پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


دفاع خوب از شیعه، نگاه بد به قدرت


دفاع خوب از شیعه، نگاه بد به قدرت
هر کشوری برای رسیدن به جایگاه رفیع فرهنگی به تئوریسین‌های نواندیش و جسور نیاز دارد تا با تکیه بر فرهنگ پیشین برای سعادت امروز برنامه‌ای داشته باشند. پرشماری اندیشمندان هر کشوری می‌تواند دلیل رشد آن کشور در زمینه‌های مختلف به شمار آید. کشور عزیزمان ایران هر چند که همواره صاحبان فکر بسیاری داشته اما به دلا‌یلی که در اینجا بدان‌ها نمی‌پردازم همواره به ضعف نظریه‌پردازی مبتلا‌ بوده است. آمیختگی دین اسلا‌م با فرهنگ ایرانی این مهم را به رخ نظریه‌پردازان می‌کشد که برای برون‌شد از وضعیت نابهنجاری که قرن‌ها بدان مبتلا‌ هستیم ناگزیر باید از فرهنگ ملی- مذهبی مدد بگیریم.
اعتنا به یکی از این دو و بی‌اعتنایی به دیگری؛ همواره تضمین‌کننده شکست نظریه‌هایمان خواهد بود. جزم‌اندیشانی که تنها زندگی دینی را سرلوحه خود قرار می‌دهند تفاوتی با دیگران که نوستالوژی دوران فرّ و شکوه امپراتوری ایران را به دل دارند، ندارند. برای رهایی از وضعیت ایران غیرمتمدن تنها آمیختگی و همکاری فرهنگ دینی و فرهنگ ملی ضروری به نظر می‌رسد. ‌
کتاب <جمهور جهانی شیعه> نخستین جلد از سری کتاب‌هایی است که محمدعلی زم تحت‌عنوان <آینده‌شناسی> به چاپ سپرده است. نویسنده در جلد نخست این کتاب به <کلیات مهندسی فرهنگی> پرداخته و سعی کرده است از شیعه چهره‌ای متفاوت و محبوب ارائه دهد و در این مسیر موفق هم بوده است. تنها با جهانی کردن آن در پوشش امپراتوری؛ به نظر می‌رسد قدرت در چارچوب ایدئولوژی زندانی شده است تا در اثر عدم‌کارکرد این زندانی، ضعف‌ها به اسم ایدئولوژی ثبت شود و نقاط قوت نیز چندان نمود نداشته باشد. اتفاقی که نزدیک سه دهه در جمهوری اسلا‌می‌ ایران نمود عینی پیدا کرد. ‌
تیزهوشی نویسنده تا حدود زیادی توانسته است ایراد کلی نظام اسلا‌می ‌را از دامن اسلا‌م بزداید و از تشیع چهره‌ای دوست‌داشتنی ترسیم نماید و در نهایت تشیع را به عنوان قدرتی که می‌تواند با دیگر قدرت‌ها مقابله کند بشناساند، اما ایراد بزرگی دامن نظریه را گرفته است که در ادامه بدان اشاره خواهم کرد. نخست به تشیع از منظر نویسنده نگاه می‌کنیم. ‌
در مقدمه کتاب نویسنده برای اینکه به هدف خود نزدیک شود تعریفی کلی از انسان را نشان می‌دهد که در این تعریف، عدالت، عقلا‌نیت و حریت اجزای فطری بشری قلمداد می‌شوند که پدیده‌های روحانی همزاد با کالبد آدمی‌ هستند و نبود این سه موجب نقض آدمیت است و دین برای تحقق این هر سه پا به عرصه می‌گذارد. حال این سه جزء انتزاعی بشری توسط بشر که موجودی کاملا‌ عینی است و زندگی‌اش بر پایه میل و نیازش تعریف می‌شود باید تحقق پیدا کند.
در نظر نویسنده، بشر دیندار برای به ظهور رساندن آن سه، بهجز میل و نیاز، عنصر دیگری را نیز باید داشته باشد که آن را به عنوان <مصلحت> مطرح می‌کند. به تعبیر نویسنده بشر دینی برای برآورده کردن نیاز و میل خود مصلحت‌اندیش و مصلحت‌خواه و مصلحت‌شناس می‌شود. با وجود مشترکات میل و نیاز که ذهن تمامی ‌اندیشمندان را به خود معطوف می‌کند؛ مصلحت تنها حد فاصلی است که شیعه را با تمامی‌ اندیشه‌ها متفاوت می‌کند. در تفکر شیعی جهان مزرعه و یا به تعبیر نویسنده راه و پل عبور است و انسان باید پاسخ‌دهی‌اش به نیازها و امیالش در حدی باشد که برای رسیدن به مقصد نهایی لطمه‌ای نبیند. در این مقطع مهم است که مصلحت پا به میدان بگذارد تا با دورنمای مزرعه بودن این عالم معاش امروزه بشر را چنان تعریف کند که زندگی این‌جهانی که بر پایه میل و نیاز است لطمه به زندگی آن‌جهانی نزند. به نظر نویسنده برای رسیدن به فهم اینکه دنیا طفیلی است باید حکومتی تاسیس شود که توانایی تفهیم این معنا را برای بشر امروز داشته باشد و مصلحت‌اندیشی توسط آن حکومت شکل بگیرد. برای همین منظور به بحث حکومت‌ها می‌پردازد. ‌
نویسنده از میان نظام‌های دموکراتیک و دیکتاتوری نمونه‌ سومی‌ برای رسیدن به منظور فوق ترسیم می‌کند که آن حکومت را <حکومت دلوار> خطاب می‌کند. در حکومت نوع اول یعنی حکومت مبتنی بر دموکراسی که عقلا‌نیت بر آن حاکم است انسان‌ها می‌توانند به آسانی به میل و نیاز خود پاسخ دهند. در حکومت دیکتاتوری که مبنای آن بر زور است حتی به نیاز و میل انسان‌ها هم پاسخ داده نمی‌شود و انسان‌ها همانند برده و رباط‌های کوکی هستند. اما در مدل انتزاعی نویسنده <حکومت بر مبنی دل> زمامداران فضایی را ترسیم می‌کنند که رویه کلی بشر به سمت درک سه عنصر فطری که در بالا‌ بدان‌ها اشاره شد، آگاهانه آنها را از جایگاه نظر به وادی عمل می‌رسانند. این نوع حکومت، آزادی و عدالت و عقل‌گرایی را به انسان‌ها هبه نمی‌کند بلکه زمینه رشد آنها را فراهم می‌نماید.
در این نوع حکومت آزادی جایگاه رفیع‌تری دارد و باعث ثمر دادن درخت عدالت و عقلا‌نیت نیز می‌شود. اما این حکومت برعکس حکومت دموکراسی تمام انرژی را در پاسخ‌دهی به نیاز و میل بشری نمی‌داند و مصلحت نقش مهمی‌ را در آن ایفا می‌کند. نویسنده بی‌اینکه دامنه مصلحت‌اندیشی را ذکر کند پاکی و رعایت همدیگر و تولید انرژی مثبت برای هم را بر پایه مصلحت، شاخصه این نوع حکومت قلمداد می‌کند. وی خود اذعان دارد که مصلحت تغییرپذیر است و باید سازمان مشاوره‌ای برای مصلحت‌یابی و مصلحت‌سنجی و نظارت تعبیه کرد اما جواب این سوال داده نمی‌شود که اگر همان مراجع بنا به مصلحت بخواهند کاری کنند که با آن حقوق انسان‌ها را پایمال کنند چه کسی باید پاسخگو باشد؟ آیا باید این چرخه ادامه داشته باشد و برای هر سازمانی، سازمانی دیگر تعریف کنیم؟ البته مدل حکومتی نویسنده، حکومت انبیا است و به خوبی در اثر خود نشان می‌دهد که پاکی و درستی آنها امکان تحقق چنین حکومتی را مهیا می‌کند اما آیا حکومتی که وی بر آن پای می‌فشارد بدون حضور ائمه می‌تواند پایدار باشد؟ وی این حکومت را سراسر دعوت قلمداد می‌کند و وجود هر نوع زوری را در حکومت مثالی خود منتفی می‌داند.
برای همین می‌نویسند <قرآن و دیگر کتب آسمانی و ادبیات پیامبران، سراسر بیان، توضیح، خواهش، تبیین، تفهیم، دلسوزی، ایثار و از خودگذشتگی است و لحن همه انبیا، مودب و مرام همه آنها تواضع است. در عین حال زبان نظام شیعی برای همه کس حتی مخالفانش، زبان نرم، راحت، دلسوزانه و مشفقانه است و این نظام تهدیدکننده منافع هیچکس نیست و عمل اولویت‌دار او سراسر ایجابی و به سوی تحقق حقوق الهی و انسانی شیعیان است.
نویسنده برای پاسخ دادن به اینکه مصلحت توسط چه کسی مطرح می‌شود اجتهاد را دست‌آویز قرار داده و به مثلث انسان، دین و امام - دو عنصر زمان و مکان را می‌افزاید تا از این طریق انعطاف‌پذیری حکومت دلوار را مطرح کند و در ادامه خود می‌پذیرد که فقه ما هیچ وقت پویا نبوده است. این کتاب به حد و حدود پویایی فقه هم اشاره می‌کند آیا مگر غیر این است که پویایی فقه در دایره تعریف شده دین صورت می‌گیرد و خیلی از موارد مبتلا‌ به جامعه امروزه در پویایی فقه نیز پاسخ نمی‌گیرد. ‌
مدل حکومتی نویسنده مرزها را در نوردیده و کل جهان را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. برای همین منظور نیز راهکارهایی تعریف شده است. به زعم نویسنده، جهان توسط ابرقدرت‌ها اداره خواهد شد که نخستین ابرقدرت آمریکا، دومی‌اروپا و سومی‌چین تصور شده است و ابرقدرت دیگری نیز بر این سه باید افزوده شود که نویسنده <جمهور جهانی شیعه> یا امپراتوری جماهیر اسلا‌می‌ را ضلع چهارم ابرقدرتی فرض می‌کند. اساسی‌ترین نقدی که بر این کتاب وارد است برمی‌گردد به تفکر ابرقدرت‌سازی اسلا‌م بین امریکا، اروپا، چین و در مدل فرضی نویسنده یک دره عمیقی وجود دارد که از آن جزمیت و فاشیسم می‌تواند زاده شود و آن اینکه هیچ کدام از سه ابرقدرت، قدرت خود را بر پایه ایدئولوژی فرض نگرفته و با نام کشورشان به نیرومند کردن خود پرداخته و در جهان خود را مطرح ساخته‌اند و مشکلا‌ت و کامیابی‌های این کشورها بنام ایدئولوژی به ثبت نمی‌رسد.
نویسنده خود در مواجهه با چین می‌نویسد <استراتژی مدارا با کشورهای منطقه و برقراری روابط مسالمت‌آمیز اما سلطه‌جویانه اقتصادی بر آنها نشان می‌دهد که چین این راه را به خوبی می‌شناسد و قصد دارد تا آن را با سرعت هر چه بیشتر بپیماید و فرهنگ خود را این بار، نه از طریق مکتبی و رواج فلسفه کنفوسیوسی! و تبلیغات مستقیم ایدئولوژیک، که از طریق نشان دادن راهبردهای عملی برای اداره زندگی سعادتمند، رونق اقتصادی، طراحی و مهندسی کنترل و توسعه نیازها و تامین رفاه مادی جامعه بشری، به جوامع دچار ضعف تئوریک و ناتوان در اداره امور مادی خود صادر کند.> هر چند که نویسنده استراتژی کشور چین را به خوبی درک کرده است اما در ابداع مدل خود به اشتباه رفته و به جای قدرت اقتصادی، فرهنگی و... از ایدئولوژی به عنوان ابزار ابرقدرتی فایده جسته است که این خود فاجعه به نظر می‌رسد. چون اگر مدل فرضی ما <جمهور جهانی شیعه> باشد باید همواره با جهان پیرامون خود درگیر باشیم و در صدد دفاع از اسلا‌م آن هم تشیع برآییم. حتی به تعبیر دکتر علی شریعتی که وی نیز در مدلسازی‌اش اشتباهاتی را مرتکب شده بود بین تشیع علوی و صفوی هم اختلا‌فاتی پیش می‌آید که رفع آنها که هیچ وقت هم امکان‌پذیر نیست تمام انرژی انسان را می‌گیرد. ‌
بعد از شکل‌گیری واتیکان به عنوان قدرتی مذهبی که کارکرد و توانش از توان و قدرت پادشاهان بیشتر بود دنیا قرن‌ها درگیر روحانیان مسیحی قرار گرفت و ستم بسیاری بر بشریت روا داشتند، چندان که حتی بهشت افراد توسط واتیکان خرید و فروش می‌شد و توهینی بیشتر از این نمی‌شد بر انسان‌ها روا داشت. ظهور مارتین لوتر و روشنگری‌اش موجب جنگ‌هایی بین پادشاهان و کلیسا شد که این جنگ‌ها ۱۵۰ سال بعد از نافرمانی لوتر به درازا کشید و جنگ‌های ناشی از جنبش اصلا‌ح دینی در ۱۶۴۸ خاتمه یافت و صلح <وست فالیا> شکل گرفت. در این صلح بسیاری از آنچه که متعلق به خدا (در واقع پاپ) بود تسلیم قیصر شد. <این صلح یک اندیشه متعلق به ۱۵۵۵ را احیا کرد که در قلمرو هر کس دین همان کس حاکم است- یعنی پادشاهان می‌توانستند دین کشور خود را انتخاب کنند. این اندیشه راه را برای تساهل دینی و مهاجرت باز کرد. سال ۱۶۴۸ زمان قطعی جدایی کلیسا و دولت نیست، اما این سال نماد یک دگرگونی مهم در تاریخ غرب است. وست فالیا بر این اندیشه خط بطلا‌ن کشید که اروپا اجتماعی است بزرگ از مسیحیان< -عالم مسیحیت- > که اداره روحانی آن بر عهده کلیسای کاتولیک و اداره دنیوی آن بر عهده امپراتور مقدس روم است. آینده متعلق به دولت بود.>
حال اگر روحانیت بخواهد بر جهان با دیدگاه دین‌محورانه‌اش تسلط پیدا کند از همین نخست مشخص است که چه فاجعه‌ای رخ خواهد داد. نویسنده همراهی چین را با جمهور جهانی شیعه مطرح کرده و از عدم همراهی دو ابرقدرت دیگر سخن به میان می‌آورد غافل از اینکه اگر بحث ایدئولوژیکی مطرح شود چین که سهل است حتی در درون کشورهای مسلمان هم بین شیعیان و سنی‌ها جنگ‌های بزرگی در خواهد گرفت و آرامش از جهان رخت بر خواهد بست. نویسنده برای گریز از این تفرقه <وطن واحد> و <رهبر واحد> را پیشنهاد می‌کند که این تز همانند اتوپیای افلا‌طونی کاملا‌ خیالی است. البته نویسنده هوشمندانه قدم به قدم جلو می‌رود و رهبر واحد را تعریف می‌کند که تعاریفی نو و قالب ستیزانه‌ای دارد اما این نوع رهبری کارکرد درون‌مرزی می‌تواند داشته باشد، یعنی کشور ایران به عنوان یک کشور مسلمان که نوع حکومتش- جمهوری اسلا‌می‌است- می‌تواند با رهبری فردی فرزانه که مشخصات و اختیارات و مشروعیتش در این کتاب طرح شده به پیروزی برسد و سازه‌های اقتصادی، ‌فرهنگی و سیاسی‌اش را آنقدر قوی کند که در دنیا به عنوان ابرقدرتی به نام ایران مشخص شود. اما اینکه این رهبریت همانند صهیون به دلیل بی‌وطنی بخواهد رهبر واحد و وطن ثانی داشته باشد بدون توجه به سازه‌های فوق، قدرت‌نمایی بی‌دلیل به نظر می‌رسد. ‌
کتاب <جمهور جهانی شیعه> دفاعی محکم و خوب از دین شیعه است. در این کتاب ما با ظرفیت‌های پنهان دین شیعی مواجه هستیم که تعاریف دقیق و روشنی از شهروند و حقوق شهروندی، رهبر و حدود و ثغور توانایی‌های وی، رابطه حکومت با مردم و حقوقشان نسبت به هم مواجه هستیم و اگر این کتاب مرجع سیاستمداران داخلی باشد می‌تواند تحولی عظیم در کشورداری آنها ایجاد کرده و کشور ایران را - نه تشیع را به عنوان کشوری موفق که اتفاقا حکومتش بر پایه دین اسلا‌م است به جهانیان معرفی کند. ‌
اما چنان که در این کتاب شاهد هستیم اگر پا را از این فراتر گذاشته و سعی کنیم از شیعه ابرقدرت بسازد با شکست مواجه خواهیم شد. چون هیچ ایدئولوژی و دینی نمی‌تواند خود را به عنوان ابرقدرت مطرح کند. این کار به منزله اهانت به دیگر ادیان و جهان‌بینی‌هاست و چون هیچ تفکر و اندیشه‌ای منفعل نیست همواره بین شیعه و دیگر ادیان و اندیشه‌ها تنازع و درگیری وجود خواهد داشت. حتی در سطح سهم‌خواهی نیز این تفکر امکان اجرایی شدن نخواهد داشت، چرا که سهم‌خواهی بر اساس ایدئولوژی، مرزهای تفاوت را عمیق‌تر می‌کند و همین عامل دلیلی برای جنگ‌های خانمانسوز است. ‌
نگاه عقلا‌نی به قدرت زمانی است که امکان تنش را به حداقل برسانیم. برای همین منظور نویسنده حداقل کاری که باید می‌کرد این بود که از مسلمانان به عنوان گروهی اکثریتی یاد می‌کرد و با توجه به رشد اقتصادی و فرهنگی آنها نقش‌سازی‌شان را در دنیا، نظریه‌پردازی می‌کرد کما اینکه تجمع مسلمان در مکه همین رویکرد را دارد اما این رویکرد به خاطر دینی بودن فرضیه و عدم سهم‌خواهی و قدرت‌نمایی برای جهانیان و دیگر ادیان و اندیشه تهدید به حساب نمی‌آید. چنان که در بالا‌ اشاره شد پافشاری بر تشیع چندپارچگی عظیمی ‌را حتی در درون مسلمانان ایجاد خواهد کرد چه برسد به ادیان دیگر. ‌
نکته قابل تامل کتاب فوق این است که دفاعی خوب از شیعه صورت پذیرفته اما این دفاع در لا‌به‌لا‌ی نگاه بدی که به قدرت می‌شود خنثی می‌گردد. ‌
حسن فرهنگی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید