جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


بگوی چون در


بگوی چون در
وقتی لب به سخن باز می کنیم، اغلب احساس می کنیم که صرفا حرف می زنیم! اما سخن ما و طرز ادای آن از دایره امکانات وسیعی انتخاب می شود و دیگران نیز به این انتخاب های ما درست به همان شکل که به لباس های ما واکنش نشان می دهند و آن را نشانه شخصیت و طرز تلقی ما می دانند، واکنش نشان می دهند. مثلا پوشیدن کت و شلوار می تواند نشانه لباس پوشیدن رسمی یا نشانه احترام قائل بودن برای یک موقعیت باشد، حال آنکه استفاده از یک پوشش بسیار عادی، نشانه خودمانی تلقی کردن یا جدی نگرفتن بشمار آید.
شخصیت هایی نظیر رسمی یا خودمانی، آراسته یا ناآراسته و طرز تلقی هایی مانند احترام قایل شدن یا نشدن با طرز سخن گفتن نیز مشخص می شوند. در هر صورت آنچه مسلم است آنست که هر حرفی باید به شکلی زده شود. هر سخن لحن، سرعت، مکث و بلندی خاص خود را دارد. ممکن است قبل از صحبت بدانیم یا ندانیم چه باید بگوئیم یا چه می خواهیم بگوئیم، مگر اینکه شرایط جلسه، حالت مسلم و مشخص داشته باشد.
در عین حال هیچگاه قبل از سخن گفتن، تصمیمی بر اینکه کجا صدا را بلند یا کوتاه باید کرد و یا کجا تند یا سریع باید حرف زد، گرفته نمی شود. چون رعایت و بکار بستن تمامی این نکات بستگی به موقعیت دارد، اما همه عواملی است که ما منظور گوینده را درک می کنیم و در باره طرز فکر خود نسبت به نظرات یکدیگر تصمیم می گیریم. سبک گفتگو هرگز موضوعی فوق العاده و اضافی بر گفتگو نیست بلکه بخش اصلی و جدا نشدنی از آن است. جنبه های سبک گفتگو، ابزار اولیه آن گفتگو هستند. نشانه ها و علایم مهم در سخن گفتن، سرعت حرف زدن مکث ها و بلندی صداست که جملگی آنچه را ما آهنگ صدا و صحبت می شناسیم مشخص تر می سازند.
این نشانه ها در تمهیدات زبان شناسی بکار می روند که اساس صحبت و گفتگو را شکل می دهند. مجموعه ای که نوبت گیری در گفتگو، بیان نقطه نظرها و اینکه در جریان صحبت و گفتگو چه می کنیم(گوش می دهیم، علاقه مندیم، قدرشناسی می کنیم، رفتار دوستانه داریم، انتظار کمک داریم یا پیشنهاد کمک می کنیم و...) را مشخص ساخته و نشان می دهند که به هنگام گفتگو، در چه اندیشه ای هستیم.
● نشانه ها، سرعت و مکث در صحبت
باید دانست گفتگو، یک بازی نوبتی برای سخن گفتن انسان ها است! شما حرف می زنید، بعد نوبت به من و بار دیگر نوبت به شما می رسد. هر کس زمانی حرف می زند که مخاطب او حرفش را تمام کرده باشد. موضوع در ظاهر به همین سادگی است اما اینکه بدانیم طرف مقابل صحبت اش را تمام کرده است یا خیر، خود موضوعی مهم است.
وقتی صدا ملایم تر می شود، وقتی گفته قبلی تکرار می شود، وقتی میان کلمات فاصله می افتد و صدا باز هم ملایم شود؟ آیا تکرار جمله به معنای نداشتن حرفی تازه می تواند باشد؟ آیا قصد، تاکید است؟ یا میان کلمات چه فاصله ای باید بیفتد تا معنای «دارم حرفم را تمام می کنم» یا «هنوز حرف دارم» یا «مکث کرده ام، اما حرفم هنوز تمام نشده است را بدهد؟» طبیعی است که در میانه گفتگو و صحبت با افراد، فرصتی صرف حل این مسایل نمی شود. بلکه به دلیل سال ها تجربه در زمینه صحبت با اشخاص، فرد متوجه می شود که حرف پایان گرفته یا خیر.
از طرفی وقتی عادات گفتگو در طرفین مشابه باشد، یا نوع سخن گفتن یکی برای آن دیگری واضح و مشخص باشد، هیچ اشکالی بروز نمی کند اما اگر عادات دو طرف با هم متفاوت شد، ممکن است یکی از طرفین گفتگو به این نتیجه برسد که آن دیگری یا به حرف او گوش نمی کرده یا اصولا این طور تصور شود که صحبتی برای گفتن وجود ندارد. همچنین یکسان نبودن سبک و زمان و فرصت و مجال صحبت کردن، امکان دارد خصوصیات فرد را به جز آن چیزی که هست، نشان دهد و درست به همین دلیل است که اندکی تفاوت در سبک گفتگو و موضوعاتی مانند مکث و غیره می تواند روی زندگی فرد تاثیر قابل ملاحظه ای داشته باشد.
● بلندی صدا در سخن گفتن
هر حرف باید به لحن خاصی بیان گردد. در حال صحبت نیز شدت صدا می تواند کم و زیاد شود. بلندتر حرف زدن روابط میان نقطه نظرها را نشان می دهد. مثلا می تواند حاکی از آن باشد که «صبر کن، حرفی دارم که باید بزنم» یا «صبر کن، هنوز حرفم تمام نشده است» یا «عصبانی هستم» و یا... ملایم تر حرف زدن هم می تواند معانی خاص خود را داشته باشد. به عنوان مثال، خسته شدم، تو حرف بزن، یا خجالت می کشم با صدای بلند صحبت کنم. یا، حالا نوبت توست حرف بزنی و یا نشانه ای برای احترام و ادب به دیگری و دیگران. بلندتر صحبت کردن از حد انتظار نیز می تواند برای شنونده، معانی مختلفی را در برداشته باشد. مثلا فرد فاقد قدرت ابراز وجود باشد یا در جهت تحریک احساسات باشد، یا دستور تلقی شود و... که به هر حال اگر با این مسئله نیز درست برخورد نشود، شنونده را دچار گیجی و سردرگمی از نیافتن ارتباط با شخص گوینده خواهد کرد.
● آهنگ و زیر و بم صدا
عادت به لحن صدا از جانب افراد، گاه موجب می شود تا در برخورد با لحنی دیگر آن لحن غیرطبیعی جلوه کند. به عنوان مثال دو نفر که دارای فرهنگ دو گفتگوی متفاوت هستند، بطور قطع با توجه به فرهنگ خویش، با آهنگ و زیر و بم و در مجموع حالت مخصوص به خود سخن می گویند. حال اگر فردی شناخت مناسبی از مخاطب یا گوینده مقابل خود نداشته باشد، چه بسا در هنگامی که آن فرد آرام یا عصبانی است این گونه تصور کند که لحن طرف وی خسته کننده یا یکنواخت و یا خوشایند است.
آهنگ صدا ناشی از ترکیبی از سرعت، مکث، رسایی و از همه مهم تر تغییر زیر و بم آن صدا. در واقع حالت جسمانی دهان و حنجره آن را مشخص می سازد، زیر و بم صدا مانند رسایی یا ملایم بودن صدا نیز معانی نسبی متفاوتی دارد. از آنجایی که نشانه هایی مانند تغییرات زیر و بم صدا(و نیز بلندی و سرعت گام صحبت) همچنین نشانه بیان های احساسی هستند احتمالا تعجب آور نیست که زن ها بیش از مردها، از تغییرات زیر و بم صدا استفاده می کنند.
همانطورکه مشخص است زن ها هم اغلب به احساساتی بودن بیش از مردها، شهرت دارند. همین مطلب، در مورد افراد یک فرهنگ خاص نیز صدق می کند.
به هر حال بد نیست بدانیم وقتی قرار است من یا شما، در هر روز و ساعت از عمرمان، دقایق پی در پی و متوالی را صرف صحبت کردن کنیم، چه بهتر که درباره مقتضیات و نحوه صحبت کردن بیشتر بدانیم و مهم تر از آن، این داشته ها را بکار ببندیم.
منبع : روزنامه ابرار


همچنین مشاهده کنید