جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


چانه زنی برای کالایی کردن جهان


چانه زنی برای کالایی کردن جهان
بعد از سیاتل (۱۹۹۹)، دوحه (۲۰۰۱) و کانکون (۲۰۰۳)، هنگ کنگ (۱۳ تا ۱۸ دسامبر ۲۰۰۵) آخرین توقفگاه قافله سازمان جهانی تجارت است که در آن وزرا، نمایندگان و متخصصین کشورهای عضو (در حال حاضر ۱۴۸ کشور) دوسال یک بار برای «بازار» گرمی و سوداگری دور هم جمع می شوند. سوداگری برای کالایی کردن جهان و تمام عرصه های فعالیت بشری ، سیستمی که آن را «لیبرالی کردن» نامیده اند.
این است محتوای اصلی تمام مذاکرات. چه در زمینه توافقات در امر کشاورزی (به مقاله جاک برتولو در همین شماره مراجعه کنید)، چه برای دستیابی به بازار غیرکشاورزی، چه در زمینه توافق عمومی در امر تجاری کردن خدمات و چه بر سر توافق در زمینه های حق مالکیت فکری در رابطه با تجارت. در چنین بازار مکاره ای که برای بدست آوردن هر چیزی باید آن را از چنگ دیگری درآورد و هر کوتاه آمدنی در یک زمینه با بدست آوردن امتیازات در زمینه ای دیگر همراه است، هدف قوی ترها جستجوی هرچه منفعت و سودآوری سرمایه خویش است بدون آنکه کوچکترین توجهی به جنبه های اجتماعی و محیط زیستی نشان دهند. در حالیکه برای تقریبا تمام فقیرترها مسئله، ادامه حیات اقتصادی شان می باشد. و از این پس نفس «مبادله آزاد» به زیرپرده شک کشیده شده است.
در روی جلد که یکی از آخرین شماره های «اکونومیست» هفته نامه فوق لیبرالی انگلیس، عکس دهقانی از اهالی آمریکای لاتین را می بینیم که با لباس گشاد و کلاه نمدی، که خمیده و فرسوده به کره زمین پشت کرده است و معلوم نیست آیا این کره خاکی می رود که با چرخشش دهقان را له کند و یا از او به عنوان تکیه گاه استفاده نماید. تیتر این هفته نامه چنین است: «خسته از روند جهانی شدن». جای آن بود که این مجله چند روز بعد با تیتر وصف الحال تری با عنوان «مقتول روند جهانی شدن» به چاپ می رسید زیرا چونگ یونگ بوم، این دهقان اهل کره جنوبی، با خوردن سمومات کشاورزی خودکشی کرد تا با این کارش خشم و اعتراض خود را علیه لیبرالی شدن بازارهای کشاورزی که تولیدکنندگان کوچک را در سرتاسر این شبه جزیره از هستی ساقط کرده و به نابودی کشانده است، بیان کند. این دهقان بی چاره شهردار قریه کوچکی در نزدیکی شهر پوسان بود، جایی که چند روز بعد از خودکشی او، یعنی ۱۸ و ۱۹ نوامبر اجلاس اقتصادی سران کشورهای آسیایی منطقه اقیانوس آرام برپا می گردید. این اجلاس در واقع تشکیلاتی است مرکب از نمایندگان دولتهای منطقه و در شور و هیجانش برای مبادله آزاد هیچ چیزی از سازمان جهانی تجارت کم ندارد.
تیترهای خوب، آنهایی که می دانند چگونه یک لحظه تعیین کننده را درچند کلمه متبلور سازند، گاهی آنرا بسیار خوب بیان می کنند: مانند تیتری که چشم ها را به طرف مقاله ای درباره مرگ چونگ متوجه می کرد: خشم دهقانان کره جنوبی علیه لیبرالیسم، اجلاس سران کشورهای آسیایی منطقه اقیانوس آرام را آشفته نمی کند. البته خودمان می توانستیم این مسئله را حدس بزنیم!... مجله «اکونومیست» در تیتر داخلی سرمقاله اش برای توجیه بی تفاوتی عمیق سران دولت ها و کشورهایی که در پوسان گردهم آمده بودند نسبت به مسائل توده ها، به نوعی دلایل اخلاقی فراهم آورده و خواننده را از پیش آماده می سازد: دهقان ساکن رشته کوه های آند «که از لیبرالیسم خسته شده است» کاملا در اشتباه به سرمی برد؛ او درنظر نمی گیرد که «لیبرالی کردن تجارت و دیگر اشکال بازکردن بازار هیچگاه تا این حد ضروری نبوده است.»
اینها نمونه فشرده ای از شرایط کنونی در آستانه اجلاس وزرای کشورهای عضو سازمان جهانی تجارت در هنگ کنگ: ملت ها به این نئولیبرالیسم که آیین اصلی آن مبادله آزاد می باشد اعتراض نموده و حتی آن را رد می کنند؛ رهبران سیاسی در پشت سر مردم به بند و بست پرداخته اند؛ و نمایندگان نهادهای مالی بین المللی، کارفرمایان شرکتهای چند ملیتی و رسانه های گروهی همچنان برای لیبرالی کردن «هرچه بیشتر» فشار می آورند. در هنگ کنگ شعار «دوحه را نجات دهیم» به شعار همگانی اعضای سازمان جهانی تجارت تبدیل شده است، شعاری که به نظر می رسد که تحقق آن به خاطر منافع ضد و نقیض این سازمان به خصوص در بخش کشاورزی، به خطر افتاده باشد.
تاسف بار نشان دادن اوضاع برای اجلاس آتی این سازمان در دسامبر ۲۰۰۵ فقط جنبه تاکتیکی ندارد. دور مذاکرات همه جانبه ای که در سال ۲۰۰۱ در مقر اجلاس سازمان جهانی تجارت در دوحه آغاز گردید باید حتماً تا قبل از دسامبر ۲۰۰۶ به نتیجه برسد زیرا آقای جورج بوش، طبق تصمیم کنگره آمریکا، تنها تا ژوئن ۲۰۰۷ اجازه دارد که توافق نامه های بازرگانی را از راه «تصویب سریع» به رای کنگره بگذارد (یعنی نمایندگان حق دست بردن در توافق نامه ها را ندارند.) اگر توافقی در نشست هنگ کنگ حاصل نشود هیچ تضمینی وجود ندارد که این حق امضای آقای بوش تجدید گردد و نیز در صورت رسیدن به توافق های احتمالی در هنگ کنگ، دوازده ماه موجود در سال ۲۰۰۶ برای به اجرا درآوردن آنها دوره طولانی ای نیست.
انصافاً اوضاع برای ستایشگران مبادله آزاد روبه راه نیست. اینان تازه از زیر ضربه یک شکست چشم گیر که در چهارمین اجلاس سران کشورهای قاره آمریکا در ۴ و ۵ نوامبر در ماردل پلاتا (آرژانتین) به آنها وارد آمد بیرون آمده اند. برای اولین بار در تاریخ اینگونه نشست ها، ایالات متحده نتوانست نقطه نظر خود را درباره لیبرالی کردن که موضع مذاکرات سازمان جهانی تجارت است، و مهمتر از آن در مورد ایجاد یک منطقه مبادله آزاد در کشورهای قاره آمریکا تحمیل کند. در مقابل قطعنامه رئیس جمهور ونزوئلا، هوگوچاوز، که از طرف روسای جمهور کشورهای عضو مرکوسور (آرژانتین، اوروگوئه، برزیل و پاراگوئه) حمایت می شد، آقای بوش نتوانست تاریخ دیگری را برای از سرگیری مذاکرات برای ایجاد یک منطقه مبادله آزاد در این قاره به دست آورد. به قول آقای چاوز، طرح ایجاد چنین منطقه ای دیگر «به خاک سپرده شده است».
طرح ایجاد یک منطقه مبادله آزاد برای کشورهای آمریکای لاتین که توسط مجموعه نهضت های اجتماعی قاره طرد شده است، در واقع توسعه توافق نامه مبادله آزاد کشورهای آمریکای شمالی (کانادا، ایالات متحده و مکزیک) به نیمکره جنوبی می باشد، توافق نامه ای که دهقانان مکزیکی نتایج ویرانگر آن را متحمل شده اند. البته واشنگتن سعی دارد چیزی را که مذاکره کنندگانش نتوانستند در جمع کشورهای آمریکای لاتین به دست آورند، با افزایش توافق نامه های دو جانبه در یک رویارویی نابرابر به دست آورد، لیکن همبستگی کشورهای عضو مرکوسور که ونزوئلا نیز تا آخر سال ۲۰۰۵ به آنها خواهد پیوست، عاملی است که ایالات متحده می بایست از این پس آن را در نظر بگیرد.
تصویب عهدنامه حمایت و ارتقا گوناگونی جلوه های فرهنگی توسط سی و سومین اجلاس عمومی یونسکو در ماه اکتبر گذشته نیز شکست دیگری برای ایالات متحده و تئوری های مبادله آزاد به شمار می رود (تنها آمریکا و اسرائیل با این قطعنامه مخالفت نمودند). این عهدنامه برای سازمان جهانی تجارت سرپرستی مشترکی را در زمینه مبادلات فرهنگی بین المللی ایجاد می نماید. این سازمان تاکنون تنها نهاد تنظیم کننده- در واقع اخلال گر- مبادلات فرهنگی بود. حتی اگر هنوز هیچ چیزی به طور قطعی به دست نیامده است، واشنگتن سعی خواهد کرد تا در روند تصویب این عهدنامه توسط کشورهای نفوذپذیر خرابکاری کند، و هیچ کس نمی داند در صورت اختلاف بین قوانین سازمان جهانی تجارت و عهدنامه، چگونه باید برخورد نمود، با تمام اینها، نتیجه این عهدنامه این است که از این پس اقلا یک بخش به طور رسمی از قید مطلق «قوانین» روند کالایی کردن جهان بیرون خواهد آمد، روندی که نشست آتی در هنگ کنگ قصد به اجرا درآوردن آن را دارد.
سیستم افسار گسیخته مبادله آزاد
شبکه های دست اندرکاران امور فرهنگی که خود را برای فشار آوردن به دولت های خویش به منظور رای دادن به این عهدنامه بسیج کرده بودند تنها کسانی نیستند که خطرات سیستم مبادله آزاد را به چشم جهانیان پدیدار می کنند. در اروپا و فراتر از آن، تجمع های محلی جبهه خویش را برای مقابله با توافق نامه کلی تجارت خدمات عمومی از هم اکنون تشکیل داده اند. بسیارند کسانی که خود را به طور نمادین «خارج» و یا «مخالف» این توافق نامه اعلام کرده و خواستار آنند که تا زمانی که نتایج همه جانبه روند کالایی کردن کره زمین بررسی نشده است، سازمان جهانی تجارت مذاکرات خود را برای گسترش این روند به تعویق بیاندازد.
در بطن اتحادیه اروپا، این نهضت دامنگیر اتریش، بلژیک، اسپانیا، فرانسه، انگلیس و ایتالیا شده و اخیراً به نوعی خفیف تر به آلمان نیز سرایت کرده است. این کشورها در تاریخ ۲۲ و ۲۳ اکتبر طی برقراری یک اجلاس اروپایی در شهر لیژ (بلژیک) با تصویب قطعنامه ای خواهان آن شدند که، از جمله، وظایف آقای پیتر ماندلسون، کمیسر اروپایی در امر تجارت عوض شده و مهمترین بخش های خدماتی را از دستور روز مذاکرات حذف نمایند. سوئیس و کانادا شاهد گسترش نهضت مشابهی نزد خود می باشند. شهروندان شهرهای بزرگ مانند مونترال، وین، پاریس و تورن، خود را مخالف عهدنامه لیبرالی کردن خدمات عمومی اعلام کرده اند. مسئله کوچک اما سوزان دیگر این است که ساختمان سازمان جهانی تجارت در ژنو در منطقه ای بنا شده است که... خود را «خارج از حیطه نفوذ سازمان جهانی تجارت» اعلام کرده است!
چیزی که مردم کمتر از آن اطلاع دارند این است که در ایالات متحده، بسیاری از ایالت ها و شهرها تحت فشار روز افزون مردم خویش تصمیمات هرچه بیشتری علیه جابه جایی محل تولید می گیرند و در آگهی های مناقصه، شرکت های محلی را ترجیح می دهند. ابتکارات بسیاری که طبیعتاً کمیسیون اروپا آنها را در قلمرو خویش تحمل نخواهد کرد!
بین ژانویه ۲۰۰۳ و ژوئن ۲۰۰۵، نمایندگان محلی ۴۶ ایالت از مجموعه ۵۰ ایالت آمریکا، حداقل یک طرح قانونی علیه جابه جایی محل تولید پیشنهاد کرده اند، افشای محل جغرافیایی مراکز سرویس تلفنی، مطلع ساختن دولت قبل از جابه جایی، محدودیت های قانونی برای فرستادن اطلاعات خارج از مرزهای ملی، حذف کمک های دولتی و غیره.
تا آنجایی که به بازارهای بخش عمومی مربوط می شود، ایالت های متعددی با وضع تبصره های هرچه بیشتر اولویت را به شرکت های محلی و ملی تخصیص می دهند. برخی از ایالات (مری لاند و کولورادو) حتی از این هم پا فراتر نهاده و از مجلس و سنای ایالت خویش خواستار لغو توافق های بازرگانی بین المللی ای (سازمان جهانی تجارت، توافق نامه مبادله آزاد کشورهای آمریکای شمالی) شده اند که توسط حکومت فدرال به امضا رسیده است.
در کشورهای شمال، آشکارا می بینیم که در پشت این ابتکارات مردم احساس می کنند که تمام عرصه های امنیت اجتماعی و فردی تحت فشار یک سیستم افسار گسیخته مبادله آزاد در حال انفجار است، و کشورهایی که در آنها دستمزد کارگر پایین تر است اولین کشورهایی هستند که این سیستم را به مثابه یک «امتیاز رقابتی» مطالبه می کنند. در بطن اتحادیه اروپا، کمیسیون بازار داخلی پارلمان اروپا اخیراً به رهنمود بولکشتاین رای داد. اصل کشور مرجع به مثابه مرجع حقوقی حفظ شده است و برخی تبصره های تزئینی برای به اصطلاح محدود کردن این اصل دیگر کسی را گول نمی زند. با تصویب این رهنمود اکنون مسابقه برای کشاندن دستمزدها و امنیت شغلی به پایین ترین حد ممکن سازمان می یابد. در ایالات متحده، سایه پهناور چین (۲۰۰ میلیارد دلار کسری تجاری با چین در سال ۲۰۰۵) و هند بر تمام تصمیم گیری ها سنگینی می کند.
این ابرقدرت های جمعیتی (فقط جمعیت همین دو کشور به بیش از ۲.۵ میلیارد نفر بالغ می شود) با لشکر عظیم ذخیره کارگر کم مزدشان قادرند تا در مدتی کوتاه سیمای تجاری دنیا را تغییر دهند. به جز اندک محصولاتی که نیازمند یک فن آوری بسیار پیشرفته می باشند، هیچ محصولی وجود ندارد که سیستم «لیبرال- کمونیستی» چین نتواند آن را بالاخره تولید کند و تا جایی که به هند مربوط می شود به زودی قادر خواهد بود که به تنهایی تمام خدمات فکری قابل جابه جا شدن که دنیا نیازمند آن است را تولید کند.
لیکن این جابه جایی های مراکز تولید، قبل از همه، به نفع شرکت های بزرگ فراملتی کشورهای شمال تمام می شود که خود را در این مکان ها مستقر نموده تا محصولات تولید شده را دوباره به بازارهای خویش صادر کنند، بین سال های ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۳، ۶۵ درصد کل افزایش صادرات چین نتیجه فعالیت این شرکت ها بوده است. به همین خاطر است که اینان تا این حد شیفته «آزادی» مطلق تجارت می باشند، آزادی ای که نهایتش پایین آمدن دستمزدهاست. ژان- لوک گرئو، متخصص سابق نهضت شرکت های فرانسه (Medef) (سندیکای کارفرمایان بزرگ) که آخرین کتاب او یکی از طغیانی ترین اعلام جرم هائی است که تاکنون علیه مبادله آزاد انجام شده به وضوح تمام نتایج این «آزادی» را افشا می کند.
حملات کنونی که علیه اقشار حقوق بگیر در جریان است، هر روز بخش های جدیدتر و انبوه تری از مردم را به حاشیه یک زندگی شایسته سوق می دهد. چه مدت دیگر لازم است برای آن که رهبران سیاسی به ابعاد فاجعه آمیز این روند پی برده و برای مقابله با آن موازین لازم را اتخاذ نمایند؟
برناردکیس
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید