پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


شبیه یک شوخی؛ مثل همان اجرای پاپ از ترانه جواد یساری!


شبیه یک شوخی؛ مثل همان اجرای پاپ از ترانه جواد یساری!
فیلم زن ها فرشته اند که اکنون بر پرده سینماهاست و پرفروشترین فیلم اکران نیمه دوم بهار لقب گرفته، جدیدترین محصول دفتر سینمایی پویا فیلم است که در زمینه تولید و نمایش آثار عامه پسند در این سال ها برای خود اسم و رسمی به هم زده است. حسین فرحبخش و عبدالله علیخانی در نزدیک به بیست سالی که با یکدیگر در تهیه فیلم همکاری کرده اند، همواره با سلیقه های روز تماشاگران پیش رفته اند. زمانی که در سال های ابتدای دهه هفتاد تولید فیلم های حادثه ای با مضمون قاچاق مواد مخدر رواج پیدا کرد، این دو تهیه کننده حرفه ای و موقعیت شناس پرفروش ترین فیلم ها را حول این موضوع ساختند و روانه بازار کردند.
البته این آثار از لحاظ ساختاری هیچ حرفی برای گفتن نداشتند و خط داستانی شان به یکدیگر شبیه بود. با اقبال موضوع های جوان پسند در سال های انتهایی دهه هفتاد باز هم این دفتر فیلم سازی سعی کرد از موج به وجود آمده عقب نماند و با بهره گیری از ستاره های گیشه پسند و داستان های به ظاهر خوش رنگ و لعاب در جدول فروش یکه تازی می کرد که از مشهورترین این فیلم ها می توان به آواز قو (سعید اسدی، ۱۳۸۰)، شبهای تهران (داریوش فرهنگ، ۱۳۸۰) و عطش (محمد حسین فرحبخش، ۱۳۸۲) اشاره کرد. پس از موفقیت تجاری و غیرمنتظره فیلم کما (آرش معیریان، ۱۳۸۳)، علیخانی و فرحبخش ساخت فیلم های کمدی را در دستور کار خود قرار دادند و ضعیف ترین آثار تولیدی دفتر خود و سهل انگارانه ترین فیلم های ژانر سینمای کمدی ایران را در طول یک دهه اخیر تولید کردند.
این فیلم ها همگی مشکلات زیاد و آشکار در فیلمنامه داشتند و حتی برخی از آن ها کپی نازلی از فیلمفارسی های مشهور قبل از انقلاب بودند و با اینکه در گیشه شکست نخوردند اما از میانه های زمان اکران شان با ریزش مخاطب روبرو شدند. از نمونه های دم دستی این آثار می توان به فیلم کلاغ پر اشاره کرد که شهرام شاه حسینی (کارگردان فیلم زن ها فرشته اند) به عنوان اولین تجربه بلند کارگردانی خود مقابل دوربین برد و یک کپی نعل به نعل و آشکار از آتش بس (تهمینه میلانی، ۱۳۸۵) بود؛ در حالی که فیلم پرفروش تهمینه میلانی نیز از جنبه هنری و سینمایی حرفی برای گفتن نداشت. زن ها فرشته اند به عنوان جدیدترین تولید دفتر فرحبخش و علیخانی در راستای دیدگاه جذب مخاطب در ابعاد وسیع و با در نظر گرفتن سطح سلیقه عامه بینندگان ساخته شده و از همان اول تکلیف خود را با مخاطبش روشن می کند و داعیه فرهنگی بودن هم ندارد.
در زن ها فرشته اند، تماشاگر با مجموعه ای از کاراکترها روبروست که تکلیف شان در فیلمنامه چندان مشخص نشده است.
در واقع واکنش ها و عملکردهای برخی از آن ها نمی تواند پذیرفتنی باشد و حضور برخی دیگر در درام اثر به کل بدون منطق و سوال برانگیز به نظر می رسد. زوج مرفه داستان، فرهاد (امین حیایی) و لیلا (مهتاب کرامتی)، قهرمانان داستان هستند اما در طول فیلم، از ابتدا تا انتها، از سطح یک تیپ معمولی و آشنا فراتر نمی روند. فرهاد یک مرد هوسران و فرصت طلب است که تنها قرار است به کمک چهره و پرسونای آشنا و محبوب امین حیایی بیننده را به خود جلب کند و لیلا نیز در حد و اندازه های یک زن احساساتی و عاشق پیشه باقی می ماند و تمایل بچگانه او به همسرش پس از آشکار شدن خیانت فرهاد بیشتر از آن که احساسات تماشاگر را برانگیزد، سبب متعجب شدن او می شود. این ادعا که با ساخت یک کمدی رمانتیک شیک و خوش آب و رنگ که بتواند برای لحظه هایی تماشاگر را به خنده وا دارد، بتوانیم بر عملکرد بدون حساب کاراکترها و یا ضعف در شخصیت پردازی و منطق روایی سرپوش بگذاریم، اشتباه بزرگی است که سازندگان بسیاری از فیلم های کمدی ایرانی در این سال ها مرتکب آن شده اند و نتیجه اش هم همین عمده آثار ضعیفی است که به شکلی پیوسته بر پرده سینماها می روند و دیگر حتی نمی توانند دل عامه تماشاگران را هم به دست آورند.
در همان ابتدای فیلم تمام شخصیت های اصلی در روایت های کوچک و موازی به تماشاگر معرفی می شوند، اما با پیشرفت داستان به نظر می رسد برخی از آن ها می توانستند از فیلمنامه حذف شوند و یا در نگاهی خوشبینانه کاراکتر فرعی دیگری که بتواند نقشی بهتر در داستان داشته باشد، جایشان را بگیرد. مریم (لادن طباطبائی) یکی از دوستان لیلاست که به جز وکالت می توانست هر شغل دیگری هم داشته باشد و نقشه ای که او به همراه لیلا برای تنبیه فرهاد پایه ریزی می کند، شاید تنها کاری است که از این شخصیت در کل فیلم می بینیم. ضمن اینکه در اجرای این نقشه او کار خاصی انجام نمی دهد و در عمل در حاشیه و تنها به مانند یک نظاره گر خاموش عمل می کند. این مشکل در مورد کاراکتر مرجان (مریم سلطانی) مشهودتر است.
مرجان هم که یکی دیگر از دوستان لیلا می باشد، تنها برای تزیین و شلوغ شدن برخی سکانس ها استفاده شده و حضور او هیچ تاثیری بر روند داستان ندارد. در بین آشنایان لیلا، شاید کاراکتر سیمین (لیلا اوتادی) را بتوان شخصیتی موثر در منحنی حرکتی فیلمنامه به حساب آورد. در واقع فرهاد او را به عقد موقت خود در آورده و اوست که در ابتدای فیلم لیلا و دیگر دوستان را به سفر کیش می فرستد که بتواند با همسرش تنها باشد و به این شکل گره افکنی فیلمنامه را که کشف این ارتباط پنهانی از سوی لیلا است، رقم بزند. سکانس حضور ناگهانی لیلا در خانه می توانست بهتر از آنچه باشد که در فیلمنامه بوده و در فیلم به تصویر کشیده شده.
این که لیلا از لیوان ماتیکی و زنگ تلفن همراه سیمین، حضور او را در خانه اش کشف می کند، نزدیک ترین و کلیشه ای ترین تمهیدی است که می توانست به ذهن هر کسی خطور کند. ضمن این که اصرار فیلمنامه نویس (قربان محمدپور) و کارگردان برای به طنز کشاندن این سکانس نتوانسته از آن آشنازدایی کند. کاراکتر سیمین در این مثلث عشقی می توانست نقش جذاب و دراماتیکی داشته باشد، ولی سازندگان زن ها فرشته اند، این شخصیت را خیلی زود از گردونه مناسبات فیلم خارج می کنند. سیمین در همان سکانس چنان معرفی می شود که گویی تنها برای تصاحب همان سوئیچ اتومبیل صفر کیلومتر وارد زندگی آن دو شده و در واقع بر خلاف داعیه به ظاهر فمینیستی نویسنده و کارگردان فیلم، جایگاه او از یک زن امروزی و مدرن تا مقام یک شارلاتان پایین آمده است.
کشمکش های میان لیلا و فرهاد، پس از افشای این ارتباط پنهانی، می توانست محرک خوبی برای پیشبرد فیلم در مسیر یک ملودرام جذاب و همه پسند باشد و در عین حال تزریق چاشنی طنز در جاهایی درست از اثر، این پتانسیل را با خود داشت که زن ها فرشته اند را به یک کمدی رمانتیک ماندگار تبدیل کند. اما سهل انگاری در شخصیت پردازی و اجرا این هدف را ناکام گذاشته است. لیلا در عمل تنها به جز غصه خوردن و منفعل بودن کاری از پیش نمی برد و بازی مهتاب کرامتی به هیچ وجه با این نقش همخوانی ندارد. حضور کاراکتری همانند رضا سلیمی (محمدرضا شریفی نیا) در کنار فرهاد نیز یکی دیگر از همان بی سلیقگی ها در خلق شخصیت است.
رضا همان نقش های مکمل شوخ طبع در فیلم های فارسی را به یاد می آورد؛ با این تفاوت که در اینجا کاراکتر رضا نه نمک ماجراست و نه کمکی برای فرهاد در رسیدن به خواسته هایش. اصلا در طول فیلم هیچ گاه علت گنجاندن چنین شخصیتی برای بیننده باز نمی شود و هیچ نموداری از زندگی و جزییات شخصیتی او ترسیم نمی شود؛ گویا در نظر سازندگان اثر تنها هدف استفاده از تیپ محبوب شریفی نیا، بهره برداری از حضور او در تابلوهای تبلیغاتی فیلم و جذب بیشتر مخاطب بوده است. آشنایی فرهاد با نازنین شکوهی (نیکی کریمی) نقطه عطف اول فیلمنامه است. پس از گذشت زمانی از شکل گیری رابطه به ظاهر عاطفی میان آن دو، کاراکتر نازنین چندان به دل نمی نشیند و جدا از اینکه تماشاگر با توجه به ذهنیات قبلی اش حدس می زند باید کاسه ای زیر نیم کاسه او باشد، این موضوع که یک زن تنها به فکر تجارت است و از کودکی عاشق اتومبیل بوده و مرتب با فرهاد قهر و آشتی می کند، نمی تواند برای بیننده به کاراکتری جذاب و نمایشی بدل شود. این مشکل سبب می شود که ذهن بیننده درگیر داستان نباشد و در این بین نویسنده فیلمنامه هم که گویا خود فهمیده برای ادامه این قصه و نشاندن بیننده بر صندلی حربه دیگری در اختیار ندارد، خیلی زود دست خود را رو می کند و تماشاگر می فهمد حدس اش درست بوده و آشنایی نازنین با فرهاد نقشه ای حساب شده از سوی لیلا و مریم است. در صورتی که اگر نویسنده و کارگردان تا این اندازه شیفته چنین پیچش دراماتیکی در داستان نبودند و آن را به عنوان یک غافلگیری خوب برای گره گشایی نهایی نگه می داشتند، می توانستند در خلال نزدیکی فرهاد به نازنین اتفاق هایی جذاب با رعایت روابط علی و معلولی خلق کنند و این ارتباط را به مسیری محکم و دراماتیک بکشاندند.
در واقع تا زمان افشای این برنامه زنانه قضیه بین فرهاد و نازنین محدود شده به قهر و آشتی های نازنین با فرهاد و رفتن آن ها به چند رستوران و کافی شاپ گران قیمت و رنگارنگ (راستی آن کافه ای که محمود جهان در آن آواز خواند، چند بار دیگر در فیلم های اخیر محصولات پویا فیلم تکرار شده و گویا قرار است کافه های فیلمفارسی ها را در ذهن بیننده تداعی کند) و یا هر از چند گاهی خودنمایی های بی حس و حال لیلا در برابر آن ها به عنوان یک نیروی تهدید کننده و سایه افکن بر روند شکل گیری این ارتباط. پس از افشای دوستی نازنین با لیلا و برملا شدن نقشه آن ها، تماشاگر از شخصیت اصلی فیلم (فرهاد) جلو می افتد و تا انتهای داستان را حدس می زند و این برای یک فیلم یعنی از دست رفتن جذابیت روایی. از این جا به بعد است که فیلم بیشتر به دام کلیشه ها می افتد و سعی می کند با خلق موقعیت های تکراری تماشاگر را بخنداند و بر صندلی سینما نگاه دارد تا کارگردان بتواند پایان مورد نظر خود را به تصویر بکشد. استفاده از احمد پورمخبر در نقش مش رحیم یکی از همین استفاده های نادرست است. متاسفانه از سال گذشته که پرسونای احمد پورمخبر در سریال ترش و شیرین (رضا عطاران) در میان مردم محبوب شد، تهیه کنندگان به استفاده نا به جا از این تیپ-کاراکتر دوست داشتنی روی آورده اند. توفیق اجباری (محمدحسین لطیفی) و مجنون لیلی (قاسم جعفری) از مصداق های این مدعا هستند و گویا در دو سه فیلم در حال تولید نیز پورمخبر همان تیپ را بدون کم و کاست بازی کرده است. واکنش های خنده دار و مزه پرانی های پورمخبر در مراسم خواستگاری فرهاد از نازنین، رسیدن ناگهانی دکتر (همسر نازنین که در حال جدایی از هم هستند) همزمان با انجام جلسه خواستگاری و فرار فرهاد از دست آن سگ نگهبان بخشی از همان اتفاق ها و رویکردهای سطحی و آشنا هستند. پایان فیلم جایی که فرهاد به طمع دستیابی به ثروت نازنین سه دانگ خانه و نمایشگاه را به لیلا برمی گرداند و سپس با سوار شدن لیلا بر اتومبیل نازنین در خیابان مقابل محضر، دوستی میان آن دو و پایان آرزوهای فرهاد برای او (و نه تماشاگر) رو می شود، نقطه ای تراژیک برای کاراکتر فرهاد می باشد، ولی متاسفانه به دلیل آن که در طول فیلم برای جدی گرفته شدن شخصیت های اصلی تلاشی نشده است، بیننده آن چنان که باید به لذت حاصل از تماشای سقوط مردی حریص و فرصت طلب و پیروزی آن گروه زنان (کاتارسیس در تراژدی) دست پیدا نمی کند. ضمن این که به رسم موعظه گرایی های معمول در سینما و تلویزیون مان، نازنین پس از برخورد با مردی همانند فرهاد، اعلام می کند که قدر زندگی خود را می داند و از تصمیم خود برای جدایی از همسرش منصرف شده است.
پذیرفتن این تحول شخصیتی و در کل احساس نزدیکی با فیلم به همان اندازه دشوار و غیر قابل تصور است که اگر بخواهیم اجرای پاپ و به اصطلاح امروزی امین حیایی از ترانه محبوب و عامه پسند جواد یساری را در تیتراژ پایانی فیلم، کاری جدید و نوآورانه ارزیابی کنیم!
به نظر می رسد شهرام شاه حسینی با ساخت دو فیلم کلاغ پر و زن ها فرشته اند، دیگر توانسته جای پای خود را در سینمای حرفه ای ایران سفت کند. او با چند فیلم کوتاهش نشان داده بود که با در نظر گرفتن مناسبات حرفه ای سینما دغدغه های فرم گرایی دارد و می تواند حرف هایی تازه بزند. به نظر می رسد ماندن او در سطحی نه چندان قابل قبول همانند زن ها فرشته اند (که البته به مراتب قابل تحمل تر از کلاغ پر است)، سبب به هدر رفتن استعداد او شود. گویا او در چند مصاحبه اخیرش اظهار کرده که در سومین اثر سینمایی خود قرار است به ذهنیات و دغدغه هایش نزدیک تر شود. زن ها فرشته اند بیشتر از آن که فیلم شهرام شاه حسینی باشد، فیلمی دیگری است از دفتر پویا فیلم.
امیررضا نوری‌پرتو
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما


همچنین مشاهده کنید