چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


گذر از برزخ جهانی شدن


گذر از برزخ جهانی شدن
داستان از سفری به هندوستان آغاز می‌شود، سرزمین هفتاد و دو ملت این‌بار ذهن اقتصاددانی غربی را به خود مشغول ساخت تا حاصل مطالعات او تحت عنوان پدیده‌ای انسانی پیرامون جهانی شدن روی میز کاری محققان دیگر قرار گیرد. این بار دست‌نوشته‌های محقق آمریکایی نه مانند سفرنامه‌های پرهیجان ۵ دهه پیش بود و نه شبیه داستان‌های اساطیری تاریخ نویسان.
ساکنان هندوستان شاید خود اطلاع نداشته‌باشند که چگونه اثری طلایی را در ذهن نویسنده آمریکایی باقی گذاشته‌اند. ولی حاصل گردش کوتاه جوزف‌ای استیگلینز در سرزمین آسیایی منجر به خلق کتابی شد که پدیده جهانی شدن را در حوزه اقتصاد تحت تاثیر خود قرار داد. سرزمینی آسیایی آنقدرها برای توریست غربی جذاب بود که نتیجه آن به ارائه تحقیقی مفصل منتهی شد. گذر از دهکدهای فقیر هند و تماشای ساختمان‌های مجلل بمبئی خود سرآغازی بود بر داستانی که ناظران بیرونی آن را نگاهی انسانی به جهانی شدن نام نهادند: «ژانویه سال ۲۰۰۴ در حوزه جهانی شدن از سراسر جهان در همایشی اجتماعی جهانی که در میدان بزرگی در حومه بمبئی برگزار می‌شد، شرکت کردند. این نخستین همایشی بود که در آسیا برگزار می‌شد و احساسی که در فضای آن موج می‌زد بسیار متفاوت از همایش قبلی بود که ۴ سال قبل در پورتوالگور برزیل برگزار می‌شد.
در این رویداد که یک هفته به طول کشید بیش از ۱۰۰ هزار نفر شرکت کردند و صحنه درست شبیه به ذات هند، مجموعه رنگارنگی از انسان‌ها بود.... دسته‌های تظاهرکنندگان با کوبیدن برطبل‌ها و سر دادن شعارهایی از میان انبوه جمعیت عبور می‌کردند. چند گروه از فعالان دالیت (اعضای کاست‌هایی که نجس تلقی شده‌اند)ملبس به فقط لنگ، نمایندگان دفاع از حقوق کارگران و گروه‌ها زنان، موسسات سازمان ملل و سازمان‌های غیردولتی همه در کنار یکدیگر بودند. هزاران نفر در سالن‌های همایش در انتظار سخنرانی‌ها بودند.»
سفر به آن سوی اقیانوس‌ها برای جوزف‌ای. استیگلینز آنقدرها جذاب بود که در ذهن او نطفه اندیشه‌ای نو را بست. تفکری که بعدها منجر به خلق اثری شد که «اخلاق» را در جهانی‌شدن مورد ستایش قرار می‌داد: «مشکل از نفس جهانی شدن نیست بلکه در شیوه هدایت آن است. جهانی شدن را اقتصاد بخصوصی از طریق کاهش هزینه‌های ارتباطات و حمل و نقل پیش برده است.» او هنگامی که خیابان‌های فقیرنشین بمبئی را به مقصد کوهستانی سرد اما مجلل در سوئیس ترک می‌کرد، جمله‌ای کلیدی را در ذهن مرور می‌کرد: «دنیایی دیگر امکان‌پذیر است.» جهانی که در آن کشورهای توسعه نیافته نیز به میزان غربی‌ها از مزایای اقتصاد آزاد بهره خواهند برد و دیگر اتوبان یک طرفه کسب سود تنها از مبداء غرب، به جهان سوم ختم نمی‌شود. استیگلینز فاصله میان توسعه و عقب‌ماندگی را به خوبی لمس کرده بود چه دیر زمانی پس از همایش هندوستان مسیر کوهستانی زیبا در سوئیس را پیش گرفت تا بازدید از داوس را نیز تجربه کرده باشد.
اگر در خیابان‌های بمبئی مردمان فقیر با احشام خود راه را بر اتومبیل مسافران غربی همایش جهانی شدن می‌بستند، این‌بار در قلب اروپا روایت دیگری آغاز شده بود. داستانی که روایت کشورهای توسعه یافته بود: «در داوس آرامش و اندکی هم آسودگی خاطر حاکم بود. اقتصاد جهانی که پس از ترکیدن حباب شرکت‌های اینترنتی در آمریکا ضعیف شده بودند، سرانجام رو به بهبود می‌رفت و به نظر می‌رسید که جنگ با تروریسم تحت کنترل بود.» این‌بار خبری از دغدغه‌های مردمان فقیر نبود و تفریح پس از همایش نیز نه تماشای کار زنان در مزارع هندوستان، که اسکی در کوهستان‌های سوئیس بود. به همین دلیل استیگلینز چنین نسخه‌ای را برای سرانجام دو سفر خود می‌پیچد: «اما در هر دو رویداد یاد شده این استنباط وجود داشت که باید کاری انجام شود. در داوس این مسوولیت به طور مستقیم بر عهده کشورهای در حال توسعه گذاشته شد و در بمبئی بر کل جامعه بین‌الملل»پایان خاطره‌نویسی مشاور اقتصادی بیل کلینتون پندی بود که به باور او باید جهان توسعه یافته مجری اجرایش شود؛ جهانی که به اعتقاد او برای همگان رفاهی بی‌سابقه را به ارمغان خواهد آورد: «در اوایل دهه ۱۹۹۰ از جهانی شدن با شور و شعف بسیار استقبال شد. از۱۹۹۰ تا ۱۹۹۶ طی۶ سال جریان سرمایه به کشورهای در حال توسعه ۶ برابر افزایش پیدا کرده بود.
تاسیس سازمان جهانی تجارت در سال ۱۹۹۵ برای اعمال صورتی ظاهری از نوعی قانون در تجارت بین‌الملل بود. تصور بر این بود که همه- هم در کشورهای توسعه یافته و هم در کشورهای در حال توسعه- برنده خواهند شد. جهانی شدن باید برای همه رفاه بی‌سابقه‌ای به ارمغان آورد.» اما وقایع سال ۱۹۹۹ رویاهای برنده نوبل اقتصاد را برهم زد؛ چراکه سیاتل به کانون حوادثی بدل شد که جهانی شدن را در خطر قرار داده بود و یا به روایت جوزف‌ای استیگلینز جهانی شدن مردم را علیه جهانی شدن متحد کرده بود. کارگران خود را در خطر رقابت با چین دیده بودند و کشاورزان نیز شیوه‌ای برای رقابت با تولیدکنندگان جدید نیافتند: «معترضان این استدلال را نمی‌پذیرفتند که جهانی شدن در نهایت حداقل از لحاظ اقتصادی برای همه رفاه ایجاد خواهد کرد.» در پس تحقق رویای جهانی شدن، دنیای دیگری قابل تصور بود ولی اکنون بسیاری از شهروندان در دنیایی که تحلیلگران علوم اجتماعی آن را مسطح تعریف کرده‌اند، با فرآیند جهانی شدن خو نگرفته‌اند: «فرآیند جهانی‌شدن به شکل فعلی آن پیامدهای نامتوازنی- هم درمیان کشورها و هم در درون کشورها- ایجاد می‌کند.
ثروت در حال ایجاد شدن است. اما بسیاری از کشورها و مردم از مزایای آن برخوردار نمی‌شوند. همچنین آنان در شکل‌دهی جهانی شدن نقشی ندارند. از نظر اکثر آنان جهانی شدن امیدهای معمولی را نیز در مورد آینده برای آنها به وجود نیاورده است....
این نابرابری‌های جهانی از لحاظ اخلاقی غیرقابل قبول و از نظر سیاسی غیرقابل تحمل است.» هنگامی که ایده جهانی شده خلق شد خیلی‌ها نگران دورانی بودند که جهانی ثروتمند با مردمانی فقیر متولد شوند. دنیایی توسعه‌یافته هرچند ندای آزادگی و برابری سر می‌داد ولی هیچ‌گاه حاضر نبود تا بازارهای خود را روی دیگرانی که اکنون در جهان نقشی جدید یافته‌اند، بگشاید. شاید ذوق‌زدگی فرانسیس فوکویاما هنگامی که پایان تاریخ را نگاشت نیز از همین اضطراب‌های ملموس نشأت می‌گرفت. اگر لیبرالیسم چنان گسترده شده که مکاتب دیگر به حاشیه رانده می‌شوند و اگر اقتصاد بازار آزاد نوید عدالت می‌دهد، جهانی شدن نیز ندای فقرزدایی سر داده است. مبتکران ایده جهانی‌شدن اعتقاد دارند که این بار تفکرات آنان قرار نیست که در تمام جهان و به لطف حاکمان شکل عملیاتی به خود گیرد چه‌اکنون جهانی شدن اتفاقی به شمار می‌آید که وقوع آن غیرقابل اجتناب است. استیگلینز هم هنگامی که چنین سرنوشت جهان را تفسیر می‌کرد، خبر داشت که عده‌ای رویاهای او را در تضاد با خواسته‌های خود می‌دانند. اما شاید دوران جدیدی در راه باشد؛ روزگاری که نه پایان تاریخ که خود آغازی مجدد بر آن تلقی شود چه اکنون گروهی بر آن شده‌اند تا معیارهای اخلاقی را نیز به فرآیند جهانی‌شدن، الصاق کنند. گروهی نیز چنان بر آن می‌تازند که دیگر فرصتی برای دفاع باقی نمی‌ماند. بنیادگرایان دینی در گروه نقادان جهانی شدن جای می‌گیرند، چنان‌که آن را اینگونه تفسیر می‌کنند: «این توسعه‌طلبی استعماری، هژمونی لیبرال سرمایه‌داری در غرب، برای تسلط بر تمام جهان است.
جهانی‌سازی به این مفهوم، سلطه غرب است و بر جهان و به خصوص جهان اسلام؛ و در هر سه حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ تعقیب می‌شود.» یکی از منتقدان تندروی جهانی شدن در حاشیه سخنرانی خود در همایشی در ایران، چنین دنیای غرب را مورد سرزنش قرار می‌دهد. اما پیش از اینکه منتقدان جهانی شدن چنین بر آن بتازند، مدافعان او ندای اخلاق‌گرایی سر داده بودند؛ «جهانی شدن به امید زندگی بهتر برای همه». بنیادگرایان راهی را هموار می‌کنند تا ناسیونالیسم افراطی نیز نوا سردهد. ملی‌گرایان هنوز در این پندارند که دنیای مسطح، مرزهای آنان را نابود خواهد ساخت.
آنان هنگامی که بر جهانی‌سازی می‌تازند، حامیانی نیز دارند که نه بر اصل که از جانب فرع با یکدیگر همصدا می‌شوند: «در حوزه اقتصاد، جهانی‌سازی به مفهوم سلطه کمپانی‌های سرمایه‌داری غرب بر منابع خام جهان اسلام است و به مفهوم سلطه این کمپانی‌هاست بر بازار جهانی و جهان اسلام و تغییر ذائقه مصرفی مردم.»
چنین نهادهای دینی، جهانی‌شدن را جهانی ساری تلقی می‌کنند. آنان اینگونه دنیای جدید را دوقطبی تفسیر می‌کنند که خرد و کلان با هم سر جنگ دارند و در نزاع نیز نوای سازش به گوش نخواهد رسید: «امروز بعد از سقوط کمونیسم، جهان دوباره دو قطبی شده است؛ یک قطبش هژمونی لیبرال دموکراسی به رهبری آمریکا و صهیونیسم است و قطب دیگر، جریان اسلام‌گرا در توده‌های جهان اسلام که از آن به نهضت بیداری جهان اسلام تعبیر می‌شود.» بنیادگرایان دینی بر این باورند که غرب با پلورالیسم (کثرت‌گرایی)، رلاتیویسم (نسبی‌گرایی)، تولرانس (تساهل و تسامح) قصد تسلط بر جهانی را دارد که در آن سرمایه‌داران بر نیازمندان حکمرانی می‌کنند. تفسیری چنین از جهانی شدن معجونی خودساخته از تفکرات توتالیتر است که حداقل در نقد استیگلینز مردود شمرده شده است.
اگر مذهبیون نگران ترویج سرمایه‌داری ظالم‌اند، استیگلینز غربی بیم فقرایی را دارد که جهان غرب بر آنها توجهی نمی‌کند. اگر دیگرانی از فرهنگ غربی و تسلط آن بر جوامع شرقی بیم دارند، بازهم در مواجهه با تئوری انسانی، برنده جایزه اقتصاد نوبل سکوت پیشه می‌کنند. چه او پیش‌تر از دیگران سرمایه‌داری ستیزگر را نقد کرده بود: «از لحاظ تاریخی، آفریقا منطقه‌ای است که بیش از همه به وسیله جهانی شدن به شدت استثمار شده است. طی دوره‌ای استعمار دنیا از منابع آفریقا بهره‌برداری زیادی کرده، اما در ازای آن کاری انجام نداده است. در سال‌های اخیر آمریکا و روسیه هم از جهانی شدن سرخورده شده‌اند. آنها بازارهای خود را گشودند ولی جهانی شدن به وعده‌های خود به‌خصوص در مورد فقرا عمل نکرد.» نقد جهانی شدن بیش از آنکه در گفتار منتقدان این فرآیند ظهور کند در نوشتار مروجان فرهنگ جهانی شدن نمایان شده بود: «علاوه بر این به نظر من کاملا به درستی احساس می‌شود که شیوه هدایت فعلی جهانی شدن با اصول دموکراتیک همخوانی ندارد. اگرچه جهانی شدن به گسترش اندیشه‌های دموکراسی کمک کرده است، اما به طور تناقض‌آمیزی به گونه‌ای هدایت می‌شود که فرآیندهای دموکراتیک در داخل کشورها را تضعیف می‌کند.» گروهی دیگر نیز اندوه فردایی را دارند که هزاران سوال بی‌جواب با خود دارد: «فردایمان چه خواهد شد؟ خبر از آینده، همیشه رازآلود و اسرارآمیز بوده است و اطلاع از آن گاهی بسیار کنجکاوی‌برانگیز و هیجان‌انگیز. همین کنجکاوی‌هاست که بازار کف‌بینی و فال‌گیری را حتی در دوران مدرن، داغ نگه داشته است. کنجکاوی نسبت به آینده، خصوصا در شرایط بحران و اوضاع آشفته، بسیار حاد و شدید می‌شود. به همین دلیل است که چنین دغدغه‌ای، در جوامع جهان سومی، فراگیرتر و سوال‌برانگیزتر است.
فردایمان چه خواهد شد؟ آیا آینده‌ای بسیار متفاوت خواهیم داشت؟ آیا تغییرات بزرگی در راه است؟ یا وضع همین است که هست و همین خواهد بود؟»* بیان چنین دغدغه‌هایی از سوی استیگلینز نه بهانه‌ای برای رد جهانی شدن، که خود دلیلی برای ادامه آن است. اگر هنوز کشورهای فقیر به دشواری روزگار سپری می‌کنند، این کشورهای توسعه یافته هستند که باید برای بسط دموکراسی به آنان یاری رسانند. همچنین استیگلینز با نقد جهانی شدن و نه رد آن به سوی ایده‌ای می‌رود که تنها درپی تحقق جهانی شدن رخ خواهد داد. «نگاهی نو به جهانی شدن» شاید از سوی اخلاق‌گرایان چندان قابل نقد نباشد چه نویسنده خود نیز به گروهی تعلق خاطر دارد که اخلاق را بر توسعه بی‌قید و شرط ارجح می‌داند. جوزف‌ای استیگلینز پس از فراغت از هدایت بانک جهانی که بین سال‌های ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۰ در آن به عنوان معاون رئیس کل و اقتصاددان ارشد فعالیت می‌کرد، به وادی نویسندگی و ایده‌پردازی در زمینه جهانی شدن وارد شد. او سال‌های اولیه را به نگارش کتاب «جهانی شدن و مخالفان آن» پرداخت؛ کتابی که برمبنای انگاره‌های ذهنی و مشاهدات عینی جوزف‌ای استیگلینز استوار بود. درمیان محققان حوزه جهانی شدن، شاید او بیش از سایرین در جست‌وجوی شیوه‌ای برای بسط اندیشه‌های انسانی خود بوده است. استیگلینز در سال‌های ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۷ به عنوان مشاور اقتصادی کلینتون در کاخ سفید حاضر بود. او هنگامی که قصد نگارش اندیشه‌های خود در باب جهانی شدن را داشت، از سویی با حضور در بانک جهانی به مشاهداتی عینی دست یافته بود و از طرفی با همراهی قدرتمندان اصول فعالیت‌های جهان توسعه یافته را آموخته بود.
از همین روی هنگامی که کتاب «نگاهی به جهانی شدن» را به رشته تحریر در آورد، بیش از آنکه به تمجید از تفکرات غرب بپردازد، به نقد قدرت اقدام می‌کند: «طی دوره‌ای که در بانک جهانی و کاخ سفید بودم، سال‌های پرفراز و نشیبی را شاهد بودم. بحران مالی آسیای جنوب شرقی برخی از موفق‌ترین کشورهای در حال توسعه را دستخوش رکود و کسادی بی‌سابقه کرد. در شوروی سابق گذر از کمونیسم به اقتصاد بازار، که تصور می‌شد رونق و رفاه جدیدی به ارمغان آورد، برعکس موجب کاهش درآمد و استانداردهای زندگی تا میزان ۷۰درصد شد. دنیا در بهترین شرایط، به دلیل رقابت شدید بی‌ثباتی و ناپایداری مکان راحتی نیست و کشورهای در حال توسعه همواره بیشترین تلاش ممکن را برای بهره‌وری خود انجام ندادند.» او در نگارش آخرین اثر خود از دوران حضور در صندوق بین‌المللی پول نهایت استفاده را برده است و تمام گفتار خود را برمبنای مثال‌هایی استوار ساخته که ابعادی واقعی دارند. جوزف‌ای استیگلینز تاکید می‌کند که دوران حضور او در بانک جهانی تجربه‌ای ارزشمند بوده که او را در فهم بهتر معنای جهانی شدن یاری رسانده است.
او حتی بخشی از آنچه طی همین سال‌ها گذشته را نیز چنین بیان می‌کند: «هنگامی که از کاخ سفید قصد رفتن به بانک جهانی را داشتم، کلینتون از من خواست تا همچنان به عنوان رئیس مشاوران در کاخ سفید حضور داشته باشم ولی نپذیرفتم؛ چراکه احساس می‌کردم برنامه‌ریزی و سیاستگذاری برای کاهش فقری که کشورهای کمتر توسعه یافته را گرفتار کرده بود، اهمیت بیشتری دارد.» چنین نگاهی به او یاری رساند تا اثری خلق کند که در گوشه گوشه آن نگاهی انسانی مستتر است: «سال‌هایی که در بانک جهانی بودم متوجه شدم که چرا شیوه‌هایی که جهانی شدن در پیش گرفته است، موجب نارضایتی زیادی شده اگرچه توسعه امکان‌پذیر بود اما آشکار بود که اجتناب‌ناپذیر نیست. کشورهایی را دیده بودم که به جای کاهش فقر، گرفتار افزایش فقر شده بودند و این موضوع را نه در آمارها بلکه در زندگی مردم مشاهده کرده بودم. البته راه‌حل‌های سحرآمیز و جادویی وجود ندارد.» او در بخش دیگری از نوشتار خود ایده‌های آنهایی که از دولت ملی حمایت می‌کنند را نیز مورد نقد قرار می‌دهد. شاید مطالعه آخرین اثر استیگلینز پاسخی باشد برای سوال‌های بی‌شمار پدیده جهانی شدن.
بهراد مهرجو
پی‌نوشت‌ها:
- نقل قول‌ها از کتاب «نگاهی نو به جهانی شدن»نوشته جوزف‌ای استیگلینز، ترجمه دکتر مسعود کرباسیان
* «جهانی شدن، فرهنگ، هویت»، احمد گل محمدی، چاپ اول، ۱۳۸۱، تهران، نشر نی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید