پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


مردان مریخی، زنان ونوسی


مردان مریخی، زنان ونوسی
فکر نمی‌کردم وقت مصاحبه گرفتن از خانم دکتر بهرامی، آنقدر کار سختی باشد! اما از آنجا که عاقبت جوینده، یابنده است، توانستم بعد از ساعت ۱۱ شب باهاشون صحبت کنم و بعد از ۲ هفته، ازشون وقت بگیرم! خانم دکتر، به قول خودشون خیلی زحمتکش‌اند. شاهد مدعا هم همین بس که هر شب تا ۱۰، ۱۰:۳۰ مطب هستند. چند ساعتی که در مطب، منتظر رفتن به اتاق ایشان بودم، با خودم فکر می‌کردم: «چه کار سختی!» باید ساعتها با دقت، غم و غصه و مشکلات مردم را بشنوی یا مدام برایشان حرف بزنی! خانم بدری السادات بهرامی مشاور و دارای مدرک PhD روانشناسی است و مدرس دانشگاه شهید بهشتی نیز می‌باشد. به هر حال وقت کم بود و سوال زیاد! ناچار شدم همه حرف‌ها را خلاصه کنم.
▪ در علم روانشناسی، سالاری چه تعریفی دارد؟
ـ سالاری در حوزه روانشناسی، به معنای رهبریت و یا قدرت تصمیم‌گیری نهایی است. البته در حوزه اجتماعی هم به همین معناست؛ یعنی فردی تصمیم نهایی را بگیرد و دیگران، تابع تصمیم او شوند.
▪ آیا می‌توان گفت این "سالاری" نوعی بیماری است؟
ـ خیر. در واقع قراردادی است که انسانها بدلیل زندگی اجتماعی‌شان، با یکدیگر دارند. طبیعتا افراد نمی‌توانند در لحظاتی که تصمیم‌گیری‌هایشان دچار تعارض است، مشترکا تصمیم‌گیری کنند؛ در نتیجه سالاری یک قرار زندگی اجتماعی است. در نهایت یک نفر باید تصمیم نهایی را بگیرد. این موضوع در میان حیوانات هم که از زندگی اجتماعی برخوردارند دیده می‌شود. در واقع یکی رهبریت گروه را به عهده گرفته و دیگران تابع او می‌شوند.
▪ یعنی سالاری تبعات منفی در پیش ندارد؟
ـ به جهاتی از ضروریات زندگی اجتماعی است، اما در صورتی که درست اجرا نشود، مسلما تبعات منفی در پیش خواهد داشت. در واقع اگر کسی که قدرت تصمیم‌گیری نهایی را دارد، از صلاحیت اخلاقی یا فکری برخوردار نبوده و حقوق دیگران را هم در نظر نگیرد، باعث به بار آوردن تبعات منفی بسیاری خواهد شد.
▪ مثلا چه تبعاتی؟
ـ مثلا در یک زندگی مشترک، زن و مرد هر دو در یک تراز هستند. اگر در شرایط تصمیم‌گیری، که از بدیهیات زندگی مشترک به شمار می‌آید، لحظاتی پیش بیاید که نظرات طرفین در تعارض با یکدیگر باشد و نظریات متفاوتی وجود داشته باشد، طبیعتا اولین قدم در حل این اختلاف، قانع کردن یکدیگر می‌باشد که آنهم با گفتگو و ارائه استدلالات منطقی حاصل می‌شود. در واقع تصمیم گیرنده نهایی باید بتواند با منطق و تعقل، رضایت دیگران را جلب کند. بدین ترتیب، طرفین تصمیمی می‌گیرند که حاصل مشورت هر دو خواهد بود. اما اگر شخص تصمیم‌گیرنده، دیگری و یا دیگرانی را که در کنار او زندگی می‌کنند، لحاظ نکرده و در طول زندگی، مدام خواسته‌های آنان را نادیده بگیرد، مسلما بایستی شاهد تبعات منفی شدیدی باشد. در واقع انسانها نمی‌توانند تحمل کنند که در تمام عمر نیازهای آنان نادیده گرفته شده و سرکوب شود.
▪ یعنی شایسته سالاری جایگزین زن سالاری و یا مردسالاری شود.
ـ بله. در زندگی خانوادگی، جز مشورت و تصمیم‌گیری در راستای مشورت و اتفاق نظر داشتن، شیوه صحیح دیگری وجود ندارد. اساسا در زندگی مشترک نباید مرد سالاری و یا زن سالاری مطلق وجود داشته باشد. زیرا هر دو آسیب‌رسان است. در واقع شیوه صحیح آن است که تصمیم‌گیری به عهده فردی قرار گیرد که در آن حوزه خاص، صاحب‌نظر باشد. به طور مثال، در حوزه مدیریت خانه، این زن است که صاحب‌نظر می‌باشد و باید بتواند با استدلال و شیوه منطقی، باورهای خود را در معرض ارزیابی قرار داده و دیگران را مجاب کند. اگر خانمی بدلیل مدیریت منزل، تغییر دکوراسیون را ضروری می‌داند، باید برای پذیرش خانواده و همسرش استدلال لازم را بیاورد.
مرد هم در حوزه‌هایی که صاحب‌نظر بوده و اطلاعات کامل‌تری دارد، مثلا در امر سرمایه‌گذاری اقتصادی برای خانواده، باید نظرات خود را در خانواده مطرح کرده و در واقع به اتفاق، به یک تصمیم مشترک برسند. مرد سالاری و زن سالاری به معنای مطلق آن، صحیح نیست.
▪ چه نوع تربیتی منجر می‌شود افراد به سمت مردسالاری و یا زن سالاری مطلق گرایش یابند؟ به عبارت دیگر، آیا می‌توان یک ریشه‌یابی تربیتی برای گرایش افراد به سمت سالار بودن هر یک از جنسیت‌ها متصور شد؟
ـ دو نوع تربیت که در واقع در دو سر یک افراط و تفریط قرار دارند، منجر به سالاری می‌شود:
افرادی که در شرایط کنترل‌گری، استبداد و دیکتاتوری بزرگ می‌شوند، یعنی در شرایطی که همیشه کسی به آنها امر و نهی، و بکن و نکن می‌گفته است؛ این نوع افراد که همیشه تحت کنترل بوده و همواره کسی آنان را مجبور به انجام کاری می‌کرده است، به یک شخصیت‌ سلطه‌گر تبدیل شده و یاد می‌گیرند خواسته‌های خود را با ضرب و زور به دیگران تحمیل کنند. نوع دوم تربیت هم که تفریط بوده و منجر به مهارگسیختگی افراد می‌شود، شرایطی است که والدین اجازه می‌دهند فرد همیشه مطابق میل خود عمل کند و همیشه هر آنچه خواسته‌، در اختیارش قرار داده‌اند. افراد در این شرایط، انسانهای ضد اجتماعی به بار می‌آیند که هیچ کس را به اندازه خود محق نمی‌دانند و همواره سعی می‌کنند دیگران را وادار به اطاعت از خود کنند. در واقع منحصرا خواسته‌های آنان بایستی، عملی شود.
▪ برای جلوگیری از این تندروی‌ها، چه تدابیری باید اندیشید؟
ـ باید به فرزندان خود بیاموزیم که همه انسانها به اندازه آنها محترم و دارای درک و فهم هستند. خانواده و تربیت خانوادگی، نقش تعیین کننده‌ای داشته و در این امر بسیار موثر است. فرزندان در خانواده‌هایی که قدرت مسلم خانواده، مادر است، زن‌سالاری را می‌آموزند و بالعکس، در خانواده‌ مرد سالار، فرزندان معمولا شیوه مردسالاری را برمی‌گزینند. در واقع در خانواده نوعی الگوپذیری وجود دارد. اگر فرزندی که در خانواده مرد سالار بزرگ شده با دختری که در خانواده زن سالار رشد یافته، بخواهند با یکدیگر بر سر قدرت نزاع کنند، قطعا با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌شوند. بنابراین باید بیاموزند که دو شخص که در کنار یکدیگر زندگی مشترکی را آغاز می‌کنند، آنقدر شایسته بوده‌اند که از طرف هم انتخاب شده‌اند و هر دو آنها در یک سطح از درک و فهم هستند. در نتیجه باید به دور از آن افراط و تفریط‌ها، یک روال میانه‌رو را در تربیت اتخاذ کرد.
▪ تا به حال با نمونه‌هایی برخورد کرده‌اید که سالاری هر یک از زن یا مرد منجر به جدایی و طلاق شده است؟
ـ بله، مکررا شاهد بوده‌ایم. افراد نمی‌توانند برای همیشه نادیده گرفتن خواسته‌ها و نیازهایشان را تحمل کنند. هر اندازه که جامعه پیشرفت می‌کند و افراد آن مستقل شده و می‌توانند به تنهایی مخارج زندگی خویش را تامین کنند، طبیعتا تحمل فشار برایشان بیش از پیش غیرممکن می‌شود. بسیاری از زن و شوهرها به دلیل فشاری که یکی از طرفین برای ارضای تمایلات و نیازهای خود به دیگری وارد می‌کند و نادیده گرفته شدن‌های مکرر، دیگر تمایلی به ادامه زندگی نداشته و جدایی را برمی‌گزینند.
هر یک از زنان و مردان باید بدانند نه تنها باید نیازها، تمایلات و خواسته‌های طرف دیگر را در تصمیم‌گیری‌هایشان لحاظ کنند، بلکه در صورت داشتن فرزند، گهگاه باید خواسته‌های او را نیز لحاظ کنند؛ حتی اگر در آن شرایط خواسته‌ فرزند در تضاد با پدر و مادر باشد، باز هم گاهی لازم است خواسته فرزند اعمال شود؛ زیرا بالاخره یک روز نادیده گرفتن‌های مکرر و همیشگی همچون یک اهرم فشار عمل کرده و آسیب‌رسان خواهد بود.
▪ رفتار مناسب در مقابله با یک شخصیت سالار چگونه باید باشد؟ باید به او و تصمیمات یک‌طرفه وی بها داد؟ یا باید مستقیما با آن جنگید؟
ـ بهترین راه آن است که زن و شوهر به محض آنکه بوی مشکل به مشامشان رسید، به مشاور مراجعه کنند تا از همان ابتدا نحوه برقراری ارتباط سالم را بیاموزند. اگر این مسیر از طرف هر یک از زن یا مرد ادامه پیدا کند، این رابطه قطع به یقین، محکوم به فنا و شکست خواهد بود.
▪ اگر اجازه بدهید بحث را از مبحث خانوادگی به اجتماع بکشانیم؟ آیا لزوما یک مردسالار یا زن سالار، در جامعه نیز اینگونه عمل می‌کند؟ سالاری صحیح در جامعه چیست و آیا طرح مسائل جنستی در جامعه صحیح است؟
ـ بحث کمی ریشه تاریخی دارد. در طول تاریخ بشر در همه دنیا، نه فقط در جامعه ما، این مردها بوده‌اند که به اصطلاح منابع قدرت در دست‌شان بوده است و در زمان تقسیم این منابع، آنها را میان خود تقسیم کرده و می‌کنند. یعنی هنوز هم در تمام دنیا شاهدیم که حساس‌ترین و کلیدی‌ترین شغل‌ها اکثرا با آقایان است و به ندرت پیش ‌می‌‌آید که خانم‌ها در این نوع پست‌ها قرار گیرند. در واقع هنوز قدرت در دستان مردان جهان است و برابری وجود ندارد. اصلا تشکیل نهضت‌های فمنیسم، به دلیل این نابرابری‌ها بود. بنابراین بحث کمی جهانی است. متاسفانه یا خوشبختانه، دنیای مردسالاری داریم. در جامعه ما نیز بالطبع، مردسالاری حاکم است. حتی زنانی که در منزل سالارند، در جامعه بدلیل آنکه منابع قدرت در اختیارشان نیست، تحت تسلط مردان سالار قرار دارند.
▪ هیچ مرزی میان صحیح و غلط بودن مرد یا زن سالاری در جامعه وجود ندارد؟ در واقع کجا بهتر است مرد سالاری و کجا زن سالاری باشد؟
ـ واقعیت جامعه این است که در جوامع بشری، منابع قدرت در اختیار مردان است. مهم درست و غلط نیست، مهم واقعیت موجود است. در طول تاریخ بشریت در سراسر دنیا، قدرت جامعه دست مردان جامعه بوده و تقسیم کننده منابع اجتماعی هم مردان بوده‌اند. مشخص است که این منابع را بین خود تقسیم کرده، می‌کنند و خواهند کرد و خانم‌ها تنها برای رسیدن به اهداف قدرتمندانه مردان، به ندرت در برخی مراکز قدرت قرار می‌گیرند.
از شروع نهضت‌های فمنیسم سالهاست که می‌گذرد. آنها تلاش‌شان را ابتدا با کارهای فرهنگی شروع کردند و امروزه به یک جنگ تبلیغاتی مبدل شده است. اما واقعیت "کان لم یکن" است. داستان از این قرار است که ما تحت تسلط مردان جامعه زندگی می‌کنیم و به تصمیم آنها چکه‌ای از قدرت به ما داده می‌شود.
▪ آیا سیر تحولی در این رابطه داشته‌ایم، یا با تغییراتی روبرو بوده‌ایم؟
ـ بله. تغیراتی در طول تاریخ اجتماعی ما رخ داده است. در واقع در دوره‌ای، در جامعه ما زن‌سالاری حاکم بوده است و در دوره‌ای هم مردها نقش سالار را به عهده داشتند و پدرها تصمیم‌گیرنده‌های مطلق بودند. اما حقیقت این است که پس از انقلاب، تغیرات اجتماعی و توجهات بیش از اندازه به بچه‌ها موجب شد که در واقع امروزه بچه‌ها تصمیم‌گیرنده باشند! بدین ترتیب امروزه، پدر و مادر به قیمت از دست دادن خیلی چیزها، تابع تصمیمات فرزندان هستند.
▪ نهادهای فرهنگی بویژه آموزش و پرورش چه نقشی می‌تواند در ترویج شایسته سالاری و رفع این تبعیضات ایفا کند؟ آیا کاری در این رابطه انجام شده است؟
ـ حقیقت این است که ما مطلب مدون و یا درسی بطور خاص در این باره نداریم، شاید بخشی از کتاب‌های علوم اجتماعی و یا جامعه‌شناسی درباره نحوه صحیح رهبریت و تصمیم‌گیری در حوزه‌های مختلف، مطالبی داشته باشد، اما واحدی رسمی همچون، «مهارت‌های برقراری ارتباط» و یا «مدیریت ارتباط» که همه دانش‌آموزان در هر مقطع و هر رشته‌ای امکان آموزش آنرا داشته باشند، و در آن شایسته‌سالاری، و یا مرد و زن سالاری مورد ارزیابی قرار گیرد متاسفانه وجود ندارد. اگر قرار است کار اساسی صورت بگیرد، باید درسی مثلا تحت عنوان «مهارت‌های زندگی» تنظیم شود که همه بچه‌ها در همه رشته‌ها از مقطع دبیرستان تا دانشگاه‌ امکان خواندن آن را داشته باشند. در واقع مانند دروس دیگر دارای مراحل مقدماتی، پیشرفته و پیشرفته ۲ و ... باشد که امکان یادگیری برای همه وجود داشته باشد.
▪ اگر قرار باشد در جامعه تساوی اجتماعی برقرار شود، آبا حد و حدودی برای آن باید قائل شد و یا اینکه در همه موارد تساوی وارد است؟
ـ طبیعتا خیر. زن و مرد به لحاظ خلقت، تفاوت‌های عمده‌ای با هم دارند. این تفاوت‌ها هم جسمانی و هم روحی، روانی است. در واقع زن و مرد مکمل یکدیگرند. هیچ‌یک از آنها برتر از دیگری نیست. هر دو از امتیازاتی برخوردارند که در کنار یکدیگر کامل می‌شود. اما این بدان معنا نیست که اگر قرار است در زمینه حقوق اجتماعی تساوی داشته باشیم، توانمندی‌ها و تفاوت‌های جسمانی، روانی زن و مرد و شناخت از آن دو را نادیده بگیریم و بگوییم عدالت اجتماعی یعنی هر کاری مرد می‌تواند انجام دهد، زنان هم بایست انجام دهند. من نمی‌خواهم فقط کارهای سطح بالا را بگویم؛ زنان هم می‌توانند مثلا رفتگری و نگهبانی کنند؛ اما طبیعتا این طرز فکر از بی‌منطقی افراد نشات می‌گیرد. ما بایست تفاوت‌های زنان و مردان را درنظر بگیریم، و قدرت، بر اساس توانایی‌ هر یک از زن و مرد – که هر دو در حوزه‌های مختلف توانمند بوده و تنها در کنار یکدیگر کامل می‌شوند- تقسیم شود.
به هر میزان که جوامع پیشرفته‌تر می‌شوند، نگاه‌شان باز تر شده و زنان را که ۵۰ درصد نیروی هر جامعه‌ای را شکل می‌دهند، بیشتر دخالت داده و از تفکر، توانمندی و هوشیاری این نیمه جامعه بهتر استفاده می‌کنند؛ در نتیجه به پیشرفت‌های بیشتری نائل می‌گردند. برعکس، هراندازه که جوامع، زنان را در پستوها نگه داشته و جز رتق و فتق امور خانه و فرزندان به آنها اجازه‌ای نمی‌دهند و امکان ادامه تحصیل و رشد به آنها داده نمی‌شود، آن جوامع عقب‌مانده‌تر می‌مانند؛ زیرا هرگز از ۵۰ درصد نیروی‌شان استفاده نکرد‌ه‌اند.
▪ اگر قرار باشد بین زن‌سالاری و مرد‌سالاری یکی را برگزینید، کدام را انتخاب می‌کنید؟!
ـ هر دو غلط است و بنده هیچ‌یک را انتخاب نمی‌کنم.
▪ اگر ناچار باشید؟
ـ اگر ناچار باشم، بخاطر آنکه قدرت تمام جوامع بشری در دست مردان است، ترجیح می‌دهم نیرویم را به جای جنگیدن با مردان، صرف رشد خودم کنم. ترجیح می‌دهم آنها سالاری خودشان را بکنند و من به رشد خودم بپردازم تا با رشد خودم بتوانم به اهداف و اعتقاداتم برسم.
▪ خانم بهرامی، از زمانی که در اختیارمان گذاشتید بسیار متشکریم.
منبع : مجله اینترنتی دخت ایران


همچنین مشاهده کنید