پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


آبرومند و گیشه دار


آبرومند و گیشه دار
شاید بارها برای آن گروه از علاقه مندان سینما که به سینما می روند و فیلم های تجاری عاشقانه را می بینند این سوال بوجود آمده باشد که مشکل این نوع سینما در ایران، کلیت پرت بودن نوع این فیلم ها (که تحت عنوان بی ربط ژانر اجتماعی که در قوطی هیچ عطاری بوجود چنین ژانری اشاره نشده) است؟! یا نه مشکل از جاهای دیگر مثل ممیزی، عدم توانایی هنرمندان یا حتی مسئله مربوط به اشتباهی بودن ستاره های سینمای ایران است؟!
اما هیچکدام از این دلایل را نمی توان بطور کلی رد کرد، چراکه فیلم «قرنطینه» با استفاده از همین کلیشه ها و فقط به مدد نگاهی کمی متفاوت، توانسته نمونه موفقی در این نوع سینما باشد. داستان «قرنطینه» با یک اصطلاحا قلاب خوب در فیلمنامه آغاز می شود.
پدر و پسری در دادگاه شاکی و متهم هستند و پدر، پسرش را به جرم دزدی روانه زندان می کند و از اینجا ما میهمان روایت فرزند هستیم که از کجا به اینجا رسیده است.
سهیل پسر جوان متمول و خوشگذران در یکی از شب های آنچنانی اش تصادف می کند و کسی که او را به بیمارستان می رساند دختری خوش قلب از طبقه پایین جامعه است. فقط معلوم نیست چرا این دختر از آن سطح فرهنگی و در عین حال شریف، تا این حد خوش تیپ است! و گریم چهره اش با این نکات که او دختر ساده یک خانواده سطح پایین است، تا به حال عاشق نبوده و رابطه خاصی را تجربه نکرده، همخوانی ندارد.
خلاصه ماجرا تا آنجا پیش می رود که سهیل به رغم میل پدر می خواهد با همین دختر ازدواج کند اما مسیر قصه با جواب مثبت آزمایش سرطان سمیه(نیوشا ضیغمی) عوض می شود. داستان تاجایی پیش می رود که سهیل از پدرش برای مخارج درمان سمیه در خارج از ایران دزدی می کند و به زندان می افتاد. تا این بخش از فیلم روایت اول شخص است و ما از دید سهیل ماجرا را دنبال می کنیم اما موضوع مهم اینجاست که چرا بعد از زندان رفتن سهیل ما روایت را با حفظ لحن البته، بصورت سوم شخص پی می گیریم؟
این نکته را نه از سر الگوهای صرف کلاسیک مطرح می کنیم بلکه وقتی شما صدای شخصیت(نریشن) را روی روایت می گذارید آشکارا به مخاطب این گرا را می دهید که روایت از این منظر پیش می رود. وقتی او به زندان می رود زبان بیان داستان فیلم که مثل او محبوس نشده و می تواند با روایت او در زندان ادامه پیدا کند، این مسئله به نظر کمی غیرمنطقی می آید.
و نکته دیگر اینکه سهیل همسری در بستر مرگ در خارج از زندان دارد و به طرز غریبی شبیه به بازنده ها رفتار می کند و از سر شرم با سمیه تماس نمی گیرد، که اینهم کمی غیرمنطقی است. در هر صورت روایت ادامه پیدا می کند و با سیر داستانی منطقی به پایان می رسد. و خدا را شکر در این فیلم یک مرتبه بطور معجزه آسا سرطان درمان نمی شود و پایان فیلم به گونه ای است که توجیه کننده جهان داستان فیلم است نه توجیه کننده عاقبت سرطان سمیه، هرچند که مرگ شخصیت «رضا عطاران» که سرطان دارد به موازات خروج ماشین عروسی سمیه و سهیل از بیمارستان پایان خوش احساسی این فیلم را تبدیل به پایان تلخی منطقی می کند.
عناصر و شخصیت هایی که در فیلم بصورت موتیف حضور دارند، سر و شکلی درست دارند. از موتور شخصیت برادر سمیه گرفته تا مغازه پدرسهیل و شخصیت همسردوم پدرسهیل و حتی بخشی از دیالوگ ها. بعنوان مثال موتور برادرسمیه یک بار در گفتگوی سهیل با او مطرح می شود. بار دوم در نمایی بازار حیاط خانه آن ها مخاطب دسته های موتور را از دور می بیند و بار سوم همین موتورگازی ارزان قیمت، وسیله نقلیه سهیل متمول است و مخاطب در این سکانس برای اولین بار بطور کامل شمایل این موتور را می بیند. در چنین مواردی در فیلم ردپای «بهروز افخمی» دیده می شود که هم تدوینگر فیلم بوده و هم مشاور کارگردان هرچند که دیدن اسم افخمی در چنین پروژه ای کمی عجیب بود.
پرشیافیلم در ادامه می نویسد: «قرنطینه» آشکارا هم می خواهد آبرومند باشد و هم گیشه را داشته باشد و این از انتخاب بازیگران فیلم کاملا مشهود است. ضیغمی و گودرزی فیلم دیگری هم بر پرده سینماهای تهران دارند که اتفاقا در آن هم ضیغمی مبتلا به سرطان می شود.
فیلم از همین نقطه یعنی انتخاب بازیگرانش ضربه خورده است. ضیغمی شخصیتی متفاوت از فیلم «تلافی» در این فیلم دارد اما بازی او و پرداخت شخصیت او چیز متفاوتی نیست.
گودرزی هم به رغم اینکه شخصیت او به خوبی پردازش شده چندان حضور متفاوتی ندارد. بازیگران فرعی حضور بهتری دارند. رضا رویگری در نقش خود خوب است، شهره سلطانی کوتاه به روی پرده می آید اما تاثیرگذار است.
رضا عطاران به رغم اینکه دنیای خودش را هم وارد این فیلم کرده حضور خوبی دارد و به شخصیتش خوب جان داده است. نکته جالب دیگر تلطیف فضای دردناک بیمارستان سرطانی ها با استفاده از شخصیت عطاران و رابطه عاشقانه اش می باشد.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید