جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
حقیقت ناخوشایند
● جفقدان جسارت
▪ استین چانگ (ورایتی)
شاید بتوان سخاوتمندی به خرج داد و «اتفاق» را یک اثر مربوط به دوران گذار ام. نایت شامالان در نظر گرفت. این نویسنده- کارگردان در اقدامی ناشی از سرخوردگی شکست فاجعهبار «بانویی در آب»، بیشتر شاخصههای آثارش- اسطورهشناسی کج و معوج ترسناک/فانتزی، چرخش پایانی داستان برای آنکه شما را «بگیرد» و حتی بازی در یک نقش گذری به عنوان امضا و علامت خاص کارگردان- را به کار گرفته تا یک فیلم دلهرهآور محیطزیستی سرهمبندی شده و فاقد قدرت تاثیرگذاری بسازد. متاسفانه این فیلم با درجهبندیR (که اولین بار است در آثار شامالان اتفاق میافتد) احتمالا درگرمای تابستان به سرعت وامیرود. فیلم اخیر شامالان حداقل این حسن را دارد که میتوانیم با اطمینان بگوییم کمتر از فیلم قبلی با تحقیر و تمسخر مورد استقبال قرار میگیرد.
خلاف «بانویی در آب» سال ۲۰۰۶، این بار از یادداشتهای ناراحتکننده درباره تکبر و خودخواهی بیش از حد کارگردان که مانع حضور تماشاگران در سالن سینما میشد، خبری نیست. (و اگر در میان قربانیان بیشمار رویدادهای فیلم «اتفاق» منتقدان سینمایی هم باشند، فیلم اشارهای به آن نمیکند.) آغاز نسبتا هراسآور فیلم، صبح روزی را در سنترال پارک واشنگتن نشان میدهد که تعدادی از عابران ناگهان در جای خود خشک میشوند و عدهای دیگر به نحو عجیبی اقدام به خودزنی و خودکشی میکنند (جملهای که یکی از شخصیتها در این موقعیت به زبان میآورد، مثال خوبی است برای آنکه ببینیم فیلمنامه بیشتر از آنکه در پی نشان دادن باشد، وابسته به گفتن است). این اپیدمی عجیب و مرگبار از طریق باد انتشار پیدا میکند. فیلم به فیلادلفیا میرود. دبیر علوم دبیرستان به نام الیوت مور (مارک والبرگ) درباره آنچه در ابتدا یک حمله بیوتروریستی به نظر میرسد، چیزهایی میشنود و همراه با همسر زیبا و خل و چلاش، آلما (زویی دشانل)، دبیر ریاضیات دبیرستان به نام جولیان (جان لگوییزامو که بیش از حد پرحرفی میکند) و دختر هشتساله او به نام جس (اشلین سانچز) از شهر میگریزند اما قطار آنها در میان راه از کار میافتد. جولیان دخترش را به آن دو میسپارد و به دنبال همسرش به شهر برمیگردد و آن سه نفر در چشماندازهای زیبای مزارع پنسیلوانیا متوجه میشوند که مرگ در هر گوشه در کمین آنهاست. شامالان هنگام نگارش فیلمنامه از دو فیلمسازی که همیشه شیفته آنها بوده، تاثیر پذیرفته است؛ «جنگ دنیاها»ی استیون اسپیلبرگ و «پرندگان» آلفرد هیچکاک.
ماهیت تهدید در اینجا نیز مثل دو فیلم نامبرده بیشتر ارگانیک به نظر میرسد تا آنکه ساخته دست بشر باشد و شخصیت الیوت هم در فیلم چند کلمه نامفهوم درباره ماهیت علمی و زیستشناسانه آن بلغور میکند با آنکه درجهبندی R به شامالان اجازه میدهد صحنههای چندشآور بیشتری نسبت به گذشته در فیلم بگنجاند، رخدادهای خشونتآمیز نسبتا کم هستند و عموما در فاصله دور مشاهده میشوند. مهارت و استعداد فیلمساز در خلق تعلیق از سکوت، سایهها و فضاهای بسته در اینجا کمتر جایی برای خودنمایی پیدا کرده است. به طور خلاصه، این فیلمی است از شامالان فاقد تهور و بدون فیس و افادههای قبلی این فیلمساز؛ دیگر از آن اقدامات جسورانه برای خالی کردن زیرپای تماشاگر خبری نیست و البته کسی هم درس اخلاق درباره اهمیت باور مذهبی یا قدرت داستانسرایی به خورد تماشاگر نمیدهد. حتی فیلمساز همان حضور معمول خود را در فیلم به نقشی در خارج از زمینه تصویر محدود کرده است، گزینهای که متاسفانه با بقیه فیلم بدون جسارت و غیرمتقاعدکننده او هماهنگ به نظر میرسد. شگفتی بزرگ پایان فیلم «اتفاق» این است که حتی تماشاگرانی که از حقهها و دامهای گذشته این فیلمساز ناراحت بودند، پیش خودشان آرزو میکنند که دفعه بعد او از همانها استفاده کند؛ و البته آنها را کمی بهتر به کار ببندد.
● تهدید ناکافی و بیمنطق
▪ کرک هانیکات (هالیوود ریپورتر):
ام. نایت شامالان با فیلم پرطرفدار ابتدای کار خود، «حس ششم» به تعادل مناسبی میان حس چندش، هراس، دلهرههای ماوراء طبیعی و روانشناسی عامه دست یافت. این نویسنده- کارگردان بعد از آن هم سعی کرد همان کیفیتها را در آثارش دنبال کند؛ گاهی اوقات ادامه این مسیر او را به خیابانهای فرعی علمی – تخیلی جالبی کشاند (مثل «نشانهها») و البته اغلب سر از بنبست در آورد («بانویی در آب»). او در «اتفاق» موفق شده بعضی از آن عناصر را دوباره فراچنگ آورد، مخصوصا حس چندش و همچنین دلهره ماوراءطبیعی. اما تهدیدی که در کانون این داستان قرار دارد- یک ماده سمی عصبی که از راه هوا منتشر میشود و توده مردم را در شمال شرق ایالات متحده به خودکشی وامیدارد- اصلا برای سرگرمی روز جمعه سیزدهم مناسب به نظر نمیرسد (اشاره به تاریخ اکران فیلم –م). فیلم بیشتر یادآور علمی- تخیلیهای دهه ۵۰ و دوران رواج پارانویای افراطی برخاسته از جنگ سرد یا اپیزودی از سریال «منطقه گرگ و میش» است. باید انتظار داشت که «اتفاق» از لحاظ فروش در جایی میان دو فیلم اخیر این فیلمساز، فاجعه «بانویی در آب» (۴۲ میلیون دلار) و «دهکده» نسبتا موفق (۱۱۴میلیون دلار) قرار بگیرد. بیشتر بستگی به این دارد که مخاطبان جوانتر- که درجه R گرفتن این فیلم شامالان ورود آنها به سالن سینما را با چالش بزرگتری روبهرو ساخته- چه واکنشی به این حس خودکشی دستهجمعی نشان بدهند: آیا جوانترها جذب داستان فیلم میشوند یا آن را به باد تمسخر میگیرند؟ شامالان معمولا دوست دارد یک خانواده کوچک هستهای را در معرض خطر قرار بدهد و این فیلم هم از رویه کلی او مستثنی نیست. اما داستان فیلم هیچ منطق روشنی ندارد. اگر مواد سمی از طریق باد منتشر میشوند پس این همه آدم به کجا فرار میکنند؟ چرا قهرمانان به دنبال سرپناهی مصون از ورود هوای آلوده نمیگردند یا وارد داروخانهها نمیشوند تا پادزهر پیدا کنند؟ گفته میشود مواد سمی به افرادی که در گروههای بزرگ قرار دارند، حملهور میشوند، پس چرا یک پیرزن خل مزاج (با بازی غریبی از یک بازیگر کهنهکار، بتی باکلی) که هیچکس دور و برش نیست ناگهان خودش را میکشد؟ این ایده محیطزیستی شاید لبخندی بر لب الگور بیاورد اما وقتی قرار است دلهره و اضطراب و تنش به وجود بیاورد، هیچ فایدهای ندارد.
● انواع چرند
▪ رابرت ویلنوسکی (ویلیج ویس):
یک مشت چرند- چرند تاثیرگذار، چرند هراسآور، چرند گاهی اوقات فریبنده، ولی به هر حال چرند. این اتفاقی است که میافتد وقتی ام. نایت شامالان سعی میکند همزمان نقش جان کارپنتر و استنلی کوبریک را بازی کند و در عین حال چیزی را بنویسد و کارگردانی کند که دنبالهای از نوع ژانر ترسناک بر فیلم «یک حقیقت ناخوشایند» الگور است.
منبع : روزنامه کارگزاران
همچنین مشاهده کنید