چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


الکساندرا مادر انسان


الکساندرا مادر انسان
«وقتی زبان حقیقت گشوده می شود،کلام همه دهان ها بی معنا می شود.»
الکساندر سوکوروف
«الکساندرا» فیلمی است درباره جنگ. بدون شلیک تیر، بمب و خونریزی و حتی چیزی به نام «دشمن». «الکساندرا» در لوکیشن واقعی گروزنی فیلمبرداری شده است، در گیرودار جنگ واقعی روسیه و چچن اما آنچه در پیش روی ماست در هر کجا می تواند تصور شود. فیلم سوکوروف با وام گرفتن از ترکیب بندی های کلاسیک فیلم، چه به لحاظ تصویری و چه از حیث صدا و حتی قاب بندی های نقاشی گونه مبتنی بر ریتم و ساختار، شبیه به یک سونات است.
گام نخست فیلم را الکساندرا نیکلایونا (گالینا ویشنوسکایا؛ شخصیت مشهور و والای اپرای روسیه) با گشادگشاد رفتن های جسم پا به سن نهاده اش برمی دارد، زمانی که با قطاری نظامی سرمی رسد و در واحد نظامی ارتش روس ها به دنبال نوه اش دنیس (واسیلی شوتسوف) می گردد؛ کاپیتان ارشد. گام بعدی فیلم، سفر خودمحورانه الکساندرا به بازار منطقه یی است که او را در میان اشخاص چچنی وارد می کند. گام و حرکت سوم بازگشت او به پایگاه و حرف هایی است که راجع به آرامش، خوشی، آینده و موقعیت دنیس، جنگ و موقعیت جنگ در جهان مطرح می شود.
الکساندرا شخصیتی مملو از سوال است و به گونه یی قابل توجه، اصرار دارد که این سوالات برای او مهم هستند. ما آشکارا درمی یابیم که او تشنه یافتن پاسخ و ارضاشدن از رفع شبهات است. سوالات ساده و پیش پاافتاده یی مانند «تو کجا حموم می کنی؟» یا «چه چیزایی می خونی؟» به استفساراتی عاجل بدل می شوند مانند «چطور یه اسلحه را پر می کنی ؟ چطور شلیک می کنی ؟»، «اوه چقدر راحته، تا حالا کسی رو کشتی ؟ چند تار و؟» و به تدریج سوالات او از جواب های آنها میخکوب کننده تر می شود.
گاه به گاه درونمایه های فیلم مهم تر و بسیط تر می شوند و نوه الکساندرا باید تفکر بیشتری را در مقابل لحن متحقرانه او به کار گیرد؛ «خراب کردن که راحته چه جور میشه ساخت؟» و گهگاه درک و شعور الکساندرا میل باطنی او را به درستی و صداقت بیشتر نشان می دهد تا به نوعی نگاه شک گرایانه یا ترس.
با پیشروی فیلم، روح و کنه فیلم بیشتر به مثابه داستانی حساس و ملال آور آشکار می شود، و خواست کلیت آن به سوی افسوس، آرزو و امید به صلح و تفاهم کرنش نشان می دهد. فیلم «الکساندرا» بیش از هرگونه اعراض مسائل سیاسی و موقعیت تاریخی، به دنبال مطرح ساختن نااستواری و تزلزل انسانیت است و در واقع جست وجوگر محل و مکانی است که در آنجا یک بار دیگر امکان پرسمان چنین مضمون مهمی وجود داشته باشد. هنگامی که کلام قاصر می ماند، شخصیت ها غالب می شوند و در میان صمیمیت و روابط دیرین دنیس و مادربزرگ رستاخیزی به وقوع می پیوندد.
طرز تلقی سوکوروف از نفسانیت ناشی از جنگ ممکن است در نگاهی گذرا با نمونه هایی که در سینمای تارکوفسکی مطرح می شود مورد مقایسه قرار گیرد، آنچنان که در فیلم «آینه» و «کودکی ایوان» شاهد آن هستیم، یا حتی با رقص آرایی های پرهیبت سربازان لژیونری که در فیلم «سفر زیبا» کلر دنی یا حتی «Esoteric Flanders» برونو دومون، چرا که هریک از آنها بر ماهیت «نابودی و انهدام» جنگ تاکید دارند.
فیلم های سوکوروف با تأسی به زبان سینماتیک بزرگانی چون اینگمار برگمان و الکساندر داوژنکو به گونه یی کاملاً نافذ با الحانی ارکسترگون ادا می شوند و لذا آنچنان که خود او اشاره داشته است، این طرز بیان با اتمسفر و خواص ذاتی سینماتیک آن آغاز می شوند و در این بستر صدا نقشی حیاتی ایفا می کند.
اگر غایت عقلایی این فیلم در تصویر تجسم می شود (الکساندر بوروف فیلمبردار «پدر و پسر» فیلمبردار فیلم «الکساندرا» است)، عمق احساسی آن به واسطه صدا تبلور می یابد. فیلم «الکساندرا»ی الکساندر سوکوروف در اثر متقابل میان کاربردها و بهره گیری ها از وجوه دراماتیک و سمبلیک صدا اهمیت هنری می یابد و این تنش دینامیک به احیای لحظات قصیده گون فیلم کمک می کند. بخش اعظم این تنش رنگی از دوگانگی به خود می گیرد.
در فیلم «الکساندرا»، زمان در روی پرده لحظه یی از ابدیت است و آنچنان که خود سوکوروف اذعان داشته «تداوم زمان حال» است. «الکساندرا» ابداً فیلمی تاریخی نیست بلکه فیلمی است درباره تاریخ، درباره اعاده و بازگویی بیهودگی جنگ، درباره ناچیزی آن در مقابل نبرد همیشگی زندگی، لذا به نظر می رسد نیروهای نظامی فیلم در واقع در جنگی ابدی به سر می برند؛ جنگی که تمام ناشدنی است.
روایت ناب و دیالوگ های اندک فیلم «الکساندرا»، در تبعیت از جلوه غنایی کلیت فیلم و کیفیت اسطوره گرایانه نامأنوس آن به کارگرفته می شود. موسیقی «آندری سیگله» در این فیلم، کاملاً تاثیرگذار و به دور از بی ضابطه مندی آن با روند روایی فیلم است. اگر اثر موسیقایی آندری سیگله کرنشی به سرود ملی چچنی هاست و اگر شخصیت الکساندرا ماخوذ از نام الکساندرسوکوروف است، اما در واقع این فیلم، پیروزی نامه یی است برای «صلح» و در ستایش آن. آنچنان که خود سوکوروف گفته است؛ «الکساندرا فیلمی است درباره توانایی آدم ها در درک و فهم یکدیگر. درباره همه خوبی هایی که در وجود یک شخص وجود دارد. این فیلم راجع به آدم ها و این واقعیت است که مهم ترین چیز برای انسان، آدم های دیگر است و هیچ ارزشی بزرگ تر از نوعدوستی وجود ندارد. فهم آدم ها و حرارت انسان دوستی. تا آن زمان که انسان زندگی می کند فرصتی برای تصحیح اشتباهات وجود دارد، فرصتی برای بهتر شدن...» فیلم به آرامی پیش می رود و زمانی پایان می پذیرد که دنیس مجبور می شود پنج روز به ماموریت برود و مادربزرگ - این مام سرزمین روسیه- با قطار به خانه خویش بازگردد. سوکوروف در دفاع از فیلم خود بیان داشته است که این فیلم ابداً «فیلمی سیاسی» نیست و الکساندرا نه در دفاع از روسیه بلکه در ستایش انسانیت و انسان دوستی در میان راش های فیلم ظاهر می شود.
سامی آستان
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید