جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

حافظ مروارید عفاف


حافظ مروارید عفاف
● بذرهای ابتذال
در شب ۲۳ تیرماه ۱۳۳۷ برابر با ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸ میلادی، سرتیپ عبدالکریم قاسم، فرمانده نیروهای کمکی عراق که برای اعزام به اردن جهت سرکوبی مخالفین رژیم حاکم بر عراق آماده می‏شدند با همکاری سرهنگ عبدالسلام عارف، رژیم سلطنتی هاشمی عراق را سرنگون ساخته و اعلام استقرار نظام جمهوری نمود. از برخی قراین مستند برمی‏آید که عبدالکریم قاسم مورد اعتماد انگلستان بود و زمان کودتای وی با منافع استعمار انگلستان تطبیق می‏کرد. استعمار پیر علیه کودتاگران هیچ اقدام عملی انجام نداد و پس از کودتا نفوذ کشور مزبور بر عراق تثبیت گردید. با پیروزی تشکیلات جدید کودتاکنندگان تحت پوشش شعارهایی چون قهر انقلابی و سرکوبی مرتجعین مخالف اصلاحات ارضی، روحانیت مبارز و متعهد را تحت شدیدترین فشارها قرار دادند و ارزشهای دینی و مظاهر و جلوه‏های مذهبی را به شدت آماج تهاجم خویش ساختند و کمونیستهای عراق به حمایت از رژیم جدید وارد صحنه شده و به عنوان بازوان اجرایی طرحهای انگلستان به کار گرفته شدند و با حمایت عبدالکریم قاسم برای سرکوبی مسلمانان گروههای مقاومت ملی را تشکیل دادند. جامعه روحانیت مبارز عراق که نخستین تشکل بین روحانیون حوزه علمیه نجف بود و در سال ۱۳۳۷ تشکیل شده بود به پیروی از فتوای مجتهدین، دست به مبارزه علیه کمونیستها زده و عبدالکریم قاسم را مجبور به ترک همکاری با این گروهها کردند در حالی که دشمن اصلی یعنی انگلستان فراموش شده بود.
در این زمان، استکبار جهانی با نقشه‏های شوم و فریبکارانه، قوانین پاک و محکم اسلام را نوعی ارتجاع و کهنه‏پرستی تلقی کرد و برگشت به گذشته را خرافات جلوه داد و سرانجام سیاست، اقتصاد و قوانین استعماری در عراق به نام تجدد، آزادی، تمدن، ترقی و دیگر الفاظ فریبنده و خالی از محتوای حقیقی رواج داده شد. یکی از این نقشه‏ها که مجری آن در ترکیه، مصطفی کمال معروف به آتاتورک و در ایران رضاخان بود، مسأله کشف حجاب می‏باشد و عبدالکریم قاسم به نام آزادی زن مسلمان، تساوی حقوق مرد و زن و دیگر الفاظ، مزوّرانه برهنگی و بی‏حجابی را در عراق گسترش داد و بی‏بند و باری را در کشوری اسلامی که مشهد چندین امام شیعه و کانون بزرگ حوزه علمیه تشیع می‏باشد حکمفرما نمود و این برنامه آنچنان ماهرانه و حیله‏گرانه به اجرا درآمد تا کسی نداند به کجا سوق داده می‏شود و حق دفاع از حقوق خود و آزادی واقعی را نداشته باشد. مسلمانان به تدریج متوجه شدند این دشمنان قسم خورده تنها به ظاهری از اسلام اکتفا می‏کنند و از هر سو فرهنگ پوچ غرب موجبات انحطاط جامعه اسلامی را پدید می‏آورد.
اما عالمان ربانی و روحانیان بیداردل و شجاع که چراغ پرفروز جامعه هستند قیام کردند و با ایمانی استوار و اعتقادی راسخ چون کوهی محکم و فولادی آبدیده از طریق بیان و قلم دست از مبارزه برنداشتند.
● مقاومت در مقابل شرارت
مرحوم آیت‏اللّه‏ علوی همچون دیگر دانشمندان شیعه و آگاه عراق، پی به ماهیت حکومت جمهوری عبدالکریم قاسم برد و از اینکه وی جلوه‏هایی از ارزشهای دینی را مورد یورش وحشیانه خویش قرار داده و در صدد رواج ابتذال و رونق فساد و فحشاست به شدت برآشفت و در شب هفتم محرم سال ۱۳۸۲ه···.ق در صحن مطهر حرم کاظمین بر فراز منبر رفت و پس از خطبه‏ای بلیغ، نظام حاکم بر عراق را به باد انتقاد گرفت و قصیده‏ای را که خود سروده بود برای حاضران برخواند و اوضاع نابسامان جامعه عراق را ناشی از نقشه‏های مزورانه وی دانست و از رواج فرهنگ غربی و ترویج بی‏حجابی به شدت انتقاد کرد و بدین گونه شعله جنبش اسلامی را در این شهر شیعیان مشتعل ساخت و حامیان عفاف و حجاب را علیه حاکمان ستم تحریک و تهییج نمود. شدت تأثیر سخنان افشاگرانه وی علیه عبدالکریم قاسم به حدی بود که آیت‏اللّه‏ علوی را دستگیر نموده و پس از چهار ماه شکنجه‏های سخت، محکوم به اعدام کرد. آیت‏اللّه‏ سیدمحسن حکیم وقتی چنین خبری را شنید خواستار آزادی آیت‏اللّه‏ علوی شد و در تقاضای وی از عوامل رژیم، چنین جملاتی به چشم می‏خورد: السید العلوی جزء من کیاننا یصیبنا ما اصابه، یعنی: آقای علوی از ماست؛ آنچه به او برسد به ما رسیده است. و چون از
آن طوفان مخربی که ارزشها را مورد هجوم قرار می‏دهد و می‏خواهد سنتهای پاک اجتماعی را به فراموشی بسپارد و نوعی برهنگی، پرده‏دری و اختلاط جنسهای مخالف و مانند آن، پدید آورد نمی‏توان نام آن را ترقی گذاشت.
قدرت معنوی و نفوذ مردمی آن آیت‏اللّه‏ حکیم هراس داشتند ناگزیر شدند خواسته ایشان را عملی سازند و آیت‏اللّه‏ علوی را از زندان آزاد کنند. البته در زندان، موادی سمی به ایشان داده بودند که بر اثر عوارض آن بر روی تخت برانکارد به خانه انتقال داده شد و تأثیر سوء آن، قلب وی را بیمار ساخت.
● پگاه پاکدامنی
او که با بیان در عرصه سیاست به مبارزه با عوامل فساد و بی‏حجابی برخاست چون از زندان بیرون آمد قلم به دست گرفت و کتابی با نثری شیوا و تعابیری زیبا در باره ضرورت حجاب در جامعه اسلامی نوشت و چون مخاطبین آن مردم عراق بودند به زبان عربی نوشت و نامش را «العفاف علی مذبح التبرج» تعیین کرد. و چون کتاب جالب و مفیدی بود فرزندش سیدعادل علوی به زبان فارسی برگردانید و انتشارات کتابخانه الامام علی بن‏الحسین(ع) و انتشارات عدل قرآن کریم تصمیم به طبع آن گرفت.
آیت‏اللّه‏ علوی این اثر را به دختران و پسرانی که می‏خواهند راه راست را برگزینند و به روشنفکرانی که در جستجوی زندگی برترند اهدا نموده است. وی در سبب تألیف این کتاب می‏گوید: از آنجا که می‏دیدم زمان اقتضا می‏کند و بیشتر مردم نیاز دارند و مسلمانان از قرآن و آموزشها و احکامش دور شده‏اند و امید می‏رفت به سوی دیانت و پاکدامنی رو کن و بر قله انسانیت تکیه زن تا از ورطه حیوانیت رهایی یافته و به سعادت ابدی برسی. بشتاب به سوی حصار عفاف و از این دژ استوار نگه‏داری کن که قوای دشمن با سلاحهای مرگبار و شمشیرهای آغشته به زهر برای هجوم آماده‏اند.
که این نوشته نتیجه‏بخش باشد و این را نیز می‏دانم که اگر حقایق آشکار گردد طرفداران حق سزاوارتر به پیروی از حقند و از آنجا که امر به معروف و نهی از منکر روزی کسی را نمی‏بُرد و اجل انسان را نزدیک نمی‏کند اقدام به آن نمودم تا پرتوی از نور درخشنده اسلام را به دلهای عزیزان و فرزندان، اعم از پسر و دختر افکنم، امید آنکه با گوش شنوا سخن حق را پذیرا باشند و در پرتو ایمان قرار گیرند و سپس به سلامت مادی و معنوی نایل گردند.
آیت‏اللّه‏ علوی در این اثر غیر از آنکه منابع اصلی قرآنی، روایی و تفسیری را ملاحظه کرده از برخی کتب که در دهه‏های اخیر توسط دانشمندان مسلمان به نگارش درآمده استفاده کرده است.
● علفهای هرز در بوستان جمال
در اواخر نوشتار به دختران و زنان جوان این گونه توصیه می‏کند: شما ای دختران و زنان جوان، شما ای بانوان شریف و پاکدامن، تنها شما می‏توانید به اصلاح بعد اخلاقی اجتماع بپردازید زیرا افراد هوسران چون علفهای هرز می‏خواهند در میان گلهای بوستان جمال، رفت و آمد کنند و از چنگ زدن به گلبرگهای عفاف و حجاب لذت ببرند. بر بینش و دیده چنین افرادی پرده غفلت افکنده شده عوارض سوء این رفتار شوم را که هوا و هوس برایشان تعیین می‏کند نمی‏بینند و جز آنکه تمایلات باطل بر آنان حکم می‏راند چیزی نمی‏شنوند. پیشرفت و توسعه در امور علمی، صنعتی و رشد و گسترش اندیشه‏ها و بالندگی فکری جامعه خوب است؛ اما همین موارد باید اساس صحیح علمی و برنامه‏ریزی
هدایت شده‏ای داشته باشد تا ثمراتی خوب به ارمغان آورد. کسی با این امور مخالفت ندارد اما آن طوفان مخربی که ارزشها را مورد هجوم قرار می‏دهد و می‏خواهد سنتهای پاک اجتماعی را به فراموشی بسپارد و نوعی برهنگی، پرده‏دری و اختلاط جنسهای مخالف و مانند آن، پدید آورد نمی‏توان نام آن را ترقی گذاشت. تو ای دختر و زن جوان! دیدگان خویش را باز گشای و گرگهای درنده و خشمگینی را که بشرنمایی می‏کنند درست ببین و با تمام حواس اندیشه کن اینها می‏خواهند آهو شکار کنند و منتظر آشکار شدن طعمه لذیذی می‏باشند تا بر آن دست یابند.
سوگند به خداوند، این طراوت و جمال نوجوانی ادامه ندارد و از این جهت بهره‏برداری درست از آن کن و بدان به دنبال این بهار زندگی، پاییز پیری و خمیدگی و چروک‏خوردگی گونه‏ها و صورت را داری که در آینده به سراغت می‏آیند. آن وقت سارقان شادابی نه تنها با تو کاری ندارند بلکه نگاهشان با بیزاری و نفرت توأم است و هویدا نمودن زینت و زیور و مروارید وجود برای مردان به مخاطره افکندن شرف و آبرو را به دنبال می‏آورد. اگر روزنه‏ها به روی افراد متجاوز و آلوده بسته شود منحرفان جرأت گستاخی ندارند و نیروی ایمان و شرف می‏تواند در این زمان به امداد ما بشتابد، پس بپا خیز و بشتاب و خود را از تزلزل و دستخوش دستان گرگان ناپاک رهایی ده. برخیز تا از حافظی امین (پروردگار) قوت بگیریم و در پرتو لطف و عنایت خاص رب مجید خود را از گزند بادهای سمی حفظ کنیم. به سوی دیانت و پاکدامنی رو کن و بر قله انسانیت تکیه زن تا از ورطه حیوانیت رهایی یافته و به سعادت ابدی برسی. بشتاب به سوی حصار عفاف و از این دژ استوار نگه‏داری کن که قوای دشمن با سلاحهای مرگبار و شمشیرهای آغشته به زهر برای هجوم آماده‏اند.
● تیر تبرّج
در نخستین مبحث، آیات حجاب توسط نویسنده مورد بررسی قرار گرفته است و در
خصوص مقصد آیه ۵۹ از سوره احزاب می‏گوید:
این کلام متین بین زن آزاد و برده تفاوت قایل شده است به اینکه زن آزاد، لباس سرتاسری به خود می‏پیچد و در واقع زنان مؤمن با پوشش مو، گردن و سینه خود را معرفی می‏کنند که جزو بردگان نمی‏باشند تا بدین وسیله از گزند فاسقان در امان بمانند. مفسرانی چون ابن‏مسعود، عبیده، قتاده، حسن بصری، سعید بن‏جبیر، ابراهیم نخعی، عطاء خراسانی و بسیاری دیگر گفته‏اند جلباب ردایی است که بالای روسری قرار می‏گیرد و برخی گفته‏اند پیراهن سرتاسری است که تمامی بدن را می‏پوشاند. از عبارت «ذلِکَ اَدْنی اَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤذَیْنَ» (احزاب، ۵۹) استفاده می‏شود که تفاوت بین زن باشرافت و غیر آن، برهنگی و به عبارت دیگر، حجاب و بی‏حجابی است. این مطلب نیز استنباط می‏گردد که مسؤولیت مزاحمت افراد آلوده متوجه زنهایی است که در پوشش خود مراعات و دقت کافی نمی‏کنند و افراد پست را به چشم‏چرانی و نگاههای خائنانه تهییج کرده و بی‏حرمتی خود را سبب می‏شوند.
نویسنده از عبارت «وَقَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ» در آیه ۳۳ سوره احزاب چنین استفاده می‏کند که زنان بخشی از امت اسلامی هستند و قانون‏گذار اسلام برایشان ارزشی والا قایل شده و باید جز برای رفع حاجات ضروری از وظیفه خود یعنی قرار گرفتن در خانه و نوازش و دلجویی کودکان و ایجاد آرامش برای شویشان غافل نشوند اما اگر ضرورت اقتضا کرد جایز است که در امور اجتماعی حضوری فعال داشته باشند و به تناسب تواناییها ایفای نقش کنند ولی مراقب باشند که شیاطین در محیط بیرون آنها را احاطه نکنند و زیباییهای خود را برای غیر محرم آشکار ننمایند. «قتاده بن‏دعامه» گوید: راه رفتن متکبرانه و با ناز و کرشمه، نوعی تبرّج است و «مقاتل» که یکی از مفسرین است عقیده دارد زن اگر روسری بر سر افکند اما آن را محکم نکند تا گردن‏بند، گوشواره و گردنش پوشیده نشود و اینها پیدا شوند مصداق تبرج خواهد بود. عده‏ای «جاهلیت» را به نبودن دانش و تمدن و
زن گوهر گرانبهایی است که باید در صدف حجاب قرار گیرد تا شخصیت او حفظ شود و عفافش تأمین گردد.
پیشرفتهای مادی و ارزشهای فکری و روابط انسانی معنی نموده‏اند، برخی شرک و بت‏پرستی، مفاسد اخلاقی و جنگ و ستیز و امثال آن تلقی نموده‏اند اما اگر به طور عمیق و دقیق به بررسی بپردازیم جاهلیت عبارت است از حالت نفسانی که بر هر انسانی عارض می‏گردد و آنچنان در غرور غرق می‏شود که نفس ناپاکش از هدایت به سوی خداوند اجتناب می‏کند و به پایه اطمینان‏بخش تمایل ندارد و منکر فرمان الهی می‏گردد. یکی از نمونه‏های جهالت در عصر جاهلیت قبل از اسلام این بود که زنان از مرزهای اخلاقی بیرون آمده و به گونه‏ای در راه رفتن خودنمایی می‏کردند که گویا قدمهای خود را بر زمین نمی‏گذارند بلکه بر دل تماشاگران می‏نهند و به همین شیوه، دنباله‏رو گذشتگان بودند تا آنکه اسلام پیروان خویش را از این تبرج بازداشت و خداوند به پیامبرش فرمان می‏دهد: بانوان را به آداب اسلامی تربیت کن تا خطرهای شیطانی از آنها دفع شود و مردم از وسوسه‏های نفسانی در امان بمانند و در نتیجه امت اسلامی جامعه‏ای پاک و دارای فرهنگ عالی، اخلاق خوب، زندگی سالم، اعتدال و عفتی وقارآور گردد.
زن گوهر گرانبهایی است که باید در صدف حجاب قرار گیرد تا شخصیت او حفظ شود و عفافش تأمین گردد. حجاب مانع از آن نیست که زن از لذتهای ممدوح بهره‏مند شود، البته در حدی که از شؤونات شرعی و عرفی خارج نشود. لباس عفت و فضیلت و عامل تشخّص زن، خود، می‏تواند به وی نشاط درونی دهد، اگر اهل دیانت و تقوا باشد. پوشش بانوان آنان را از نشر نیشهای زهرآلود شهوت و غرایز آلوده به هوس مصون می‏سازد. نیشهایی که عرض و آبرو را به تحلیل می‏برد. اسلامی که بر بنیادهای خردمندانه و معقول استوار است روا نمی‏داند انسان در پرتگاه دره‏های هوسرانی و شهوت‏پرستی قرار گیرد و این قوانین را وضع کرد تا در پرتو آن، بر فراز این قله اخلاق و مکارم عالی و فضایل معنوی، تکیه زند و از انحطاط اخلاقی و عقب‏گرد رهایی یابد.
● تساوی توأم با عزت
نویسنده در بخش دیگری به حضور فعال و سازنده زنان صدر اسلام در جامعه و جهاد می‏پردازد و می‏نویسد: از نظر اسلام زن و مرد در تساوی قرار دارند به لحاظ آنکه از یک اصل و طینت آفریده شده‏اند و در بسیاری از شؤون زندگی شریک همند و توسط مفاهمه با یکدیگر به رفع مشکلات و نابسامانیها می‏پردازند. تاریخ اسلام گواه زنهای مسلمان، قهرمان و مسؤولی در موارد مختلف است که دوش به دوش مردان به حمایت از کیان اسلام پرداخته‏اند.
نسیبه دختر کعب مازنی در جنگ احد حضور داشت و آن موقع که عده‏ای فرار کردند باقی ماند. این زن برای مداوای مجروحین همراه رسول خدا در نبردها و غزوات شرکت می‏کرد. در ماجرای احد فرزندش نیز مشاهده می‏شد و چون خواست فرار کند به وی حمله کرد و گفت: به کجا می‏گریزی؟ می‏خواهی از نزد رسول خدا بگریزی! او را به صحنه آورد و چون توسط مردی کشته شد، شمشیر پسرش را برداشت و به قاتلش حمله کرد و بر اثر ضربه‏ای که به رانش زد او را هلاک نمود. پیامبر فرمود: ای نسیبه! تبریک خدا بر تو باد! نسیبه با تمام وجود از حریم نبوت حمایت می‏کرد و در این راه زخمهای زیادی برداشت. شخصی به نام ابن‏قمئه ضربه‏ای به گردن رسول اکرم(ص) وارد آورد و نعره کشید به لات و عزی محمد(ص) را کشتم. رسول اکرم(ص) به مردی از مهاجران که سپری در دست داشت و در حال گریز بود فرمود: سپر را بینداز و به سوی آتش فرار کن. او قبول کرد پیامبر(ص) به نسیبه فرمود سپر را برگیر. او چنین کرد و به جنگ مشرکان پرداخت. چون برگزیده رسولان الهی منظره دفاع نسیبه را دید، فرمود موقعیت و مقام نسیبه امروز از فلان و فلان (برخی متواریان از جنگ) بالاتر و برتر است.
ای زن! تو بنگر به این بانوی مسلمان که چگونه وقتی احساس مسؤولیت می‏کند از خانه بیرون می‏آید، لباس و پیراهن بر خود می‏پیچد و برای دفاع از حصار رسالت، دوش به دوش مولی علی(ع) با دشمن به نبرد برمی‏خیزد؛ آن هم در جنگی که مردان از آن می‏گریزند و برخی که تنها نام شجاعت و عنوان دلیری را از آن خود نموده‏اند بر زمین زانو ساییده‏اند. واقدی صاحب کتاب مغازی می‏گوید: نسیبه در این جنگ بزرگ، مشکی از آب بر دوش گرفته بود تا به مجروحان برساند و خود نیز قهرمانانه جنگید و صدماتی را متحمل شد؛ چنانچه بدنش دوازده زخم از نیزه و شمشیر خصم برداشت.
