پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


لطفاً نوار را به عقب برگردانید Be Kind Rewind


لطفاً نوار را به عقب برگردانید  Be Kind Rewind
▪ نویسنده و کارگردان: میشل گوندری.
▪ موسیقی: ژان میشل برنار.
▪ مدیر فیلمبرداری: الن کوراس.
▪ تدوین: جف بوکانن.
▪ طراح صحنه: دن لی.
▪ بازیگران: جک بلک[جری]، ماس دف[مایک]، دنی گلوور[آقای فلچر]، میا فارو[خانم فلویچ]، ملونی دیاز[الما]، آرجی اسمیت[مانی]، پل دینلو[آقای رونی]، سیگورنی ویور[خانم لاوسن]، چندلر پارکر[کریگ]، ایرا گوچ[ویلسون]، مارکوس کارل فرانکلین[بچه یک]، بلیک هایتاور[بچه دو]، امیر علی سعید[بچه سه].
▪ ١٠٢ دقیقه.
▪ محصول ٢٠٠٨ آمریکا.
▪ نامزد بهترین عنوان بندی از مراسم گولدن تریلر.
▪ ژانر: کمدی، علمی تخیلی.
مایک در یک ویدئوکلوب در نیوجرسی کار می کند. این مغازه که لطفاً نوار را به عقب برگردانید نام دارید فقط نوار VHS کرایه می دهد. بهترین دوست او جری است که که در انبار اوراق فروشی کار و زندگی می کند. همه چیز کم و بیش آرام است تا اینکه آقای فلچر- صاحب ویدئوکلوب- از سوی شهرداری اخطاری مبنی بر تخریب مغازه دریافت می کند.
چون قرار است مجموعه تجاری بزرگی در آن منطقه بنا شود و او نیز در آنجا صاحب مغازه تازه ای خواهد شد. چون کسب و کارش رونقی ندارد و قادر به نوسازی مغازه هم نیست. در حالی که رقبای او با کرایه دادن DVD سخت مشغول پول پارو کردن هستند.
آقای فلچر که برای سر و سامان دادن به مغازه مهلت گرفته، تصمیم دارد تا راز رونق تجارت رقبایش را کشف کند. به همین خاطر مغازه را به مایک سپرده و از او می خواهد تا جلوی ورود جری دردسر ساز را به مغازه بگیرد. اما جری یک شب که برای خرابکاری وارد نیروگاه برق منطقه شده، دچار برق گرفتگی شدید شده و بدنش خاصیت مغناطیسی پیدا می کند. نتیجه ورود او به ویدئوکلوب نیز مشخص است: پاک شدن تمام نوارها!
آقای فلچر که دل نگران مغازه است از همسایه اش خانم فلویج می خواهد تا سری به به آنجا زده و از مرتب بودن اوضاع اطمینان حاصل کند. این کار مصادف می شود با پاک شدن نوارها و مایک قادر به یافتن یک نسخه از شکارچیان اشباح که حانم فلویج مصرانه خواهان تماشای آن است، نمی شود. جری راه حلی دارد؛ ساختن همان فیلم با استفاده از دوربین ویدئویی که در مغازه دارند.
جری و مایک نسخه خود را از شکارچیان اشباح ساخته و به خانم فلویج می دهند، اما به زودی سر و کله مشتریان دیگر نیز پیدا می شود و آنها ناچار به ساخت تمام فیلم هایی می شوند که قبلا روی نوارها وجود داشت. این راهکار ابتکاری آن دو که نام سوئدینگ به آن داده اند، خیلی زود مشتریانی پیدا می کند. اما همزمان با بازگشت آقای فلچر سر و کله خانم لاوسن وکیل کمپانی های هالیوودی نیز پیدا می شود که با کمک قانون قصد دارد تمام نوارها را نابود کند...
● چرا باید دید؟
میشل گوندری متولد ١٩٦٣ ورسای فرانسه است. در همین صفحات از پیشینه وی به هنگام نمایش فیلم قبلی اش علم خواب سخن گفته ایم، بنابراین نیازی به تکرار نیست. گوندری در نزد تماشاگر گریزان از قصه های تکراری و قالبی با فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک جایگاهی رفیع به دست آورد.
اما فیلم بعدیش علم خواب در حد و اندازه نام به دست آمده نبود. احتمالاً همین آدم ها بعد از دیدن لطفاً نوار را به عقب برگردانید دچار سرخوردگی بیشتری خواهند شد. اما بیایید کمی انصاف به خرج بدهیم و توقع نداشته باشیم که هر بار یک شاهکار تحویل مان بدهد. لطفاً نوار را به عقب برگردانید یک فیلم کوچک، جمع و جور و لذت بخش درباره جادوی سینماست. کشف فیلمساز و راوی درون آدم های معمولی و اینکه همه قصه ای برای گفتن دارند.
گفتم کوچک اما نه از نظر هزینه که ٢٠ میلیون دلاری خرج تولید آن شده و احتمالا بر خلاف شخصیت های فیلم برای دست انداختن فیلم هایی چون پلیس آهنین، رانندگی برای خانم دیزی، شیر شاه و .... مبالغی سنگین جهت خرید حقوق شان پرداخت شده است. اما نتیجه مالی به دست آمده در گیشه چندان شاهانه نبوده و تا این لحظه فقط ١٢ میلیون دلار به انبان تهیه کننده بازگردانده است. برخورد منتقدان نیز نسبتاً خوب بوده و جک بلک را به خاطر بازی اش ستوده اند.
گوندری از فیلمسازان مطرح زمانه ماست و آخرین فیلمش بر خلاف انتظار تنها نوستالژی دهه ١٩٨٠ و روزهای طلایی موسیقی جاز[داستان بزرگ ترین پروژه دو قهرمان فیلم زندگی نامه مستند داستانی نوازنده ای اسطوره ای جاز به نام فست والر است که در همین محله به دنیا آمده است] را در خود دارد. البته خالی از لحظات واقعاً خنده دار نیست که بهترین نمونه هایش همان فیلم های سرهم بندی شده دو قهرمان فیلم است.
در نیمه دوم فیلم سیاهه ای از فیلم های مشهور تاریخ سینما روی پرده ظاهر می شود که این دو نابغه قدر نادیده همه آنها را به شیوه خود بازسازی کرده اند، [بین خودمان بماند شاید بهتر بود گوندری هم یک فیلم هالیوودی را به همین شیوه از اول تا آخر بازسازی می کرد] از جمله آخرین تانگو در پاریس که شخصاً دوست داشتم نسخه سوئدینگ آن را داشته باشم. شما چطور؟!
امیر عزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید