چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

غرب و فریبکاری


غرب و فریبکاری
واژه غرب هر چند معنای جغرافیائی- گروهی از کشورها که در اروپا و آمریکای شمالی قرار گرفته اند- نیز دارد، اما بیشتر بیان گر نوعی تاریخ، فرهنگ، فلسفه، سیاست و اقتصاد است و انسان هائی را نشان می دهد که از زمان رنسانس به بعد زندگی خود را بر مبنای اومانیسم شکل داده و به مادی گرائی و عقل ابزاری و اقتصادی گرویده است.
حاصل این تفکر، یعنی انسان غربی، با انسان در معنای واقعی و کامل آن- یعنی انسان هائی که فطرتاً خداجو و حقیقت طلب و عدالت جو هستند و در آن تبعاً نیازهای مادی بشری نیز ملحوظ شده است- تفاوت های آشکاری دارد. تفکرات غربی انسان ها را از درون مایه های ارزشی و حقیقت جوئی تهی نموده و تنها به توسعه مادی و برآورده کردن نیازهای مادی معطوف کرده است. این اندیشه ها انسان هائی ساخته است که تنها قدرت طلب و ثروت طلب هستند و افکارشان از عمق ارزشی و معنویت گرائی به دور است. بدین ترتیب نفع پرستی شخصی و بی توجهی به همنوع به جزء جدائی ناپذیر زندگی و جامعه غربی تبدیل شده است. جامعه ای که عناصر تشکیل دهنده آن افرادی بر این ویژگی ها باشند، بر پایه سلطه جوئی بر دیگران عمل خواهد کرد و این به معنی نابودی انسانیت و افکار عالی و ماورائی است.
نتیجه این تفکر و اندیشه نوع ویژه ای از سیاست است که امروزه در غرب دیده می شود. این سیاست بر مبنای این دیدگاه هابزی که انسان گرگ انسان است شکل گرفته و بر این اساس ساختار سیاسی خاصی را به وجود آورده است که به شکل گیری نوع ویژه ای از روابط بین المللی انجامیده است. روابطی که نتیجه آن اشغال و استعمار مستقیم صدها ساله کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین و پس از آن تداوم سلطه بر این کشورها توسط دولت های غربی با استفاده از روش های نو بوده است.
بنابراین سیاست در غرب بر مبنای اصالت قدرت شکل گرفته است و رئالیسم غربی می گوید که اگر کشوری قدرت و زور کافی دارد، دلیلی وجود ندارد که از آن در راستای سیطره بر ملتهای دیگر و دستیابی به اهدافش استفاده نکند. غرب در این عمل از واژه منافع ملی بهره می گیرد و این گونه بیان می دارد که هرچه منافع ملی اش که عبارت است از به دست آوردن تمام و کمال منافع امنیتی، اقتصادی، سیاسی و غیره در سطوح منطقه ای و جهانی اقتضا کند حق اوست؛ هرچند حق دیگر ملت ها زیر پا گذارده شود. مثلا آمریکا می گوید منافع ملی اش اقتضا دارد که از رژیم صهیونیستی دفاع کند و یا در عراق و افغانستان و یا در هر جای دیگری از جهان مداخله نظامی نماید، هرچند به کشتار صدها هزار انسان بی گناه بیانجامد.
غرب برای دست یابی به منافع ملی خود در مقیاس گسترده ای از فریب کاری، نیرنگ و دروغگوئی نیز بهره می گیرد و این تصور ماکیاولی را دارد که دادن وعده های فریبکارانه به نفع اوست. برای آشکار شدن این امر به درخواستهای دولت های درگیر در مسئله هسته ای ایران نگاه کنید: آنها در ابتدا برای این که ایران را به کنار نهادن برنامه های صلح آمیز هسته ای اش ترغیب کنند، درخواست تعلیق این فعالیت ها جهت اعتمادسازی سریع و در نتیجه آغاز مجدد آن توسط ایران را مطرح نمودند، اما سپس به جای اجرای عهد خود به خرید زمان و وقت کشی پرداختند. زمانی که ایران با پی بردن به هدف واقعی آنها که عبارت بود از تعطیلی دائمی فعالیت های هسته ای کشورمان، این فعالیت ها را مجدداً از سر گرفت، با دستپاچگی به تشدید فشارها برعلیه کشور ما پرداختند و از جمله چند قطعنامه غیرقانونی در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رساندند. اما با گذشت زمان ثابت شد که جمهوری اسلامی ایران با آغاز دوباره فعالیت های هسته ای خود بسیار هوشمندانه عمل نموده و از اتلاف بیشتر وقت جلوگیری نموده است.
وقتی به تاریخچه روابط کشورهای غربی با جهان سوم بنگریم نیز این فریب کاری ها را به وضوح می بینیم: به عنوان نمونه انگلیسی ها بعد از صدور اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۷ در زمینه دادن سرزمین مقدس فلسطین به صهیونیستها هرگاه سران عربی یا مردم در سرزمین های عربی از جمله ملت فلسطین علیه تلاش های آنان در فراهم نمودن شرایط برای سلطه صهیونیسم اعتراض می کردند- باتوجه به این که به سران عربی نیز وعده واگذاری این سرزمین ها را داده بودند- فریب کارانه در اعلان هائی به نام اعلامیه سفید می گفتند اینکه می گویند انگلیس می خواهد یک کشور صهیونیستی در فلسطین ایجاد کند شایعه است. اما بعداً جهانیان دیدند که در سال ۱۹۴۵ به پرچم داری انگلیس و آمریکا غده سرطانی اسرائیل در سرزمین فلسطین ایجاد شد.
از این بحث یک نتیجه فوری به دست می آید: باتوجه به جهان بینی و ایدئولوژی حاکم بر جهان غرب- که بر مبنای اومانیسم، فردگرائی، عقل ابزاری، نفع طلبی و سلطه جوئی استوار گردیده است- همیشه باید نسبت به بسته های پیشنهادی غربیان به دیده تردید نگریست و باید دانست که:
۱) این بسته ها در زمان ناچاری و برای منحرف کردن مسیر قضایائی که تداوم آنها به نفع غرب نیست تنظیم و پیشنهاد می شوند.
۲) غرب در زمانی که بتواند یک مسئله را به مسیری که خود می خواهد بیندازد، هیچ یک از تعهداتش در اجرای مفاد بسته پیشنهادی خود را اجرا نخواهد کرد.
۳) غرب حتی در حین مذاکرات نیز به تعهداتش عمل نمی کند و میان آنچه در تبلیغات جهانی اش می گوید و آنچه بدان عمل می کند فاصله بسیاری هستند. مثلا نمایندگان غربی گاهی در مذاکره با نمایندگان ایران می گفتند ما اصلا مایل نیستیم شما دانش و تکنولوژی غنی سازی اورانیوم داشته باشید.
در مقابل این فلسفه و سیاست غربیان، اندیشه اسلامی قرار می گیرد که توجه به معنویت و انسانیت و حقوق دیگران را جزء جدائی ناپذیر اندیشه خود می داند. بر این اساس است که می بینیم بسته پیشنهادی جمهوری اسلامی ایران که در اردیبهشت و خرداد امسال (۱۳۸۷) به کشورهای غربی، دبیرکل سازمان ملل متحد و... ارائه شد، دربرگیرنده مسائل مختلف سیاسی امنیتی (احترام به فرهنگ ها و حق حاکمیت ملی کشورها و تحکیم صلح و امنیت جهانی)، اقتصادی (امنیت انرژی، رفع فقر از کشورهای ضعیف و...) و موضوع هسته ای (کمک به حصول اطمینان بیشتر از عدم انحراف فعالیت هسته ای کشورها، ایجاد کنسرسیوم غنی سازی و تولید سوخت هسته ای در نقاط مختلف دنیا و از جمله در ایران، تحقق خلع سلاح هسته ای و...) می باشد که منافع جامعه بین المللی را نیز مورد توجه قرار داده است. در این جا، برخلاف دیدگاه غربیان، پیش برد منافع ملی برابر با انجام اقدام علیه حقوق اعضای دیگر جامعه جهانی نیست، بلکه بر مبنای این بسته پیشنهادی حقوق همه کشورها بر مبنای اصول عدالت و روابط منصفانه مورد توجه قرار گرفته است.
دکترمصطفی ملکوتیان
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید