» ، « ژاپن» ، « چین» ، « روسیه » ، « آمریکا » و « سازمان های بین المللی ومنطقه ای به عنوان بازیگران وتأثیرگذران اصلی این نظم یاد می شود. البته برخی از صاحب نظران ، پس از ذکر اهمیت فوقالعاده اروپا و به ویژه آلمان در سیاست بین الملل، متذکر می شوند تا زمانیکه اروپا نتواند از قاره خود بدون اتکا به ایالات متحده دفاع کند قادر نخواهد بود نقش فراگیرتری را در حوزه سیاست بین الملل و به گونه ای پایدار به انجام رساند. اگرچه کشورهای توسعه یافته نیز با نظم نوین جهانی مخالفتی ندارند و این روند را موجب برتری بیشتر خود بر کشورهای در حال توسعه می دانند ، ولی در بین اینان نیز نگرانی هایی وجود دارد؛ از جمله پیشتازی آمریکا در نظم نوین و به دست گرفتن اهرمهای اساسی نظام بین المللی و در نتیجه خارج کردن کشورهای دیگر از محور تصمیم گیری در زمینه صلح و جنگ. کشورهای جهان سوم، در حال توسعه و جنوب، با نظم نوین جهانی به مخالفت برخاسته اند و آن را زمینه ای برای تسلط بیشتر کشورهای توسعه یافته و شمال بر این کشورها می دانند.
منبع : روزنامه ابرار اقتصادی


همچنین مشاهده کنید