شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

نطق کلیدی نصرالله


نطق کلیدی نصرالله
در سطح جامعه این پرسش زیاد شنیده می شود که کمک های ایران به گروه هایی چون حزب الله لبنان چه سودی برای جامعه ما دارد؟ این، پرسشی کلیدی است که متاسفانه یا رسانه های رسمی و وابسته به جریان حاکم از طرح آن خودداری یا به ارائه پاسخ های کلیشه یی (با مبانی اینترناسیونالیستی و ایدئولوژیک) اکتفا می کنند یا آنکه از سوی رسانه های برانداز و رادیکالی مطرح می شود که طبق تحلیل آنها، دستگاه سیاست خارجی ایران باید تابعی کامل از مناسبات و به اصطلاح «نظم نوین جهانی» باشد و دلارهای نفتی خود را هم به جای هزینه کردن در عراق و لبنان و فلسطین، خرج مردم کشور و بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه کنند. از میان این دو نگاه، به نظر می رسد نگاه منطقی و متکی بر منافع ملی کمتر وارد بحث و گفت وگوهای سیاسی شده باشد. اینکه نسبت تحولات لبنان و فلسطین و عراق و افغانستان با منافع ملی ایران چیست؟
اینکه آیا ایران به شکل ذاتی درگیر این بحران هاست یا صرفاً به دلیل سیاست ها و دیپلماسی خارجی جمهوری اسلامی، ناچار به پرداخت این هزینه ها شده است؟ نطق اخیر سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان، که در پی فروخفتن بحران سیاسی این کشور ایراد شده، شاید از معدود سخنانی باشد که در جهت پاسخ گفتن به این پرسش ها کوشیده است. البته نصرالله در این ماجرا ناظر بی طرف نیست و طبعاً پاسخ هایی به پرسش ها می دهد که در آن حمایت ایران از حزب الله توجیه شود، اما نوع منطق و استدلال نصرالله - بر خلاف اغلب سخنگویان رسمی در داخل ایران- با تکیه بر مسائلی ملموس چون امنیت ملی، منافع ملی و پیوندهای سیاسی میان حزب الله لبنان و حامیانش (ایران و سوریه) است و نه صرفاً مناسبات ایدئولوژیک.
نصرالله در بخشی از سخنان خود، ابتدا به ریشه اختلاف ها و شکاف ها در جامعه لبنان می پردازد و متذکر می شود حزب الله لبنان از تنوع و تکثر این جامعه دفاع می کند؛ «این تجزیه و چنددستگی طبیعی و اجتماعی است و منحصر به لبنان نیست. از نمونه های بارز آن فقدان توافق ملی در هر موضوعی است. برخی می گویند توافقی در مورد مقاومت در سال ۱۹۸۲یا در فلسطین و عراق وجود ندارد. این موضوع درست است؛ ولی در مقابل توافقی ملی در مورد مزدوری و بی طرفی و همکاری با متجاوز و بی تفاوتی وجود ندارد. هر مجموعه گزینه خود را در پیش گرفته و در آن پیش می رود.
من به شما و هر ملتی که مورد اشغالگری قرار می گیرد، می گویم که مقاومت نباید منتظر توافق ملی باشد و باید سلاح به دست گرفته و زمین و اسرا را پس گرفته و با اهدای خون خود و فداکاری به هدف خود نائل آید.» نصرالله حتی پا را فراتر می گذارد و دفاع از تنوع لبنان را مساله یی مورد تایید ایران و ولی فقیه توصیف می کند؛«خیلی ها سعی کردند از طریق رسانه های خود این حقیقت را تغییر داده و بگویند که «حزب ولایت فقیه» ما را تهدید می کند. فکر می کنند اگر به ما بگویند حزب ولایت فقیه، این توهینی به ماست. من امروز اعلام می کنم که باعث افتخار من است که عضوی در حزب ولایت فقیه باشم؛ فقیهی عادل و عالم و دانا و شجاع و صادق و مخلص، و به آنها می گویم که همین ولی فقیه به ما می گوید که لبنان کشوری چندصدایی است که باید این چندصدایی و تنوع را حفظ کنیم... من به شخصه از طرف حزب ولایت فقیه با اجرای تعدیل قانون اساسی که تنوع لبنان را تضمین کرده و از دخالت دیگران در لبنان جلوگیری کند، موافقم.» وی در عین حال بر استقلال سیاسی حزب الله پای می فشارد؛ «ما در اپوزیسیون ملی لبنان در روی زمین و در مذاکرات دوحه خود به تنهایی تصمیم گرفتیم و هیچ کس هیچ چیزی را بر ما تحمیل نکرد.»
در عین حال، نصرالله می کوشد دلایلی را مبتنی بر منافع ملی حامیانش (و از جمله ایران) در حمایت از حزب الله لبنان (حتی در حد ورود به جنگ ۳۳ روزه) تعریف کند. دلایلی که در عین حال از دیدگاه حزب الله با منافع ملی لبنان هم سازگاری دارد؛«پایداری و شهامت و شجاعت و مقاومت شما غنیروهای حزب اللهف از احتمالات جنگ در منطقه کاست. در مورد جنگ امریکا علیه ایران، پس از درسی که در لبنان گرفتند، احتمال آن کم شد. احتمال جنگ اسرائیل علیه سوریه نیز پس از تجربه لبنان از بین رفته است.» اینکه این تحلیل که جنگ حزب الله و اسرائیل تا چه حد مانع از حمله امریکا (و احیاناً اسرائیل) به ایران شد، بحثی است که کارشناسان مسائل بین الملل و استراتژیک می توانند به آن بپردازند؛ ولی به هرحال، اگر این ادعا را تنها در حد یکی از گزینه های تحلیل خود در مقام پاسخگویی به پرسش اولیه این مطلب تلقی کنیم، قطعاً گزینه یی جدی و قابل تامل است؛ گزینه یی که تقابل ایران با دشمنان و تهدیدهای بالقوه اش را کیلومترها دورتر از مرزهایش و درون مرزهای دشمن تصویر می کند.
● دولت چرخشی و جناب سولانا
طرح بحث حزب الله لبنان در عین حال بهانه یی شد تا در این شماره از زاویه یی خاص به حوزه سیاست خارجی وارد شوم. این زاویه خاص، البته بیش از آنکه به حوزه سیاست خارجی برگردد، به مناسبات درونی دولت و تاثیر آن بر سیاست خارجی توجه دارد. همان طور که بارها گفته شده، سیاست خارجی هر کشوری در تداوم سیاست داخلی آن است. وقتی یک سیستم سیاسی واجد ثبات، عقلانیت و اصولی مشخص و تعریف شده باشد؛ طبعاً این مساله به حوزه سیاست خارجی هم تعمیم می یابد و حتی منتقدان و مخالفان آن سیستم سیاسی هم ناچار می شوند نقدهایی مبتنی بر اصول تعریف شده و کارشناسی را به آن وارد سازند. در مقابل وقتی مناسبات داخلی یک کشور مبتنی بر اصول تعریف شده و منطقی تداول قدرت نباشد و شعارها، وعده ها و منافع تعریف نشده اشخاص و باندهای قدرت مبنا قرار گیرد، سیاست خارجی نیز با چرخش و تزلزل مواجه می شود و منتقدان و مخالفان هم به جای نقد کارشناسی، به طرح شعارهای پوپولیستی علیه سیستم راغب می شوند. تحولاتی که در عرصه سیاست خارجی و از جمله پرونده هسته یی ایران هم در سه سال گذشته رخ داده، بی مناسبت با این اصل کلی نیست. گرچه سیاست کلی کشور در مساله هسته یی در سطحی فراتر از دولت ها تعریف و طراحی شده است، اما سرمایه گذاری دولت نهم بر مساله هسته یی به عنوان ابزاری تبلیغاتی در جهت مقابله با منتقدان و مخالفان خود، این سیاست کلی را دچار تزلزل ساخته است.
رفتن حسن روحانی و آمدن علی لاریجانی در تیم هسته یی ایران - که با تبلیغات خاص لاریجانی و بحث «در غلتان و آب نبات ارزان» همراه بود - و در مرحله بعد، رفتن لاریجانی و ورود سعید جلیلی (به عنوان چهره دلخواه احمدی نژاد)، تیم مذاکرات هسته یی ایران را با چالش هایی مواجه کرد و آثار خود را در جریان مذاکرات برجای گذاشت. نکته جالب و قابل تامل آن است که در جریان این تحولات، نتیجه نهایی در کل تقریباً یکسان بوده است. چرا که سیاست کلی، رسمی و اعلام شده نظام در هر سه دوره بر مذاکره و اعتمادسازی با طرف خارجی در چارچوب ان پی تی متمرکز بوده و طبعاً تغییر تیم مذاکره کننده نباید تغییری در این سیاست کلی ایجاد کند. اما وقتی قرار باشد به هر عرصه و هر حوزه یی - از جمله سیاست خارجی- به چشم ابزار تبلیغات و وسیله خودنمایی در برابر سایر جریانات و چهره های سیاسی نگریسته شود، طبعاً تغییر رویکردها و تغییر ادبیات و حتی به میدان آوردن چهره های ناآشنا به ماجرا پیش می آید و همین امر، طرف خارجی مذاکره را نیز با سردرگمی و ابهام مواجه می کند. نوع تعامل سه تیم هسته یی ایران از سال ۸۲ تاکنون با «خاویر سولانا»، کمیسر سیاست خارجی اتحادیه اروپا، نمونه یی از این ماجراست. سولانا که با هر سه تیم ایرانی تاکنون مذاکره داشته، هر بار خود را با نوعی از ادبیات و حتی رویکرد به سیاست خارجی مواجه دیده است. اگر میان دو تیم روحانی و لاریجانی، تفاوت اندک و قابل توجیه بود؛ با آمدن جلیلی، سولانا خود را با رویکردی مواجه دید که در همان اولین نشست شگفتی خود را ابراز داشت و ادامه گفت وگو با طرف ایرانی را به صواب ندانست.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید