پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا
برنج، به رنج
این روزها فصل نشای برنج است. نشا را که زیر محفظهای از نایلون به بار آوردهاند، در میان شلالهای از گل و آب میکارند. برای این کار باید پا تا زانو و دست تا بازو در آب فرورود تا نشا را در گل بنشاند. کاری بهغایت دشوار و توانفرسا، اما در عین حال بسیار ظریف، تا حدی که فقط زنان یا زناکان(۱) از پس آن برمیآیند.
گروه زنان با لباسهای رنگارنگ و زیبا دستهجمعی به نشا میروند و بهترتیب چند بیجار متعلق به افراد گوناگون را میکارند. گاه آواز میخوانند و گاه حتی دور ازچشم مردان میرقصند. گروه زنان اگرچه به پاکدامنی و به حد کفایت پوشیدهاند، اما هرگز سلیقههای تیره و سیاه شهری حریف رنگهای شاد پیراهن تن آنان نشده است و بهواسطه نقش مهمیکه در تولید برنج دارند، در روابط اجتماعی نیز در عین عفاف چیزی از مردان کم نمیآورند. زنان را میبینی که در بازار به تنهایی به کار خرید و فروشند و حتی در قهوهخانه، پیرزنان را میبینی که پا به پای مردان به چای و قلیان نشستهاند. در اینجا به خصوص در این زمان زندگی جریان دارد. صحنه نشای برنج آنگونه که از پنجره ماشینی تندرو میبینی، به غایت زیباست و زیباتر از آن، فیلمهای نشاست که با لباسهای رنگرنگ و با موسیقی متن «عاشورپور» و «مسعودی» میبینی و میشنوی.
● آن روی دیگر سکه!
اینها همه فقط یک روی سکه است. باید چند سالی در دهکده برنج، پزشک محله باشی و هرساله در فصل نشا و فصل برنج «وینی»(۲) شالیکاران را معاینه کنی تا به عمق رنجی که در این نبرد مردانه زنان با زمین نهفته است، پی ببری. رنجی که خود البته سویی دیگر از تضاد دوگانه رنج و شادی در زندگی است. باید سالها بمانی تا شب هم که میخوابی صدای «بیجبیج»(۳) انگشتان پیرزنان و نوجوانان شالیکار را آغشته با زنجموره جیرجیرکها از ورای برکهای نهچندان دور دست بشنوی یا وقتی به خوابی عمیق میروی، از موجهای دریا همان «فریادی»(۴) را بشنوی که از پشت پیرزن خمیده شالیکار برمیخیزد و رعد و برق زمستان را بشنوی که در تن کوهستان «زرچه»(۵) میکند. باید روی دیگر سکه را در لابهلای انگشت زنان ببینی که از فارچ مجروح شده و خوب نمیشود که نمیشود، گویی بیجار در لای انگشتان لانه کرده است. زنان جوان را میبینی با عضلات پیچدرپیچ، همچون عضلات مردان و ستون فقراتی که نه تنها به جلو، که به طرفین نیز انحراف پیدا کرده و راهرفتنی که با هر جلو رفتنی انگار یکبار به راست و یکبار به چپ فرو میریزد. لگن از شدت ضربات سالیان و احیانا سوءتغذیه، تمام ترکیب موزون خود را از دست داده و ریههایی که صدای خسخس آنها را از راه دور و با گوش غیرمسلح هم میتوان شنید و البته باز ناله و ناله و ناله از بیجبیج و زرچه و فریاد.
● زنان همیشه خوشحال
پیش از نشا، مردی که یا سرکارگر است یا مالک و در هرحال ذینفع در کارکشت، یک گروه زن را به مطب میآورد. او که یا پدری عبوس است یا صاحبکاری سختگیر، حالا با زنان خوب میخندد و خوشوبش میکند. ویزیت همه را هم از قبل، یکجا پرداخت کرده که مبادا درخواستش را زمین بیندازی: «دکتر جان! اینها از فردا میروند بیجار! همه را بررسی کن تا یک وقت وسط کار نمانیم. اگر دردی هم دارند، چند تا سوزن بده بعد از نشا میآرم معالجه» و تو که تا به حال این همه بیمار خوشحال را یکجا ندیدهای، همه را سرسری معاینه میکنی و چند تا مسکن میدهی. مگر با این گوشی پیزوری و فشار خون پارهپوره چه چیزی را میشود تشخیص داد تا چه برسد به پیشگیری؟ و وقتی نشا تمام شد، دوباره تمام گروه پیش تو هستند و تو متقاعد میشوی که چیزی به رنجتر از برنج نبوده است.
● اشتغال، مقدم بر تولید نیست
در مملکت و در میان مردمیکه کار را امالامراض میدانند، جوانان روشنفکری که پدر پیر خود را از کار کردن منع میکنند، مردان میانهسالی که در میانه عمر میخواهند «دیگر به خود برسند» و خود را بازنشسته میکنند! و در سیستمی که در آن آشکارا اشتغال، مقدم بر تولید فرض میشود و بانک و اتحادیه و مجله برای «کارآفرینان» داریم، نه تولیدکنندگان، حاشا اگر من هم بخواهم گروهی کارکن و تولیدافزا را تخطئه کنم، اما اگر طعم خوش برنج گیلان، محصول نازل بودن بهای ساعات زندگی زنان گیلان است، نه تکنیک بالای تولید که قیمت را پایین آورده، همان بهتر که این افتخار ملی به بهای این زرچهها و فریادها تولید نشود و همه ما به جای لذت بردن از طعم خوش برنج، چیزی را بخوریم که ماشینی و به قیمت سوختی فراهم آورده باشد، نه ضعیفهای به قیمت جانی!
واقعا نمیدانم و صادقانه میپرسم آیا اقتصاددانان بهای واقعی زندگی و«زرچه»های برنجکاران را محاسبه کردهاند و آیا قیمت برنج براین مبنا محاسبه شده است؟ آیا دولتمردان تدابیری اندیشیدهاند که در این نرخ آنچه سهم واقعی کارگران شالیکار است، به خود آنان برسد و نه به تاجر و سلفخر و دیگران؟ آیا متخصصان سلامت کار، استانداردهای بهداشتی را برای شالیکاران تعریف کردهاند و آیا این استانداردها تمام و کمال رعایت میشوند؟ اگر جواب همه اینها مثبت است پس گوارا باد بر همه ما برنج گیلان. برنج آستانه و اشکلک و بیبالان...
منبع : هفته نامه سپید
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران سریلانکا دولت رهبر انقلاب کارگران حجاب پاکستان مجلس شورای اسلامی رئیسی سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم
کنکور سیل فضای مجازی شهرداری تهران تهران سلامت پلیس فراجا اصفهان قتل وزارت بهداشت قوه قضاییه
خودرو قیمت خودرو چین قیمت دلار قیمت طلا دلار بانک مرکزی بازار خودرو ایران خودرو سایپا بورس تورم
مهران مدیری سریال تلویزیون کتاب تئاتر سینمای ایران رادیو شعر سینما انقلاب اسلامی فیلم سینمایی
کنکور ۱۴۰۳ دانشگاه فرهنگیان
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه آمریکا فلسطین روسیه جنگ غزه طوفان الاقصی اوکراین عملیات وعده صادق ترکیه اتحادیه اروپا
فوتبال پرسپولیس استقلال باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال فوتسال بازی تراکتور تیم ملی فوتسال ایران رئال مادرید بارسلونا لیگ برتر
هوش مصنوعی مریخ ناسا فیلترینگ تسلا تبلیغات ایلان ماسک اپل وزیر ارتباطات فناوری نخبگان سامسونگ
سلامت روان داروخانه دوش گرفتن یبوست