تاریخ اسلام گواه زنهای مسلمان، قهرمان و مسؤولی در موارد مختلف است که دوش به دوش مردان به حمایت از کیان اسلام پرداخته‏اند.
آن افراد متجدد که تصور می‏کنند تلاش زنان در عرصه‏های گوناگون دوشادوش مردان چیز جدیدی است و ارمغان آزادی نوع غربی می‏باشد به این فرازهای تاریخی از زنان تربیت‏شده اسلام توجه کنند اما آن تساوی که اسلام از آن سخن می‏گوید عزت، عظمت، و سربلندی و حفظ شؤونات بانوان در آن نهفته ولی در تساوی نوع ساخته بشر فریب، رذات، رسوایی و سقوط دیده می‏شود.
تنها نسیبه نیست؛ دهها زن همچون او داریم که همگام با مردان، چون شیر بیشه شجاعت غرّیدند و ایستادگی کردند مانند هند دختر عمر بن‏خزام، معاذه غفاریه، امیه دختر قیس، ام منیع دختر عمر بن‏عدی، مهمتر از همه اینها دختر رسول خدا(ص)، بانوی بانوان دو سرا، همتای ولایت و دامن پرمهر یازده فروغ امامت یعنی فاطمه زهرا(س) به حمایت از همسرش علی(ع) پرداخت و فرمود:
خلّوا ابن‏عمی او سأکشف للدعا
رأسی و اشکو للأله شُجونی
یعنی: عموزاده‏ام را رها کنید و گرنه برای نفرین پوشش را از سرم برمی‏دارم و حزن و اندوهم را به سوی خدا می‏برم.
عقیله بنی‏هاشم که چون آفتابی در حجابش می‏درخشید همراه برادرش حماسه‏ساز کربلا در برابر ستم ایستاد و نه تنها از خونخواری و جنایات امویان و کوفیان در کربلا نهراسید بلکه بر شجاعت، شهامت، ایستادگی و حمایت از ولایت بیفزود.
قرآن کریم نیز در سوره احزاب، آیه ۳۵، از زنان همراه و همردیف مردان سخن آورده و می‏فرماید: اِنَّ الْمُسْلِمینَ و المُسلِماتِ وَ المؤمِنینَ و المؤمِناتِ ... بنابراین اختلاف‏پنداری زن و مرد در کجاست؟ البته باید دانست که هر کدام از زن و مرد دارای حقوقی هستند و بر حسب اقتضای فطری و طبیعی و واقعیتهای ذاتی، لازم است اموری را که شرع معین کرده مراعات کنند و تساوی زن و مرد در این نیست که زن بی‏حجاب شود یا جلوه جمال خویش را در معرض نگاههای زهرآگین و آلوده قرار دهد یا در اجتماعی از مردان سبک‏مغز شرکت یابد که شرم و حیا در بینشان دیده نمی‏شود و وقار اجتماعی را به تحلیل برده‏اند. چه تصور باطل و موهومی که برخی جوانان دارند و بر اساس آن فکر می‏کنند اگر همسران و خواهران آنان آزاد و رها باشند تا آبرو و عفت آنها به لجن کشیده شود روشنفکر و مترقی خواهند بود! این چه خودباختگی است که مرد مسلمان همسرش را در خانه برای محیط بیرون آماده می‏کند و به او اجازه می‏دهد انواع آرایش را انجام دهد و با چنین حالتی خود را بروز دهد. استمرار این وضع باعث از هم‏گسیختگی نظام مقدس خانواده می‏شود و به همین دلیل در جوامع غربی بسیاری از آنان که ازدواج کرده‏اند به شؤون و ضوابط ازدواج پای‏بند نیستند. آیا آنها نمی‏بینند سیل ویرانگر فساد، زنهای غرب را با خود برده است. با این وجود، باز هم باید در مسیر این سیل طغیانگر قرار گیرند و از وضع اسف‏بار آنان عبرت نگیرند! البته که انسان متدین و متعهد که احساس مسؤولیت می‏کند از این اوضاع اظهار نفرت می‏کند و جوان معتقد به ارزشهای دینی، اجازه رواج چنین ابتذالی را نمی‏دهد و می‏کوشد آسایش همسرش را بیش از دیگران فراهم کند و چشمه صفا و عاطفه را در خانواده جاری سازد
و با الهام از دستورات آسمانی اسلام نسیم فرحزای آرامش را متوجه خانه‏اش کند.
● کوششهای شایسته
حضرت علی(ع) به زنانی که در جریان هجرت از مکه به مدینه همراهش بودند احترام کرده و به آنان بذل محبت می‏نمود، در کنار قافله بانوان آرام آرام قدم برمی‏داشت تا مبادا زنها نتوانند با سرعت راه روند و به زحمت بیفتند. گاه و بیگاه به هودج آنان سرکشی کرده تا از سلامتی آن بانوان مطلع شده و اگر نیازی دارند برای برآوردن آنها اقدام کند، اگر خواهان استراحت در مسیر حرکت بودند، حضرت(ع) وسایل آسایش آنان را فراهم می‏ساخت، کاروان را متوقف می‏کرد، غذا و آب و امکانات دیگر را در اختیارشان می‏گذاشت.
کوششهای شایسته و آمیخته به مهر و محبت و صفای حضرت علی(ع) که نسبت به گروه زنان مهاجر انجام می‏داد به این حقیقت راهنمایی می‏کند که اسلام و خصوصا مذهب تشیع که مولود طبیعی آیین محمدی است برای عنصر زن در تمامی جوامع انسانی اهمیت و ارزش فوق‏العاده‏ای قایل است تا آنجا که مرد جهت تأمین آسایش و توسعه خوشبختی زنان، استراحت را بر خود حرام کرده و تمامی شب را به حالت بیداری به سر می‏برد
و آسوده سر بر زمین نمی‏گذارد. در هر حال آیین اسلام در رعایت احترام زنان و توجه به نیازهای واقعی آنان در همه شؤونات زندگی فردی و اجتماعی بر همه ادیان و مذاهب و مکتبهای متفرقه تفوق دارد.
برخلاف این تصور باطل که می‏گویند جوان مسلمان به دلیل تقیدات دینی نمی‏تواند
موجبات خوشبختی زن را فراهم سازد باید گفت این سخنها از بافته‏های مزورانه روزگاری است که دشمنان به نام تمدن و تجدد به وسیله رسانه‏ها و از راه آموزش مغرضانه به زنان خوش‏باور القا نموده‏اند. وقتی خصم دون‏صفت با حالت کینه به حجاب می‏نگرد و از آن تصویر زشتی ترسیم می‏کند و نوعی زندانی برای زن می‏داند و با قلم مسموم خویش، مطالب ملامت‏آمیزی در باره خواهران باحجاب به نگارش درمی‏آورد، زن روز در این فضای آلوده فریادش بلند می‏شود که حجاب و عفاف مانع خوشبختی و سد راه سعادت من است. اما زنی که به اسلام علاقه دارد فریب این تبلیغات پوچ را نمی‏خورد و می‏داند زنان متجدد محروم از حجاب، وضع مرارت‏باری دارند و در گرداب بدبختی غوطه می‏خورند و دوری از ارزشهای اخلاقی برایشان نگرانی و افسردگی به ارمغان می‏آورد و گویی در محیطی زندگی می‏کنند که از هر طرف پلنگهای وحشی به سویشان پنجه می‏افکند و یکی از آنان را در هر یورش شکار می‏کند. این وضع نه تنها خوشبختی نیست بلکه از ناامنی، هراس و تشویش خاطر خبر می‏دهد.
● مرداب آلوده یا چشمه پاکی
این نویسنده دردمند در دومین مبحث کتاب «انتقاد خرده‏گیران» بر دستورات شرعی را چنین مطرح کرده که زن باید در کمال آزادی از زندگی لذت ببرد و از خوشیهای روزگار بهره‏مند شود. هیچ کس و حتی والدین او اجازه ندارند او را زیر سلطه و مطیع خود قرار دهند. سپس پاسخ این شبهه را با سروده‏ای عربی از اشعار خودش آغاز می‏کند و در مضامینی از آن می‏گوید:
قداست آزادی به این است که با ویژگیهای سرشتی انطباق داشته و از سویی قوانین و سنتهای اجتماعی را محترم بشمارد.
متأسفانه در جوامع غربی و حتی در برخی کشورهای اسلامی دختران با وضع زننده و آرایش‏کرده در بین جوانان عبور می‏کنند و آنان با نگاههای پُر، بر این مرواریدها خیره می‏شوند. اگر با چشم حیا و دید خواهری بر آنها بنگرند، ناظران مورد خنده و استهزا قرار می‏گیرند و چون برخی اراذل درخواستهایی از چنین افرادی دارند در جواب می‏گوید: من دامنی آلوده ندارم بلکه می‏خواهم از قید و زنجیر حجاب آزاد باشم و نه به دستورات دینی اعتنایی دارم و نه پیرو قوم و قبیله‏ام هستم. حجب و حیا بوی ارتجاع می‏دهد و نمی‏خواهم به عقب برگردم و دیگران را به این آشکاری و برهنگی فرا می‏خوانم. آنگاه می‏گوید: به خدا سوگند از این شیوه بسیار متحیر شدم که ای دختر! آیا واقعا تو آزادی و خود را رهانیده‏ای یا با دست خویشتن در مرداب فساد غوطه می‏خوری و ناخواسته به دره ناپاکی سقوط می‏کنی. البته آزادی سخن خوبی است و هیچ کس نمی‏تواند آزادی دیگران را سلب کند اما آزادی بدون حد و مرز در حکم عدم است و امکان ندارد و به قول ژان‏ژاک روسو، عوارض تمدن جدید و اشکال دروغین آن در حقیقت انسان را در چنگال خود افکنده و گرفتارش ساخته و او را از آزادی راستین که در مسیر فطرت و اقتضای طبیعت او است محروم نموده است. قداست آزادی به این است که با ویژگیهای سرشتی انطباق داشته و از سویی قوانین و سنتهای اجتماعی را محترم بشمارد. پرورشهای اخلاقی، خودسازی، اصلاح اجتماعی آزادی انسانها را تقویت می‏کند نه آنکه محدودیت پدید آورد. کسی که از شعور و بصیرت ایمانی جدا گردید و در پلیدی، بردگی و آلودگی فرو رفت دیگر از فطرت اصیل خویش که آزادی نهاد وجودش را تضمین می‏کند بهره‏ای ندارد. بر همین اساس، به فساد کشیده می‏شود و آن گوهر اصیلی که در درونش به ودیعت نهاده شده در لجن آلودگی مفقود می‏شود و چون از آن منجلاب بدبختی سر بیرون می‏آورد از مسیر فطری و عقلانی خویش دگرگون شده و از شیوه آفرینش و ناموس خلقت منحرف می‏گردد و بدین جهت نمی‏تواند آزادی خود را آن گونه که شایسته انسانیت است حفظ کند و با کمال آزادی نمی‏تواند به خواسته‏های خود جامه عمل بپوشاند.
جامعه نیز برای حفظ شؤون خویش قید و بندهایی وضع کرده که صلاح فردی و اجتماعی را در بر دارد و این اصلاحات اجتماعی، آزادیهای افرادی را که می‏خواهند با رفتار خود و ارضای امیال و هوسها، نوعی بی‏بند و باری پدید آورند محدود می‏کند. همان گونه که قوانین راهنمایی و رانندگی برای رانندگان به نفع جامعه و افراد می‏باشد و اگر اجرا نشود مصایب بزرگ و غیر قابل جبرانی به بار می‏آورد، باید از بام آمیخته به غرور آزادی مطلق فرود آمد و این تخیل را از ذهن بیرون کرد تا به آزادی مشروع دست یافت.
منبع : طوبی


همچنین مشاهده کنید