جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


شناخت صحیح عقل و احساس طرفین


شناخت صحیح عقل و احساس طرفین
ابتدا ولادت نور ناب، بانوی آب، همسرآفتاب و کوثر کثیر هستی، حضرت زهرای اطهر (س) و روز مادر و روز زن را به همگان تبریک می گوییم و به مناسبت روز زن در این ستون به یک نکته محوری از ارتباطات زن و مرد اعم از زن و شوهر یا پدر ودختر یا برادر و خواهر یا هر نوع ارتباط میان فردی منطبق بر هنجار های اجتماعی یا اخلا قی، می پردازیم - امید که مورد توجه قرار گیرد.
● بررسی تفاوت های زن و مرد از دید جسمی و روانی عقل و احساس چیست؟
همان طور که ذکر شد خداوند نظام خلقت را بدون هیچ نقص و عیب آفریده و به انسان ها عقل و شعور و حس عطا کرده، همین طور هم در زن و مرد مشترکا عقل و احساس را قرار داده با این تفاوت که در مرد قوه تعقل و در زن قوه حس و ادراک حسی را رجحان بخشیده و این به دلیل هماهنگی و نظم بیشتر و پر کردن نقاط خالی به وسیله یکدیگر است.
اگر از قوه تعقل و به کارگیری آن تعریف و تمجید به میان میآید به معنی سرزنش احساس نیست بلکه هر دو لا زمه و ممدوح می باشند و انسان ها در مواردی بسته به شرایط باید از هر کدام که مناسب تر است استفاده کنند. مردان با توجه به مسوولیت و وظایفی که بر عهده دارند و زنان متناسب با مسوولیت خود، یکی از تعقل و دیگری از احساسات پاک و خدادادی باید استفاده کنند. در قرآن و احادیث ائمه اطهار(ع) هیچ کدام را بر دیگری رجحان نداده اند و مساله برتری همان تقوی است که لا زمه تقوی هم عقل و هم احساس است.
ولی عامه مردم بدون شناخت و توجه به حقیقت زن، زن را موجودی احساساتی و مرد را عاقل تلقی کرده، سعی دارند این دو قوه خدادادی را به نفع مرد و به ضعف زن جلوه دهند ولی از این مهم، غافلند که این دو کاملا به هم وابسته و در شرایط مناسب سازگارند و بدون همدیگر نمی توانند کاری از پیش ببرند و برای اثبات این مطلب بیایید پای سخن فیلسوف شهیر و عالی مقام حضرت سید محمد حسین طباطبایی در کتاب «قرآن در اسلا م در مقام اثبات وحی بنشینیم که بعد از طرح وجه تمایز انسان از حیوان به واسطه قوه عقل و وظیفه آن که همانا تمیز دادن خیر از شر و نفع از ضرر است می فرمایند: «... البته مراد ما از حکم عقل است) و قضاوت عقل این است که ضروری بودن فعل یا ترک را درک کند (منظور عقل است) اما دعوت به سوی فعل یا ترک و خواستن یکی از آن دو در حقیقت کار عاطفه و احساسی است که عقل روی خواست آن عمل درک را انجام می دهد و نفع بی مزاحم فعل را تصدیق یا تکذیب می کند، آری چون این درک ها اعتباری و قراردادی است درک و قضاوت و حکم در آن ها یکی است، دقت کافی شود».
با بیان این مطلب وابستگی این دو مطلب روشن شد و دیدیم که کارهای عقل باید تحت نظر عاطفه و احساس و صلا ح دیدش اعمال شود نه جدای از آن.
اگر دقت داشته باشیم متوجه خواهیم شد که همه جا عقل کارساز نبوده و گاهی هم مزاحم به شمار میآید چون در بحث بالا استاد مطرح فرمودند که کار عقل خیر خود از شر می باشد و مسلم است که انسان عاقل همه جا و در همه شرایط میل دارد به نفع خود حکم کرده تا جایی که حتی ستم کند و هر چه را سر راهش هست از میان ببرد تا به هدف خود برسد و این در صورت عقل بدون کمک احساس صحیح است.
در باب این که آیا برای هدایت و سعادت انسان عقل کافی است، در همین کتاب آن را رد کرده و در قسمتی می فرماید: «... و از این جا روشن است که هدایت به سوی قانونی که رافع اختلا ف باشد کار عقل نیست زیرا همین عقل است که به سوی اختلا ف دعوت می کند و در انسان غریزه استخدام و حفظ منافع به طور اطلا ق و آزادی کامل عمل به وجود میآورد. ... این همه تخلفات نسبت به قوانین جاریه که روزانه اتفاق می افتد از کسانی است که دارای عقلند وگرنه گناه محسوب نمی شد و اگر عقل به قوانین رافع اختلا ف هدایت می کرد و به حسب غریزه با تخلف میانه نداشت به تخلفات رضایت نمی داد و از آن ها ممانعت می نمود. روشن است که عقل در صورت تخلف انسان ها حکمی ندارد و جلو آزادی مطلق را نمی گیرد و غریزه استخدام را به حال خود می گذارد ان الا نسان لیطغی ان راه استغنی: یعنی به درستی که انسان همین که خود را مستغنی و بی نیاز دید از حد خود تجاوز و تعدی خواهد کرد».
در این جا حکم نارسایی عقل هویدا می شود. علا مه طباطبایی راه نجات بشر را عقل نمی داند و به قوه ای که آن عقل را هدایت کند اشاره می کند و در صفحات بعد می خوانیم «... از مقدمات بالا باید نتیجه گرفت که سخنی دیگر از درک در میان نوع انسان غیر از درک عقلی باید وجود داشته باشد که هدایت نامبرده آفرینش به وسیله آن انجام گیرد و آن راه درکی است که برخی از افرد انسان (فرستادگان و پیامبران) آن را به نام «وحی» آسمانی نامیده اند... چنان که از آیات وحی ونبوت بر میآید (خلا صه مطلب است) لا زمه وحی و نبوت این است که عقل برای نشان دادن راه واتمام حجت کافی نباشد یعنی اگر پیامبران مبعوث نبودند و احکام الهی تبلیغ نمی شد و مردم ظلم و فساد نمی کردند به مجرد این که عقل داشتند و قبح ظلم و فساد را می فهمیدند در پیشگاه خدا قابل مواخذه نبودند ... پس عقل چون در همه موارد به پیروی قانون حکم نمی کند نمی تواند وسیله کافی برای هدایت مداوم انسان باشد ولی طریق وحی بی استثنا و به طور کلیت و دوام حکم به پیروی قانون می کند و حکم را به دست خدائی می سپارد... خداوند می فرماید ان الحکم الا لله (یعنی حکم تنها از آن خداست» در آخر این مطلب استاد در جواب کسانی که حجت باطنی را عقل می شمارند می فرمایند «اگر عقل با نظارت وحی و خداوند حکم کند صحیح است و بدون آن هیچ «ان کل نفس لما علیها حافظ» یعنی هیچ نفسی بی نگهبان نیست» البته ذکر این نکته ضروری است که همان گونه که استاد می فرماید وحی یک نوع تکلیم آسمانی (غیر مادی) است که از راه حس و تفکر عقلی درک نمی شود بلکه با درک و شعور دیگری است که گاهی در برخی از افراد و آن هم در مقام نبوت و با خواست خدا پیدا می شود.
پس نقش عقل و کار آن و در نتیجه کامل نبودن آن برای هدایت و سعادت بشری مشخص شد و در جواب کسانی که مرد را به داشتن قوه عاقله و نقصان آن رادر زن نسبت داده باید گفت: کدام عقل؟ اصولا عقل را چه می انگارید؟ راهنمای کامل یا یک وسیله؟ و آیا برتری آن در مرد جوابگوی مشکلا ت و معضلا ت بشری است و آیا احساسات مانع راهشگائی در مسیر پر پیچ و خم زندگی است؟ هرگز نه. همه انسان ها اعم از زن و مرد در هنگامی که باید تسلیم اوامر پروردگارشان در راه خوشبختی و رفاه باشند نه به طور کامل می توانند از عقل استفاده کنند و نه از عواطف واحساسات بلکه از باورها و بینش ها باید کمک بگیرند که آن ماورا» ماده و درک و حس وعقل محدود بشر است. در نتیجه برتری آن موجود و محکوم کردن دیگری بی دلیل و اشتباه است و این اشتباه به خود آنان باز می گردد.
● عملکرد عقل واحساس در زن ومرد
می گویند احساسات زن بر عقلش غلبه دارد و درمرد برعکس.
البته اگر بر مطلب قبل که شناسائی عقل در انسان توسط استاد علا مه طباطبائی و شواهد دیگر بود توجه نداشته باشیم، مطلب مذکور را عیب و نقصان در زن می دانیم و از هر راه دلیلی سعی بر توجیه یا نفی آن داریم، ولی اگر به دلا یل استاد که همانا تفسیر قرآن و الهام از حقایق امور عالم است توجه کافی را مبذول داریم، آن را تصدیق کرده و حتی در اکثر موارد غلبه عاطفی و درک حسی را بر عقل لا زم می دانیم. چرا که انسان ها تنها علم نیستند تنها ماده و یک مکانیزم مادی نیستند و به خاطر عواطف و احساساتشان است که به تعاون اجتماعی تن در داده و وجوه مشترک در خود و دیگران یافته احتیاجات خود و دیگران را برآورده می کنند. اگر تنها عقل در کار بود انسان ها با کامیپیوترها و ماشین های مجهز تفاوتی نداشتند و چه بسا می دانیم که به ساحت مقدس خداوندی عقل راه ندارد. البته نه این که عاطفه و احساس جائی دارد، بلکه الهامات و ادراکات غیر مادی محسوس در بشر (غیر از وحی و نبوت) در راه سیر و سلوک به مقامی که سرانجام همه انسانهاست و باید به آن دست پیدا کنند مطمئنا از راه تعقل امکان پذیر نیست واگر اشتباه نکنیم و از راه ادراکات حس و الهامات محسوس است.
● تحقیق در ماهیت زن واهدف خلقت انسان
با توجه به آیه «و ما خلقت الجن و الا نس الا لیعبدون» هدف از آفرینش انسان روشن می شود. اکنون باید به دو مطلب اشاره کرد اول این که عبادت چیست و دوم این که عبادت به وسیله چه قوه ای در انسان و از چه راهی امکانپذیر است. عبادت همان عبودیت و بندگی انسانهاست و حالت عارضی و صوری نمی تواند باشد چون خداوند هرچه از بشر درخواست نموده بنا به فطرت و چگونگی آفرینش و ساختار شخصیتی انسان است. بندگی هم همواره با عبد همراه و دمساز است چرا که انسان ضعیف است. «خلق الا نسان ضعیفا» و موجود ضعیف نیاز به نیرویی ما فوق قدرت خود دارد و همواره با حیل و ترفند به این قدرت و آن قدرت برای نجات وسعادت خود متمسک شده و اگر هوشیار باشد می داند که قدرت واقعی حق تعالی و فرامین نجات بخش است.
هرچه قوه عبودیت و رقیت انسان در مقابل آفریدگارش زیادتر باشد سعادت و نجات او تضمین شده وبالعکس. (مطلب اول).
حال با یک بررسی کوتاه در زن و مرد می توان دریافت که این دو موجود حالت بندگی و عبادت را چگونه و با کمک گرفتن از چه قوائی که در دسترسشان است باید به دست آورند؟ (مطلب دوم).
اگر بگوئید از راه تعقل، پاسخ کاملا صحیح ارائه نداده اید چرا که در بحث استاد مشخص شد که عقل منفعت و مضار خود را تشخیص می دهد و چه بسا در این راه به خطا می رود. چرا که اگر به عنوان مثال انفاق مادی را از طرف شخص در نظر بگیریم حکم عقل این است که شخص نباید انفاق کند چون چیزی را از دست می دهد و اگر بگوئید که چون فرد معتقدبه قیامت است و پاداش خود را در قیامت می گیرد عقل چون منفعت خود را در پاداش اخروی می یابد انفاق می کند که باز اینجا سد راه است و وجود قیامت یا عدم آن به ذهنش خطور می کند و می گوید من چیزی را قبول دارم که ببینم پس راحتی امروز را برای نفع آینده نباید به خطر اندازم.
البته این مورد در همه افراد کلیت ندارد و گاهی هم عقل همان انفاق مادی را بدون توجه به پاداش توصیه می کند. ولی به قول استاد، عقل چاره ساز تمام مسائل و مشکلا ت بشری نمی باشد و قوای دیگری را باید به کمک گیرد.
حال این سوال پیش میآید که راه عبودیت آیا از طریق حس امکان پذیراست؟ که در جواب باید بگوئیم که حس به تنهائی کارساز نیست در موارد بسیاری حس از خطا مصون نیست. گاهی خیر را از شر تشخیص نمی دهد و ممکن است مثلا بدون علت و موقعیت از روی شدت عواطف انفاق کند. پس چه باید کرد؟ جواب این است که در این مسیر که نهایت هدف خلقت انسان و تنها راه چاره بشر از چنگ جهل، گرفتاری، سقوط و نابودی و گام به سوی سعادت و آسودگی و تکامل و ... می باشد از این دو موهبت الهی باید استفاده کرد و هیچ کدام را نباید به نفع دیگری طرد و محکوم یا رجحان و برتری داد چرا که مواهب الهی را نمی توان بلا استفاده گذارد.
مرد در راه تعبد می تواند تعقل کند بهترین راهی که او را به خدایش در مقام عبودیت و انسانیت نزدیک می کند استفاده کند و چون کارهای مرد تعقلی ومحاسبه ای و استدلا لی است و تا لا زم نیاید نمی تواند قوه احساسات خود را بر عقل غلبه دهد ولی زن به خاطر نوع مسوولیت و وظیفه اش در راه بندگی و موارد مذکور می تواند آنچنان قوه حس و عاطفه اش را به کار گیرد، از منافع خود بگذرد و بر تذکرات عقل که به نفع او حکم می کند بی توجه مانده بر آن غلبه کند، موانع را از سرراهش بردارد و به راحتی ایثار کند و روشن است که قوه احساسات گاهی آنچنان قوی تر از عقل است که در حد اعجاز و خلا قیت های شگفت آور و چه بسا طاقت فرسا پیش می رود.
حس و عاطفه حد ومرز نمی شناسد. با ذهن و مغز کاری ندارد بلکه از دل نشات می گیرد حال این سوال مطرح است که میدان عقل وسیع تر است یا حس؟ اگر بگوئیم عقل، کاملا صحیح نیست چرا که عقل منفعت می شناسد و مضار.
آنچه با چشمانش می بیند تصدیق می کند و وهمیات را قبول ندارد و به قول استاد گرانقدر علا مه طباطبائی عقل همچون پاسبانی است که نگهدارنده و حافظ منافع است و اگر بگوئیم حس، البته به طور یقین شاید درست نباشد اما هر چه هست میدانش وسیع تر از عقل است.
در تاریخ زندگی انبیا بنگرید وحی و الهامات آیا از راه حس بوده یا عقل؟ اگر قبول کنیم که هیچ کدام، اشتباه نگفته ایم بلکه وحی و الهامات مافوق این دو قدرت هستند، ولی آن چه مسلم است حس قوی و دور از اشتباه پیامبران و افراد خاص نزد پروردگار بوده که توانسته اند خدا و ملا ئکه مقربین را دریابند نه عقلشان.
و همین طور در مقام عبودیت گفته شده: حس خداپرستی، حس عبادت، حس حقیقت جویی، حس انسانیت و عقل خداپرستی و عقل عبادت و... عنوان نشده است و این خود دلیل متقن و استواری بر استفاده از احساسات صحیح در راه شناخت توسط انسان ها می باشد.
روانشناسان اجتماعی به نکات دیگری هم در ویژگی های زن و مرد به تفصیل پرداخته اند، از جمله این که طبیعت زن توجه به جزئیات است و طبیعت مرد توجه به کلیات است. بنابراین اگر زن به جزئیات پرداخت و احساس کرد از طرف مرد با بی اعتنایی روبرو می شود، به حساب طبیعت او بگذارد نه غرض و مرض و بر عکس - بنابراین نتیجه مجموعه مباحث این است که اصلا ح ارتباط زن و مرد در گرو شناخت صحیح عقل و احساس آنها از یکدیگر است.
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید