چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


گل‌های ارکیده برای ژاندارک برمه


گل‌های ارکیده برای ژاندارک برمه
«من به نبرد مسلحانه اعتقاد ندارم، زیرا این سنت را به جای خواهد گذاشت تا هرکس که سلاح‌های مجهزتری در اختیار دارد، قدرت را از آن خود کند. حتی اگر جنبش دموکراسی‌خواهی از راه توسل به روش‌های خشونت‌آمیز به پیروزی برسد، باز در ذهن مردم این اندیشه را به‌جای خواهد گذاشت که هر که زورش بیشتر است، برنده نهایی است. این تفکر، کمکی به برقراری دموکراسی نمی‌کند.»
«سوآنگ سان سوچی»، زنی که می‌توان وی را مشهورترین مخالف سیاسی در جهان امروز لقب داد، با اعتقاد به تئوری فوق، مبارزی است که از دو دهه پیش رهبری جنبش دموکراسی‌‌خواهی در برمه ـ کشوری متلاطم در جنوب شرقی آسیا ـ را به عهده گرفته است.
آنگ سان سوچی ـ برنده جایزه جهانی صلح نوبل در سال ۱۹۹۰ میلادی و بسیاری جوایز ارزشمند جهانی دیگر ـ که از سال ۱۹۸۸ به‌طور مستقیم در صف اول نبردهای سیاسی مردم با ژنرال‌های حاکم بر کشورش قرار گرفته، براساس روشی نوین و مبتنی بر آموزه‌های طریقت بودیسم، «انسان محوری و تکیه بر شرافت سیاسی» را دغدغه اصلی در پرداختن خویش به سیاست می‌داند و معتقد است:
«شرافت سیاسی به معنای صادق بودن در عرصه سیاست است. یکی از مهمترین چیزها برای فردی که در این عرصه کار و فعالیت می‌کند، این است که وی هرگز نباید مردم کشورش را فریب دهد. سیاستمداری که مردم را فریب می‌دهد، فاقد شرافت سیاسی است و سران حکومت کشور من اصلاً معنای شرافت سیاسی را نمی‌دانند، ‌زیرا همواره مشغول فریب‌دادن مردم هستند...»
مردمی که آنگ سان سوچی در دفاع از حقوق آنان، پایه‌گذار جنبش نوین دموکراسی‌خواهی بوده، شهروندان کشور برمه هستند؛ کشوری در همسایگی تایلند، هندوستان، لائوس و چین که با در بر داشتن ۱۴۶ نژاد و دویست لهجه و زبان گوناگون، یکی از متنوع و پیچیده‌ترین فرهنگ‌های جهان را داراست.
برمه در دهه پنجاه میلادی و در دورانی که سابقه بیش از دو قرن مستعمره بریتانیا بودن را پشت سر می‌گذاشت، توسط پدر خانم آنگ‌سان سوچی به استقلال رسید. پدر آنگ‌سان، دانشجوی جوان دانشگاه رانگون (پایتخت برمه) در اواخر دهه سی میلادی، رهبری نبرد استقلال‌طلبانه مردم علیه استعمارگران بریتانیایی را به عهده گرفت. وی برای ساقط‌کردن حکومت استعماری تحت فرمان بریتانیا، در هماهنگی با ارتش وقت ژاپن و پس از گذراندن دوره‌های آموزشی، گروه «سی‌فرمانده» را راه‌اندازی کرد. این گروه متشکل از سی فرمانده جوان برمه‌ای بود که استقلال کشور، مهمترین آرمان آنها به شمار می‌رفت. گروه یادشده موفق شد با بسیج‌کردن توده‌های مردم، استعمارگران بریتانیایی را از خاک برمه اخراج و استقلال ملی را به کشور اعطا نماید.
پدر آنگ‌سان پس از برپایی نظام حکومتی مورد تأیید مردم برمه، چند سالی بیش نتوانست به حیات سیاسی خود ادامه دهد و در تاریخ نوزدهم ژوئیه سال ۱۹۴۷ توسط رقبای سیاسی‌اش ترور شد.
برمه از زمان استقلال تا سال ۱۹۶۱ توسط حکومت‌های دموکراتیک اداره شد، اما در سال ۱۹۶۲، ژنرال «نه‌وین» (ریاست وقت ارتش برمه) دست به یک کودتای نظامی زد و اداره کشور را در اختیار شورای حکومت نظامی گذاشت.
استدلال کودتاگران در برچیدن بساط دموکراسی در برمه این بود که گروه‌های قومی و نژادی متعددی که در این کشور زندگی می‌کنند، می‌باید تحت حاکمیت یک مرکزیت قدرتمند قرار گیرند، در غیر این صورت کشور به ورطه فروپاشی و تجزیه درخواهد غلتید. حکومت کودتا پس از روی کار آمدن، قانون اساسی کشور را معلق اعلام و نوعی سوسیالیسم موسوم به «راه برمه‌‌ای به‌سوی سوسیالیسم» را به‌عنوان ایدئولوژی رسمی خود اعلام کرد.
حکومت نظامی ـ‌ سوسیالیستی برمه در پی به دست گرفتن قدرت، تمام بخش‌های صنعتی، اقتصادی، بانکداری، حمل‌ونقل، بهداشت و آموز‌ش‌وپرورش را از حیطه عمل بخش خصوصی خارج کرد و به تملک دولت درآورد. خروج از کشور نیز ممنوع شد.
در طی سال‌های ۱۹۴۷ تا ۱۹۷۶ نارضایتی‌های سیاسی ـ اجتماعی شدت گرفت. رهبری و ساماندهی این تحرکات اعتراضی ـ‌که غالباً به شکل برگزاری تظاهرات سیاسی در شهرهای مختلف ابراز می‌شد ـ عموماً ‌به عهده دانشجویان برمه‌ای بود. حکومت نظامی در تقابل با فعالیت‌های معترضانه شهروندان، با شدت هرچه تمام‌تر این تظاهرات را سرکوب، هزاران نفر از فعالان سیاسی را بازداشت و ساختمان اتحادیه دانشجویان رانگون را ـ‌ که مقر اصلی هدایت اعتراضات به شمار می‌رفت ـ با انفجار دینامیت ویران کرد.
در طول بیش از یک دهه پس از آن، فعالیت‌های اعتراضی مردم علیه حکومت مرکزی با فرازونشیب ادامه داشت تا در هشتم آگوست ۱۹۸۸، بزرگترین تظاهرات ضد حکومتی در تاریخ برمه به وقوع پیوست. در این روز توده انبوهی از کارگران، کشاورزان، راهبان بودایی و کارمندان دولت به رهبری دانشجویان در سراسر برمه به خیابان‌ها ریختند. بار دیگر پلیس و ارتش به تظاهرات آرام و مسالمت‌آمیز مردم ـ بویژه در پایتخت ـ حمله کرده و هزاران نفر را قتل‌عام کردند. از این حادثه به‌عنوان یکی از بزرگترین قتل‌عام‌های تاریخ معاصر یاد می‌‌شود. بنا به اعلام منابع خبری متفاوت، آمار کشته‌شدگان از سه تا ده‌هزار نفر در نوسان است.
حاکمان نظامی علاوه بر کشتار خیابانی، هزاران تن از مردم را نیز بازداشت و در زندان‌ها تحت شکنجه‌های سخت قرار دادند. خانم آنگ‌سان سوچی، در پی بروز این تظاهرات قدم در عرصه سیاست گذاشت و طی مدتی کوتاه عملاً تبدیل به رهبر جنبش دموکراسی‌خواهی برمه شد. آنگ‌سان سوچی ـ‌که کتاب حاضر درباره اندیشه‌ها و زندگی اوست ـ در نوزدهم ژوئن ۱۹۴۵ در رانگون به دنیا آمد و در سال ۱۹۴۷، در حالی‌که دو سال بیشتر نداشت پدر خود را در جریان ترور سیاسی از دست داد. مادر وی پس از کشته‌شدن همسرش توسط تروریست‌های جناح رقیب، در سال ۱۹۶۰ به‌عنوان سفیر برمه به همراه فرزندانش به هندوستان اعزام شد.
آنگ‌سان سوچی که بخشی از سال‌های نوجوانی خود را در دهلی گذراند، در سال ۱۹۶۴ به انگلستان رفت تا در رشته فلسفه و علوم سیاسی دانشگاه آکسفورد تحصیل کند. وی در سال ۱۹۷۲ با دکتر «مایکل آریس» از اتباع انگلیس ازدواج کرد و دارای دو فرزند پسر شد.
آنگ سان سوچی در ۳۱ مارس ۱۹۸۸ در پی تماس تلفنی یکی از نزدیکانش مطلع شد که مادرش سکته قلبی کرده و در وضعیتی وخیم در بیمارستانی در رانگون بستری است. وی بلافاصله از لندن به کشور خود پرواز و بر بستر مادر بیمارش حاضر شد. طی ماه‌هایی که وی به پرستاری از مادر خود پرداخته بود، بحران سیاسی در برمه می‌رفت که راه به رویارویی مستقیم مردم و عمال حکومت نظامی ببرد. سرانجام پس از وقوع تظاهرات مردم در هشتم آگوست ۱۹۸۸ که توسط حکومت به خون کشیده شد، آنگ سان با حضور در تجمع پانصدهزار نفری مردم در پایتخت در تاریخ ۲۶ آگوست، از حاکمان نظامی خواست به خواسته‌های ملت گردن نهاده، از سرکوب آنان دست بردارند و به حل مسالمت‌آمیز بحران و شکاف عمیق سیاسی در کشور کمک نمایند.
وی در ادامه فعالیت‌های خود در روز ۲۴ سپتامبر همان سال حزب «اتحاد ملی برای دموکراسی» را تأسیس و با نادیده‌گرفتن ممنوعیت‌های حکومتی [ژنرال‌های حاکم تجمع بیش از چهار نفر را در سطح کشور ممنوع اعلام کرده بودند] در بیش از یکصد تجمع مردمی در سراسر برمه شرکت کرد و در همه این سخنرانی‌ها از مردم خواست با استفاده از روش‌های عاری از خشونت به مبارزه آزادیخواهانه خود ادامه دهند.
حاکمان نظامی برمه که برای حفظ خود، کوچکترین تحرک و فعالیت مخالفان سیاسی را به‌شدت در هم می‌کوبیدند، به‌موازات تثبیت بیش از پیش خود، شاهد بروز اختلاف‌نظرها و تحولات خونینی در داخل رژیم هم بودند. بروز جاه‌طلبی‌ها و زیاده‌خواهی‌های حکام نظامی عاقبت نظم پیشین حکومت را بر هم ریخت و از درون آن آشفتگی‌ها، شورایی باعنوان «شورای حکومتی احیای نظم و قانون» سر بر آورد که مرکب بود از ۲۱ ژنرال ارتش برمه. این شورا در نختسین ماده اعلام موجودیت خود تصریح کرد که به‌زودی یک انتخابات آزاد و دموکراتیک برگزار و سپس از قدرت کناره‌گیری خواهد کرد. در ضمن همین شورا در سال ۱۹۸۹ نام برمه را به «میانمار» و نام رانگون (پایتخت برمه) را به «یانگون» تغییر داد؛ تغییری که با ناخرسندی و مقاومت منفی توده‌های مردم روبه‌رو شد.
آنگ‌سان سوچی که در فاصله حضور پانزده ماهه خود در کشور، براساس برنامه‌های حزب متبوع خود (اتحاد ملی برای دموکراسی) به فعالیت علنی و گسترده سیاسی در کشور دست زده بود، سرانجام حوصله حکومت را سر برد و به فرمان دولت نظامی در بیستم ژوئیه ۱۹۸۹ در خانه‌اش زندانی شد. حکومت اعلام کرد که دلیل بازداشت خانگی وی «به خطر افتادن کشور» توسط آنگ‌سان سوچی بوده است. به وی اجازه داده شده بود که فقط با اعضای نزدیک خانواد‌ه‌اش دیدار کند.
این بازداشت خانگی به ‌مدت شش سال ـ تا ۱۵ ژوئیه ۱۹۹۵ـ ادامه یافت. در طول مدت بازداشت، ارتش برمه به وی پیشنهاد کرد که آزادانه برمه را ترک کند، اما او این پیشنهاد را نپذیرفت و ترجیح داد به صورت یک زندانی در برمه باقی بماند.
در دومین سال حصر خانگی وی، رژیم اجازه برگزاری انتخابات عمومی را صادر کرد که طی آن حزب متبوع آنگ‌سان سوچی با کسب ۸۲ درصد آرا برنده قاطع انتخابات شد، اما رژیم حاضر به قبول نتیجه انتخابات و واگذاری قدرت به حزب برنده نشد. در پی بلندشدن صدای اعتراض سیاستمداران پیروز در انتخابات، رژیم به رویکرد جدیدی در راستای برقراری هرچه بیش از پیش محدودیت برای آزادیخواهان دست یازید و ضمن اصرار بر ادامه بازداشت خانگی آن‌‌سانگ‌ سوچی، حق ملاقات او با اعضای خانواده‌اش را نیز نقض و ارتباط وی را به‌طور کلی با جهان خارج قطع کرد. در پی این اقدام و افشاگری‌های نهادهای بین‌المللی دفاع از حقوق‌بشر و دموکراسی، افکارعمومی بیرون از مرزهای برمه که با شگفتی وقایع درون این کشور دیکتاتورزده را تعقیب می‌کرد به تکاپو افتاد. دبیرکل سازمان ملل متحد خواهان آزادی هر چه سریع‌تر آنگ‌سان شده و مردم بسیاری از کشورها نیز خواهان پایان‌یافتن حاکمیت نظامیان بر سرنوشت مردم نگون‌بخت این کشور شدند.
در چهاردهم اکتبر همان سال (۱۹۹۰) آنگ‌سان سوچی رسماً برنده جایزه صلح نوبل معرفی و اعلام شد که مبلغ یک‌میلیون و سیصدهزار دلار جایزه نقدی به وی تعلق می‌گیرد.آنگ سان در پی اعلام خبر فوق اظهار داشت که از جایزه مذکور به منظور تأسیس یک بنیاد بهداشتی و آموزش برای مردم برمه استفاده خواهد کرد. در دهم ژوئیه سال ۱۹۹۵ دوره شش‌ساله بازداشت خانگی آنگ‌سان سوچی به پایان رسید و وی آزاد شد،‌ اما مجاز به خروج از محدوده شهر رانگون نبود. در دهم اکتبر همان سال حزب «اتحاد ملی برای دموکراسی»، آنگ‌‌سان را به عنوان دبیرکل خود معرفی کرد و وی به عنوان تنها زن موجود در شورای مرکزی این حزب، رهبری فراگیرترین تشکل سیاسی برمه را به عهده گرفت.
سال ۱۹۹۶ و همزمان با رشد روزافرون فعالیت‌های این حزب، موعد اعمال سخت‌گیری‌های مضاعف رژیم علیه اعضای حزب فرارسید. در ماه مه همین سال بیش از ۲۵۰ عضو حزب دستگیر و زندانی شدند و مجدداً در ژوئن همان سال بیش از یکصدتن از دوستان و آشنایان آنگ‌سان سوچی که قصد داشتند برای شرکت در جشن تولد پنجاه و دوسالگی وی به خانه‌اش بروند بازداشت و روانه زندان‌ها شدند.
اکتبر سال ۱۹۹۶ انبوه فشارها و سرکوب‌های اجتماعی ـ سیاسی رژیم علیه شهروندان برمه‌ای چنان عرصه را بر دانشجویان مبارز و آزادیخواه تنگ کرد که آنها مجدداً‌ با برپایی تظاهرات متعدد و گسترده دانشجویی به اعلام مخالفت‌های سیاسی با عملکرد نظامیان حاکم پرداختند. این اقدامات و تحرکات مشابه راه را برای تشدید هر چه بیشتر خفقان توسط حاکمیت نظامی باز کرد و عمال رژیم در اواخر همان سال اقدام به بازداشت دویست فعال دیگر حزبی همفکر آنگ‌سان سوچی کرده و وی را نیز دوباره محکوم به تحمل بازداشت خانگی کردند.
«شورای دولتی احیای نظم و قانون»‌ سرانجام در پی اعلام مخالفت‌های جهانی با رویکرد مستبدانه‌اش در اداره کشور، در ۱۵ نوامبر ۱۹۹۶ خود را منحل و با تشکیل شورای تازه‌ای موافقت کرد که باعنوان «شورای صلح و توسعه»، در کسوت کابینه‌ای جدید و با حضور ۱۹ عضو و ریاست یک ژنرال بر پا شد.
در روز ۲۷ مارس ۱۹۹۹ دکتر مایکل آریس (همسرآنگ‌سان سوچی) در اثر ابتلا به بیماری سرطان پروستات در انگلستان درگذشت؛ درحالی که همسرش همچنان در بازداشت خودسرانه نظامیان حاکم بر برمه قرار داشت و همچنان به پیشنهاد مشتاقانه حاکمان برای خروج از کشور، «نه»‌ می‌گفت.
در سال ۲۰۰۱ درحالی‌که آنگ‌سان ـ که با حفظ شمایل ظاهری یک مؤمن پیرو طریقت بودایی، همواره پوششی کاملاً ساده و بومی در بر دارد و البته همیشه از شاخه کوچک گل ارکیده‌ای برای زینت موهای جمع شده در پشت سرش استفاده می‌کند ـ همچنان در بازداشت خانگی به سر می‌برد، رسانه‌ها خبر دادند که سازمان ملل متحد از چند ماه پیش مذاکرات مخفیانه‌ای را با دوطرف درگیری (آنگ‌سان و سران رژیم) آغاز کرده و در ژانویه سال ۲۰۰۲ نیز دیداری میان آنگ‌سان و ژنرال «تان شوئه» (حاکم نظامی برمه) انجام شد.
آنگ‌سان که به پیروی از تز مبارزه غیر خشونت‌آمیز همواره در تمام سخنرانی‌های خود اعلام کرده بود آماده مذاکره با سران رژیم بوده و هست، هدف مذاکرات خود با حاکم نظامی را «آزادسازی زندانیان سیاسی» اعلام کرد.
در پی این دیدار، رژیم شروع به آزادکردن زندانیان سیاسی کرد و حزب «اتحاد ملی برای دموکراسی»‌ نیز اجازه یافت که ۳۵ شعبه خود را در شهر رانگون بازگشایی کند. در ششم ماه مه همان سال نیز آنگ‌سان از بازداشت خانگی رها و محدودیت‌هایی که در مورد فعالیت‌های سیاسی وی وجود داشت برطرف گردید. البته مأموران رژیم در همه حال نظارت خود را بر فعالیت‌های او ملحوظ می‌داشتند.
ژانویه ۲۰۰۳ در تاریخ مبارزات سیاسی مردم برمه دارای ویژگی خاصی بود؛ چرا که در این دوران رژیم برمه برای نخستین‌بار به دو نماینده سازمان بین‌المللی حقوق‌بشر اجازه داد که از این کشور بازدید کنند، هر چند این بازدیدها تغییر شگرفی در شیوه حکومت‌داری دیکتاتورهای برمه ایجاد نکرد و در اواخر سال ۲۰۰۶ حکومت نظامی اعلام کرد که دوره بازداشت خانگی آنگ‌سان سوچی را تمدید کرده است.
براساس گزارش‌ها و اخبار رسیده از برمه، وضعیت این کشور در یکی دو سال اخیر تغییر بخصوصی نکرده و نمودار مناسبات ملت و حکومت همچنان با فراز و فرود و تحت حاکمیت نظامیان به پیش می‌رود.
آنگ‌سان سوچی که در چنین شرایطی همچنان مقام رهبری مبارزات آزادیخواهانه مسالمت‌آمیز و غیرخشونت‌بار ملت برمه را برعهده دارد، به‌عنوان یکی از پیروان این نظریه (مبارزه عاری از خشونت) در تبیین روشی که برای برقراری نظامی مبتنی بر دموکراسی در کشور خود در پیش گرفته، در گفت‌وگو با «آلن کلمنتس» (خبرنگار امریکایی و گردآورنده ده مصاحبه مفصل با آنگ‌سان درکتاب حاضر) می‌گوید: «روش‌های مبارزاتی غیرخشونت‌آمیز، اقدامات سودمند و مفیدی هستند.‌ شما برای رسیدن به هدفتان باید کار و تلاش کنید. روش غیرخشونت‌آمیز به معنای این نیست که گوشه‌ای بنشینید و امیدوار باشید اتفاق مناسبی رخ بدهد. در این نوع مبارزه صرفاً‌ توسل به روش‌هایی مجاز است که عاری از خشونت باشند. شیوه مبارزه عاری از خشونت به آرامی و آهستگی حرکت می‌کند. شاید به همین دلیل است که جوانان برمه‌ای احساس می‌کنند این شیوه چندان مؤثر و کارآمد نیست.» آنگ‌سان سوچی که باوجود ایجاد محدودیت، حصر خانگی و فشارهای سیاسی رژیم علیه خود و همفکرانش همواره کوشیده از ابزارهای تبلیغی مناسب برای ایجاد ارتباط با مردم کشورش بهره جوید، همه هفته سخنرانی‌هایی را برگزار می‌کند که تریبون آن در پشت نرده‌های حیاط منزلش واقع شده و شنوندگان، انبوه مردمی هستند که در خیابان منتهی به منزل وی اجتماع کرده و با پذیرفتن خطر دستگیری احتمالی توسط رژیم، به سخنان وی گوش می‌سپارند. گروهی از جوانان غیرمسلح نیز به‌طور شبانه‌روزی با حضور در منزل وی، وظیفه حفاظت از رهبر خود را برعهده دارند.
رژیم نظامی برمه در راستای مقابله و خنثی‌کردن اندیشه‌ها و حضور سیاسی آنگ‌سان سوچی، صرفاً به ایجاد تضییقات فردی علیه وی اکتفا نکرده و به منظور مقابله با حزب متبوع وی و نیز ترسیم چهره‌ای دموکرات از خود اقدام به راه‌اندازی تشکل‌ها و گروه‌هایی فرمایشی کرده که این گروه‌ها بعضاً به مثابه اهرم و گروه فشار، ضمن تبلیغ به نفع رژیم، ایجاد اخلال و بر هم زدن تجمعات و فعالیت‌های حزب وی را نیز در فهرست شرح وظایف خود قرار داده‌اند.
«فساد مالی» که یکی از واقعیات کتمان‌ناپذیر تمام رژیم‌های دیکتاتوری و استبدادگر است، در برمه نیز به‌سادگی جریان و شیوع دارد. بنا به عقیده مؤلف کتاب، رژیم برمه به‌ظاهر از فساد مالی برای نیل به دو هدف استفاده می‌کند؛ نخست به‌مثابه یک تاکتیک سیاسی برای کنترل مردم و دیگری برای چپاول ثروت‌های ملی و انباشتن حساب‌های بانکی حاکمان.
آنگ‌سان سوچی در تشریح دیدگاه سیاسی خود برای مقابله با این واقعیت معتقد است: «در یک نظام دموکرات می‌توان با ابزار نظارت و موازنه [تفکیک قوا] در مقابل فساد مالی در ادارات و سازمان‌های وابسته به حکومت ایستادگی کرد.» در کشوری که به گفته رهبر جنبش آزادیخواهانه آن «فساد، امری رایج و مسری است و بیشتر کارمندان دولت رشوه‌بگیر هستند»، راهکار پیشنهادی وی برای مقابله با فساد مالی چنین است: «طبیعتاً فساد مالی را نمی‌توان یک شبه محو و نابود کرد. باید کارمندان دولت را مطمئن ساخت که حقوق مکفی دریافت خواهند کرد. فساد مالی یک ذهنیت غالب در بیشتر کارمندان دولت است؛ ذهنیتی که برآمده از اوضاع سیاسی کشور است. این ذهنیت باید برطرف شود. حسابرسی مداوم بهترین راه جلوگیری از فساد مالی است...»
برطرف کردن ذهنیت‌های نادرست در توده مردم در زمینه فساد مالی و امور مادی، تنها وجه مورد تأکید آنگ‌سان سوچی نیست. وی همواره در سخنرانی‌های خود به ضرورت رویکرد مردم به «انقلاب معنوی» برای پیشبرد نبرد دموکراسی‌خواهانه خویش تأکید کرده و در این خصوص می‌گوید: «یک انقلاب واقعی در درجه نخست باید یک انقلاب روحی و معنوی باشد. سرکوب شدیدی که ملت برمه را هدف قرار داده باعث شده تا ما موفق به برپایی یک انقلاب اجتماعی یا سیاسی نشویم. ما آن‌چنان در محاصره انواع قوانین و مقررات ناعادلانه قرار گرفته‌ایم که در عمل قادر به پیشبرد مؤثر یک جنبش سیاسی یا اجتماعی نیستیم؛ بنابراین تنها راه برای ما ساماندهی جنبشی معنوی و روحی است.»
آنگ‌سان سوچی که در سال ۱۹۸۸ همزمان با چهل و چهارمین سال زندگی خود وارد فعالیت‌های سیاسی آزادیخواهانه شد، پیش از آن و به مدت بیست و هشت سال را در خارج از برمه زندگی کرده بود. این نکته همواره مورد مذمت و نکوهش حاکمان نظامی و در تبلیغات آنها علیه آنگ‌سان مطرح شده است. تجربه زندگی درازمدت در خارج از کشور، فرایندی بوده که طی آن شکل‌گیری شخصیت فردی ـ اجتماعی آنگ‌سان را دستخوش تحولاتی فرهنگی کرده است. وی در این باره می‌گوید: «من به دلیل بیست و هشت سال زندگی در کشورهای آزاد یاد گرفته‌ام که به این آسانی‌ها از هیچ حکومتی نترسم. «ترس» یک عادت است و حکومت‌های سرکوبگر مردم را به ترسیدن و مرعوب‌شدن عادت داده‌اند. در کشورهای آزاد و دموکرات پرسیدن «چرا؟» یک امر کاملاً عادی است. در چنین کشورهایی اگر فردی ـ حتی یک مأمور امنیتی ـ از شما بخواهد کاری را انجام دهید که غیرمنطقی به نظر می‌آید، شما حق دارید بپرسید «چرا باید این کار را انجام دهم؟» اما در کشورهای دیکتاتوری، پرسیدن سؤال می‌تواند خطرناک باشد و به همین دلیل است که مردم بدون هیچ چون وچرایی از دستورات رژیم و مأمورانش اطاعت می‌کنند. به این ترتیب، کسانی که در قدرت هستند سرکوبگرتر و مردمی که تحت قدرت قرار دارند مرعوب‌ تر می‌شوند.»
آنگ‌سان سوچی که در عین داشتن گرایش‌های بودیستی، بخشی از دوران نوجوانی و جوانی خود را در هندوستان گذرانده و به باور برخی محققان، زندگی در این کشور به تأثیرپذیری وی از اندیشه‌های مبارزاتی گاندی و رویکرد وی در نبرد سیاسی عاری از خشونت انجامیده، خود معتقد است: «من خودم را نه یک سیاستمدار گاندی‌وار تلقی می‌کنم و نه یک سیاستمدار بودایی. البته من یک بودایی هستم و در طی تمامی مراحل زندگی‌ام تلاش کرده‌ام به اصول بودایی‌گری عمل کنم. واقعیت این است که من ستایشگر کسانی هستم که جنبش اولیه استقلال برمه را پایه‌ریزی کردند. دلیل اصلی من برای مخالفت با روش‌های مبارزاتی خشونت‌آمیز این است که توسل به این اقدامات باعث پایه‌ریزی یک سنت غلط می‌شود؛ سنت تغییردادن وضعیت سیاسی از راه توسل به زور. اگر شما خواهان پایه‌ریزی یک سنت قوی از دموکراسی در کشور هستید، یکی از اصول اساسی برای آفریدن این سنت، ایجاد تغییر سیاسی صلح‌آمیز از طریق به‌شمار آوردن اراده مردم است؛ اراده‌ای که خود را از طریق صندوق‌های رأی آشکار می‌کند و نه از طریق نیروهای مسلح. ما که خواهان تغییردادن سیستمی هستیم که معتقد است «حق با کسی است که زور دارد»، باید اثبات کنیم «حق» برتر از زور است.
«.... نبرد برای دموکراسی نبردی برای بهبود زندگی روزانه ماست و نبردی است دائمی و توقف‌ناپذیر... من می‌دانم که رژیم توانایی این را دارد که هر بلایی که دوست دارد بر سرم بیاورد و با این حال هیچ ترسی از آنها ندارم. نترسیدن من ناشی از ناآگاهی‌ام نسبت به این توانایی رژیم نیست. نترسیدن من ناشی از عدم نفرت من به رژیم است. ترس و نفرت دست در دست هم جلو می‌روند...»
آنگ‌سان سوچی در کتابی که بخشی از آن به نوشته‌های خودش پیرامون مسائل فرهنگی، هنری و اجتماعی برمه اختصاص دارد و بخش دیگر آن شامل چند گفت‌گو با خبرنگار امریکایی است می‌کوشد به بازنمایی چهره خود بپردازد؛ چهره آرام و خندان زنی که با اعتقاد به تحقق حتمی آرمان‌های ملت برمه، روی در روی حاکمیت ژنرال‌های مسلح ایستاده و ضمن دعوت همیشگی آنها به بردباری و پرهیز از تکرار تاریخ، آزادی اندیشه و فعالیت سیاسی شهروندان را متضمن امنیت و برپایی یک جامعه دموکرات می‌داند.
کتاب «راه‌من» در بردارنده متون دو کتابی است که در سال ۱۹۹۵ چاپ و در اختیار همگان قرار گرفته است. کتاب نخست باعنوان «نامه‌هایی از برمه» شامل مطالبی است که در ۵۲ بخش توسط آنگ‌سان سوچی ـ که از وی به‌عنوان «ژاندارک برمه» هم یاد می‌شود ـ درباره فرهنگ، هنر، سیاست و زندگی مردم برمه و بنا به درخواست یک روزنامه ژاپنی در سال ۱۹۹۵ پس از آزادی وی از دوره اول بازداشت خانگی نوشته شده و کتاب دوم باعنوان «صدای امید» مجموعه گفت‌وگوهایی است که آلن کلمنتس امریکایی در همان سال در رانگون با آنگ‌سان سوچی انجام داده و شامل محورهای متعددی از جمله بیان دیدگاه‌های وی پیرامون مبارزه سیاسی صلح‌آمیز، مبارزه مسلحانه دانشجویان برمه‌ای، موادمخدر، مدیتیشن، وجود سانسور در برمه، جایگاه ارتش ملی و... است.
کتاب «راه من» به گفته مترجم آن نخستین مجلدی است که به فارسی، آنگ‌سان سوچی را به خوانندگان ایرانی معرفی کرده؛ رهبری که پرداختن به محرومان و زندانیان در بند همواره یکی از دغدغه‌های او بوده و در یکی از نوشته‌های خود برای روزنامه ژاپنی در همین باره چنین نگاشته است: «نمی‌دانم چه تعداد از زندانیان سیاسی برمه در شب‌های زمستان از فرط سرما بی‌خواب می‌شوند؛ نمی‌دانم چه تعداد از آنها که در سنین پایان عمر هستند شب‌های زمستان از درد استخوان به خود می‌پیچند و نمی‌دانم چه تعداد از آنها در این شب‌های سرد خواب یک آ‌شامیدنی داغ را می‌بینند. کمکی از دست من ساخته نیست، اما حداقل می‌توانم به آنها فکر کنم و به یادشان باشم...»
پروین امامی
منبع : ماهنامه چشم انداز ایران


همچنین مشاهده کنید